سکولارها در جایگاه تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی


5110 بازدید

سکولارها در جایگاه تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

مروری اجمالی بر تاریخ‌نگاری انقلاب در سه دهه اخیر، دغدغه‌ای شناخته شده را در اذهان تمامی یاران انقلاب رقم می‌زند و آن چیزی نیست جز اینکه در تاریخ معاصر، جریان نهضت‌های حق‌طلبانه و اسلامی عمدتاً توسط جریان سکولار به نگارش درآمده است.
نهضت مشروطیت از بیرونی منازل علمای شاخص تهران آغاز شد و با تأیید علمای نجف قوام یافت، لیکن جریان سکولار، سوار بر امواج نیرومندی که علما و بدنه متدین جامعه پدید آورده بودند، به تدریج مصادر امور را در دست گرفت و برای از صحنه خارج کردن بانیان اصلی نهضت مشروطه، ابتدا به اختلافات داخلی آنان دامن زد و عده‌ای از هوشمندترین آنان را با برچسب‌هایی چون ارتجاع و استبدادگرائی، از صحنه خارج کرد؛ گو اینکه تاریخ از یاد برده بود پیش از آنکه متجددین به فکر وارد کردن مشروطه به کشور بیفتند، همان عالمان بودند که در نهضت تنباکو، امتحان خویش را پس داده بودند و مشخصاً شیخ شهید نوری از جمله نخستین شخصیت‌هایی بود که در آن جنبش تاریخی، به مبارزه با قرارداد انحصار تنباکو پرداخت و همزمان در دو جبهه به مصاف استعمار و استبداد رفت.
عوام فریبان اگر چه با همسو جلوه دادن خود با برخی از عالمان مشروطه‌خواه، زمام امور را در دست گرفتند، اما زمان چندانی لازم نبود تا آشکار گردد سرنوشت روحانیون مشروطه‌خواه، تفاوت چندانی با عالمانی که به واپس‌گرائی متهم می‌شدند، ندارد و در نگاهی کلی به تاریخ مشروطه می‌توان به جد مدعی شد برای عالمان دخیل در این جنبش، فرجامی یکسان رقم خورد. به عنوان مثال به رغم پاره‌ای تفاوت‌های ظاهری، چندان تفاوتی بین فرجام شیخ فضل‌الله نوری با سیدعبدالله بهبهانی و حتی سیدحسن مدرس به چشم نمی‌خورد و در واقع، همان دستی که شیخ را بر دار آویخت، اندکی بعد سیدعبدالله را در منزلش گلوله‌باران کرد و در عصر رضاخان، مدرس را هم در خواف خفه کرد.
اما داستان نهضت ملی شدن نفت، آشکارتر است. رهبران ملی‌گرای این نهضت، پس از مدتی که خود را «بازنشسته سیاسی» می‌خواندند، به صحنه آمدند. این حرکت از تجمعات باشکوه منزل آیت‌الله کاشانی و تحرک شدید یاران وی در سراسر کشور، آغاز شد و بر شور و حرارت دینی فدائیان اسلام، به مثابه موتور محرکه نهضت، تکیه زد. سردمداران جبهه ملی، هرگز خود را بی‌نیاز از فتاوای مراجع و علمائی که بر نهضت ملی شدن نفت، مهر تأیید زدند، نیافتند، فتاوائی که عمدتاً به دلیل پرچمداری عالمی چون مرحوم آیت‌الله کاشانی و به احترام و اعتبار وی صادر می‌شدند، نهضت ملی اما، خوش فرجام‌تر از نهضت مشروطه نبود و چندی نگذشت که فرصت‌طلبان با استفاده از حربه‌هایی چون جعل شایعات و ایجاد انشقاق در صفوف نیروهای مذهبی نهضت، یکی را با نسبت «قشری مذهبی» از میدان به در کردند و دیگری را متهم ساختند که به منصب ریاست مجلس بسنده نمی‌کند و خود را قیّم و بانی نهضت می‌داند و در نهایت، همان کردند که پیش‌تر نهضت مشروطه را با توسل به آن، از مسیر حقیقی خودش منحرف کرده بودند. اما ضایعات ناشی از تسلط جریان سکولار بر نهضت‌های مشروطه و ملی به همین منحصر نشد. آسیب بزرگ‌تری که هم‌اینک نیز آثار آن هویداست، تاریخ‌نگاری یکسویه و مبتنی بر کتمان دست کم نیمی از حقایق است.
با اندکی تأمل درمی‌یابیم که در هر دو نهضت، این جریان فاتح است که دست به تاریخ‌نگاری می‌زند و جریان اصیل دینی، در این عرصه غایب است که این نکته‌ای در خور تأمل و سئوال‌برانگیز است.
آنچه در جریان تاریخ‌نگاری انقلاب تاکنون جریان داشته، تداوم نامیمون همین جریان تاریخ‌نگاری است، با این تفاوت که در انقلاب اسلامی، ظاهراً جریان مذهبی بر مصادر امور، حاکم است و طرفه آنکه این جریان، هنوز نتوانسته است تاریخی دقیق، مبسوط و بی‌نقص از حرکتی که با رهبری و محوریت او شکل گفته است، بنگارد و در اختیار تاریخ‌پژوهان قرار دهد.
* * *
آثاری که تاکنون در عرصه تاریخ‌نگاری انقلاب توسط جریان مذهبی، به مفهوم تلفیقی از روحانیت و روشنفکرانی که فارغ از التقاط می‌زیند، عرضه شده، بسیار اندک و در موارد بسیار، فاقد کیفیت و بایسته‌ها و استانداردهای تاریخ‌پژوهی است. گذشته از این، به جز معدود آثار قابل اعتنا در این عرصه، عمده آثار عرضه شده، توسط عناصری نوشته شده‌اند که در جریان انقلاب اسلامی، یا از حواشی این رویداد و یا صرفاً ناظر بودند – اگر نرد محبت با بیگانگان نمی‌باختند – و یا از جمله عناصر انقلابی بودند که به تدریج از نظام کنار گذاشته شدند و تاریخ‌نگاری را محملی برای تسویه حساب با سیستم قرار دادند که بدیهی است با چنین انگیزه‌ای، روایت‌های آنان خالی از خلل و حب و بغض نیست. این گروه گاه کار را به چنان وارونه‌نمایی‌هایی کشانده‌اند که همفکران خود آنان را نیز به انتقاد و اعتراض واداشته است! علل بی‌اعتنایی مذهبیون به امر تاریخ‌نگاری مستلزم پژوهشها و ژرف‌نگری‌های بسیار است، از جمله آنکه این جریان که پیوسته موتور محرک نهضت‌های آزادی‌بخش در تاریخ معاصر ایران بوده، چرا هیچ‌گاه به فکر ثبت و ضبط آنچه خود کرده، نیفتاده است؟ ما از منظر دین، توجیهی برای این رویکرد نمی‌یابیم. هم در قرآن و هم در سیره اهل بیت(ع)، رغبت شایانی به این امر دیده می‌شود. پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) به جدّ به تاریخ‌‌نگاری اهتمام داشتند. امامان به رغم آنکه خود نویسندگانی متبحر بودند، اما کاتبان متعددی نیز داشتند که به ثبت رویدادها می‌پرداختند، از این روی حوادث قرون اولیه اسلام با دقت تحسین‌برانگیزی در کتب تاریخی ثبت شده‌اند. استاد شهید مطهری در باب تاریخ‌نگاری اسلام بر این باورند که وقایع صدر اسلام، به ویژه رویداد کربلا از جمله مواردی هستند که جزئیات آن با دقت زیاد ثبت شده‌اند و آنچه هم‌اینک در دسترس ماست، از هر نظر کافی و الهام‌بخش است؛ بنابراین تاریخ‌نگاری در بین مسلمانان صدر اسلام و نیز در سالیان بعد، امری رایج تلقی شده و بی‌توجهی به آن، مبنای دینی ندارد.
علاوه بر این برخی جریانات مذهبی با این توجیه از اهتمام به تاریخ‌نگاری رویگردان بوده‌اند که بیان تلاش‌ها و مجاهدات، نوعی خودنمائی است! و انسان مؤمن، نباید خویش را به این شائبه، آلوده کند. در عین احترام و تکریم زهد این گرامیان، از ذکر این نکته ناگزیریم که این طیف، تلقی درستی از اهمیت تاریخ‌نگاری ندارند، زیرا با گذشت ایام و با عدم اهتمام آنان به این مهم، تمامی دستاوردهای حاصل از تلاش و مبارزه آنان تحریف می‌شود و به تدریج به باد می‌رود، در حالی که با ثبت دقیق رویدادها، اندیشه و هدف آنان از این گونه آسیب‌ها مصون خواهد بود.


«یاد» 4 و 5؛ ویژه آغاز چهارمین دهه انقلاب اسلامی