انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1357


5481 بازدید

انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1357


اردیبهشت سال 1357 در حالی آغاز شد که پرچم هیأتها در مساجد، حسینیهها و تکایا به مناسبت «ایام فاطمیه» در اهتزاز بود و برخی سخنرانان، متأثر از حوادث فروردینماه ایران، به خصوص جنایاتی که در شهرهای یزد، اهواز و جهرم صورت گرفت و تعدادی از مردم به شهادت رسیدند، علیه رژیم سلطنتی شاه سخن راندند. گزارشهای منابع نفوذی ساواک از این هیأتها در تهران قابل توجه است.
تلاشهای اصلی روحانیان و مردم در این ماه آمادگی برای برپایی مراسم چهلم شهدای شهرهای یزد، جهرم و اهواز بود. اقدامات و تدارکات گستردهای برای بزرگداشت این شهدا در نوزدهم اردیبهشت صورت گرفت. علل گستردگی این اقدامات را میتوان چنین برشمرد؛ اول این که پس از پشت سر گذاشتن دو چهل (چهلم شهدای قم و چهلم شهدای تبریز) روشن شد که این شیوه از بزرگداشت، هم به دلیل همراه شدن با مقاصد سیاسی و هم به علت جلب نظر آحاد مردم، مؤثرترین روش برای ادامه مبارزه است. دوم، تعطیلات نوروزی مراکز آموزش عالی که معمولاً تا نیمه فروردینماه به درازا میکشد، تمام شده بود و دانشجویان به دانشگاههای خود مراجعه کرده بودند. حضور دانشجویان در مراکزی که با مبارزات مردمی همآوا بود و نیز حضور دانشآموزان در مدارس، حجم بزرگی از جوانان را به صحنه تظاهرات و اعتصابهای مراکز آموزشی میکشاند. در کنار این دو ویژگی میتوان به شبکههای پنهانی توزیع اعلامیه اشاره کرد که در اوایل سال 1357 کاملاً شکل گرفته بود و آمد و شد اطلاعات را که معمولاً در قالب اعلامیهها صورت میگرفت، هموار کرد و توانست گروههای بیشتری از مردم را از برنامههای بزرگداشت شهیدان باخبر کند.
با این که انتظار میرفت کانون حوادث ایران در اردیبهشتماه، روز نوزدهم باشد، اما رویدادی زودرس نظر گروههای مبارز را به خود جلب کرد و آن تظاهراتی بود که دانشجویان دانشگاه تبریز (آذرآبادگان) روز هجدهم اردیبهشت در محوطه دانشگاه برپا کردند که پس از رویارویی گارد دانشگاه، منجر به شهادت سه نفر از دانشجویان شد. شهادت این دانشجویان موجب شد که قریب به اتفاق مراکز آموزش عالی واکنشهایی از خود نشان دهند. عکسالعمل آنها در بعضی از دانشگاهها مثل تهران، کرمان، زاهدان، شیراز، اصفهان و تعداد قابلتوجهی از دانشسراها، منجر به درگیریهای خیابانی و زد و خورد دانشجویان با گارد و نیروهای انتظامی شد. دانشجویان در کلاسهای درس حاضر نشدند و خواستهای خود را که مهمترین آنها، خروج گارد از دانشگاه و جلوگیری از اخراج دانشجویان و محرومیت تحصیلی تعدادی از آنان بود، مطرح کردند. مجموعه این مبارزات در سطح دانشگاهها منجر به انحلال نیمسال دوم تحصیلی در تعدادی از دانشگاههای بزرگ و برخی مراکز آموزش عالی شد.
پیش از سومین چهل، امام خمینی به مناسبت اربعین شهدای یزد اعلامیهای منتشر کردند که خیلی زود در ایران توزیع شد. امام در این اعلامیه راهکارهای تازهای برای ادامه مبارزه پیش روی مردم گذاشتند. اعلامیه دیگر را مراجع تقلید در ایران به مناسبت چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز این بار با امضاء مشترک آقایان گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری منتشر کردند. این اعلامیه که با عنوان «بیم از کشتاری دیگر» و با امضاء «روحانیت مبارز ایران» انتشار یافت، توانست جای خالی اعلامیه مراجع تقلید را چه به لحاظ زمانی - که اندکی دیر منتشر شد - و چه از نظر ترغیب مردم به ادامه مبارزه پر کند. در این میان تأثیر اعلامیههای محلی که از طرف گروههای مختلف اجتماعی در شهرهای کوچک و بزرگ منتشر میشد یادکردنی است.
این بار نیز کانون رویدادهای خونین، شهر قم بود. این شهر در روزهای نوزدهم و بیستم اردیبهشت در تلاطم بسر برد و در نهایت بیش از ده شهید (بنا به روایت اسناد) تقدیم نهضت اسلامی ایران کرد. برخورد نیروهای رژیم شاه در شهر قم با تظاهرکنندگان بسیار شدید بود. نیروهای نظامی وارد شهر شدند و بیمحابا گروههای تظاهرکننده را زیر آتش گرفتند. با این که رسماً حکومت نظامی اعلام نشد ولی چهره شهر در طول یک هفته کاملاً تداعیکننده چنین امری بود. اقدام دیگری که نیروهای نظامی مستقر در شهر صورت دادند- که در واقع زهر چشم گرفتن از قم به شمار میرفت - حمله به خانههای آقایان گلپایگانی و شریعتمداری بود. این حملات بسیار وحشیانه بود. نیروهای مسلح پس از ورود به خانهها شروع به تیراندازی، تهدید و هتاکی کردند؛ تا جایی که آیتالله گلپایگانی دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان انتقال یافت. در این تهاجم دو نفر از طلبهها نیز در خانه آقای شریعتمداری به شهادت رسیدند. انعکاس این حادثه در رسانههای خارجی گسترده بود. آنها نوشتند که حریم منزل مراجع تقلید پس از هزاروچهارصد سال شکسته شد و مصونیت آن مورد تعرض قرار گرفت. با این که دولت تهاجم نیروهای خود را به نحوی توجیه کرد و در اطلاعیهای اظهار تأسف نمود، اما در نهایت این عمل به صفآرایی بیشتر مردم در برابر رژیم سلطنتی شاه انجامید.
به دنبال مراسم نوزدهم، موج دستگیریها بالا گرفت. آن دسته از روحانیانی که علیه رژیم شاه سخنی بر منابر گفته بودند دستگیر و تبعید شدند. تبعیدها فقط به این گروه منحصر نشد و آیتالله سیدمرتضی پسندیده، برادر امام خمینی که تلاش آشکاری علیه رژیم شاه صورت نمیداد (ایراد سخنرانی، نوشتن اعلامیه، شرکت در مجالس و محافل مبارزان) دستگیر و تبعید شد. جرم ایشان مدیریت پرداخت شهریه به طلاب بود. آیتالله پسندیده را به انارک تبعید کردند و مسئولان ساواک دستور دادند، هر کس دیگری که بخواهد به جای و از طرف [امام] خمینی به طلاب شهریه بدهد، دستگیر و تبعید شود.
ساواک همچنین در بخشنامهای، شدت عمل با تظاهرکنندگان را به شعب خود یادآور شد. این بخشنامه به دنبال بیانیه شدیداللحنی بود که دولت پس از حوادث خونین نوزدهم و بیستم این ماه در قم صادر کرد.
مراسم چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز در تهران روز بیستویکم اردیبهشت برپا شد. از چند روز قبل، اعلامیهای که دهها روحانی مقیم تهران آن را امضاء کرده و به صورت پنهانی توزیع شده بود، به اطلاع مردم رساند که این مراسم در مسجد جامع بازار برگزار خواهد شد. آن روز چهره تهران با تانکها و نفربرهایی که در خیابانهای منتهی به بازار موضع گرفته بودند و نیز نیروهای ضدشورش که آماده پاسخگویی به تظاهرات مردم بودند، عوض شد. پس از پایان مراسم بارها شعار «مرگ بر شاه» زیر سقفهای قوسی بازار پیچید. شاه برای آگاهی از نتیجه این مراسم و نیز تجربهای که از قم داشت، سفر خود را به کشورهای اروپای شرقی به تعویق انداخت و شخصاً رهبری نیروهای نظامی مستقر در تهران را به عهده گرفت. در پایتخت گلولههای فراوانی شلیک شد ولی کسی آسیبی ندید. گویا قرار به تکرار تجربهای دیگر نبود. با این حال بیش از یکصد نفر در تهران دستگیر شدند.
از دیگر رویدادهای اردیبهشتماه سال 1357 که سندهای ساواک به آنها اشاره دارد، آمدن صلیب سرخ جهانی برای دیدار از زندانهای ایران بود. ساواک پس از اطلاع از این مسئله شروع به جابهجا کردن زندانیان کرد. کوشید تعداد آنان را کم جلوه دهد و صرفاً کسانی را که خود ساواک از چند سال پیش دستگیر و زندانی کرده بود، به عنوان زندانی سیاسی معرفی کند و بقیه زندانیان را که معمولاً به دست نیروهای شهربانی و ژاندارمری گرفتار شده بودند، به بازداشتگاههای دیگر فرستاد. موضوع دیگر آمدن مسئولان کمیته حقوق بشر بود که با شاه دیدار کردند و او را متقاعد نمودند که به گشایش فضای سیاسی ایران کمک بیشتری کند و او ظاهراً پذیرفت. رویداد دیگر مصاحبه امام خمینی با روزنامه لوموند بود. این نخستین باری بود که امام پس از 15 سال تبعید تشخیص دادند مواضع خود را از طریق یکی از رسانههای بینالمللی به گوش جهان برسانند. این مصاحبه هم بازتاب گستردهای در رسانهها پیدا کرد. امام در این گفتوگو هدف کوتاهمدت نهضت اسلامی را به زیر کشیدن نظام سلطنت و شخص شاه و سپس برقراری حاکمیت نوینی با اتکاء به موازین اسلامی اعلام کردند. 

 


هدایت الله بهبودی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 31