26
آبان
1387
مشاهدات یک سروان
در سند زیر، یک سروان ارتش در نامهای به فرمانداری نظامی اصفهان مشاهدات خود را درباره جنایات نظامیان شاه تشریح کرده است:
از: سربان توپخانه محمد جمل غزلی
به: تیمسار فرماندار نظامی اصفهان و حومه
مقام عالی را آگاه می سازم:
در ساعت 1630روز جاری بنابدستور رئیس ستاد فرماندار نظامی در معیت چهار تیم (ناخوانا) چهارباغ خواجو رفتم و در آنجا حوادث زیر مشاهده که جهت هرگونه اقدام بعرض میرسد.
1 ـ بمحض رسیدن مشاهده گردید که تعدادی در حدود 20 نفر که اکثر آنها سرباز رئیس به سرپرستی ستوان 2 روشن و چندنفری هم پرسنل هوانیروز بودند که با عجله مشغول آمد و رفت بین خودروهای شخصی در خیابان بوده و به هر چیزی که میرسیدند با باتون به آن حمله کرده و شیشه اتومبیلها و هرچیز دیگری که بدستشان میرسید خرد میکردند وحتی از اتومبیلهائیکه پارک شده و کسی در آنها نبود نمیگذشتند (برای مثال ژیان آبی رنگ شماره 11146 ـ اصفهان 11)
2 ـ در کنار خودرو او (ناخوانا) متعلق به هوانیروز بود دو نفر درجهدار دستهای یک نفر غیرنظامی را گرفته و یک نفر دیگر با مشت و لگد بجان وی افتاده بود.
3 ـ پس از چندی مشاهده کردید که فرمانده تیم هوانیروز بنام سرهنگ 2 موجود غیرنظامی فوقالذکر را بوسط قسمت بلوار مانند خیابان خواجو برده و به همان گونه 2 نفری دستهای وی را گرفته و افسر یاد شده با وجود اینکه کلت بکمر داشت با تفنگ به غیرنظامی مذکور حمله ور گردید ه و ضمن اینکه به وی فحشهای ناموسی میداد ناسزاگویان با قنداق تفنگ به جان وی افتاده و بعد از چندی که عصبانیتش بیشتر شد با لوله تفنگ به شکم نامبرده زد . من که از دور مانند سایر پرسنل از جمله افسر دیگر هوانیروز ستوان سوم یارنصیری و عده زیادی غیرنظامی که بر اثر فحاشی و سر و صدای افسر مذکور جمع شده بودند نظارهگر جریان بودم، بخاطر مصالح ارتش شاهنشاهی و خود افسر نامبرده که مبادا بر اثر عصبانیت زیاد دست روی ماشه بگذارد جلو رفته و خواهش کردم که دست از زدن وی بکشد که متأسفانه ایشان با مشت بر سینه من کوبیده و مرا عقب رانده و شروع به فریاد زدن کرده چرا من در کار وی مداخله کردهام.
2 ـ با توجه به اینکه مدتی نزدیک به چهارماه است که آن فرماندهی با تلاش و کوشش شبانهروزی و با هدایت فرد فرد مرکز توپخانه و موشکها جهت برقراری نظم و آرامش شهر اصفهان و عدم تفرقه بین مردم و ارتش مجاهدت مینمایند متأسفانه عدم حسن سلوک وآزار و شکنجه مأمورانی چون سرهنگ 2 موجود و ستوان روشن و پرسنل تحت فرماندهی آنان در انظار و در سطح عام زحمات چهارماهه تمام پرسنل و تلاش و کوشش آن فرماندهی دلسوز و شاهدوست و میهنپرست را به باد خواهند داد، مراتب جهت استحضار به عرض میرسد.
از: سربان توپخانه محمد جمل غزلی
به: تیمسار فرماندار نظامی اصفهان و حومه
مقام عالی را آگاه می سازم:
در ساعت 1630روز جاری بنابدستور رئیس ستاد فرماندار نظامی در معیت چهار تیم (ناخوانا) چهارباغ خواجو رفتم و در آنجا حوادث زیر مشاهده که جهت هرگونه اقدام بعرض میرسد.
1 ـ بمحض رسیدن مشاهده گردید که تعدادی در حدود 20 نفر که اکثر آنها سرباز رئیس به سرپرستی ستوان 2 روشن و چندنفری هم پرسنل هوانیروز بودند که با عجله مشغول آمد و رفت بین خودروهای شخصی در خیابان بوده و به هر چیزی که میرسیدند با باتون به آن حمله کرده و شیشه اتومبیلها و هرچیز دیگری که بدستشان میرسید خرد میکردند وحتی از اتومبیلهائیکه پارک شده و کسی در آنها نبود نمیگذشتند (برای مثال ژیان آبی رنگ شماره 11146 ـ اصفهان 11)
2 ـ در کنار خودرو او (ناخوانا) متعلق به هوانیروز بود دو نفر درجهدار دستهای یک نفر غیرنظامی را گرفته و یک نفر دیگر با مشت و لگد بجان وی افتاده بود.
3 ـ پس از چندی مشاهده کردید که فرمانده تیم هوانیروز بنام سرهنگ 2 موجود غیرنظامی فوقالذکر را بوسط قسمت بلوار مانند خیابان خواجو برده و به همان گونه 2 نفری دستهای وی را گرفته و افسر یاد شده با وجود اینکه کلت بکمر داشت با تفنگ به غیرنظامی مذکور حمله ور گردید ه و ضمن اینکه به وی فحشهای ناموسی میداد ناسزاگویان با قنداق تفنگ به جان وی افتاده و بعد از چندی که عصبانیتش بیشتر شد با لوله تفنگ به شکم نامبرده زد . من که از دور مانند سایر پرسنل از جمله افسر دیگر هوانیروز ستوان سوم یارنصیری و عده زیادی غیرنظامی که بر اثر فحاشی و سر و صدای افسر مذکور جمع شده بودند نظارهگر جریان بودم، بخاطر مصالح ارتش شاهنشاهی و خود افسر نامبرده که مبادا بر اثر عصبانیت زیاد دست روی ماشه بگذارد جلو رفته و خواهش کردم که دست از زدن وی بکشد که متأسفانه ایشان با مشت بر سینه من کوبیده و مرا عقب رانده و شروع به فریاد زدن کرده چرا من در کار وی مداخله کردهام.
2 ـ با توجه به اینکه مدتی نزدیک به چهارماه است که آن فرماندهی با تلاش و کوشش شبانهروزی و با هدایت فرد فرد مرکز توپخانه و موشکها جهت برقراری نظم و آرامش شهر اصفهان و عدم تفرقه بین مردم و ارتش مجاهدت مینمایند متأسفانه عدم حسن سلوک وآزار و شکنجه مأمورانی چون سرهنگ 2 موجود و ستوان روشن و پرسنل تحت فرماندهی آنان در انظار و در سطح عام زحمات چهارماهه تمام پرسنل و تلاش و کوشش آن فرماندهی دلسوز و شاهدوست و میهنپرست را به باد خواهند داد، مراتب جهت استحضار به عرض میرسد.
نظرات