هجمه به مقدسات در سایه احزاب فرمایشی


4620 بازدید

هجمه به مقدسات در سایه احزاب فرمایشی

  «به معاون مدیرکل حزب (رستاخیز) اطلاع داده شود اصول و مبادی صحیح مذهب باید به‌وسیله دانشجویان حزب‌، تقویت و نسبت به خرافات مبارزه شود با مسخره کردن و هو کردن کلاغ سیاه و نظایر آن کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند.» -  رئیس ساواک

«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهى از منکر است.» - امام خمینی

***

چنانچه گفته شد، تشکیل حزب رستاخیز راهکاری سیاسی بود برای تثبیت دیکتاتوری شاه. امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، دبیرکلی این حزب را بر عهده گرفت و کلیه نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا نیز به عضویت آن درآمدند. عضوگیری های اجباری ادامه یافت به گونه ای که در اسفند 1354 یعنی یک سال پس از تأسیس، بالغ بر 2 میلیون نفر از جمله تمامی کارگزاران اصلی و فرعی حکومت در شهرها و روستاهای کشور و تمامی کارمندان دولت به عضویت این حزب درآمدند.

به‌دنبال اجباری که برای عضویت در حزب وجود داشت، جمعی از ایرانیان با عنوان "جمعی از مسلمانان ایران" خطاب به امام نامه‌ای نوشتند و نظر ایشان را نسبت به این حزب جویا شدند. در این نامه آمده بود: «مستدعی است نظر شریف را در مورد حزب رستاخیز ملی که اخیرا از طرف رژیم شاه تاسیس گردیده است، اعلام نموده و وظیفه عموم ملت ایران را در قبال ان روشن فرمائید. »

امام خمینی(ره) که در نجف به‌سر می‌بردند، در پاسخ به این سؤال، نامه مفصلی را تنظیم کردند که واکنش‌های گسترده‌ای را به‌دنبال داشت و معادلات را به نفع مخالفان شاه تغییر داد. در این نامه آمده بود: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از روشن‌ترین موارد نهى از منکر است. و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر براى اغفال ملت از مسائل اساسى، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقان زده کند و راه را براى مسائلى که در نظر دارند، باز نمایند، و قوه مقاومت را به‌کلى از ملت سلب نموده و نفس را در سینه‏ها حبس سازند. لهذا لازم است حَسَب وظیفه تذکراتى بدهم؛ باشد که ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بیش از پیش و همه جانبه جلو این نقشه‏هاى خطرناک را بگیرند.»

امام همچنین آورده بود: «شاه در این پیشنهاد غیرمشروع، به شکست فاحش طرح استعمارى به اصطلاح "انقلاب ششم بهمن" و برخوردار نبودن آن از پشتیبانى ملت اعتراف نموده است. کسى که بیش از 10 سال است، فریاد مى‏زند که ملت ایران موافق با این "انقلاب" است و اسم آن را "انقلاب شاه و ملت" گذاشته، امروز مردم را به صف‌هاى مختلف تقسیم کرده و مى‏خواهد با زور سرنیزه براى خود موافق درست کند. اگر این -به اصطلاح- "انقلاب" از شاه و ملت مى‏باشد، دیگر چه احتیاجى به حزب تحمیلى است؟!»

امام خمینی(ره) نسبت به تأسیس این حزب و اجبار ثبت نام در آن به شدت انتقاد کردند. ایشان ادامه دادند: «ایران تنها کشورى است که حزبى به امر "ملوکانه" تأسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هرکس از این امر تخلف کند، سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعى محروم شدن است. مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام کنند؛ نظام پوسیده‏اى که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست؛ نظامى که هر روز ضربه تازه‏اى بر پیکر اسلام وارد مى‏آورد، و اگر خداى نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را برمى چیند؛ نظامى که هستى ملت را به باد فنا داده و تمام آزادی‌ها را از او سلب کرده است؛ نظامى که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاهها از هستى ساقط نموده و باز مى‏خواهد با این حزب بازى اجبارى، بر قربانی‌ها و زندانی‌هاى خود بیفزاید.»

در این نامه، امام دست شاه را تا مرفق به خون علمای اسلام و مردم مسلمان آغشته دانسته بودند و شاه را متهم کرده بودند که مى‏خواهد تا قطره آخر نفت این کشور را بفروشد و پولش را -به عناوین مختلف- به سرمایهداران و چپاول‌گران تقدیم کرده و به آن افتخار کند.

ایشان خطاب به علماى اعلام و سایر طبقات هشدار داده بودند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختی‌هاى بسیارى است که اثراتش به تدریج ظاهر مى‏شود. امام ادامه داده بودند: «بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود. بر سایر طبقات خصوصاً خطباى محترم و محصلین و طبقه جوان دانشگاهى و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه‌جانبه و مقاومت منفى خود، اساس این حزب را ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم در حال فروریختن است و پیروزى با آنهاست. باید ملت از تبلیغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اینها در عین حال که مخالفت خود را با اسلام و احکام آن روزافزون مى‏کنند، براى اغفال ساده لوحان، در دستگاه تبلیغاتى مراسم خواندن دعاى کمیل و سینه زنى و زنجیرزنى پخش مى‏کنند، احکام قرآن کریم را نقض وخود آن را چاپ و منتشر مى‏کنند.»

در پایان نامه نیز آمده بود: «اینجانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج مى‏برم، و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ایران، از نزدیک با آنان همکارى مى‏کردم. از خداوند تعالى قطع ایادى اجانب و عمال آنان را خواهانم.»

نامه تند امام(ره)، خروش دوباره‌ای را در کشور موجب شد. برخی مراجع نظیر آیت‌الله گلپایگانی نیز ثبت‌نام در این حزب را جایز نداسته بودند. در گزارش وزارت خارجه به ساواک با به اشاره نامه امام آمده است: «به قرار گزارش رسیده از سفارت شاهنشاهی ایران در منامه اخیراً متن استفتای ظاهراً "جمعی از مسلمانان ایران" از روح‌الله خمینی درباره حزب رستاخیز و پاسخ وی در این باره به زبان فارسی که در عراق چاپ شده، گویا با پست به کلیه کشورهای این منطقه از جمله بحرین ارسال گردیده است. البته مقامات امنیتی بحرین از توزیع و انتشار آن در اینجا جلوگیری کرده‌اند. در این فتوا مانند، ضمن حمله به مقدسات ملی شرکت در حزب رستاخیز ملی ایران را بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین قلمداد نموده و مخالفت با آن را روشن‌ترین موارد نهی از منکر دانسته است. در این اعلامیه همچنین با کمال بی‌شرمی انقلاب شاه و ملت را تخطئه کرده و نتایج پرثمر این انقلاب را که به نفع کلیه طبقات ملت ایران به خصوص طبقه زحمتکش دهقانان آزاد شده می باشد، ندیده گرفته و با قلب حقایق مدعی است که اصلاحات ارضی، فقر و فقد طبقه دهقان را بیشتر نموده است.»

حزب در عمل، اجرایی شدن دستورات شاه را دنبال می‌کرد و در راستای اسلام‌زدایی که البته در پوششی از دلسوزی برای مردم رقم می خورد گام برمی داشت. مقابله با حجاب از جمله سیاست های فرهنگی حزب در زمان فعالیت بود. رئیس ساواک طی نامه ای می نویسد: «به معاون مدیرکل حزب (رستاخیز) اطلاع داده شود اصول و مبادی صحیح مذهب باید به وسیله دانشجویان حزب‌، تقویت و نسبت به خرافات مبارزه شود، با مسخره کردن و هو کردن کلاغ سیاه و نظایر آن کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند.»

در واقع فرآیندی که از شعار دموکراسی و وحدت شروع شد، در عمل یک هدف را دنبال کرد و آن تئوریزه اصلاحات امریکایی در کشور و حفظ سلطنت شاهنشاه ایران بود. این همه در حالی بود که وانمود می‌شد مردم هم از این نوآوری استقبال کرده‌اند. حال آنکه واقعیت چنین نبود و بعضاً هم به آن اعتراف می‌شد. آخرین سفیر شاه در انگلیس در خاطرات خود رویکرد مردم در قبال حزب رستاخیز را این گونه شرح می‌دهد: «گرچه فقط در عرض چند ماه، عده زیادی ظاهراً به عضویت حزب رستاخیز درآمدند، اما گفتنی است که رستاخیز، علی‌رغم تعداد کثیر اعضایش از کمترین حمایت مردمی برخوردار بود. در حقیقت، حالت انجمن فرصت‌طلبان سیاسی را داشت که در آن، عده‌ای دور هم می‌نشستند و کاری جز تدوین وظایف حزب و ستایش از اعمال شاه انجام نمی‌دادند.»

محمد‌رضا پهلوی با دخالت‌های پی‌درپی و گسترده، حزب را همانند سایر ارکان حکومت، به شخص خود وابسته کرد. این گونه بود که عملاً حزب کارآیی خود را از دست داد و حتی اعضای آن نیز از روند موجود ابراز نگرانی کردند. در سال‌های واپسین اهانت‌هایی به مقدسات دینی، مرجعیت و امام راحل صورت گرفت که این همه روند انحلال حزب را سرعت بخشید. مردم به خیابان‌ها آمدند و نسبت به اقدامات صورت گرفته شدیداً اعتراض کردند. در نهایت حزب با روی کارآمدن شریف امامی بعد از 4 سال فعالیت بی‌حاصل جایگاه خود را از دست داد و بعد هم تعطیل شد.

شاه در نهایت در کتاب "پاسخ به تاریخ" به اشتباه بزرگ خود اعتراف کرد: «بدبختانه، غلط بودن فکر ایجاد این حزب در عمل به اثبات رسید. حزب رستاخیز نتوانست به هدف‌هایی که به خاطرش ایجاد شده بود، نائل شود.»


پورتال نور