خیزش مردمی در اعتراض به قرارداد 1919


فاطمه هاشمی‌
2483 بازدید

در دوره قاجاریه، روسیه و انگلستان بر مناطق شمالی و جنوبی ایران تسلط کامل داشتند و با استفاده از ضعف دولت مرکزی امتیازات زیادی به‌دست آوردند. بعد از انقلاب مشروطه 2 کشور با عقد قرارداد 1907 به طور رسمی‌ایران را بین خود تقسیم کردند. در حین جنگ اول جهانی در روسیه انقلاب شد و بلشویک‌ها در1917 میلادی‌/‌‌1296‌ شمسی قدرت را به دست گرفتند. نیروهای روسیه تزاری از ایران خارج شدند و همین امر باعث شد تا انگلستان یکه‌تاز میدان ایران شود.
دولت بریتانیا بعد از پایان جنگ جهانی تصمیم گرفت ایران را تحت قیمومیت خود درآورد و به بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم وارد میدان اخذ امتیازات شد. لردکرزن، وزیر خارجه انگلیس با همفکری کاکس وزیر مختار آن کشور نقشه‌ای برای در اختیار گرفتن اداره ایران طراحی کردند که در قالب قرارداد 1919 به سران ایران ارائه شد و منظور از این قرارداد ایجاد نوعی نظام مستشاری بود و هدفی جز تحت‌الحمایه کردن ایران نداشت.1 بعضی از مفاد آن عبارت بودند از: حفظ تمامیت ارضی ایران؛ اعزام مستشار مورد نیاز برای ایران و تامین هزینه آنها از سوی ایران؛ تامین مهمات و اعزام صاحب منصب برای ایجاد قشون متحدالشکل؛ تامین وام و واگذاری قرضه از سوی بریتانیا به دولت ایران برای اصلاحات؛ اعزام متخصص جهت توسعه راه‌آهن و راه‌های ارتباطی و...2
 طبق قرارداد فوق‌الذکر انگلستان اداره تمامی‌تشکیلات از جمله قشون و مالیه را در اختیار می‌گرفت و اتباع آنها به عنوان صاحب منصب به استخدام دولت ایران در می‌آمدند. امتیازها و دیگر امور اقتصادی به سرمایه‌دارهای انگلیسی واگذار می‌شد. در ازای این سخاوت ظاهری دولتمردان انگلیس، ایران هم متعهد شد انحصار تأمین سلاح، آموزش نظامیان و مشاوران کشوری را به انگلیسی‌ها واگذار کند. از نظر کرزن و همدستان ایرانی‌اش، این قرارداد ایران را با توجه به موقعیت استراتژیک، مخازن نفت و چشم‌انداز سرمایه‌گذاری از ورشکستگی نمایان و مخمصه مالی و توطئه بلشویکی نجات می‌داد. پخش خبر مفاد قرارداد جامعه را به واکنش تندی واداشت و به طور کلی همه صنوف و اقشار مختلف اعم از مردم عادی، سیاسیون، ناسیونالیست‌های متجدد، روحانیون، اصناف و حتی برخی از افسران ژاندارمری در کنار هم و یکصدا به اقدام وثوق‌‌الدوله نخست وزیر وقت اعتراض کردند. حتی تعدادی از رجال دولتی هم به طور انفرادی و البته پنهانی آتش مخالفت با وثوق‌الدوله را دامن می‌زدند.3 از جمله شخصیت‌های برجسته مخالف می‌توان به سید حسن مدرس، امام جمعه خویی، مشیر‌الدوله پیرنیا، مستوفی‌الممالک، محتشم‌السلطنه، ارباب کیخسرو شاهرخ، حسین علاء، مستشارالدوله و عده‌ای دیگر اشاره کرد.4
در تهران اعتراض‌ها شکل گسترده‌تری داشت و مردم دولت را متهم کردند که مملکت را به حراج گذاشته و کشور را دو دستی تقدیم استعمارگر پیر کرده است. مخالفت مردم از محافل خصوصی آغاز شد و به منابر و خیابان کشیده شد. مسجد شیخ عبدالحسین از مهم‌ترین کانون‌های ضد قرارداد بود و مردم در آنجا تجمع کردند و بر ضد قرارداد نطق می‌کردند. وثوق‌الدوله نیز برای خواباندن اعتراضات 17 نفر از معاریف و رجال سرشناس را در این مجالس دستگیر و زندانی کرد. 5 سیدحسن مدرس نیز از عوامل مهم در برانگیختن مردم به قیام و اعتراض بود و از آنجا که وسایل چاپ اعلامیه، بیانیه و شب‌نامه در تهران میسر نبود او مطالب و بیانیه‌های خود را به‌وسیله افراد مطمئن به اصفهان می‌فرستاد و در آنجا محرمانه به چاپ می‌رسانید و در تهران و سایر شهرها پخش می‌کرد.6 مردم در اکثر نقاط تهران تجمعات ضد قرارداد برپا می‌کردند و ابوالحسن عمیدی نوری از روزنامه‌نگاران با سابقه از برگزاری یک میتینگ بزرگ در میدان توپخانه خبر می‌دهد و می‌نویسد در آن روز که باران تندی هم می‌بارید مردم به همراه محصلین مدرسه دارالفنون در آن مکان جمع شده بودند تا به نطقی که ضیاء‌الواعظین در مخالفت با قرارداد ایراد کرد، گوش کنند.7 حضور مردم در زیر باران برای گوش دادن به نطق، نشان از انزجار مردم از تصمیم دولت داشت. مستشارالدوله، میرزا حسن‌خان محتشم‌السلطنه، میرزا اسماعیل‌خان ممتاز‌الدوله، مختارالملک تبریزی و معین‌التجار بوشهری به طور پنهانی مرکز ضد قرارداد تشکیل دادند. حتی آنها قصد داشتند رؤسای اصناف را برای تعطیلی عمومی‌ تحریک کنند که البته وثوق‌الدوله مانع انجام این کار شد و افراد مزبور را به کاشان تبعید و در شهر حکومت نظامی ‌برقرار کرد. دولت با تشدید مقررات حکومت نظامی، عده‌ای را به بین‌النهرین گسیل داشت، دانشجویان معترض را سرکوب و همه روزنامه‌های مخالف دولت را توقیف و تعطیل کرد. حتی به دواخانه‌ها تأکید شد به هیچ کس گلیسیرین نفروشند که مبادا با استفاده از آن صفحه چاپ ژلاتینی ترتیب دهند و به نشر شب نامه و اعلامیه بپردازند.8
شعرا و نویسندگان هم از مبارزه غافل نمانده و در این زمینه شعرها سرودند، فرخی، ایرج میرزا و عارف هم شعرهایی در این مورد سرودند. میرزاده عشقی در مقدمه منظومه خود نوشت: «این ابیات فقط اثر احساساتی است که از معاهده دولت انگلیس و ایران از طبع من ناشی شده و این نبود مگر آن‌که چون این معاهده در ذهن بنده جز یک معامله فروش ایران به انگلستان چیز دیگری تلقی نشده. این بود که از بدو اطلاع از این مساله شب و روز هر گاه راه می‌روم فرض می‌کنم روی خاکی راه می‌روم که تا دیروز مال من بود و حالا مال دیگری است.»9 عبدالله‌مستوفی از مشروطه‌خواهان و رئیس یکی از ادارات دولتی هم رساله جداگانه‌ای با نام «ابطال الباطل» در رد قرارداد نگاشت و به طور مفصل به بحث درباره مواد آن پرداخت. مهاجران ایرانی مقیم اروپا که بیشترشان دانشجو یا تاجر بودند در راستای مبارزه ضداستعماری با قرارداد به مخالفت برخاسته و در نشریات فارسی زبان و غیره مقالاتی منتشر کردند. سیدحسن تقی‌زاده، کاظم زاده ایرانشهر، محمد قزوینی و ابراهیم پورداوود از جمله روزنامه‌نگاران و محمد مصدق، ممتازالسلطنه و میرزا علی‌اکبرخان داور از جمله آنها بودند.10
 در داخل، بعضی اعتراض‌ها شکل دیگری به خود گرفت و به صورت رویارویی با دولت مرکزی درآمد. شیخ محمد خیابانی و افرادش از فروردین ماه 1299 به مدت 6 ماه کنترل شهر تبریز را در اختیار خود گرفتند. خیابانی از سیاسیونی بود که از مدت‌ها پیش از عملکرد دولت مرکزی ابراز نارضایتی کرده بود و اکنون به مخالفت با دولت وثوق‌الدوله برخاست و گفت: «امروز من رسما به همه جهانیان اعلام می‌کنم ما علیه این حکومت که قرارداد خانمان برانداز وثوق‌الدوله و انگلیس را منعقد کرده است، قیام کرده‌ایم.» میرزا کوچک خان هم که از مدت‌ها پیش قیام خود را شروع کرده بود اینک به یکی از مخالفان جدی قرارداد 1919 که استقلال ایران را به مخاطره انداخته بود، مبدل شد و این‌گونه موج جدیدی از نارضایتی علیه قرارداد به راه افتاد. طبق برخی روایات برخی از سیاسیون تهران در صدد برآمدند تا با استفاده از قدرت نظامی‌ جنگلی‌ها مانع عقد قرارداد شوند اما دولت موفق به کشف و خنثی کردن این برنامه شد. وثوق و برخی از عاقدان انگلیسی قرارداد به میرزا کوچک‌خان وعده دادند تا در صورت حمایت از قرارداد، امتیازاتی به وی بدهند.11 وثوق‌الدوله نیز در نامه‌ای دیپلماسی و فریب‌انگیز تلاش کرد تا به نوعی با میرزا کوچک‌خان کنار بیاید ولی او تسلیم نشد. حتی سران انگلستان به او پیشنهاد کردند به سیاست انگلستان اعتماد کند تا پادشاه انگلستان هم سیاست داخلی وی را به‌رسمیت بشناسد، ولی میرزا کوچک‌ خان زیر بار نرفت. شخص احمدشاه نیز با تصویب قرارداد موافق نبود و از توشیح آن طفره می‌رفت. البته برای این کار دلایلی ذکر کرده‌اند و گفته شده که وی انتظار داشت تا انگلیسی‌ها به وی پاداش بیشتری بدهند. برخی هم می‌گویند او اصلا با روح قرارداد مخالف بود و چون قرار بود که قرارداد به تصویب مجلس برسد سعی داشت مانع تشکیل مجلس شود و از برگزاری انتخابات در برخی نقاط جلوگیری کرد.12 مردم نیز که از مقاومت‌های شاه آگاه شده بودند، هنگام ورودش از اروپا به ایران به استقبالش شتافتند، اما مراسم استقبال با شعارهایی ضددولت وثوق‌الدوله، به شکل تظاهرات ضد انگلیسی درآمد.13
میان قشون و ژاندارمری هم مخالفت‌هایی صورت گرفت چون برخی از آنها حاضر نبودند زیر نظر یک مستشار انگلیسی خدمت کنند و اقدام فضل‌الله‌آق‌اولی تاثیر زیادی در تعویق تصویب قرار داد گذاشت و عمق تنفر از آن را به دولت نشان داد. هنگامی‌که کمیسیونی مرکب از 7 افسر عالی رتبه انگلیسی و 7 افسر ارشد ایرانی تشکیل شد تا آیین‌نامه مربوط به ارتقای افسران ایرانی را در ارتش جدید مورد بحث قرار دهند، سرهنگ فضل‌الله آق‌اولی نیز در این کمیسیون عضویت داشت. به موجب آیین‌نامه مزبور که متن آن را انگلیسی‌ها ترتیب داده بودند ارتقای افسران ایرانی تنها تا درجه ستوان یکمی ‌امکان‌پذیر بود و افراد انگلیسی، استرالیایی، نیوزیلندی یا هر کس دیگری که دارای تابعیت بریتانیایی باشد صاحب درجات بالاتر می‌شد. همه اعضای کمیسیون بجز 2 نفر که یکی از آنها آق‌اولی بود با این تصمیم موافقت کردند. او که حاضر نشد این آیین‌نامه را امضا کند مورد بازخواست شدید فتح‌الله‌خان اکبر سپهدار رشتی، وزیر جنگ دولت وثوق‌الدوله قرار گرفت، آق‌اولی که می‌دانست چاره‌ای جز امضای آن ندارد و از سوی دیگر نمی‌توانست خود را راضی به انجام آن نماید مرگ را بر زندگی خفت‌بار ترجیح داد و با لباس سلام نوروز از رفتن نزد شاه خودداری کرد و با انتحار خود در اول فروردین 1299 به سران و دولتمردان این نکته را گوشزد کرد که مردم تا چه حد از قرارداد متنفرند. او امیدوار بود با اقدام خود موجب به تأخیر افتادن و در نهایت عدم اجرایی شدن قرارداد شود. او در یادداشتی که خطاب به وزیر جنگ از خود به جای گذاشت دلیل انتحارش را ذکر کرده بود؛ او این توهین علنی به هموطنانش را نتوانست تحمل کند و از سوی دیگر تحت فشار وزیر جنگ قرار گرفته بود، لذا تنها راهی را که به ذهنش می‌رسید عملی کرد.14 با توجه به آنچه در فوق به آنها اشاره شد امکان اجرایی شدن قرار داد غیرممکن شده بود و به مرور به فراموشی سپرده شد و سیدضیاءالدین طباطبایی که پس از کودتای 1299 رئیس‌الوزرا شد برای کسب وجهه، قرارداد کان لم یکن شده را به‌طور یکطرفه ملغی اعلام کرد.
 
پی‌نوشت:
1ـ اسناد محرمانه وزارتخارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919ایران و انگلیس، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران، موسسه کیهان، چ2، 1368،ج1، ص12.
2ـ محمدعلی همایون کاتوزیان، تضاد دولت و ملت، ترجمه علیرضا طیب، چ2، تهران، نی،1381، صص139ـ 138.
3ـ یحیی دولت‌آبادی، تاریخ عصر حاضر یا حیات یحیی، ج4، کتابفروشی ابن‌سینا، 1331،ص 134.*
4ـ شیخ‌الاسلامی، پیشین، صص21ـ20.
5 ـ محمدعلی منشور گرکانی، رقابت شوروی و انگلیس در ایران از 1296 تا 1306 خورشیدی، تهران، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1368، ص80.
 6ـ حسین مکی، قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج1، 1358، ص 154.
 7ـ ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، به کوشش مختار حدیدی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر،1381، ج1، ص45.
8ـ دولت‌آبادی، پیشین، صص135ـ134؛ امیل لوسوئر، زمینه‌چینی‌های انگلیس برای کودتای 1299، ترجمه ولی‌الله شادان، اساطیر، چ1، 1373، ص 42؛ حسین مکی، پیشین، ص153.
9ـ منشور گرکانی، پیشین، صص 82ـ81.
10ـ جمشید بهنام، برلنی‌ها، فرزان، تهران، چ1، 1379، صص 23ـ21.
11ـ ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، 1344، صص387ـ386؛ منشور گرکانی، پیشین، ص80.
12ـ محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، امیر کبیر، ج1، 1323، ص36.
13ـ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، ج3، کتابفروشی محمدعلی علمی، 1325، ص168.
14ـ سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، نیلوفر، چ2، 1378، ص77؛ مکی، پیشین، صص105ـ104؛ مستوفی، پیشین، صص165ـ164.


http://www.jamejamonline.ir