زندگی سیاسی احمد زیرکزاده
3216 بازدید
سالهای استثنایی و غیراستثنایی یک زندگی
احمد زیرکزاده (1286-1372) در تهران متولد شد. «زیرک» تخلص شعری پدرش رجبعلی، پسر ارشد شیخ محمد یزدی معروف به شیخ منشادی بود. رجبعلی، چون فرانسه میدانست در اثنای جنگ جهانی اول به عنوان سرپرست گروهی از فرزندان بزرگان ایل بختیاری و همچنین فرزند خودش غلامحسین، برای تحصیل به فرانسه فرستاده میشود؛ در راه بازگشت از مکه میگذرد و به «حاج میرزا زیرک» معروف میگردد.1
تحصیلات
زیرکزاده در سال 1301 دوران ابتدایی را در مدرسه مبارکه بختیاری دهکرد (شهرکرد) که اداره آن بر عهده پدرش و بعدها برادرش بود به اتمام رساند. دو سال اول دوران دبیرستان را در اصفهان و سال آخر آن را در دارالفنون تهران گذراند. در مهرماه 1305 از جانب ارتش راهی فرانسه شد و پس از سه سال در رشته ریاضیات عالیه دانشگاه پلیتکنیک پاریس فارغالتحصیل شد. وی دانشنامه مهندسی غیرنظامی دریافت کرد که در سال 1325 تحصیلات وی معادل دکتری محسوب شد.
مشاغل
پرونده شغلی مرحوم زیرکزاده بسیار فشرده و شامل مشاغل مختلف دولتی است که برخی از آنها با بازههای زمانی کوتاه یکساله و در برخی موارد چندماهه است. لیست تمامی مشاغل وی همراه با میزان حقوق دریافتیاش در مقدمه کتاب خاطراتش آمده است. در 1313 با درجه ستوان یکمی به سمت معاونت مهندسی ناوبر نیروی دریایی جنوب انتخاب شد. پس از دو سال سرمهندس ناو و در همان سال به «کفالت مدیریت تعمیرگاه ثابت نیروی دریایی جنوب» منصوب شد. در 1316 به سمت «کفالت تعمیرگاه نیرو» رسید. در 1319 به وزارت راه منتقل و چند ماه در اداره بندر پهلوی مشغول خدمت شد. در 1321 به وزارت دارایی منتقل و به عنوان جانشین رئیس هیئت نظارت ساختمان بیمارستان پهلوی (امام خمینی(ره) کنونی) و ساختمان سیلوها منصوب و همزمان در دانشکده فنی تهران مشغول به تدریس شد. وی پس از سه سال و در 1324 به عضویت کمیسیون تهیه قانون استخدام کشوری در آمد. سال بعد عضو هیئت تهیه نقشه اصلاحی و عمرانی کشور شد. زیرکزاده از سال 1328 به عضویت سازمان برنامه درآمد. وی همزمان با این مشاغل فعالیتهای سیاسی خود را نیز پیش میبرد؛ به طوری که عمده فعالیت وی از سال 1320 تا 1332 است که خود از آن به عنوان «سالهای استثنایی» یاد میکند. وی پس از همه این مشاغل دولتی در سال 1341 بازنشسته سازمان برنامه میشود.2
فعالیتهای سیاسی
پس از عزل رضاشاه در 25 شهریور 1320، زیرکزاده به یکی از دوستانش میگوید: «الان موقع فعالیت سیاسی است».3 اولین حضور جدی سیاسی زیرکزاده عضویت در کانون مهندسین در فروردین سال 1322 بود. اعتصاب کانون مهندسین در اردیبهشت همان سال با موفقیت انجام شد. این اعتصاب موفقیتآمیز موجب گردید مهندسین به فکر تأسیس یک حزب سیاسی برآیند و در نتیجه حزب ایران بهوجود آمد. پیش از این زیرکزاده در شهریور 1321 در روزنامه «مردان کار» تلاش میکرد تا با مسائل سیاسی ایران آشنا شود.4 زیرکزاده تا 1332 همواره عضو هیئت مرکزی کانون مهندسین بود.
او به سبب دوستی با غلامعلی فریور به عضویت حزب «سوسیالیست همراهان» که ریاست آن بر عهده مصطفی فاتح بود درآمد، ولی پس از تقریبا سه ماه زمانی که این حزب از اعلام جنگ ایران در شهریور ۱۳۲۲ به آلمان حمایت کرد، زیرکزاده از عضویت حزب خارج شد.5
زیرکزاده معتقد بود: «آن که دموکراسی میخواهد باید رنج تشکل و تحزب را قبول کند».6 در همین راستا و در اثنای اشغال ایران توسط قوای بریتانیا و شوروی، فریور، عبدالله معظمی، حمید زنگنه، معاون (چهار نفر نماینده مجلس)، نظامالدین موحد، کریم سنجابی، رضوی، ناصر معتمد، رضازاده شفق، جزایری، زیرکزاده و... حزب ایران را پس از انتخابات مجلس چهاردهم در اردیبهشت ۱۳۲۳ بنا نهادند.
اولین روزنامه حزب به نام «شفق» با مدیریت شمسالدین جزایری و دومین روزنامه با نام «جبهه» و با صاحبامتیازی و مدیریت زیرکزاده منتشر شد. اولین شماره جبهه در 10 مهرماه 1324 انتشار یافت، ولی پس از انتشار پنج شماره توقیف شد. این روزنامه در آبانماه 1325 برای بار دوم توقیف شد. این دوره حدود هفت ماه طول کشید. در آن مدت روزنامههای «نبرد امروز»، «اخبار ایران و باستان» به جای جبهه انتشار مییافت. در خرداد 1326 روزنامه جبهه از توقیف خارج شد. کار سنگین روزنامه جبهه تماما بر دوش زیرکزاده قرار داشت.7 اما زیرکزاده از ارگان رسانهای حزب ایران خشنود نبود: «من باید با شرمساری اذعان کنم که در تمام دوران حیات حزب ایران ما نتوانستیم یک روزنامه آبرومند منتشر کنیم». زیرکزاده سانسور اعمالی از جانب خود را یکی از این دلایل میداند.8
ائتلاف حزب ایران با حزب توده در سال 1325 یکی از مهمترین حوادث حزبی آن دوران بود. زیرکزاده آن را «یک اشتباه بزرگ تاکتیکی» میدانست. اما الهیار صالح، سنجابی با فریور موافق بودند.9 زیرکزاده از آن به عنوان فرصتی یاد میکند که میتوانست خود در رأس حزب قرار گیرد، اما با ترس از انحلال حزب و «عدم شناسایی این موقعیت، این فرصت بزرگ را از من گرفت... و (حزب) ضعیفتر و ناتوانتر از همیشه شد».10 بعدها فریوردرصدر لیست حزب توده درانتخابات مجلس هفدهم شورای ملی شرکت کرد.
به گفته خودش [:زیرکزاده] سندی که پس از سرکوب شبکه نظامی حزب توده به دست میآید، وی را نجات میدهد. درآن سند نام زیرکزاده به عنوان کسی که پس از قدرتگیری کمونیستها «میبایستی اعدام» شوند، آمده بود
زیرکزاده در تحصن 22 مهرماه 1328 مصدق و دیگر فعالین سیاسی در دربار به عنوان اعتراض به انتخابات دوره شانزدهم مشارکت داشت و پس از تحصن، جبهه ملی تشکیل گردید.11 زیرکزاده درباره پیشنهاد در مورد نام جبهه ملی مینویسد: «خوب به خاطر دارم که نام جبهه ملی از طرف دکتر سنجابی پیشنهاد شد».12 در حالی که برخی دیگر چون ملکی و شیفته این پیشنهاد را به حسین فاطمی13 نسبت میدهند و برخی نیز چون حسین مکی آن را به خودش منصوب میداند.14
با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329، زمینه برای ورود یاران مصدق به مجلس مهیا شد. مصدق در اردیبهشت 1330 نخستوزیر شد و در همان سال زیرکزاده به عنوان معاون وزارت اقتصاد کابینه وی انتخاب گردید. زیرکزاده در طی این سالها نقش مهم و گاه قاطع و سرنوشتساز در انتصابهای مهم سیاسی، اداری و نظامی برعهده داشت.15 در سال ۱۳۳۱ در انتخابات مجلس هفدهم نام او همراه یازده نفر دیگر در لیست جبهه ملی ایران قرار داشت و به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای ملی ایران راه یافت.16
زیرکزاده در جریان کودتای 25 مرداد 1332 همراه جهانگیر حقشناس توسط نیروهای گارد جاویدان بازداشت اما آزاد شد.17 او در 28 مرداد در منزل مصدق حضور داشت و هنگام فرار به خانه همسایه آسیبی جدی به پایش وارد شد.18 پس از کودتا او به مدت دو و نیم سال مخفی شد و سپس خود را به شهربانی معرفی کرد و به مدت پنج ماه در لشکر دو زرهی زندانی شد. زیرکزاده اختفای خود را این گونه موجه میسازد که «من اگر در همان روزهای اول گرفته شده بودم، احتمال اعدامم زیاد بود». به گفته خودش سندی که پس از سرکوب شبکه نظامی حزب توده بهدست میآید، وی را نجات میدهد. در آن سند نام زیرکزاده به عنوان کسی که پس از قدرتگیری کمونیستها «میبایستی اعدام» شوند، آمده بود.19
زیرکزاده پس از آنکه در مورد عدم توجه و شناخت کافی مشروطهخواهان بزرگی چون ستارخان و باقرخان ناراحتی خود را بیان میکند، مینویسد: «آنچه در مملکت ما راجع به مشروطیت شهرت و توسعه یافت، تحصن در سفارت انگلیس و دیگهای آش آن سفارتخانه بود... مگر مشروطهطلبان ایران چه گناهی داشتند که فهم و شعور به خرج دادند و از کمک انگلیس استفاده کردند؟».20 زیرکزاده با کودتای سال 1332 توسط بریتانیا و آمریکا، پی به نادرستی این فکر برد.
او به عضویت جبهه ملی دوم (1339-1343) نیز درآمد. به گفته خودش در این دوران نیز با اتهاماتی چون «رابط میان حزب کمونیست آلمان شرقی و حزب کمونیست ایران» مواجه بود.21 حتی این مسئله در میان مردم عادی نیز رایج و شایع بود. زیرکزاده آن را تهمت بزرگی میدانست. وی این تهمت را نتیجه اشتباه بزرگ تاکتیکی و همچنین اشتباه آنها در شناسایی و معرفی فرقه دموکرات آذربایجان به عنوان حزبی ایرانی میداند که «به هیچ وجه درصدد جدا کردن آذربایجان از ایران نیست».22
او در جبهه دوم ملی به فعالیت جدی نپرداخت. چنانکه خودش میگوید، دیگر آن حرارت قبل را نداشت. «دیگر از این به بعد دل و عقل همقدم نیستند».23 البته شرایط هم متفاوت بود و نیروهای جوان جایگزین آنان شده بودند و به علت برخی اشتباهات حزب ایران و جبهه ملی آنان دیگر رغبتی به اعضای قدیمی نشان ندادند. وی موافق حمایت از رفراندم 6 بهمن 1341 موسوم به انقلاب شاه و مردم بود، اما جبهه ملی با آن مخالفت نمود. همین مسئله انزوای سیاسی وی را دائمی نمود. عدم موضعگیری و انفعال جبهه ملی دوم در مورد حادثه 15 خرداد 1342 در نهایت به استعفای الهیار صالح از ریاست هیئت اجرایی آن منجر شد که تا آستانه انقلاب اسلامی ادامه داشت. جبهه ملی سوم به سرعت سرکوب شد و جبهه ملی چهارم فعالانه در انقلاب حضور داشت. اما با تسخیر سفارت آمریکا جبهه ملی نیز کار خود را پایانیافته دید.
زیرکزاده پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۹ به آمریکا رفت و تقریبا سه سال پیش از مرگش درسال 1369 به ایران بازگشت.او پیش ازمرگش وصیت کرد اموالش صرف امورعلمی شود. تنها دو روز پیش ازمرگش مجوز«بنیاد علمی زیرکزاده» در1 شهریور سال 1372 صادر شد. امروز دفتر بنیاد علمی زیرکزاده درمیدان ونک تهران قراردارد. این بنیاد درسال ۱۳۷۹ برنده جایزه ترویج علم درایران شد.
پی نوشت ها :
1. احمد زیرکزاده، پرسشهای بیپاسخ در سالهای استثنایی، به کوشش دکتر ابوالحسن ضیا ظریفی، تهران، نیلوفر، 1376، ص 21.
2. همانجا.
3. همان، ص 31.
4. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، 1380، ص 768.
5. احمد زیرکزاده، همان، صص 72-73.
6. همان، ص 387.
7. باقر عاقلی، همان، ص 769.
8. احمد زیرکزاده، همان، صص 84 و 85.
9. همان، ص 93.
10. همان، ص 95.
11. باقر عاقلی، همان، ص 769.
12. احمد زیرکزاده، همان، ص 128.
13. احمد ملکی، تاریخچه جبهه ملی، با مقدمه سعید رهبر، استکهلم، چاپ آرش، 1332، ص 56؛ شیفته، نصراللّه، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ خورشیدی، ج 1، تهران، کومش، 1370، ص 67.
14. حسین مکی، خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران (کتاب سیاه)، ج 3، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ص 45.
15. همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تدین، رسا 1372؛ به نقل از خاطرات سیاسی مصور رحمانی، ص 172.
16. همان، ص 228.
17. کریم سنجابی، خاطرات سیاسی، لندن، انتشارات جبهه ملیون ایران، 1368، ص 137.
18. باقر عاقلی، همان، ص 770.
19. احمد زیرکزاده، همان، ص 100.
20. همان، ص 31.
21. همان، ص 100.
22. همان، ص 102.
23. همان، ص 99.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/s/9612
نظرات