آیت‌الله قاضی‌ و نهضت‌ اسلامی در ایام‌ تبعید


1368 بازدید

 چکیده: در مدتی‌ که‌ آیت‌الله قاضی‌ در عراق و تهران‌ تبعید بود، ساواک‌ با اقدامات‌ گسترده‌و صرف‌ مبالغ‌ زیاد و با بهره‌گیری‌ کامل‌ از تغییر مواضع‌ آیت‌الله شریعتمداری‌می‌خواست‌ به‌ هر نحو ممکن‌ قاضی‌ را خرد کرده‌ و با بدنام‌ کردن‌، وی‌ را از صحنه‌ حذف‌ کندیا حداقل‌ ساکت‌ نماید. چراکه‌ ساواک‌ به‌ نتیجه‌ رسیده‌ بود که‌ جذب‌ وی‌ امکان‌ ندارد. ساواک‌ با برنامه‌ ریزی‌ قبلی‌ یکی‌ از مریدان‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ (نقی‌دوستدار) را با لطایف‌الحیل‌ در بیمارستان‌ مهر به‌ آیت‌الله قاضی‌ نزدیک‌ نمود. پس‌از مراجعت‌ قاضی‌ به‌ تبریز دوستدار نیز راهی‌ تبریز شد و از وی‌ تقاضا نمود تا خانه‌ای‌گرانقیمت‌ برای‌ ایشان‌ خریداری‌ نماید، امّا آقای‌ قاضی‌ جواب‌ رد داد. این‌ فقط‌بهانه‌ای‌ بود چه‌ اندکی‌ بعد دو نامه‌ در تبریز منتشر شد که‌ خطاب‌ آنها یکی‌ به‌ شاه‌ ودیگری‌ به‌ هیراد رئیس‌ دفتر مخصوص‌ شاه‌ از زبان‌ آیت‌الله قاضی‌ بود. این‌ خودسرآغاز حملات‌ ناجوانمردانة‌ مریدان‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ به‌ قاضی‌ شد. جعلی‌ بودن‌نامه‌ از امضاهای‌ آنها بخوبی‌ آشکار بود.
 بازگشت‌ از تبعید مقارن‌ ورود امام‌ خمینی‌(ره‌) به‌ نجف‌
آیت‌الله قاضی‌ طباطبایی‌ با مداد روز بیست‌ و پنجم‌ شهریور سال‌ 1344 وارد تبریزشد. مدتی‌ پس‌ از ترک‌ نجف‌ اشرف‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌) را از ترکیه‌ به‌ عراقحرکت‌ دادند. در سیزدهم‌ مهر 1344 انتشار این‌ خبر در میان‌ یاران‌ امام‌ موجی‌ ازشادی‌ ایجاد کرد. در اولین‌ اقدام‌ آیت‌الله قاضی‌ طی‌ تلگرافی‌ به‌ مرحوم‌ شیخ‌ نصرالله خلخالی‌ ورود امام‌ را به‌ نجف‌ اشرف‌ تبریک‌ گفت‌. نظر به‌ آنکه‌ ساواک‌ از ارسال‌تلگرافها جلوگیری‌ می‌کرد، به‌وسیلة‌ آقای‌ محمدحسن‌ عبد یزدانی‌ نامه‌ای‌ در تبریک‌ وتهنیت‌ ورود حضرت‌ امام‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ فرستاد. امام‌ خمینی‌ در جواب‌ نامه‌ ایشان‌نوشته‌ بودند:
بسمه‌ تعالی‌
«10 رجب‌ 85 ]13 آبان‌ 1344[
حضرت‌ ذی‌ شرافت‌، حضرت‌ مستطاب‌ حجت‌الاسلام‌ و المسلمین‌آقای‌ حاج‌ سیدمحمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌
به‌ عرض‌ عالی‌ می‌رساند مرقوم‌ شریف‌ که‌ حاوی‌ تبریک‌ تشرف‌ حقیر به‌اعتاب‌ مقدسه‌ بود، موجب‌ تشکر گردید. از خدای‌ تعالی‌ ادامه‌ فیوضات‌حضرت‌ عالی‌ را در اعلای‌ کلمة‌ طیبة‌ اسلام‌ مسئلت‌ می‌نمایم‌. حضرت‌حجت‌الاسلام‌ آقای‌ خلخالی‌ و مصطفی‌، سلام‌ می‌رسانند. مرجو آنکه‌در مظان‌ استجابت‌ دعوات‌ حقیر را فراموش‌ نفرمایید.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمة‌الله برکاته‌روح‌الله الموسوی‌ الخمینی‌»
شیخ‌ نصرالله خلخالی‌ در دی‌ ماه‌ همان‌ سال‌ نامة‌ جداگانه‌ای‌ به‌ آیت‌الله قاضی‌ ارسال‌داشت‌ که‌ ساواک‌ پس‌ از مطالعه‌ و استخراج‌ گزارشی‌ از آن‌، به‌ آقای‌ قاضی‌ رساند.
 قرآن‌ پهلوی‌ و آیت‌الله قاضی‌
در همین‌ ایام‌ شاه‌ با چاپ‌ قرآن‌ پهلوی‌ و تبلیغات‌ گستردة‌ سعی‌ بسیار در عوام‌فریبی‌ داشت‌. این‌ قرآن‌ با تشریفات‌ و هیاهوی‌ بسیار به‌ علمای‌ شهرستانها داده‌ می‌شدتا بلکه‌ بدین‌ وسیله‌ جلوه‌های‌ ضد مذهبی‌ رژیم‌ را بپوشاند.
در گزارشهای‌ ساواک‌ شرح‌ آوردن‌ آن‌ قرآن‌ به‌ تفضیل‌ آمده‌است‌: میرزا جعفر امام‌جمعه‌ و تعدادی‌ از مقامات‌ محلی‌ و کارمندان‌ دولت‌ با اجتماع‌ در سر بازار تبریز به‌استقبال‌ قرآن‌ پهلوی‌ آمدند و در مسجد جامع‌ وی‌ آن‌ را تحویل‌ گرفت‌. در جریان‌ این‌مراسم‌ میرزا حسن‌ شکوهی‌ نیز در تجلیل‌ از خاندان‌ پهلوی‌ به‌ سخنرانی‌ پرداخت‌.این‌ قرآن‌ را در تبریز به‌ نزد آیت‌الله قاضی‌ نیز آوردند و خود ایشان‌ در این‌ باره‌ نوشته‌ است‌:
«... عجیب‌ است‌ ماها که‌ با این‌ دستگاه‌ استعماری‌ آمریکایی‌ سازش‌نمی‌کنیم‌، با انواع‌ آزارها ]ما را[ ناراحت‌ می‌کنند (ولو در وطن‌ خودمان‌باشیم‌) ولی‌ برای‌ فریب‌ دادن‌ اشخاص‌ عوام‌ و ملاهای‌ بی‌ ایمان‌ یا سادة‌نافهم‌، اظهار دیانت‌ می‌کنند و مجالس‌ دینی‌ موافق‌ مذاق خودشان‌ترتیب‌ می‌دهند و قرآن‌ خط‌ میرزا احمد نیریزی‌ را چاپ‌ کرده‌ و از طرف‌شخصی‌ که‌ القاب‌ زیاد دارد (شاه‌) اهدا می‌کنند. ]برای‌ من‌ نیز [ آوردند]امّا[ با تمام‌ جرأت‌ رد کردم‌...»
 انتشار نامه‌های‌ جعلی‌ برای‌ بدنام‌ کردن‌ آیت‌الله قاضی‌ طباطبایی‌
در مدتی‌ که‌ آیت‌الله قاضی‌ در عراق و تهران‌ تبعید بود، ساواک‌ با اقدامات‌ گسترده‌و صرف‌ مبالغ‌ زیاد و با بهره‌گیری‌ کامل‌ از تغییر مواضع‌ آیت‌الله شریعتمداری‌می‌خواست‌ به‌ هر نحو ممکن‌ قاضی‌ را خرد کرده‌ و با بدنام‌ کردن‌، وی‌ را از صحنه‌ حذف‌ کند یا حداقل‌ ساکت‌ نماید. چراکه‌ ساواک‌ به‌ نتیجه‌ رسیده‌ بود که‌ جذب‌ وی‌ امکان‌ ندارد.
ساواک‌ با برنامه‌ ریزی‌ قبلی‌ یکی‌ از مریدان‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ (نقی‌دوستدار) را با لطایف‌الحیل‌ در بیمارستان‌ مهر به‌ آیت‌الله قاضی‌ نزدیک‌ نمود. پس‌از مراجعت‌ قاضی‌ به‌ تبریز دوستدار نیز راهی‌ تبریز شد و از وی‌ تقاضا نمود تا خانه‌ای‌گرانقیمت‌ برای‌ ایشان‌ خریداری‌ نماید، امّا آقای‌ قاضی‌ جواب‌ رد داد. این‌ فقط‌بهانه‌ای‌ بود چه‌ اندکی‌ بعد دو نامه‌ در تبریز منتشر شد که‌ خطاب‌ آنها یکی‌ به‌ شاه‌ ودیگری‌ به‌ هیراد رئیس‌ دفتر مخصوص‌ شاه‌ از زبان‌ آیت‌الله قاضی‌ بود. این‌ خودسرآغاز حملات‌ ناجوانمردانة‌ مریدان‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ به‌ قاضی‌ شد. جعلی‌ بودن‌نامه‌ از امضاهای‌ آنها بخوبی‌ آشکار بود امّا بهانه‌ای‌ برای‌ تاخت‌ و تاز علیه‌ قاضی‌شده‌ در این‌ باره‌ ساواک‌ گزارش‌ می‌کند که‌:
اخیراً نامه‌ای‌ از طرف‌ شریعتمداری‌ به‌ حاجی‌ میرزا عبدالله مجتهدی‌جهت‌ توصیه‌ به‌ روحانیون‌ دربارة‌ اعتراض‌ به‌ نامه‌ آقای‌ قاضی‌طباطبایی‌ که‌ به‌ دربارشاهنشاهی‌ نوشته‌ شده‌ بود، رسید که‌ آقای‌مجتهدی‌ روحانیون‌ را به‌ منزل‌ خود دعوت‌ و در این‌ مورد تذکرات‌ لازم‌]را[ می‌دهند. ضمناً عده‌ای‌ از روحانیون‌ دربارة‌ نامه‌ قاضی‌، از مخالفت‌خود دست‌ نکشیده‌اند.
محرک‌ آنان‌ عده‌ای‌ در بازار به‌ نامهای‌ حاجی‌ مجید ثلاثه‌، رحیم‌ صافی‌خرازی‌، سیدجعفر خسروشاهی‌، حاجی‌ جلیل‌ نوحه‌ خوان‌ حکم‌ آبادی‌و حاجی‌ حسینقلی‌ بهتاش‌ می‌باشند. هر روز تمام‌ روحانیون‌ مخالف‌ درمغازه‌های‌ حاجی‌ مجید ثلاثه‌ و حاجی‌ جلیل‌ نوحه‌ خوان‌ حکم‌ آبادی‌جمع‌ می‌شوند. روحانیونی‌ هم‌ که‌ در مجالس‌ به‌ قاضی‌ حمله‌ می‌نمایند،عبارتند از: وحدت‌، بکایی‌، بخشایشی‌، اسنقی‌، سیداحمدخسروشاهی‌، حاجی‌ میر یوسف‌ هاشمی‌ حکم‌ آبادی‌....»
در این‌ اقدامات‌ ساواک‌ که‌ نهایت‌ بهره‌ برداری‌ از آنها می‌شد پشت‌ و پناه‌ آقای‌قاضی‌ در قم‌، مرحوم‌ آیت‌الله مرعشی‌ نجفی‌ و در مشهد هم‌ آیت‌الله محمدهادی‌میلانی‌ بودند به‌ طوریکه‌ کمک‌ زیادی‌ به‌ روشن‌ شدن‌ اصل‌ قضیه‌ کرده‌ و حمایت‌ بی‌دریغی‌ از او داشتند.
در عید فطر سال‌ 1345 (23 دی‌ ماه‌) طی‌ ایراد خطبه‌ نماز عید به‌ تلاشهای‌ برخی‌روحانیان‌ جهت‌ در هم‌ شکستن‌ خود اشاره‌ کرد و گفت‌:
«اروپاییان‌ بیشتر از کمونیسم‌، از اتحاد شما مسلمانان‌ در وحشت‌هستند. از این‌ روست‌ که‌ به‌ هر شکلی‌ می‌خواهند در میان‌ تمام‌ طبقات‌اختلاف‌ ایجاد کنند، ایجاد نقار کنند. نفهمی‌ یک‌ عده‌ ]هم‌[ سبب‌پیشرفت‌ کار آنها شده‌است‌. خصوصاً در صنف‌ ما. خصوصاً در نوع‌ ماکه‌ در بعضیشان‌ نه‌ فهم‌ است‌، نه‌ شعور....
در شهر از آقایان‌ علمای‌ اعلام‌ هستند (که‌ خداوند امثالشان‌ را زیاد کند)بعضی‌ تقریباً بر من‌ حق‌ پدری‌ دارند، برخی‌ در جای‌ برادر من‌ هستندایشان‌ جای‌ خود، همیشه‌ مورد تقدیر و تشکر هستند و همیشه‌ دعاگوهستم‌. اما یک‌ عده‌ به‌ داخل‌ اینها رفته‌اند و مرام‌ دشمنان‌ را کاملاً عمل‌می‌کنند، یکی‌ می‌فهمد و یکی‌ نمی‌فهمد، «من‌ حیث‌ لایشعر» عمل‌می‌کنند. بدبختی‌ تمام‌ مسلمانان‌ از اینهاست‌، به‌ سرهایشان‌ پنج‌ متردستار بسته‌اند اما عقل‌ و شعور نیست‌. نه‌ خدا هست‌، نه‌ سواد هست‌، نه‌فهم‌ است‌ و نه‌ شعور. کاملاً به‌ مرام‌ دشمنان‌ دین‌ عمل‌ می‌کنند.
من‌ در جریان‌ نهضت‌ که‌ شروع‌ کرده‌ بودم‌ و به‌ منبر ]می‌[رفتم‌ وحرفهایی‌ می‌زدم‌، پشتیبانی‌ می‌کردم‌. این‌ آقایان‌ که‌ در قم‌ نشسته‌اندنبودند ]که‌[ هی‌ آدم‌ می‌آمد، کاغذ می‌آمد، دسته‌ دسته‌ که‌ «از ماحمایت‌ کنید، از ما حمایت‌ کنید».
در تبریز از این‌ عمامه‌ایها مگر به‌ من‌ التماس‌ نمی‌کردند. که‌ «امان‌ است‌از قم‌ حمایت‌ کنید،»؟ بله‌ مگر اینها به‌ من‌ التماس‌ نکردند؟ که‌ «فلانی‌،امان‌ است‌. از قم‌ حمایت‌ کن‌»، مگر اینها نبودند. اسمشان‌ را یکی‌ یکی‌بگویم‌؟ بعداً چه‌ شده‌است‌؟ شما گفتید: دشمنان‌ دین‌ را کمک‌ نکنید.حالا علیه‌ من‌ قیام‌ می‌کنید، نامه‌های‌ بهتان‌ نشر می‌کنید. از خدا و امام‌زمان‌ خجالت‌ نمی‌کشید.
بالله العلی‌ العظیم‌ من‌ می‌شنیدم‌ ]که‌[ یک‌ عده‌ می‌گویند: در میان‌ مااجنبیها هستند. بدم‌ می‌آمد اما اینک‌ با چشم‌ خودم‌ دیدم‌. در این‌ لباس‌با آن‌ هیکل‌، آخر ]اگر[ هیچ‌ چیزی‌ نباشد، یک‌ سیادت‌ که‌ هست‌. به‌]خاطر[ سیادت‌ و اولاد پیغمبر بودن‌ نگاه‌ کنید! نیست‌؟ عمامه‌ برسرگذاشته‌ای‌ ادعای‌ روحانیت‌ و مذهب‌ می‌کنی‌! نمی‌گویی‌ اولاد پیغمبرهستند. در میان‌ شما چگونه‌ عدالت‌ هست‌؟ خدای‌ نکرده‌ اگر افترا اصل‌داشته‌ باشد، می‌شود غیبت‌. اگر ندارد می‌شود بهتان‌. افترا هر دو از گناهان‌کبیره‌ هستند، از هفتاد زنا بدتر است‌، ای‌ مُلا!، غیبت‌ از زنا بدتر نیست‌؟افترا از آن‌ شدیدتر نیست‌؟ به‌ هیچ‌ نحو خُرد نمی‌شوم‌، شما می‌خواهید مرابا هملباسم‌، با همنوعم‌ خُرد کنید. یعنی‌ امام‌ زمان‌ (ع‌) می‌گذارد؟
می‌خواستم‌ از شما اهالی‌ محترم‌ تشکر کنم‌. در اینجا و آنجا می‌گفتم‌نمی‌توانستم‌ بیاییم‌ منبر. واقعاً اهالی‌ محترم‌ تبریز! اگر پشتیبانی‌ شمانبود، یک‌ عده‌ ـ البته‌ آنها از علما به‌ کنار هستند ـ علمای‌ اعلام‌ عرض‌کردم‌ آنها در جای‌ پدر من‌ هستند، برادر من‌ هستند. شأنشان‌ اَجّل‌ از آن‌است‌ که‌ در این‌ کارها مداخله‌ کنند. همیشه‌ پشتیبانی‌ کرده‌اند. ولی‌عده‌ای‌ داخل‌ اینها رفته‌اند و مرام‌ بیگانگان‌ را عملی‌ می‌کنند. اگرپشتیبانی‌ شما نبود، به‌ دست‌ آنها مرا خرد کرده‌ بودند.
چنین‌ فکر می‌کنند که‌ جریان‌ چند سال‌ قبل‌ است‌. جریانهای‌ پنجاه‌ ـشصت‌ سال‌ قبل‌ است‌. اینها با این‌ کارها می‌خواهند مردم‌ را به‌ اشتباه‌بیندازند. با افترا و اشتباه‌ خُرد کنند. فکر نمی‌کنند امام‌ زمان‌]عج‌[پشتیبانی‌ می‌کند.
اهالی‌ تبریز! آن‌ جریانهای‌ سابق‌ نیست‌، سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌(رضوان‌الله علیه‌) هشتاد سال‌ قبل‌ آن‌ صحبتها را کرده‌است‌. بعد ازهشتاد سال‌ هنوز هم‌ از او دست‌ بر نمی‌دارند؛ بهتان‌ می‌زنند و هر آنچه‌بگویید درحقش‌ می‌گویند. شما فکر می‌کنید هر کس‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر کرده‌ از او دست‌ بر می‌دارند، این‌ حرف‌ بیگانگان‌ است‌ توچرا در این‌ لباس‌ می‌گویی‌؟ ]...[!
این‌ پشتیبانی‌ مشت‌ محکم‌ و عملی‌ بر دهان‌ دشمنان‌ دین‌ زد. هیچ‌ این‌خیال‌ را نمی‌کردند. مردم‌ را با جعل‌ کردن‌ امضا، کاغذ درست‌ کردن‌ به‌اشتباه‌ می‌اندازیم‌. الان‌ بشر به‌ کره‌ ماه‌ می‌رود، نمی‌شود کاغذ درست‌کرد؟ با این‌ کارها می‌خواهند وحدت‌ را از بین‌ ببرند، به‌ ریشه‌ مسلمانان‌آب‌ ببندند. عرض‌ کردم‌: از کمونیستها بیشتر از شما در وحشت‌ هستند.عرض‌ کردم‌: همگی‌ علما متحد هستند؛ علمای‌ نجف‌، قم‌، تبریز،شیراز، اصفهان‌ همه‌ شان‌ متحد و متفق‌ هستند. فقط‌ یک‌ عده‌ داخل‌اینها رفته‌اند، با هیکل‌ و قیافة‌ ایجاد اختلاف‌ کنند. به‌ یاد داشته‌ باشید]که‌[ به‌ دست‌ اینها به‌ اسلام‌ ضربه‌ زده‌ شده‌است‌...»
به‌ دنبال‌ همین‌ اقدامات‌، طرفداران‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ در منزل‌ حاج‌ میرزا عبداللهمجتهدی‌ اجتماع‌ کردند تا طوماری‌ را علیه‌ آیت‌الله قاضی‌ و خطاب‌ به‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ تهیه‌ کنند «که‌ وی‌ ]قاضی‌ طباطبایی‌[ علیه‌ شریعتمداری‌ در تبریز تبلیغ‌می‌کند و وی‌ را درباری‌ معرفی‌ می‌کند»
طومار تهیه‌ شد. افرادی‌ که‌ آن‌ را امضا کردند، عبارت‌ بودند از:
«1ـ سید احمد خسروشاهی‌ 2ـ سید هادی‌ خسروشاهی‌ 3ـ سیدیوسف‌ حکم‌آبادی‌ 4ـ میرزا محمود وحدت‌ 5ـ میرزا جعفر اشراقی‌ 6ـ ]مجدداً نام‌ آقای‌ سیدهادی‌خسروشاهی‌ آمده‌است‌[ 7ـ میرزاجعفر سبحانی‌ 8ـ محمدحسن‌ بکایی‌ 9ـ عبداللهمجتهدی‌ و عده‌ای‌ از طلاب‌ مسجد جامع‌.»
مرحوم‌ آیت‌الله سیداحمد خسروشاهی‌ به‌ بهانه‌ زیارت‌ مشهد مقدس‌، طومار امضاشده‌ را به‌ قم‌ و نزد آیت‌الله شریعتمداری‌ برد.
 دیدار مجدد با امام‌ خمینی‌(ره‌)
اواخر سال‌ 1345 ایشان‌ از طریق‌ شهربانی‌ تقاضای‌ صدور گذرنامه‌ حج‌ نمود. درهمان‌ سال‌ شایع‌ بود که‌ قرار است‌ آیت‌الله حکیم‌ و امام‌ خمینی‌(ره‌) هم‌ به‌ زیارت‌ حج‌عزیمت‌ کنند. از این‌ رو آیت‌الله قاضی‌ قصد داشت‌ به‌ همراه‌ تعدادی‌ از بازاریان‌ معتقد،به‌ زیارت‌ خانه‌ خدا برود. ساواک‌ پس‌ از آگاهی‌ از عدم‌ عزیمت‌ امام‌(ره‌) به‌ عربستان‌اجازه‌ صدور گذرنامه‌ را داد. آیت‌الله قاضی‌ پس‌ از انجام‌ مناسک‌ حج‌، با همراهانش‌و بدون‌ اخذ گذرنامه‌ از جده‌ راهی‌ عراق شد. پس‌ از این‌ ساواک‌ به‌ مأموران‌ برون‌مرزی‌ خود چنین‌ دستور داد:
«دربارة‌ محمدقاضی‌ طباطبایی‌12/2/46 نامبرده‌ بالا که‌ از روحانیون‌ افراطی‌ مقیم‌ تبریز می‌باشد، در مراجعت‌ ازمکه‌ به‌ طور غیر مجاز به‌ عراق عزیمت‌ ]کرده‌ و[ فعلاً در منزل‌ آیت‌اللهخمینی‌، در نجف‌ اشرف‌ سکونت‌ دارد. دستور فرمایید اعمال‌ و رفتار وتماسهای‌ مشارالیه‌ را تحت‌ کنترل‌ قرار داده‌ و نتیجه‌ را ضمن‌ ]قید[ تاریخ‌مراجعت‌ وی‌ به‌ ایران‌ اعلام‌ دارند.
ریاست‌ بخش‌ 315، ثابتی‌، 11/2/46.»
وکالت‌ تامه‌ای‌ که‌ آیت‌الله قاضی‌ از امام‌(ره‌) دریافت‌ کرد، در همین‌ دیداربوده‌است‌. هر چند از این‌ وکالت‌ در بخش‌ اجازات‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌است‌، اما بایدگفت‌ که‌ این‌ وکالت‌ تامه‌ در امور حسبیة‌ و تنها در موضوع‌ تقلید نبود بلکه‌ جنبه‌سیاسی‌ آن‌ با این‌ سفر پرخطر، آن‌ هم‌ بدون‌ گذرنامه‌ در آن‌ شرایط‌ آشکار می‌شود.
ارتباط‌ قاضی‌ با امام‌(ره‌) هیچ‌ گاه‌ قطع‌ نشد و همواره‌ افرادی‌ چون‌ محمدحسن‌عبدیزدانی‌ بین‌ ایشان‌ و امام‌ خمینی‌ در رفت‌ و آمد بودند. علیرغم‌ تمام‌ خطرات‌ ومسایل‌ موجود، در مهرماه‌ سال‌ 47 قاضی‌ دو نامه‌ توسط‌ آقای‌ یزدانی‌، نزد امام‌(ره‌)ارسال‌ می‌دارد. امام‌(ره‌) جواب‌ را با همان‌ پیک‌ می‌فرستند. نامه‌ امام‌ چنین‌ است‌:
به‌ عرض‌ عالی‌ می‌رساند، دو طغرای‌ مرقوم‌ محترم‌ واصل‌ و سلامت‌ وسعادت‌ جناب‌ عالی‌ را از خداوند تعالی‌ مسئلت‌ می‌نماید. اینجانب‌ به‌حمدالله تعالی‌ صورتاً در سلامت‌ است‌ امید است‌ خداوند تعالی‌ فرج‌مسلمین‌ را عنایت‌ و موجبات‌ آرامش‌ حال‌ عموم‌ را فراهم‌ فرماید. ازجناب‌ عالی‌ در این‌ ایام‌ متبرکه‌ امید دعای‌ خیر دارم‌.
و السلام‌ علیکم‌ و رحمة‌الله روح‌الله الموسوی‌ الخمینی‌»
آیت‌الله قاضی‌ پس‌ از بازگشت‌ از حج‌ مورد بازخواست‌ قرار گرفت‌. که‌ چرا بدون‌اجازه‌ به‌ زیارت‌ عتبات‌ عالیات‌ رفته‌ است‌. وثیقه‌ای‌ هم‌ که‌ قبل‌ از عزیمت‌ به‌ حج‌ به‌بانک‌ ملی‌ سپرده‌ بود، به‌ دستور ساواک‌ مصادره‌ گردید.
خود ایشان‌ در سخنرانی‌ مشهور عید فطر سال‌ 1347 به‌ این‌ قضیه‌ اشاره‌ کرده‌است‌.
دشمنی‌ با اسراییل‌
آیت‌الله قاضی‌ با توجه‌ به‌ درسهایی‌ که‌ از محضر مرحوم‌ آیت‌الله کاشف‌الغطاء درمبارزه‌ با صهیونیسم‌ آموخته‌ بود، از همان‌ آغاز مبارزه‌، اسراییل‌ را نفرین‌ می‌کرد.پس‌ از سومین‌ جنگ‌ بین‌ اعراب‌ و اسراییل‌ در خرداد 46 که‌ به‌ جنگ‌ «شش‌ روزه‌»شهرت‌ یافت‌، به‌ تأسی‌ از امام‌ خمینی‌(ره‌) تلاش‌ و فعالیت‌ بر ضد اسراییل‌ را بشدّت‌دنبال‌ می‌کرد. در همین‌ زمینه‌ از سوی‌ علمای‌ قم‌ اعلامیه‌ای‌ مبنی‌ بر پشتیبانی‌ از اعراب‌و لزوم‌ جمع‌آوری‌ کمکهای‌ مادی‌ برای‌ آسیب‌ دیدگان‌ و آوارگان‌ فلسطینی‌ صادر شد.آیت‌الله قاضی‌ به‌ همراه‌ آیت‌الله سیدابوالفضل‌ خسروشاهی‌، آیت‌الله سیدمحمدبادکوبه‌ای‌، آیت‌الله مرتضی‌ مستنبط‌ غروی‌ و آیت‌الله سیدکاظم‌ موسوی‌ شبستری‌، با صدوراعلامیه‌ای‌ در تبریز، برای‌ کمک‌ به‌ آورگان‌ مسلمان‌ فلسطینی‌ مساعدت‌ و یاری‌ خواستند.
مدتی‌ بعد از این‌ اقدامات‌ از طریق‌ شبکه‌ مبارزان‌، مخفیانه‌ نوار ریلی‌ را که‌ پیام‌ امام‌خمینی‌(ره‌) در آن‌ ضبط‌ شده‌ بود از عراق به‌ تبریز نزد وی‌ آوردند. پیامهای‌ این‌نوار اتمام‌ حجتی‌ برای‌ وی‌ بود تا افشاگری‌ علیه‌ دولت‌ اسراییل‌ را آغاز نماید. در عیدفطر سال‌ 46 آیت‌الله قاضی‌ پس‌ از انجام‌ نماز عید، با قرائت‌ خطبه‌ حضرت‌ علی‌ (ع‌)در هنگام‌ شرح‌ آن‌، گاه‌ به‌ کنایه‌ و گاهی‌ بصراحت‌ ضمن‌ انتقاد از رژیم‌ به‌ یهود ]دولت‌اسرائیل‌[ لعن‌ و نفرین‌ نمود گفت‌:
«... علی‌ (ع‌) می‌فرماید: خدایا کفار اهل‌ کتاب‌ را معذب‌ کن‌! خدایا به‌حق‌ محمد(ص‌) و آل‌ محمد(ص‌) یهود را محو و نابود کن‌! (آمین‌حضار)، خدایا به‌ حق‌ محمد(ص‌) و آل‌ محمد(ص‌) آنهایی‌ را که‌ درلباس‌ اسلام‌ به‌ یهود ]دولت‌ اسراییل‌[ کمک‌ می‌کنند محو و نابود کن‌!(آمین‌ حضار...»
ایشان‌ در هر فرصتی‌ که‌ می‌یافت‌ از ابراز دشمنی‌ خود با دولت‌ غاصب‌ اسراییل‌خودداری‌ نمی‌کرد. گرچه‌ نمی‌گذاشتند به‌ منبر برود، اما در روز عید فطر سال‌ 1347ضمن‌ شرح‌ خطبه‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) به‌ لعن‌ و نفرین‌ آنها پرداخت‌ و ضمن‌ بردن‌ نام‌ امام‌خمینی‌(ره‌) گفت‌:
خدایا کُفار اهل‌ کتاب‌ را معذب‌ بگردان‌! (آمین‌ حضار) اولین‌ آن‌ یهوداست‌؛ خدای‌ یهود ]دولت‌ اسراییل‌[ را محو و نابود کن‌! (آمین‌ حضار)این‌ بی‌دینها، این‌ لامذهبا که‌ آلت‌ دست‌ بیگانگان‌ شده‌اند علیه‌مسلمانان‌، با اینها همیشه‌ دشمنی‌ کنید. از مراجع‌ تقلید آنهایی‌ که‌]اکنون‌[ در نظرم‌ است‌، خرید و فروش‌ با اینها را حرام‌ اعلام‌ کرده‌اند؛عبارتند از: حضرت‌ آیت‌الله حکیم‌، آیت‌الله خمینی‌، آیت‌الله میلانی‌،آیت‌الله نجفی‌، همه‌ شان‌ حرام‌ کرده‌اند... مادامی‌ که‌ اینها از مسلمانان‌دست‌ نکشیده‌اند، با اینها خرید و فروش‌ حرام‌ است‌.
... اینها در خیال‌ این‌ هستند، بگویم‌ چه‌ اسراری‌ در سینه‌ دارم‌؟ اینها دراین‌ خیال‌ هستند که‌ تمام‌ ممالک‌ اسلامی‌ را تصاحب‌ کنند. اینها در این‌خیال‌ هستند که‌ شمال‌ حجاز را تصاحب‌ کنند. مدینة‌ منوره‌ به‌ زیر سلطه‌آنها بیفتد. اینها در این‌ خیال‌ هستند تمام‌ مَشاهد متبرکه‌ را تصاحب‌کنند. شما فکر می‌کنید ]اگر[ در آنجا ]فلسطین‌[ مسلمانان‌ را اذیت‌کردند، شما در اینجا راحت‌ خواهید ماند؟! بالله العلی‌ العظیم‌ جلوی‌چشم‌ من‌ است‌. هرگاه‌ بعضی‌ پیشامدها در آینده‌ پیش‌ بیاید، خدای‌ناکرده‌ چگونه‌ مسلمانان‌ آنجا را یهودیان‌ ] صهیونیستها[ از خانه‌ شان‌بیرون‌ می‌کنند. در مملکت‌ ما بدتر از آنها ]بهاییان‌[ شما را ازخانه‌هایتان‌ بیرون‌ خواهند ریخت‌. هیچ‌ گاه‌ غفلت‌ نکنید! همیشه‌ با یهودضد باشید! قرآن‌ به‌ ما دستور داده‌است‌..»
آیت‌الله قاضی‌ در این‌ روز قصد داشت‌ به‌ همراه‌ نمازگزاران‌ به‌ قریه‌ سیسان‌ (محل‌سکونت‌ بهاییها) رفته‌ و مراسم‌ نماز عید را در آن‌ محل‌ برگزار نمایند امّا از سوی‌مقامات‌ شهربانی‌ از آن‌ جلوگیری‌ به‌ عمل‌ آمد.


مرکز اسناد انقلاب اسلامی