از «مرد سال» مجله تایمز تا زندانی احمدآباد
مصدق و بهای اعتماد به غرب
44 بازدید
یکی از نمونههای مستند تاریخی برای عریان ساختن ماهیت دموکراسی غربی، مطالعه رفتار دولتهای غربی از جمله آمریکا و انگلیس با محمد مصدق و دولتش طی تحولات سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۳۲ است؛ دههای که مصدق با آراء مردم وارد مجلس شد، با آراء نمایندگان مردم به نخستوزیری رسید، در ملی شدن نفت ایفای نقش کرد، سپس با فشار انگلیس به دربار پهلوی اختیاراتش محدود شد و نهایتا با کودتای مشترک آمریکا و انگلیس، دولتش ساقط گردید.
درباره سقوط دولت مصدق روایتها و تفسیرهای متعددی در منابع تاریخی ارائه شده است. برخی مورخین برای تبرئه سیاستهای غرب، خیانت حزب توده را عامل شکست نهضت ملی شدن نفت معرفی میکنند.[1] برخی با بزرگنمایی قدرت «تحریم اقتصادی» وانمود میکنند که تحریم نفتی ایران توسط غرب بود که کمر دولت مصدق را خرد کرد و زمینهساز ساقط شدن آن گردید.[2] عدهای اعتقاد دارند اقدام دولت مصدق در قطع رابطه با انگلیس و «بستن باب مذاکره»، زمینهساز اتحاد آمریکا و انگلیس علیه او شد.[3] بعضی دیگر اختلافات مصدق با روحانیت و در راس آنها آیتالله کاشانی را دلیل تنها ماندن مصدق و سقوط او میخوانند.[4] برخی به زیادهخواهیهای قدرتطلبانه و خارج از حدود اختیارات مصدق به عنوان زمینهساز سقوط او اشاره میکنند[5] و عدهای دیگر اخلاق مصدق در برتریبخشیدن به منافع جبهه ملی به جای مصالح مردم را در این رابطه مطرح میسازند.
انگلیس، بازیگر پشت پرده سقوط دولت ملی
هیچ یک از این عوامل در تضعیف و به زانو درآوردن مصدق و دولتش بی تاثیر نبوده است. ولی واقعیت این است که مصدق در مسیر حاکمیت سلسلهای قرار گرفته بود که به وسیله انگلیس به قدرت رسید و بیش از نیم قرن در خدمت منافع غرب بود. او و عملکردش در این مسیر، یک عامل بازدارنده محسوب میشد و غربیها به هر بهانه یا دلیلی، در صدد برداشتن این مانع بودند.
البته رفتار مصدق در برابر انگلیسیها نیز بستر لازم را برای فعالیت براندازی انگلیسیها علیه وی و کابینهاش فراهم ساخت و آنان طرح ساقط کردن نهضت ملی شدن صنعت نفت را از زمستان سال ۱۳29 به صورت جدی دنبال کردند:
در 24 اسفند 1329 طرح ملی شدن نفت ایران در مجلس شورای ملی و 5 روز بعد در 29 اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید.[6] دولت مصدق در ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ از «شرکت نفت ایران و انگلیس» که طی سالیان دراز نفت کشورمان را به یغما میبرد، خلع ید کرد.[7] انگلیسیها نیز اقدام به تحریم همهجانبه نفت ایران کردند و مصدق با تصویب هیأت وزیران، در ۳۰ مهر ۱۳۳۱، ارتباط سیاسی ایران و انگلیس را قطع کرد.
با این حال خسارات ناشی از ملی شدن صنعت نفت ایران برای انگلیسیها، آنگونه که محافل خبری و سیاسی آنان اعلام کردهاند، صرفاً اقتصادی نبوده و انگیزههای سیاسی به مراتب قویتر از انگیزههای اقتصادی در واداشتن انگلیسیها به مبارزه با دولت مصدق نقش داشته است:
یکی از ابعاد رفتار استعماری انگلیسیها که حمایت بعدی آمریکاییها را نیز به همراه آورد توجه به شرایط سیاسی منطقهای و بینالمللی بود. پیش از این هندیها پس از کسب استقلال از استعمار انگلیس، توانسته بودند در بهمن ۱۳۲8 اولین نظام جمهوری مستقل خود به دور از سلطه آن کشور را برپا سازند. یک سال پس از این پیشامد بود که نهضت ملی نفت ایران در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ملی شد. علاوه بر این سفر آبان ماه ۱۳۳۰ محمد مصدق به مصر در شرایطی صورت میگرفت که دولت انگلیس درگیری شدیدی با دولت مصر که برای ملی کردن کانال سوئز تلاش میکرد، پیدا کرده بود. در چنین شرایطی دیدار مصدق از مصر که در بازگشت از اجلاس سازمان ملل صورت میگرفت، و ملاقات او با «نحاس پاشا» رهبر ملیون مصر و استقبال عظیم و میلیونی مردم قاهره از نخستوزیر ایران، تاثیرات نامطلوبی بر افکار عمومی زمامداران انگلیسی گذاشته بود.[8]
از این رو مقاومت انگلیسیها در برابر خواسته منطقی مردم و دولتمردان ایران مهمتر از جنبههای اقتصادی، بیانگر یک حرکت استعماری و استبدادی با هدف مقابله با موج استقلالخواهی ملتها در خاورمیانه بوده است.
انگلیسیها پس از ملی شدن نفت ایران به هیچ راه حلی جز ساقط کردن حکومت مصدق نمیاندیشیدند. آنان با تلاش فراوان خود توانسته بودند آمریکاییها را نیز علیرغم مخالفتهای اولیه آنان با خود همراه سازند.
بازی دوگانه آمریکا
از طرف دیگر، آمریکاییها در عرصه دیپلماتیک، رفتار به ظاهر معقولی از خود نشان میدادند ولی در خفا با دشمنان ملت ایران همسو بودند. آنان ابتدا ژست دوستی با مصدق را گرفته بودند و برای دولتمردان و کارگزاران کابینه مصدق، شناسایی نقشههایی که در پس پرده ابراز دوستی آمریکاییها جریان داشت به راحتی امکانپذیر نبود.
با این حال و با وجود ابراز احترام آمریکاییها، مواردی وجود داشت که خیانت آمریکاییها به دولت مرکزی ایران را برملا میکرد. برای مثال در جریان مذاکرات «لویی هندرسون»، سفیر آمریکا، با مصدق در ۴ اردیبهشت ۱۳۳۱، دولت آمریکا تصمیم گرفت کمکهای نظامی به ایران را مانند گذشته ادامه دهد[9] و ۱۰ روز بعد در ۱۴ اردیبهشت مصدق در نامهای به «هندرسون» مراتب تشکر خود را از تصمیم دولت آمریکا به وی اعلام کرد.[10] اما در همان زمان آمریکاییها سرگرم آموزش نظامی جمعی از افسران ایرانی بودند و یک سال بعد عملیات سقوط مصدق به وسیله همان افسران و درجه داران تعلیم دیده انجام شد.
یا اینکه ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا در ۱۳۳۰ با مصدق دیدار کرد و موافقت خود را با نهضت ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.[11] سپس در همان سال مجله آمریکایی تایم محمد مصدق را به عنوان «مرد سال» برگزید و تصویر وی را بر روی صفحه جلد خود قرار داد. اما اندکی بعد «لویی هندرسون» سفیر وقت آمریکا مصدق را «یک دیوانه» توصیف کرد.[12]
همین شخص در اول اسفند ۱۳۳۱ اعلام کرد «اصل ملی شدن صنعت نفت ایران را به رسمیت میشناسد» ولی سه ماه بعد در خرداد سال بعد دولت آیزنهاور اعلام کرد تا رضایت دولت انگلیس جلب نشود خرید نفت از ایران را تحریم خواهد کرد. و دو ماه بعد انگلیس و آمریکا متفقاً هدایت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را علیه مصدق و کابینهاش بر عهده گرفتند.
همه این رفتارهای متناقض برای تحقق یک هدف مشترک صورت میگرفت و آن دستیابی به منابع نفتی ایران و اعمال نفوذ در کشورمان بود. حتی آنجایی که آمریکاییها در لباس دوست به مصدق نزدیک میشدند و نقش یک میانجی بین وی و انگلیسیها را بر عهده میگرفتند، هدفشان هیچگاه دوستی نبود بلکه گرفتن امتیاز و عقب نماندن از رقیب انگلیسی شان بود. این حقیقتی بود که از ذهن مصدق و سیاستمداران اطراف وی دور مانده بود.[13]
در آن زمان دفاع آمریکا از منافع استراتژیک خود در ایران که سبب رقابت این کشور با انگلستان در خاورمیانه و کل جهان شده بود، نزد بعضی از افراد کابینه مصدق به عنوان طرفداری صادقانه از آرمانهای ملّی ایرانیان، دموکراسیخواهی و آمال بشردوستانه تعبیر شد و شور و شوق دولت ایران را برای استفاده از این رقابت میان دو کشور دوچندان کرد؛ درحالیکه ارتباط انگلستانِ پدرخوانده با متحد استراتژیک خود، یعنی آمریکا که همکاری آنها در جنگ جهانی دوم ماشین جنگی آلمان نازی را زمینگیر کرده بود، چیزی نبود که با مسئلهای به نام نفت ایران به چالش جدّی کشیده شود.
به همین دلیل آمریکاییها علیرغم ابراز همدلی با دولت مصدق در اوج بحران روابط با دولت انگلیس، از اعطای هرگونه کمکهای فنی برای اداره پالایشگاه و نیز وامهای درخواستی مصدق برای برونرفت ایران از بحران شدیدی که به آن دچار بود دریغ کردند و ناباورانه مشتریهای آمریکایی خواهان نفت ایران را از معامله با شرکت ملّی نفت ایران برحذر داشتند.
واقعیت این است که پیوند استراتژیک سیاسی، نظامی، اقتصادی و نژادی آمریکا و انگلستان به حدّی بود که بهرغم اختلافات در روشها هرگز ممکن نبود که آمریکا در تصمیمگیری نهایی، ایران را به انگلستان ترجیح دهد. اما آمریکاییها به عنوان میانجی در این غائله باقی ماندند تا اوضاع از دستشان خارج نشود؛ چرا که پیوستگی سرنوشت کارتلهای نفتی آمریکا و انگلستان و بلوک غرب چنان بود که هر گونه آسیب جدّی به شرکتهای انگلیسی مستقیما به منافع شرکتهای بزرگ نفت آمریکا لطمه شدید وارد میکرد.[14]
مصدق برای هر حرکت مثبت صوری آمریکاییها، حساب سیاسی به نفع دولت خود باز میکرد. او حتی در اوج تیرگی روابط با انگلیس که منجر به قطع رابطه با آن کشور شد، از هر اظهار نظر سیاسی به ظاهر مثبت مقامات انگلیسی خشنود و امیدوار میشد.
از این رو «هنری گریدی» سفیر آمریکا که زمانی به دلیل همدردی نسبت به ایرانیان به آمریکا فراخوانده شد و نیز «ریچارد استوکس»، مُهردار سلطنتی انگلستان که بعدها حق را به ایران داده بود[15] و نیز برخوردهای بسیار صمیمانه دولتمردان آمریکا در سفر یکماهه مصدق به این کشور همگی مواردی است که موجبات دلگرمی برخی سیاستمداران را در کابینه مصدق نسبت به آمریکا فراهم کرد، اما این گونه رویدادها هیچگاه تغییری در سیاست کلان این دولتها نسبت به ایران بهوجود نیاورده است.
آمریکاییها همواره به صورت رسمی اعلام میکردند که حامی مصدق بوده و به دنبال حل اختلاف میان وی با انگلیسیها هستند. ولی رفتار آشکار و نهان آنها مبین این واقعیت بود که ایران باید آرمانهای خود را بر پایه خواستهها، اصول و منافع «شرکت نفت انگلیس» در ایران و نیز «کارتلهای بزرگ نفتی جهان» منطبق نماید.[16]
رفتار آمریکاییها در برابر دولت مصدق به حدی نامشروع و خلاف قوانین بینالمللی بود که بسیاری از بلندپایگان آمریکایی به غیرقانونی بودن این مداخله اعتراف کرده و حتی بعضاً بابت آن از ملت ایران عذرخواهی نیز کردهاند.
در اسفند سال ۱۳۷۸ «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه دولت بیل کلینتون رسماً از دخالت کشورش در ماجرای سرنگونی مصدق به عنوان «کودتا» یاد کرد و اعتراف کرد که این دخالت سبب پسرفت توسعه سیاسی در ایران شد. وی بابت آن مداخله از ملت ایران عذرخواهی نمود. در خرداد سال ۱۳۸۸ باراک اوباما رئیس جمهوری وقت آمریکا و در آبان ۱۳۹۰ هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا هم به خاطر آن دخالت نابجا در امور داخلی ایران به شکل رسمی عذرخواهی کردند. [17]
در خرداد ۱۳۹۶ کتابی با عنوان «اسناد روابط ایران و دولت آیزنهاور» در آمریکا منتشر شد. در این کتاب که علیرغم مخالفت کنگره آمریکا، توسط وزارت امور خارجه آن کشور چاپ و منتشر شد، ۳۷۵ سند در مورد جزئیات دخالت غیرقانونی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ارائه شده است.
سازمان سیا در مهر ۱۴۰۲ طی گزارشی دخالت کشورش در کودتای ۲۸ مرداد را «غیر دموکراتیک» خواند و در آن به توطئهچینی مشترک CiA و Mi6 انگلیس علیه دولت قانونی مصدق اشاره کرد.[18]
پایان، در حصر
واقعیت این است که مصدق فریب خورد. او تصور میکرد «مذاکره با آمریکاییها» میتواند زمینه فشار آنان بر انگلیسیها را فراهم آورد. ولی کودتای ۲۸ مرداد نشان داد دشمنان ملت ایران علیرغم تفاوتهایی که گاهی در ژستهای تبلیغاتی آنان به صورت مصلحتی دیده میشود، همه در یک جبهه واحد قرار دارند و همه دشمنان استقلال و حاکمیت ملی مردم ایران هستند.
مصدق بعد از ظهر ۲۹ مرداد ۱۳۳۲ تسلیم کودتاگران شد. روز۳۰ آذر همان سال دادگاه نظامی تهران وی را به اتهام «ضدیت با سلطنت و قصد برکنار کردن شاه» و نیز به عنوان «مسبِّب وقایع ۲۵ تا ۲۸ مرداد»، به سه سال زندان انفرادی محکوم کرد.
معالوصف وی پس از پایان دوران زندان، قربانی چند اقدام خلاف قانون دیگر شد که توسط حکومت پهلوی و با خطدهی سفارتخانههای آمریکا و انگلیس عملی گردید.
اولین اقدام خلاف این بود که مصدق پس از پایان دوران زندان، بی آنکه در حکم محکومیت وی قید شده باشد، به روستای احمدآباد و در خانه کوچکی که زادگاه او بود، تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا بود. مصدق در خانهاش در احمدآباد به شدت تحت نظر بود، وی در حقیقت از زندان لشکر ۲ زرهی به زندان بزرگتری منتقل شده بود. این خانه در ۴۵ کیلومتری غرب کرج و در نزدیکی شهرستان نظرآباد قرار دارد.
دومین اقدام خلاف دولت پهلوی این بود که هنوز چند روز از سکونت مصدق در احمدآباد نگذشته بود که یک کامیون با تعدادی از مزدوران وابسته به «شعبون بی مخ» به آنجا گسیل شدند و با سردادن شعارهای طرفداری از شاه و اهانت به مصدق و آزار و اذیت مردم، آرامش آنجا را مختل کردند. به همین دلیل مصدق به سرهنگ علی اکبر مولوی که بعداً رییس ساواک تهران شد، پیغام فرستاد و گفت: «با روشی که در پیش گرفتهاید نیاز به محافظ دارم. زیرا محل زندگیام با زندان تفاوت ندارد و باید زندانبان داشته باشم.» به همین دلیل عدهای ژاندارم با ۲ مامور مخصوص به احمدآباد رفتند؛ ۲ ماموری که در خانه دکتر مصدق زندگی میکردند و سه چهار هفته یک بار تعویض میشدند.
سومین اقدام خلاف دولت پهلوی این بود که حدود ۶ ماه پس از تبعید دکتر مصدق به احمدآباد، سرهنگ مولوی رئیس ساواک تهران پیغام فرستاد که وی حق ندارد با هیچ فردی حتی ساکنان احمدآباد ارتباط و ملاقات داشته باشد. اما دکتر مصدق اعتراض میکند و میگوید: «احمدآباد خانه من است، زندان دولتی نیست اگر زندانی هستم، مرا به تهران بازگردانید و حبس کنید. من از زندان آزاد شدهام و حق دارم با مردم در ارتباط باشم».
مصدق از سوی حکومت وقت در اقامتگاهش تحت حصر خانگی قرار گرفت. این خانه، آخرین نقطهای بود که وی در آن زندگی کرد. وی در 14 اسفند ۱۳۴۵ به دلیل بیماری سرطان فک در سن ۸۷ سالگی در بیمارستان نجمیه تهران درگذشت.[19] پیکر او را یدالله سحابی غسل داد و دفن کرد و سیدابوالفضل زنجانی بر وی نماز میت خواند. مصدق وصیت کرده بود در میان شهدای ۳۰ تیر در قبرستان ابنبابویه تهران دفن شود اما با مخالفت حکومت پهلوی پیکر او داخل تابوتی چوبی در یکی از اتاقهای خانه وی در احمدآباد به خاک سپرده شد.
[1] نجاتی، غلامرضا(1371)، تاریخ بیست و پنج ساله ایران(جلد اول). تهران: رسا، ص 21
[2] هوشنگ مهدوی، عبدالرضا(1394)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی. تهران: نشر پیکان، ص ۱۹۰ تا ۱۹۳
[3] مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی: «واکاوی ابعاد قطع رابطه ایران و انگلیس در دوره ملی شدن صنعت نفت» به نقل از روزنامه اعتماد
[4] رکنآبادی، غضنفر(1379)، سیاست، دیانت و آیتالله کاشانی. تهران: انتشارات دانش و اندیشه معاصر، ص ۵۰
[5] طرح درخواست عهدهداری مسئولیت وزارت جنگ(25 تیر 1331) و یا صدور فرمان انحلال مجلس شورای ملی(25 مرداد 1332)
[6] عاقلی، باقر(1376)، روزشمار تاریخ ایران(جلد اول). تهران: نشر گفتار، ص ۴۴۴
[7] دایرهالمعارف انقلاب اسلامی-جلد اول(1394). تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ص 340
[8] نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران(جلد اول)، ص 35
[9] مجموعه اسناد لانه جاسوسی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص ۵۴۸، سند شماره ۳۶
[10] مجموعه اسناد لانه جاسوسی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص ۵۴۸، سند شماره ۳۷
[11] فصلنامه مطالعات تاریخی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد ۶۷، ص ۱۰۵
[12] فصلنامه مطالعات تاریخی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد ۶۷ ص 106
[13] موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران: «چرایی تغییر مواضع آمریکا در قبال مصدق»، کد مطلب: ۹۶۸۱ ، تاریخ نشر: ۱۳ اسفند ۱۳۹۸
[14] روحانی، فواد(1352)، تاریخ ملی شدن صنعت نفت. تهران: امیرکبیر، ص 169
[15] روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت، ص 169
[16] موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران: «چرایی تغییر مواضع آمریکا در قبال مصدق»
[17] سایت تاریخ ایرانی: «مادلین آلبرایت و ماجرای عذرخواهیهایش»، ۶ فروردین ۱۴۰۱ ، کد : ۸۷۶۰ ؛ روزنامه همدلی: «آمریکاییها بالاخره جزئیات نقش خود در براندازی دکتر مصدق را منتشر کردند» تاریخ نشر: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶
[18] ایرنا: «اعتراف رسمی سیا: حمایت از کودتای ۲۸ مرداد غیر دموکراتیک بود» ۲۰ مهر ۱۴۰۲ ، کد خبر: 85256449
[19] اطلاعات، 14/12/1345، ص 1 و 17
نظرات