استیضاح و تحقیر اسدالله علم توسط امام خمینی
....صحبت های امام در عصر دوم فروردین 1342 و اقدامات بعدی او وحشت حاکم بر حوزه علمیه را جارو کرد و بیرون ریخت، اما موجب نشد که این فکر در پوشش نگرانی از زبان برخی افراد شنیده نشود: حوزه علمی ای که آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی با زحمات زیاد بنیان نهاد و آن را از شرّ پهلوی اول حفظ کرد، در نخستین برخورد سیاسی با حکومت آسیب دیده، از بین خواهد رفت. کسانی که تمایلی به مبارزه نداشتند، این فکر را می پراکندند. «گاهی اوقات مباحثه می کردم [که] چرا مبارزه نمی کنید؟ ... فوراً استناد می کردند به حادثه [مدرسه فیضیه ] قم که دیدید چه کار کردند؟ ... قم را نابود می کنند، طلاب را می کشند و زحمات آشیخ عبدالکریم حائری... از بین می رود.»
اما پاسخ امام خمینی به نامه علمای تهران، حال و هوای حوزه علمیه قم را بار دیگر تغییر داد. امام در این نامه که سیزدهم فروردین نوشت، اسدالله علم را استیضاح کرد و ضمن تحقیر او به عنوان کسی که در نخست وزیری شاغل است، به نام ملت ایران علت وقایع چند ماه اخیر، از جمله حمله مأموران به مدرسه فیضیه را سئوال کرد. اما همه محتوای نامه، این نبود. امام با ذکر این جمله که تهاجم به مدرسه فیضیه، خاطرات حمله مغول را تداعی کرد « با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی حمله کردند و اینها به ملت مسلمان خود» نوشت که شعار حمله کنندگان «شاه دوستی» بود. و چنین نتیجه گرفت که «شاه دوستی یعنی غارتگری؟ هتک اسلام ؟ تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش؟ شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام؟ »(1)
نامه در قم تکثیر شد. «یادم می آید آن وقت اعلامیه ها و نامه ها روی کاغذ کاهی ... چاپ می شد. این روی کاغذ سفید ... پهن و بزرگ ... به مقدار زیادی پخش شد ... مثل یک بمب ترکید... خواندن آن عده ای را می لرزاند، عده ای را شجاع می کرد ... کسانی که دلشان می خواست مبارزه کنند منتها مشوق و مشجعی پیدا نمی کردند از این نامه تشجیع می شدند.» در بخش دیگری از نامه، امام خطاب به علمای تهران نوشته بود «اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق، واجب ولو بلغ ما بلغ.» این جمله نیز هیجان و غوغایی برپا کرد: «جمله بسیار مؤثری بود. مستمسک همه [مبارزان] بود که تا سال ها [شنیده می شد ] ... [امام ] از فیضیه یک سکوی پرش به سوی مراحل جدید مبارزه ساخت. »(2)
فردای حادثه خونین مدرسه فیضیه، امام خمینی از مردم خواستند به دیدن مدرسه بروند، به بیمارستانهایی که روحانیان مجروح را مداوا می کنند سر بزنند تا از کاری که دستگاه حاکمه با جامعه روحانیت کرده باخبر شوند.
چهل روز بعد
درسهای حوزه علمیه تا حدود 40 روز بعد تعطیل شد. امام پس از پایان نخستین درسی که در مسجد اعظم پس از تعطیلی حوزه علمیه شروع کرد، برای فاتحه خوانی و یاد آن حادثه راهی مدرسه فیضیه شد. «به عقل هیچ کس نمی رسید که امام یک دفعه چنین حرکتی انجام بدهند. راه افتادیم. من بودم آن روز خدمت امام. طلبه ها زیاد بودند . آمدیم توی مدرسه. امام وارد شدند. دست چپ ... غرفه اول یا دوم ... نشستند... طلبه ها هم دور ایشان. غم شدیدی صورت امام را گرفته بود . شدیداً غمگین بودند. یک نفر گفت یکی.... روضه بخواند... سیدی بنا کرد روضه خواندن و همه گریه کردند.»
این اقدام نیز در بازسازی روحی حوزه علمیه قم بسیار مؤثر افتاد. از آن روز به بعد بود که پای طلبه ها به مدرسه فیضیه باز شد. پس از دوم فروردین کسی در مدرسه ساکن نبود . نمی توانستند. همه چیز به هم ریخته بود. احتمال این که بار دیگر حمله ای انجام شود طلبه ها را آزار می داد. با این حرکت تصمیم به تعمیر مدرسه گرفتند . حساب باز کردند تا مردم کمک مالی کنند. «کار دیگری که در قم شد و شاید سرنخش از طرف امام بود، لیکن خیلی رواج پیدا کرد، مسئله فاتحه گرفتن برای شهدای مدرسه فیضیه [بود] ... حتی توی محلات دوردست قم فاتحه گذاشتند ... ما هم راه می افتادیم می رفتیم ... در فواتح سیدیونس رودباری شرکت می کردیم. پدرش پیرمردی بود که از قزوین آمد . او را هم... دست به دست می گردانید.»
پی نوشت:
1 – صحیفه امام، ج 1، صص 177 تا 179
2 – مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات سید علی خامنهای، شم بازیابی 1231
هدایت الله بهبودی، شرح اسم، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 122 - 120
نظرات