درباره آیت الله شهید محمد مفتح


1372 بازدید


محمد مفتح در سال 1307 شمسی، در خانواده ای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدرش مرحوم، حجت الاسلام حاج محمود مفتح، یکی از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت و ولایت بود و در ادبیات فارسی و عربی تبحر فراوانی داشت و اشعار زیادی در مدح و رثای اهل بیت علیهم السلام به زبان های عربی و فارسی از وی به جا مانده است. او در حوزه ی علمیه همدان، مدرس ادبیات فارسی و عربی بود. شهید مفتح از کودکی در محضر پدر به فراگیری ادبیات پرداخت و پس از گذراندن دوره ی ابتدایی، جهت فراگیری معارف اسلامی به مدرسه ی «آخوند ملاعلی» وارد شد و پس از مدتی جهت استفاده از محضر اساتید بزرگ به حوزه ی علمیه ی قم مهاجرت کرد و در مدرسه ی «دارالشفاء» با جدیت فراوان به کسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگانی چون آیات سید محمد حجت کوه کمره ای، بروجردی، سید محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبایی صاحب المیزان و امام خمینی قدس سره  استفاده نمود.(1) و خود مدرسی بزرگ در حوزه گردید.

در دورانی که تبلیغات استثمارگران، دانشگاه را در نظر علما کفرستان کرده بود و «تحصیل علوم جدیده» را اعراض از دین و رفتن به دانشگاه را برای عالِم ننگ می دانستند، شهید مفتح در حالی که در قم استادی بزرگ بود، پا به عرصه ی دانشگاه گذاشت. وی که در حوزه ی علمیه به درجه ی اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه ی «دکتری» گردید. رساله ی دکترای وی «تحقیقی درباره ی نهج البلاغه» است که با درجه ی بسیار خوب مورد قبول دانشگاه قرار گرفت.
 فعالیت های فرهنگی و تألیفات
استاد مفتح، پس از گذراندن دوره ی دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان های قم پرداخت. او که توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهی و روحانی، با همه ی ذرات وجودش حس کرده بود، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو گروه را وجهه ی همت خود ساخت. مقاله ای که ایشان در مجله ی مکتب اسلام درباره ی وحدت روحانی و دانشگاه – علی رغم جو مخالفت – نوشت، مبین تفکر شهید در این باره است. شهید به لحاظ رسالتی که بر دوش خویش حس می کرد، ضمن مبارزه با عفریت «جهل و بی شعوری»، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعی در روشنگری دانش پژوهان داشت و کلاس های خویش را مرکزی برای تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامی دانش آموزان – با همیاری شهید بهشتی – همت گمارد. مبارزه با رژیم را نه تنها در تضاد با تحصیل علم نمی دید، بلکه آگاهی و با سواد شدن را یکی از ابعاد مبارزه می دانست و در کنار بالا بردن سطح مبارزه ی طلاب و دانش آموزان، سعی در بالا بردن سطح آگاهی عقیدتی آن ها داشت . در زمان تحصیل و تدریس، حاشیه ای بر «اسفار» ملاصدرا، نوشت. که سومین حاشیه بر این کتاب است. هم چنین کتابی به نام «روش اندیشه» در علم منطق به رشته ی تحریر در آورد که به عنوان کتاب درسی در حوزه و دانشگاه، برای بالاترین سطح منطق استفاده می شود.  ترجمه تفسیر مجمع البیان هم یکی از تألیفات این شهید عالی مقام است.
شهید در جهت ایجاد تشکل و سازمان دادن به طلاب و فضلا دست به تشکیل مجمعی به نام «جلسات علمی اسلام شناسی» زد که این مجمع فعالیت وسیعی را به منظور شناساندن چهره ی اصلی اسلام در جامعه آغاز کرد. در این جلسات که زیر نظر استاد تشکیل می شد، فضلا و نویسندگان حوزه ی علمیه کتاب هایی را که در زمینه های مختلف اسلام شناسی نوشته بودند، ارایه می کردند و پس از نقد و اصلاحات ضروری، با مقدمه ای که استاد بر آن می نوشت، به چاپ می رسید. ساواک که پی به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام راستین برده بود، آن را تعطیل کرد. این مجمع تنها موفق به چاپ 10 جلد کتاب گردید که کتاب های زیر از آن جمله است:

1-   اسلام پیشرو نهضت ها. 2- با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط. 3- شیعه و زمامداران خودسر. 4- جهان بینی و جهان داری علی (علیه السلام). 5- دعا عامل پیشرفت یا رکود. 6- ره آوردهای استعمار. 7- همسران رسول خدا. 8- زیارت ما 9- خرافه. 10- حقیقت.
استاد در زمان تحصیل و تدریس خود در حوزه با نوشتن مقالات مختلفی در مجلات مکتب تشیّع، مکتب اسلام، معارف جعفری و ... سعی در گسترش فرهنگ اصیل و انقلابی شیعه در سطح وسیع جامعه داشتند.
 مبارزات
در سال های 1340تا 1342، سخنرانی های او در شهرهای مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی در افشای چهره ی رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود و به لحاظ اثر عمیقی که این سخنرانی ها در میان توده ها داشت، بارها توسط ساواک تعطیل شد و هر بار این تعطیلی با دستگیری و آزار ایشان همراه بود.
شهید مفتح بعد از تبعید امام قدس سره مبارزات خود را شدت بخشید و با سفر به استان خوزستان سعی در افشای ماهیت رژیم و شناساندن نهضت امام قدس سره به مردم داشت و ساواک که با دستگیری های متعدد و ممنوع المنبر کردن ایشان نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ورود ایشان را به شهرهای خوزستان ممنوع اعلام کرد.
محبوبیت و مقبولیت عامه ی شهید در میان طلاب و دانش آموزان، موجب شد که او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحی بد آب و هوای جنوبی ایران تبعید کنند و هنگامی که دوران تبعید ایشان به پایان رسید، از بازگشت او به قم جلوگیری کردند. به ناچار شهید مجبور به اقامت در تهران شد. اقامت در تهران سرآغاز فصل نوینی در زندگانی سیاسی وی گردید، دانشکده ی الهیات او را دعوت به همکاری کرد. شهید با امید فتح سنگری دیگر و گشودن جبهه ای دیگر برای مبارزه با رژیم و نیز شوق همکاری با استاد مطهری که در این دانشکده مشغول تدریس بود، دعوت دانشکده را پذیرفت و بدین ترتیب زندگی و فعالیت های ایشان در تهران آغاز شد.
در تهران، علاوه بر تدریس در دانشکده و بسط زمینه های همکاری با استاد شهید مطهری، بنا به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، به اقامه ی نماز جماعت در این مسجد همت گمارد. سخنرانی های ایشان در مسجد دانشگاه در ترغیب نسل روشن فکر و تحصیل کرده به اسلام اثر به سزایی داشت.
شهید در حسینیه ی ارشاد نیز مشغول فعالیت های علمی – تبلیغی و سخنرانی بود که بعد از تعطیلی این حسینیه توسط ساواک، با قبول امامت جماعت مسجد جاوید در سال 1352، هسته ی دیگری ایجاد کرد تا خلا به وجود آمده را پر نماید. در این مسجد کتابخانه تشکیل داد و کلاس های دروس اعتقادی، فلسفی، تفسیر قرآن، نهج البلاغه و ... دایر کرد.
مسجد جاوید تبدیل به دژ مستحکمی برای انقلاب گردید و با استقبال فراوان دانشجویان و افراد تحصیل کرده مواجه شد. سرانجام بعد از گذشت یک سال و نیم در سوم آذر 1353، پس از سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای، مسجد جاوید مورد هجوم ساواک قرار گرفت و تعطیل شد و شهید هم دستگیر و به زندان افتاد. بعد از آزادی از زندان، رژیم دیگر اجازه فعالیت در مسجد جاوید را به ایشان نداد. استاد، امامت مسجد قبا را در نزدیکی حسینیه ی ارشاد پذیرفتند و در جلسه ای که با حضور افرادی نظیر مرحوم آیت الله طالقانی، استاد شهید مطهری و ... برای تنظیم برنامه های مسجد داشتند، مسجد را «قبا» نامگذاری کردند. تا «قبایی» در ظلمت کده ی قریش گردد و آغازگر هجرتی در قیام خونبار امت مسلمان.
مقارن با رمضان 1356، که به دلیل تغییر تاکتیک دولت استکباری امریکا، رژیم پهلوی نیز شعارهایی چون «فضای باز سیاسی» را مطرح کرد. استاد شهید به افشای ماهیت خائنانه این شعار پرداخت و با استفاده از ضعف رژیم، اقدام به تشکیل جلساتی در مسجد قبا کرد که برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتی بیش از 30 هزار نفر برگزار می شد. شهید در عید فطر همان سال با برگزاری نماز با شکوه عید فطر در قیطریه – که با استقبال بی نظیر مردم تهران رو به رو شد – ارکان رژیم پهلوی را به لرزه در آورد. ایشان در خطبه های نماز برای اولین بار نام امام خمینی قدس سره  را آشکار بر زبان جاری کرد و رهبری امام را مورد تأکید قرار داد.
مبارزه ی شهید تا رمضان سال 1357، که نهضت مردم مسلمان به رهبری امام قدس سره اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت. ایشان بعد از نماز عید فطر با تأکید بر رهبری بی چون و چرای امام امت روز پنجشنبه 16 شهریور 1357، را به عنوان تجلیل از شهدای ماه رمضان تعطیل اعلام کرد. در این روز راه پیمایی بزرگی علیه رژیم انجام گرفت که زمینه ساز راه پیمایی 17 شهریور گردید، که توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد و جمعه ی خونین نام گرفت.
در بهمن 1357، جهت بازگشت امام قدس سره استاد شهید به همراه دیگر هم رزمان، کمیته ی استقبال از ایشان را تشکیل دادند تا مقدمات ورود پیروزمندانه رهبر و مراد خویش را به نحو شایسته فراهم نمایند.
شهید مفتح با تشکیل شورای انقلاب از طرف امام قدس سره  به عضویت این شورا درآمد. بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد و خود سرپرستی کمیته ی منطقه  4 تهران را به عهده داشت. آخرین مسؤولیت شهید، سرپرستی دانشکده ی الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود که به نحو شایسته در این سنگرها انجام وظیفه نمود و در طی این دوران همچنان مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت.
سرانجام آیت الله مفتح، پس از عمری تلاش و جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه تبلیغ دین، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، به همراه 2 پاسدار جان برکف، شهیدان جواد بهمنی و اصغر نعمتی، هنگام ورود به دانشکده ی الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفتند و به فیض عظیم شهادت نایل آمدند. پیکر مطهر آن عالم ربانی پس از برپایی مراسم با شکوه تشییع، در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام در قم به خاک سپرده شد و این روز به مناسبت فعالیت های چشمگیر این شهید والامقام در راه تحقق وحدت بین حوزه و دانشگاه « روز وحدت روحانی و دانشجو» نامگذاری شد.


http://jahannama.blogfa.com