06
فروردین
1396
جلسه منزل سیدجلالالدین تهرانى
موضوع : جلسه منزل سیدجلالالدین تهرانى1
تاریخ 2/6/43
شماره : 11283/20 الف
صبح روز جمعه مورخه 30/5/43 جلسه منزل آقاى سیدجلالالدین تهرانى با شرکت قریب شانزده نفر منجمله آقایان دکتر مرتضى یزدى2، دکتر پرویزفر قاضى دادگسترى. سیدابوالقاسم سرکشیک سردفتر اسناد رسمى. محمدصادق تهرانیان3 مدیر روزنامه خراسان. تهرانیان مدیر چاپخانه. سیدکاظم افجهاى. محمد رئوف درویش. عبدالحمید مجد سجادى.4 یداللّه محمدى عضو بانک مرکزى. تجلى بخش عضو بازنشسته وزارت دارائى. مروج. کىاستوان5 عضو اداره مالیات وزارت دارائى. فرهمند. وکیلى کجورى رئیس کل اجراى ثبت. شیرازى عضو وزارت فرهنگ. تشکیل گردید. در این جلسه بحث پیرامون عدم پرداخت مالیات متمکنین به میان آمد. کىاستوان گفت در این مملکت از اشخاص پولدار و ثروتمند مالیات گرفته نمىشود کسانى هستند چون کارت بازرگانى ندارند و درآمد آنها براى دولت مشخص نیست سالى میلیونها تومان در این مملکت استفاده مىکنند و در سال سیصد تومان حداکثر بابت مالیات مىدهند ایشان اضافه کرد من در کمیسیون مالیات نوشتم که ابراهیم نفیسیان6 کلیمى در زمان مشرف نفیسى دو شرکت بیمه ساختمانى را به شرکت بیمه اجاره داده و سالهاست با مامورین ساخته و مالیات نداده در صورتى که اگر درست محاسبه شود چند میلیون تومان باید مالیات بپردازد. همچنین کارخانه کانادادراى به عنوان اینکه جزو تولیدات صنعتى است از قانون سوءاستفاده کرده و روى نظراتى این کارخانه را براى مدت پنج سال [از] مالیات معاف کردند. به همین جهت دو میلیون تومان مالیات براى پپسى کولا تعیین شد. در این گیرودار توصیهها شروع شد از جمله شخص وزیر دارائى به اطاق من آمد و قصد اعمال نفوذ داشت. آقاى هویدا گفت ایشان از مالیات معاف هستند گفتم صحیح نیست ضمنا در این جلسه دکتر یزدى جلد سوم کتاب پیشگیریهاى پزشکى را که با خود آورده بود به تهرانى تسلیم نمود آقاى تهرانى ضمن صحبت خطاب به جمعیت حاضر و با اشاره به دکتر یزدى گفت مثلاً این آقاى دکتر یزدى را که مىبینید الان در اینجا نشسته است چیزى نمانده بود اعدامش نمایند ولى من او را از مرگ نجات دادم پیش اعلیحضرت رفتم و گفتم این آدم پدرش آخوند بوده خودش هم آخوند بوده و با من هم محله و همکلاسى بوده بهتر است که او را عفو کنید اعلیحضرت هم قبول فرمودند. سپس آقاى تهرانى براى اولین بار ضمن اشاره و تایید روش فرمانروائى نهرو سازمان امنیت را تحقیر و محکوم نمود و زندانیهاى قزل قلعه را نشانه وحشت دولتها از مردم معرفى کرد و گفت چون نهرو شخصیت داشت موفق شد بدون اینکه مردم را به زنجیر بکشد احزاب و ملتها و مذهبهاى مختلف و متضاد قاره هند را با چهارصد میلیون نفر نفوس تحت رهبرى خود درآورده و با روشهاى انسانى بر آنها حکومت کند به دولت منصور و علم7 حمله کرد و گفت مثلاً یکى از دلایل انحطاط کشور دو هزار و پانصد ساله ما آن است که شصت سال پیش ناصرالملک نخستوزیر و صنیعالدوله خاتم وزیر دارائى بوده در حالى که امروز پسر آقاى منصور نخستوزیر مىشود و هویدا هم وزیر دارائى و یا آدم بیسواد و جعلنقى را چون علم مامور تشکیل کابینه مىکنند تا بتواند در کنفرانسهاى بینالمللى پهلو به پهلوى نهروها بنشیند و عنوان نخستوزیر و نمایندگى ملت دو هزار و پانصد ساله را داشته باشد که واقعا جز افتضاح و شرمسارى چیزى براى ما ببار نخواهد آورد. سپس تهرانى خطاب به شیرازى گفت براى اواخر شهریور مىروم به ساوه و پس از چند روز اقامت به طرف ایذه چهار محال بختیار و اصفهان خواهم آمد و در ایذه مهمان شما مىشوم. طبق توصیه تهرانى به دکتر محمد سام8 قرار است شیرازى رئیس فرهنگ ایذه شود این توصیه وسیله فرهاد صفانیا به دکتر سام گفته شده است و دکتر سام قول اجراى آن را داده است جلسه در ساعت 330 [23 ]پایان یافت.
اصل در پرونده سیدجلال تهرانى و رونوشت این اطلاعیه در پرونده کلیه افرادى که نامى از آنها در این اطلاعیه برده شده است بایگانى
گردیده است در پرونده عباس هویدا بایگانى شود
احمدى
10/6/43
رئیس بخش 322. رشیدى
10/6
1ـ سید جلالالدین تهرانى فرزند حاج میرزا سید على شیخالاسلام در سال 1277 در تهران متولد شد. وى در دوره حکومت احمدشاه قاجار طلبه علوم دینى بود. سپس به بلژیک رفت و به تحصیل ریاضیات و نجوم پرداخت و با کسب تخصص، به عضویت انجمن نجومى فرانسه و آکادمى بینالمللى علوم درآمد و 3 سال در رصدخانه سلطنتى بلژیک مشغول کار بود. و یک همسر بلژیکى هم اختیار کرد. در سال 1325 به سمت مشاور و معاونت نخستوزیر تعیین شد و سپس در سمتهایى چون وزیر مشاور (28 ـ 1327)، وزیر پست و تلگراف (1329)، نایبالتولیه آستان قدس (31 ـ 1330)، سفیرکبیر ایران در بلژیک (37 ـ 1331)، سناتور انتصابى شاه در مجلس سنا (40 ـ 1337)، استاندارى خراسان و نایبالتولیه آستان قدس (42 ـ 1340) خدمات دولتى خود را ادامه داد. او طرفدار سیاست استعمارى انگلیس بود و روابط بسیار نزدیکى با شاه داشت و در جلسات هفتگى که در منزلش تشکیل مىشد، بسیار از شاه تمجید مىکرد و اطرافیان او را خراب مىخواند. در سال 1345 دستور تشکیل حزب سوم را داد که لنگرى براى 2 حزب مردم و ایران نوین بشمار مىرفت. برگزارى جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى را تأیید مىکرد و از روحانیون به بدى سخن مىگفت. اما کنار آمدن با روحانیون را براى رسیدن به اهداف ضرورى مىدانست. در اسناد ساواک آمده است که «وى یک فرد مخالف و ضد دولت و معتقد به نظام شاهنشاهى است.» سید جلالالدین تهرانى که طى گزارشات ساواک مردى بدخلق و بى تدبیر معرفى شده است، به سبب حمایت از دکتر امینى از کار برکنار گردید. وى داراى تألیفاتى در موضوعات تاریخى بوده است. وى در آخرین روزهاى رژیم پهلوى به عنوان رئیس شوراى سلطنت، شرایط را براى خروج شاه از ایران فراهم آورد و پس از چندى براى دیدار با حضرت امام به پاریس رفت. در آنجا پس از استعفاء از ریاست شوراى سلطنت و غیر قانونى خواندن آن شورا، موفق به دیدار رهبر انقلاب در نوفل لوشاتو شد و از آن پس در خانه خود در ورساى مسکن گرفت و تا لحظه مرگ به ایران برنگشت. سید جلال وصیت کرد که پس از پایان زندگى جنازه او را به ایران آورده و در قبرى که هنگام تولیت آستان قدس در کنار مقبره مادرش خریدارى کرده بود دفن کنند.
2ـ مرتضى یزدى وى پسر شیخ محمدحسین مجتهد یزدى ندوشنى است که از فعالین دوران مشروطه و سلطنت پهلوى به شمار مىرفته است. دکتر مرتضى یزدى در تهران به دنیا آمد و در مدرسه دارالفنون به تحصیل پرداخت. در سال 1300 شمسى، به اتهام پخش اعلامیه جنگلىها (به مدت تاهى) دستگیر شد و در سال 1304 با استفاده از بورس دولتى به آلمان رفت و در رشته پزشکى به: تحصیل پرداخت. وى در سال 1316 همراه گروه 53 نفر بازداشت شد. و در اولین کنگره حزب توده (1323) به عضویت کمیسیون تفتیش درآمد. در کنگره دوم حزب (1327) به عنوان عضو کمیته مرکزى انتخاب شده و به عضو هیأت اجراییه گردید. در این ایام وى رابط هیأت اجراییه با 5 سازمان وابسته به حزب یعنى :
«سازمانهاى اطلاعات جهت مبارزه با استعمار، جمعیت هواداران صلح ایران ـ سازمان جوانان دمکرات ـ سازمان آزادى (که قبلاً جمعیت مختلط ملى نام داشت)» بود. وى در کابینه قوام (1325) وزیر بهدارى شد. یزدى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 به همراه بهرامى و علوى دستگیر شده و در سال 1338 به علت ابراز تنفر از گذشته خویش و حزب توده و قول همکارى با ساواک، از زندان آزاد گشت. فرزندان دکتر یزدى به نامهاى «حسین» و «فریدون» با ساواک همکارى داشتند. با توجه به این که این دو نفر پسرعموىهاى همسر رادمنش (مهین یزدى) بودند و به منزل او تردد داشتند، حسین اسناد حزبى را از منزل رادمنش دزدیده و در اختیار ساواک قرار مىداد. این همکارى توسط سازمان اطلاعات آلمان شرقى کشف و وى دستگیر و سپس آزاد گردید. حسین به توصیه حزب جهت تحصیل به آلمان اعزام شده بود.
3ـ محمد صادق تهرانیان فرزند حاج علىاصغر در سال 1292 ش در مشهد متولد شد. وى که داراى لیسانس ادبیات بود روزنامه خراسان را در تیرماه 1338 در مشهد بنیان نهاد. وى از سال 1320 فعالیتهاى مطبوعاتى خود را آغاز و با سمت روزنامهنگار فعالیت خود را ادامه داد و مدتى هم دبیر انجمن شهر مشهد بود.
4ـ عبدالمجید مجد سجادى در سال 1285 ه ش در خطه کردستان متولد شد. وى در سال 1313 به خدمت دولت وارد شد و در مشاغل ذیل فعالیت کرد :
امانت شعبه 2 دادگاه بخش کرمانشاه ـ بازپرس شعبه دوم دادسراى کرمانشاه ـ بازپرس دادسراى خرمآباد ـ بازپرس دادسراى کردستان ـ امانت دادگاه بخش سقز ـ دادیار دادسراى همدان ـ دادستان شهرستان کردستان ـ کارمند علىالبدل دادگاه استان پنجم ـ مستشار دادگاه استان پنجم ـ ریاست دادگسترى کردستان ـ کارمند اصلى هیئت تجدیدنظر املاک واگذارى ـ رئیس دادگاه نخستین املاک واگذارى ـ رئیس شعبه سوم هیئت تجدیدنظر املاک واگذارى. مشارالیه در سال 1337 به پیشنهاد محمدعلى هدایتى (وزیر دادگسترى) و به فرمان شاه، دادیار دادسراى دیوانعالى کشور شد. وى در تاریخ 30/8/1357 در حالیکه وکیل دادگسترى و مشاور حقوقى و عضو انجمن حقوقدانان ایران بود، براى خوش خدمتى و مقابله با انقلاب اسلامى طى نامهاى خطاب به علیقلى اردلان (وزیر دربار)، ضمن برشمردن آیاتى از قرآن مجید، در اطلاق لفظ امام به ائمه (ع)، براى شاه پیغام فرستاد که : خیال شاهنشاه راحت باشد که حکومت او مستدام است. اردلان در پاسخ نامه وى اظهار داشته : عرایض شما را به عرض مبارک رساندهایم.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى
5ـ حسین کى استوان طهرانى فرزند نایب جعفر در سال 1291 ه ش در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ لیسانس اقتصاد،
در سال 1315 به استخدام وزارت دارائى درآمد و در شرکت سهامى کالاى ایران، مشغول کار شد و سپس در جایگاههاى مختلف در وزارت دارائى به فعالیت پرداخت و در سال 1346 از کارمندان سرشناس و با نفوذ آن وزارتخانه معرفى شد. در سال 1336 که قصد تشرف به مکه را داشت، از طرف ساواک چنین معرفى شد : «وى از متعصبین حزب توده و مدیر روزنامه ظفر [مظفر] بوده و پس از 15 بهمن 27 از تهران متوارى و مدتى در مشهد سکونت داشته است. صدورگذرنامه به مقصد مکه بلامانع است.»
کى استوان که از مرتبطین على امینى بود، در سال 1340 چنین معرفى گردید :
«در حکومت مصدق پیشکار وزارت دارائى بود. از پرداخت ارز پسران متمولین و اشراف جلوگیرى مىکرد. اکنون به نفع جبهه ملى فعالیت دارد و افکار و عقاید مردم را به سوى جبهه ملى جلب مىکند. بعد 28 مرداد 32 مدتى بازداشت بوده است.»
مشارالیه که از اعضاى حزب ایران و جبهه ملى بود و با محافل و اشخاص ملى و مذهبى از جمله: جلالالدین فارسى، مؤسسین دبیرستان کمال نارمک و مسجد هدایت ارتباط داشت، کتابخانه گستردهاى که شامل کتب خطى نفیس و آثار عتیقه بود، در طول زندگى فراهم کرده بود.
کىاستوان در زمان فوت (1348)، حاج کاظم طرخانى را وصى قانونى خویش قرار داد تا مجموعه کتب وى را به موزه آستان قدس رضوى تحویل دهد تا در آنجا نگهدارى شود ولى ساواک با چنگاندازى براین مجموعه نفیس 685 جلد کتاب نفیس و دیگر اشیا و عتیقه را تصاحب کرد.
کى استوان که تا آخر عمر ازدواج نکرده بود و همراه با مادرش زندگى مىکرد در مهرماه 1348 دارفانى را وداع گفت.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى
6ـ ابراهیم نفیسیان فرزند على در مدارس تربیت، سپهر و آلیانس درس خواند و سپس به امریکا رفت. او که نزدیک به دو دهه در نیویورک ساکن بود، در گزارشى به تاریخ 9/4/45 چنین معرفى شد :
«در اواسط سال 1344 در حضور عدهاى از شخصیتهاى امریکایى از عوامل ادارى ایران بدگوئى و بدون توجه به ملیت خود، حیثیت ادارى کشورى را در مقابل چند نفر خارجى مورد توهین قرار داده است.»
علت بدگوئى وى، انتقاد از آموزش و پرورش به علت نپرداختن وجه اجارهبهاى ساختمانى وى بوده که در اختیار انجمن ایران و آمریکا بوده است. نفیسى از ملاکین معروف بود و به تجارت اشتغال داشت و هر ساله به امریکا مسافرت مىکرد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى
7ـ امیراسداللّه علم در سال 1298 در بیرجند متولد شد. پدرش محمد ابراهیم علم معروف به شوکتالملک بود که این لقب و امیرى قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگترش امیر اسماعیل خان علم به ارث برده بود. امیر شوکتالملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش با انگلیسیها، که نسبت به ثبات و امنیت منطقه سیستان و بلوچستان در مجاورت افغانستان و هند حساسیت زیادى نشان مىدادند، روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانى نیز با نیروهاى انگلیسى که بخش مهمى از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند همکارى مىکرد.
امیر اسداللّه علم به توصیه پدرش، در سال 1318، در سن 20 سالگى با ملک تاج دومین دختر قوامالملک شیرازى ازدواج نمود و از این ازدواج پسرى متولد نشد که بر مسند پدر جاى گیرد و علم تنها داراى دو دختر شد. امیر اسداللّه علم در سال 1321 از دانشکده کشاورزى کرج فارغالتحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهاى بیگانه بود، عازم بیرجند شد.
امیر شوکتالملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال 1323 در همانجا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را به عهده گرفت. در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتى به تهران به ملاقات قوامالسلطنه نخستوزیر رفت، که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود. قوامالسلطنه این جوان 26 ساله را ظاهرا به واسطه سابقه دوستى و آشنایى با امیر شوکتالملک و شاید هم به توصیه انگلیسیها که در آن زمان نقش حساسى در سیاست ایران داشتند، براى فرماندارى کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت.
اسداللّه علم که در سىام تیر ماه سال 1341 به نخستوزیرى برگزیده شد، اول کارى که کرد یاران گرمابه و گلستان خویش از قبیل «دکتر باهرى»، «ناتل خانلرى»، «متقى» و «رسول پرویزى»، را گرد خود جمع کرد. او نه کارى به احزاب موافق و مخالف و گروههاى سیاسى داشت و نه آدمى بود که به طور حاد در کارهاى سیاسى دخالت مستقیم نماید فقط و فقط مجرى اوامر ملوکانه بود.
اسداللّه علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در سن 29 سالگى در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) وزیر کشاورزى شد. او در کابینه رجبعلى منصور (فروردین ـ تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس از آن در دولت رزمآرا (تیر ـ اسفند 1329) وزیر کار شد. در همین زمان بود که هنگامى که به اتفاق رزمآرا وارد مسجد شاه مىشد،
نخستوزیر مقتدر و چهره آیندهدار استعمار غرب، مورد اصابت گلوله استاد خلیل طهماسبى قرار گرفت و معدوم شد.
در سالهاى 1329 ـ 1339، علم از نزدیکترین یاران محمدرضا پهلوى بود و در ماجراى 25 ـ 28 مرداد 1332 نقش فعالى ایفاء نمود. علم وسیعترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استانها داراى مهرهها و عوامل خود بود، که آنها را به وکالت و یا مقامات عالى مىرساند. مهمترین پایگاه علم در خراسان و شرق کشور فارس بود، در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این که پایگاه اصلى خانوادهاش، بود و در فارس به علت وصلت با خانواده قوام شیرازى. علم پیش از انقلاب به مرض سرطان مرد و روزهاى انقلاب را ندید. او در وزارت دربار 4 معاون داشت که یکى از آنها قائم مقام و جانشین او محسوب مىشد و در غیاب علم وظایف او را انجام مىداد. این اولین بار بود که چنین سمتى در وزارت دربار ایجاد شد.
8ـ دکتر محمد سام فرزند محمدباقر به سال 1303 ش در کرمان متولد شد. لیسانس زبان را از دانشکده ادبیات و لیسانس علوم تربیتى را از دانشسراى عالى دانشگاه تهران اخذ کرد. و فوقلیسانس خود را در رشته تعلیمات روستائى از دانشگاه نبراسکاى آمریکا دریافت و دکتراى علوم ادارى و اداره مؤسسات تربیتى را از دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى آمریکا اخذ کرد. مشاغل ادارى او معلم و مدیر ناظم و ریاست دبستان و دبیرستانهاى کرمان و تهران، معاون اداره کل کارگزینى وزارت فرهنگ و نماینده آن وزارت در بنگاه خاور نزدیک، رئیس آموزش و پرورش ورامین، رئیس حوزههاى عمرانى ورامین، استاد دانشگاه تهران، معاون کل وزارت فرهنگ، استاندار گیلان و اصفهان و مدیر اطلاعات و وزیر کشور در کابینه هویدا، پس از انقلاب ممنوعالخروج شد.
سام از عناصر مؤثر و فعال جمعیت فراماسونرى بود و در طول مدت استاندارى اصفهان از بودجه استاندارى خدمات قابل توجهى مانند واگذارى زمین، روکش آسفالت محوطه ساختمان لژ اصفهان و... را انجام داد.
او نماینده دوره 21 خوار و ایوانکى ورامین بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى
نظرات