زبان غیرعلمی، آفت نقد


حبیب‌الله اسماعیلی
5069 بازدید

زبان غیرعلمی اصلی‌ترین آفت نقد است. مادام که در سرزمین ما نقد نوشتاری و گفتاری با زبانی شبه شاعرانه بر پاشنه مدح یا ذم بگردد، نقد شونده و نقدکننده و در چرخه‌ای بی‌فرجام، زیان کرده و می‌کنند. نگارنده زبان‌شناس نیست و مدعایی در باب زبان ندارد، بلکه به اشارت با تکیه‌بر آراء زبان‌شناسان نکاتی را که به تجربه در دهه اخیر یافته است در ادامه تقدیم می‌کند.

برای روشن شدن حیطه بحث به نظر می‌آید به گونه‌‌ایی گذرا بایستی به مفاهیمی چون: چیستی نقد، اخلاق نقد و زبان نقد توجه کنیم. در باب چیستی نقد می‌توان گفت، نقد به معنی کشف، بازآرایی و ارزیابی مدعا یا هدف آشکار و پنهان پدیدآورنده اثراست. به تعبیری می‌توان گفت اخلاق نقد از شعبه‌های اخلاق پژوهش است. در«نقدنامه»کتابداری و اطلاع‌رسانی تعدادی از اصول نقدنویسی به شرح زیر آمده است که به‌مثابه اصول اخلاقی نقد، می‌تواند مبنای کار باشد:

- پیش به‌سوی خودِ اثر؛ «ما قال» را نقد کنیم، نه «من قال» را.

- نحن ابناء الدلیل؛ نقدمان همراه با استدلال باشد.

- اول فهم، بعد نقد؛ نقادی‌مان را بر هم‌زبانی (دیالوگ) با مؤلف بنا کنیم.

- اصل و اساس نقد، انصاف؛ دربارۀ اثر بدون تعصب و حب و بغض داوری کنیم.

- از خداخواهیم توفیق ادب؛ از خشونت کلامی و بدگویی و دشنام دوری‌کنیم.

- پرهیز از بی‌پروایی؛ در به‌کاربردن واژه‌ها و تعابیر گستاخ نباشیم.

- تحقیر و تخفیف ممنوع؛ دیگران را کوچک نشماریم و تن به خودستایی ندهیم.

- برائت از طعن و توهین؛ کلاممان را به‌طعنه‌ زدن و اهانت کردن نیالاییم.

- النجات فی الصدق؛ به دیگران نسبت کذب ندهیم و سخنانشان را تحریف نکنیم.

- نقد با هویت مشخص؛ پشت نام مستعارمان پنهان نشویم.

در یک دسته‌بندی کلان از منظر اخلاق نقد می‌توان گفت نقد یا مداحانه است یا عیب‌جویانه و راه گریز از این دو نقد منصفانه است. بر همین اساس می‌توان گفت نقد باید به همراه استدلال ارائه شود و به‌دوراز تحقیر و توهین باشد. در نقد نباید دیگران کوچک شمرده شوند و از خشونت کلامی در نقد باید دوری جست.

از دو موضوع بنیادین یعنی چیستی نقد و اخلاق نقد که هرکدام ده‌ها مقاله و سمینار و کتاب می‌طلبد، مجبوریم شتاب‌زده عبور کردیم تا بگوییم: آنجا که حاصل نقد به خواننده عرضه می‌شود پای زبان نقد به میان می‌آید. به باور نگارنده مسئله اصلی این است که جامعه علمی تا رسیدن نقدهایی عالمانه فاصله دارد زیرا نقد به معنایی که آمد اگر مبتنی بر اخلاق علمی باشد، مادام که به زبان علمی نزدیک نشود به نقدی عالمانه دست نخواهیم یافت.

زبان‌شناسان دست‌کم چهار گونه زبانی را برمی‌شمارند. زبان عامیانه، زبان ادیبانه، زبان دینی و زبان عالمانه. در زبان عامیانه مسئله اصلی ارتباط آحاد جامعه، در زبان ادبی بیان مفاهیم همراه با عناصری از عواطف و خیال، در زبان دینی خبر باطن عالم در بین جامعه دین‌داران و در زبان علمی بیان فهم از عالم در قالب اصطلاحاتی مورد وفاق یک جامعه علمی است. مسئله این است درحالی‌که در متون علمی نمی‌توان واژگان واجد عنصر عاطفی را وارد کرد. نقدهای ما به زبانی شبه ادبی و گاه عامیانه نزدیک می‌شود. به باور نگارنده برای گریز از این آفت باید به زبانی علمی دست‌یافت.

برای روشن‌تر شدن بحث از میان گونه‌های زبانی یادشده به تمایز میان زبان ادبی و زبان علمی باید توجهی ویژه معطوف کنیم. شادروان علی‌محمد حق‌شناس در نوشته کوتاه می‌آورد: «ما معمولاً آثار ادبی را به‌عنوان نوعی از زبان باد دو ویژگی از انواع دیگر زبان ممتاز می‌کنیم: یکی آراستگی و دیگری مخیل بودن.» او در ادامه با تکیه‌بر آراء صورت‌گرایان روس و مکتب پراگ می‌آورد که ادبیات نوعی از زبان است که نقش شاعرانه در آن برجسته شده باشد. می‌دانیم که زبان‌شناسان ذوق خلاقیت وجه ممیزه زبان ادبی و آمیختگی به استعاره کنایات را وجه ممیز زبان ادبی می‌شمارند. تقریباً تمام ناقدان ادبی نیز بر این عقیده‌اند که ادبیات از چهارعنصر تشکیل می‌شود: «عاطفه، معنی، اسلوب و خیال». به‌عبارت‌دیگر اثر ادبی مشحون از آرایه‌ها و پیرایه‌های ادبی است. همچنین مرحوم حق‌شناس ویژگی زبان علم را فارغ بودن از موقعیت‌ها، آزاد بودن از اشخاص و سوابق آن‌ها، دور بودن از حذف افتادگی می‌داند. وی معتقداست در مقایسه زبان علم با زبان ادبی، زبان علم را می‌توان زبانی غیر نمادین، ارتباطی، اطلاعاتی، سرراست، روشن، عاری از آرایه‌ها و پیرایه‌های ادبی دانست.

حال اگر تعریف نخستین را بپذیریم و نقد را کشف، بازآرایی و ارزیابی مدعا یا هدف آشکار و پنهان پدیدآورنده اثر بدانیم، باید بگوییم منتقد نیز خود اثری علمی می‌آفریند، زیرا دست‌کم در معرفت تاریخی اثر پدید آمده را بازخوانی می‌کند و مدعای پدیدآورنده را بر مبنای منطق درونی متن و همچنین مقایسه با شواهد تاریخی می‌سنجد. در این راه صعب بدیهی است که ناقد علاوه بر پیروی از اخلاق پژوهش، بایسته است از زبان علمی در تولید اثر خود بهره ببرد. زیرا ناقد به‌واقع اثری علمی پدید می‌آورد. به دیگر سخن در حوزه معرفت تاریخی اگر بپذیریم که اثر علمی تاریخی اثری است که مؤلفش مدعایی بر اساس شواهد تاریخی تائید یا رد می‌کند، ناقد نیز بر اساس روش رایج در معرفت تاریخی کار خود را آغاز می‌کند و به پایان می‌برد. این مسیر یعنی پدیدآوردن اثری جدید. حال اگر همان‌گونه که پدیدآورنده با زبانی علمی سرراست و فارغ از پیرایه‌ها و آرایه‌هایی ادبی اثرش را پدید آورده، ناقد نیز با زبانی علمی آغاز وان جام سخنش را سامان می‌بخشد. به اینجا که می‌رسیم مشکلی دیگر بروز می‌کند. در این کوتاه‌سخن، از زبان نقد سخن گفته شد، لیکن باید گفت مسئله این است که در متون علمی پدید آمده در حوزه معرفت تاریخی کشور ما، از یک‌زبان مشترک علمی استفاده نمی‌شود و بلکه منتقدان نیز که در زمره دانش‌آموختگان همین حوزه‌اند، از زبان مشترک علمی بهره نمی‌برند. از این گذشته منتقدان با میراثی برآمده از نقد ادبی گاه به زبانی سخن می‌گویند که در بسیاری موارد شبه شاعرانه است. به‌عنوان نمونه وقتی نویسنده‌ای در نقد اثری می‌گوید:

«… به‌راستی ستمی است که مؤلف بر خود و خوانندگان و موضوع کتابش روا داشته است. آشفتگی، بی‌معنایی و توخالی بودن آن ازنظر محتوا؛… بااین‌حال خوانندگان تیزهوش … نیز نمی‌توانند به توخالی بودن کتاب پی ببرند، مشروط بر آنکه قبلاً مرعوب «وسعت معلومات» مؤلف نشده باشند.»

نمی‌توان بر از ضعف اثری که موضوع این نقد بوده است، چشم پوشید. اما مسئله این است که این متن عالمانه نیست و واجد عناصر شاعرانه و ادبی است. سخن این است که ضعف آثاری مانند اثر مورداشاره، باید به زبانی علمی و همراه با رد شواهد بر اساس شواهدی دیگر صورت پذیرد. نگارنده معتقداست، نقدهایی همانند نقد بالا عرصه نقد را به عرصه مسائل شخصی می‌راند و همین میراث است که مانع ورود نخبگان به عرصه نقد شده است. چراکه نزدیک شدن زبان به زبان ادبی واجد عناصر برانگیزاننده است و در زبان علمی این برانگیزانندگی کمتر به چشم می‌خورد و اگر برمدار مفاهمه عالمانه به زبانی دست‌یابیم، احتمالاً جریان نقد در کشور بیشتر رونق می‌گیرد.

خلاصه این‌که یکی از دلایلی که دست‌کم در عرصه معرفت تاریخی عرصه نقد به عرصه کم‌مایه‌ای در کشور تبدیل کرده، رسوخ زبان ادبی در عرصه نقد است. صدالبته که این معضل به مشکلی دیگر پیوند خورده است: فقدان زبان علمی در عرصه معرفت تاریخی.

جان سخن که بارها در این کوتاه نوشته تکرار شد، لزوم بهره‌گیری از زبان علمی در نقد است. اگر بپذیریم نقد علمی ما را به سمت شکوفایی پیش خواهد برد، دست‌کم در حوزه معرفت تاریخی به این معضل جدی برمی‌خوریم که هنوز زبان مشترک علمی در میان اهل تاریخ رایج نیست. این مسئله را در نوشته‌ای دیگر پی می‌گیریم.

در نوشته حاضر از آثار زیر بهره گرفته‌شده است:

1- احد فرامرز قراملکی ; خاستگاه اخلاق پژوهش: آینه میراث ; دوره جدید، زمستان 1383 - شماره 27 .ص7 تا 17

2- مؤذنی.علی‌محمد. زبان فارسی، زبان همدلی. قند پارسی1383 بهار. ص61تا80.

3- صفوی.کورش.نگاهی به گونه‌های مختلف زبان فارسی. فرهنگ مردم ایران بهار 1383 شماره 2ص35تا45

4- داوری اردکانی. نگار. هنجار و زبان علم . مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تهران.بهار1382. ص:99تا 116


فصلنامه نقد کتاب تاریخ