کشتگان جبرئیل؛ خاطرات مجاهدین هرات


1990 بازدید

نویسنده: محمود رضایی

تعداد صفحات: 254 قیمت: 4500 تومان

قطع: رقعی

نوبت چاپ: چاپ اول 1390 شمارگان: 2500

معرفی کتاب: بازگو کردن جنگ از زاویه دید افراد مختلفی که به نحوی مشقات آن را تاب آورده و استوارانه با خوب وبدش دست و پنجه نرم می کنند، کار ارزشمندی است. کتاب «کشتگان جبرئیل» مجموعه ای است از خاطرات محمود رضایی در طول 13 سال درگیری مجاهدان ولایت هرات در افغانستان با نیروهای روسی. این کتاب متشکل از دوبخش است به نام های «خاطرات سال های جهاد» و « جنگ زنده جان». هر یک از این بخش ها خود از قسمت های مختلفی تشکیل شده اند که هر یک به روایت واقعیت هایی ناگفته در خصوص جهاد اسلامی مردم افغانستان علیه اشغالگران روسی و دولت دست نشانده ی آنها می پردازند.
محمد کاظم کاظمی، ویراستار خاطرات محمود رضایی که پیش از تهیه ی این کتاب در گردآوری کتب دیگری درباره ی مقاومت مردم افغانستان همکاری داشته است، در مقدمه ی کتاب «کشتگان جبرئیل» اهمیت خاطره نگاری در تکمیل تاریخ را مطرح کرده و می گوید:« این خاطرات می باید جای خالی بسیار چیزها را پر کند، مثل واقعه نگاری، گزارش نویسی و حتی پژوهش های تاریخی.» او معتقد است جمع آوری خاطرات در این کتاب بر مبنای نوشته های دو شخص به نام های «محمود رضایی» و «سیدجواد علوی»، تلاشی است در جهت انعکاس روایت هایی مستند و عینی از رویدادهایی که شاید کمتر خبرنگار و تاریخ نگاری از آنها مطلع باشد.
امتیاز دیگر کتاب در توجه نگارنده به فرهنگ و زبان مردم افغانستان بوده است. برای انجام این کار لحن گفتاری افراد حفظ شده و از واژگان رایج در فارسی افغانستان نیز به وفور بهره گرفته شده است، تا از این طریق کتاب دارای رنگ و بوی بومی باشد. لازم به ذکر است که نویسنده از دیگر فارسی زبانان غافل نبوده و کتاب خود را به واژه نامه نیز مجهز کرده است.




گزیده متن:
صفحه 181
درست یادم است که یک روز ساعت دوازده چاشت بود که قروانه (غذای سربازی) دولت برای ملیشه ها و سربازها رسید. ما از همان بالا تماشا می کردیم که دولتی ها از داخل بیسیم گفتند:«شما که مثل وحشی ها در کوه مانده اید، دیگ پلومان آماده است، یا بیایید تسلیم شوید و یا همان جا از گشنگی بمیرید.» ماهم البته در جواب گفتیم:« ما اینجا نان داریم، همه چیزداریم و هیچ احتیاجی به شما نداریم.» ولی خود ما می دانستیم که حتی یک تکه نان هم نمانده. در همین حال، رفیق ما، امام الدین، گفت:« شما سیل کنین که حالی با دیگ پلو آنها چه کار می کنم.» خدا شاهد است موشک را چنین دقیق فیر (شلیک) کرد که مستقیم به دیگ قروانه خورد و آن را به هوا بلند کرد. آن روز آنها هم مثل ما شدند.


سوره مهر