برشی بر فرقه دموکرات آذربایجان
3894 بازدید
درآمد:
در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ ش ، فرقه دموکرات در تبریز، سه ماه پس از فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی اعلام موجودیت نمود. این حزب در پوشش خودمختاری در عمل با کمک شوروی قصد جدا کردن آذربایجان از ایران را دداشت .
جعفر پیشهوری رهبر فرقه دموکرات در چنین روزی با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای به زبانهای ترکی و فارسی به همراهی چندین فعال سیاسی آذربایجانی تشکیل فرقه دموکرات را اعلام کرد.
در ابتدای اختیارات گستردهتر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان ترکی آذربایجانی در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی از جمله مهمترین خواستههایی بود که در توضیح اهداف و خواستههای این تشکل جدید سیاسی عنوان شده بود. به همین مناسبت، مقاله پژوهشی آقای حسین بروجردی را به نقل از فصلنامه مطالعات تاریخی بازنشر کردیم که امیدواریم مورد توجه علاقه مندان به تاریخ معاصر قرار گیرد.
*******
تشکیل «فرقه دمـکرات آذربـایجان»یـکی از مهمترین و بحثانگیزترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که به رغم تحقیقات و کاوشهای بـسیار درباره آن،میتوان به استناد مدارک نویافته دامنه پژوهش را بیش از پیش گسترده کرد.«فـرقه دمکرات آذربایجان»در دورهای شـکل گـرفت که به دنبال جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای ارتش متفقین در ایران،دیکتاتوری مخوف و سنگین رضاشاهی به دنبال فرو پاشید و به تبع آن با باز شدن فضای سیاسی،جامعه ایران شاهد ظهور احزاب و تـشکلهای سیاسی دربستردمکراسی فرو غلتیده در هرج و مرج بود. و در چنین شرایطی،گرایش عمومی به استقلال خواهی و یا خود مختاری در مناطق معینی از ایران بروز یافت و«فرقه دمکرات آذربایجان» جدیترین نتیجه چنین گرایشی بـود کـه آشکارا ایجاد حکومتی خود مختار در آذربایجان ایران را طلب میکرد.در این میان،حکومت ایران که درمعرض خطر ازهم گسیختگی قرار داشت،مجلس شورای ملی و کابینه هایی که یکی پس از دیگری تشکیل میشدند،بـا ضـعف و ناتوانی تنها نظارهگر رویدادها بودند و به استثنای خود مختاری،از روی استیصال آماده برآوردن تمامی خواستههای«فرقه دمکرات آذربایجان» بودند.
چهره شاخص و محوری«فرقه دمکرات آذربایجان»سید جعفر جوادزاده(پیشهوری)نـام داشـت.پیشهوری روزنامه نویسی با سابقه،کمونیستی قدیمی و متعصب،یکی از برجستهترین رهبران«حزب کمونیست ایران»و زندانی آهنین اراده دوران سلطنت رضا شاه بود که از ششم دیماه 1309(در جریان سرکوب حزب کمونیست و دستگیری گـسترده رهـبران آن)به زندان افتاد و تا 1320 مـحبوس بـود.1پس از شـهریور1320 و سقوط دیکتاتوری رضا شاه،همه کمونیستهای قدیمی و نیز اعضای گروه 53 نفر به تدریج از زندان آزاد شدند و آن عده از ایشان که تمایل بـه ادامـه فـعالیتهای سیاسی داشتند،به سرعت«حزب توده ایران»را تـشکیل دادنـد.2 تصور میشد پیشهوری به این دلیل که سابقه فعالیتهای کمونیستی و دوره زندانش بیش از مؤسسین جوان حزب توده بود،در زمره پایـهگذاران اصـلی ایـن حزب قرار گرفته رهبری آن را در دست بگیرد اما چنین نشد و بـنا به دلایلی از جمله وجود اختلاف و شکاف بین کمونیستهای قدیمی در زندان رضا شاه و تسری جدی آن به«حزب توده ایـران»3و یـا بـه این دلیل که ماهیّت کمونیستی«حزب توده»چندان روشن نبود و یـا شـاید به این دلیل که پیشهوری شخصیت خویش را بسی فراترو موجهتر از مؤسسین حزب توده میدانست،نقشی فـعال در تـأسیس ایـن حزب ایفا نکرد بلکه اندکی بعد با انتشار روزنامه آژیر فعالیتهای سـیاسی خـود را در مـسیری مستقل از حزب توده ایران آغاز کرد.
پیشهوری در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از تبریز بـه مـجلس راه یـافت اما در 23 تیرماه 1323 اعتبار نامه او در مجلس رد شد.4این اتفاق تکاندهنده و تلخ روزهای تاریک گذشته را در ذهـنش تـداعی میکرد.بسیاری از محققین معتقدند که این مسئله عامل اصلی انزوا و فرو غلتیدن پیـشهوری در دامـن روسـها بوده است و این اقدام نمایندگان مجلس را یکی از مهمترین عوامل تقویتانگیز پیشهوری برای تشکیل فـرقه دمـکرات آذربایجان دانستهاند؛5به طوری که نقل شده هنگام رد اعتبار نامه پیشهوری،او با صـراحت گـفته اسـت:«من به این سادگیها دستبردار نیستم و خیلی زود حساب این مرتجعین مارکدارراخواهم رسید»؛6«من ازپنـجره بـیرون رفتم ولی ازدر وارد خواهم شد.»7
سیاست خارجی کشورهای قدرتمند و جدال آنان در عرصه جهانی بـرای کـسب مـنافع بیشتر در کشورهای جهان سوم،نقش اصلی را در تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان داشت.شوروی سعی میکرد در مـقابل انـگلستان کـه سالها سلطه خویش را در ایران حفظ کرده بود و امریکا که به تازگی سـیاست انـزوایطلبی را کنار گذاشته،در پی بسط و توسعه نفوذ خود در ایران بود،دامنه نفوذ خویش را در ایران برای کسب منافع بـیشتر افـزایش دهد.از این رو درخواست امتیاز نفت شمال-یکی از اصلیترین عوامل پیدایش فرقه دمـکرات آذربـایجان-از سوی شوروی مطرح گردید.از 1944 به تدریج سـیاست اتـحاد جـماهیر شوروی در آذربایجان رو به تغییر گذاشت و اسناد امـضا شـده در کنفرانس تهران درباره ایران،اهمیت خود را از دست داد.بیرون راندن نیروهای آلمان نازی از خـاک شـوروی و نزدیک شدن نیروهای ارتش سـرخ بـه مرزهای اروپای غـربی بـاعث تـقویت تمایلات توسعه طلبانه اتحاد جماهیر شـوروی شـد و بدین ترتیب دستیابی به منابع سوختی ایران و سایر مناطق خاورمیانه در مرکز سـیاست شـوروی قرار گرفت.در 1943 استخراج ده میلیون تن نـفت از مناطق جنوبی ایران تـوسط انـگلیسیها،شورویها را به اشتها آورد. در تیرماه 1322 آنـدره اسـمیرنوف سفیر شوروی در تهران به میر جعفر باقر اوف دبیر حزب کمونیست جمهوری آذربایجان پیـشنهاد کـرد برای بررسی پیرامون ذخایر نـفتی شـمال ایـران،چند نفر زمـین شـناس به آن مناطق اعزام شـوند.در نـتیجه بررسیهای اولیه معلوم شد که ذخایر نفتی آذربایجان،گیلان،مازندران،گرگان و شمال خراسان کـمتر از ذخـایر جنوب ایران نیست. نتیجه گزارش زمـینشناسان،مـوضوع مذاکرات سـادچیکوف،رئیـس شـعبه خاور نزدیک کمیساریای امـور خارجه شوروی،در تهران بود.8
در آغاز سال 1323 با در نظر گرفتن اوضاع بین المللی و شرایط ایران،مـسکو مـسئله آذربایجان ایران را بار دیگر مورد تـوجه قـرار داد.9در خـرداد هـمان سـال میر جعفر پیـشهوری مـدیر روزنامه آژیر به تبریز رفت و درباره تقویت کمیته ایالتی حزب توده از طریق جلب کادرهای آذربایجانی بـا او مـذاکراتی شـد.در این زمان آرداشس آوانسیان در رأس حزب توده در تـبریز قـرار داشـت.او یـکی از کـمونیستهای قـدیمی ایران و از مخالفان و دشمنان سرسخت پیشهوری محسوب میشد که درگیری آنها در دوران زندان رضا شاهی به حزب توده نیز سرایت کرده بود. میر جعفر باقر اوف در نامهای برای استالین نـوشت:«نمیتوان نسبت به این مسئله بیتفاوت ماند که تا کنون در رأس پر قدرتترین حزب آذربایجان یعنی حزب توده،یک نفر ارمنی(آرداشس آوانسیان)قرار گرفته باشد و این در حالی است که استخوانبندی اصـلی ایـن حزب را آذربایجان تشکیل میدهند.»10این نامه نشان میدهد که باقر اوف از کنه جناحبندیهای درونی حزب توده و شالوده آن آگاهی داشته است.
در اسفندماه 1322 دو هیئت انگلیسی و امریکایی از جنانب شرکتهای بزرگ نفتی به تـهران آمـدند و هر دو خواستار امتیاز نفت نواحی جنوب شرقی ایران شدند.در اردیبهشت 1323 برایتون که به معاونت دکتر میلسپو،مستشار امریکایی در امور مالی ایران شدند.در اردیـبهشت 1323 بـرایتون که به معاونت دکتر مـیلسپو،مـستشار امریکایی در امور مالی ایران،منصوب شده بود به تهران آمد.او در واقع نماینده کمپانی امریکایی«سینکر»بود که به منابع نفتی بلوچستان چشم دوخته بـود.نـمایندگان یک کمپانی دیگر امـریکایی بـهنام «امریکن ایسترن کو»نیز در ایران مشغول مذاکره بودند.از مرادماه 1323 دولت ایران با دولت امریکا و کمپانیهای نفتی امریکایی مذاکرات پنهانی را آغاز کرد.11اگرچه حضور و مذاکرات نمایندگان مزبور در تهران کاملا محرمانه بود اما ارگـانهای اطـلاعاتی شوروی از مذاکرات نفت آگاهی داشتند.اتحاد شوروی فعالیتهای امریکا در ایران را زیر نظر داشت و ارگانهای دیپلماتیک،نظامی و امنیتی اتحاد شوروی تحرکات نفتی را دنبال میکردند.بدین ترتیب در بیستم شهریور 1323 هیئتی را به ریـاست سـرگئی کافتاراذره،مـعاون وزارت امور خارجه شوروی به تهران فرستادند تا امتیاز نفت شمال را درخواست کند.
کافتارادزه با ساعد،نخست وزیـر،و محمد رضا شاه ملاقات کرد و به مناطق شمال ایران نیز سـفر کـرد.درسـوم مهرماه 1323 ضمن یادداشتی که دولت شوروی به نخست وزیرایران فرستاد،تقاضای اعطای امتیاز تجسس واستخراج نفت مـناطق سـمنان،گرگان،مازندران،گیلان وآذربایجان رامطرح کرد.
شورویها استدلال میکردند که آنها هیچ سـهمی در نـفت خـاورمیانه ندارند و تمامی منابع نفتی منطقه در اختیار انگلیسیها و امریکاییها است و اکنون نیز نفت بلوچستان را خواستار شـدهاند. بنابراین آنها نیز حق دارند امتیاز نفت را در شمال ایران که در جوار مرزهای آنـان است مطالبه کنند.روزنـامههای حـزب توده ایران نیز مبارزه تبلیغاتی عظیمی را به نفع واگذاری این امتیاز آغاز کردند و حتی نشریه مردم برای روشنفکران،شمال ایران را«حریم امنیت شوروی»نامید. محمد ساعد،نخست وزیر ایران،که در روزهـای پیش با نمایندگان شرکتهای انگلیسی و امریکایی مشغول مذاکره بود،در ابتدا موافق پیشنهاد شورویها و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود.اما به بهانههای مذاکره بود،در ابتدا موافق پیشنهاد شورویها و تصویب آن در مجلس شورای مـلی بـود.اما به بهانههای مختلف در دادن پاسخ به تقاضای اتحاد جماهیر شوروی تعلل میکرد. دهم مهرماه 1323 محمد ساعد پیشنهاد اتحاد شوروی را در هیئت وزیران به مذاکره گذاشت و اگرچه در این جلسه تصمیم گرفته شـد کـه تا پایان جنگ هیچ گونه امتیازی در مورد نفت داده نشود،اما ساعد غروب همان روز اظهار داشت که به علت وضع غیر عادی،هیئت وزیران نتوانست تصمیمی اتخاذ کند.12سـاعد در جـلسه 27 مهر 1323 مجلس شورای ملی،ضمن افشای مذاکرات محرمانه با شرکتهای خارجی،اعلام کرد که دولت او تصمیم دارد قبل از روشن شدن اوضاع اقتصادی دنیا و استقرار صلح عمومی،از هرگونه اقدام درباره واگذاری امـتیاز بـه خـارجیان خودداری کند.13
نمایندگان شرکتهای انـگلیسی و امـریکایی پس از اطـلاع از تصمیم شورویها در تقاضای امتیاز نفت شمال ایران،مذاکرات خود را قطع کردند زیرا نیک میدانستند که در صورت گرفتن امتیاز نفت از ایران،شـورویها نـیز خـواستار امیتاز نفت میشدند و این امر به نفوذ آنـها در ایـران لطمه میزد.کافتارادزه در سوم آبان در مصاحبهای اظهار داشت:«...دولت اتحاد جماهیر شوروی در نظر دارد که امتیاز[نفت در]نواحی آذربایجان شمالی و گیلان و مـازندران و قـسمتی از نـاحیه سمنان وچند ناحیه از خراسان شمالی را تحصیل نماید...ولی چنان که مـعلوم است[جناب آقای نخست وزیر]تصمیمی مبنی بر این که مطالعه واگذاری امتیاز نفت به دولت شوروی را به پایان جنگ مـوکول سـازد اتـخاذ نموده که در حقیقت ردّ پیشنهاد شوروی میباشد.اینجانب باید صراحتا و به طـور آشـکار اظهار نمایم که تصمیم فوق در محافل شوروی کاملا به طور منفی تلقی گردیده است.افکار عـمومی شـوروی بـر این عقیده است که دولت جناب آقای ساعد به وسیله اتخاذ چـنین رویـهای در بـاب دولت شوروی در راه تیرگی مناسبات بین دو کشور قرار گرفته است.دولت جناب آقای ساعد برای تـوجیه تـصمیمی کـه اتخاذ کرده هیچ دلیل قانعکنندهای نیاورده در صورتی که دلایل محکمی علیه تصمیم فوق وجـود دارد کـه به مصالح حیاتی و سیاسی ایران مربوط است.»14
کافتارادزه در ادامه اطمینان داد که تمام مـوانع و اشـکالاتی کـه در مسئله درخواست امتیاز نفت از ایران وجود دارد برطرف خواهد گردید و اظهار امیدواری کرد افکار عـمومی ایـران که مطبوعات آزادی طلب ایران نماینده آن میباشند در پیشرفت این کار سهیم خواهد بود.15
بـه دنـبال اظـهارات ساعد و مصاحبه کافتارادزه،روزنامههای وابسته به حزب توده ایران یا هوادار سیاست شوروی بویژه روزنـامه آژیـر به مدیریت جعفر پیشهوری تبلیغات وسیعی را درباره ضرورت واگذاری امتیاز نفت شـمال بـه شـوروی و حمله به دولت ساعد آغاز کردند. حزب توده با همکاری شورای متحد مرکزی کارگران روز پنـجم آبـان 1323 راه پیـمایی عظیمی در حمایت از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی و بر ضد دولت ساعد در تـهران بـرگزار کرد.16
اقدامات حزب توده نه تنها آشکارا بیانگر هماهنگی کامل این حزب با سیاستهای شوروی بـود بـلکه به عنوان اهرم قدرت و فشار آن کشور در ایران عمل میکرد.
دو روز پس از تظاهرات مـشهور حـزب توده،دکتر مصدق طی نطقی در مجلس شـورای مـلی مـتذکر شد که نباید به بیگانگان امتیاز داد.17مـصدق در 11 آذرمـاه 1323 نیز در جلسه علنی مجلس نطق مفصلی راجع به نفت و اعطای امیتاز آن به کـمپانیهای خـارجی ایراد کرد و طرحی را که تـهیه کـرده و به امـضای نـمایندگان رسـیده بود به مجلس داد که در همان جـلسه تـصویب شد.به موجب طرح مذبور هیچ یک از مقامات کشور حق نداشتند راجـع بـه واگذاری امتیاز نفت با خارجیها مـذاکره یا قرار داد منعقد کـنند.18
چـند روز بعد کافتارادزه طی مصاحبهای بـا روزنـامهنگاران در محل سفارت شوروی،پیشنهاد کشورش مبنی بر اخذ امیتاز نفت شمال را به سـود ایـران دانست و عمل مجلس را در تصویب طـرح دکـتر مـصدق،اشتباه شمرد و روز بـعد(18 آذرمـاه)بدون خداحافظی با مـقامات رسـمی ایران به همراه هیئت همراهش ایران را ترک کرد.19پس از تلاش ناموفق دولت شوروی برای کـسب امـتیاز نفت شمال،روابط ایران و شوروی بـه سـردی گرایید.اسناد و شواهد تاریخی نشان از آن دارد که مقامات مسکو با استفاده از شبکه امنیتی و اطلاعاتی گستردهای کـه در آذربـایجان شوروی برپا کرده بودند، موجبات تـشکیل فـرقه دمـکرات آذربـایجان را فـراهم آوردند. باور عـمومی چـنین بود که باقراوف دبیر حزب کمونیست جمهوری آذربایجان طرح ضمیمه کردن آذربایجان ایران به آذربایجان شـوروی را آمـاده کـرده بعد از کسب موافقت استالین آن را به موقع اجـرا گـذاشته بـود لیـکن در سـالهای اخـیر برخی پژوهشگران گفتهاند که طراح و کارگردان اصلی تشکیل حکومت خودمختار در آذربایجان ایران، استالین و مجری آن باقراوف دبیر حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی بوده است.
اواخر پاییز 1323 با تـقویت تشکیلات ایالتی حزب توده در آذربایجان ایران همراه بود.21 دیماه 1323 نخستین کنفرانس ایالتی حزب توده در تبریز برگزار گردید.تا این تاریخ فعالیت کمیته مرکزی و کمیته ایالتی حزب توده ایران رضایت مـقامات شـوروی را فراهم نکرده بود. درباره آذربایجان ایران به تدریج اختلاف نظر میان رهبران حزب توده و مقامات شوروی مقیم ایران شدت مییافت.در اواخر پاییز1323 که شوروی شروع به تقویت کمیته ایـالتی حـزب توده کرد،در رهبران این حزب شبههای درباره احتمال جدا کردن آذربایجان از ایران به وجود آمد.اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران مایل بـودند کـه تقویت کمیته ایالتی آذربایجان تـحت رهـبری آنها به عمل آید اما در اساس فکر تشکیل کنفرانس ایالتی حزب توده از آن شورویها بود و این کنفرانس تحت نظارت ماتوییف،سرکنسول شوروی امور خارجی اتـحاد شـوروی و میرجعفر باقراوف فرستاد.صـادق پادگـان که به عنوان صدر کمیته ایالتی حزب توده انتخاب شده بود،در مردادماه 1323 در گزارش خود این نکته را ذکر کرده بود که کمیته مرکزی حزب توده از کمیته ایالتی ناراضی است.20
در اسفند 1323 کـمیته مـرکزی حزب کمونیست شوروی و شورای کمیساریای خلقی شوروی درباره افزایش کمکهای مادی و فرهنگی به اهالی آذربایجان ایران قراری صادر کردند. در این قرار قید شده بود که برای تأثیر گذاشتن روی اهالی،از دیـن و دیـنمداران استفاده لازمـ بشود.از این رو در اردیبهشت 1324 رئیس مجمع روحانیت ماورا قفقاز،شیخ الاسلام آخوند آقا علیزاده را از طرف کمیساریای امنیت دولتـی اتحاد جماهیر شوروی به شهرهای آذربایجان و تهران فرستادند.21
در خرداد 1324 روند کـارها در آذربـایجان شـدت بیشتری گرفت.تقاضاهای مکرر میر جعفر باقرواف از مسکو به نتیجه رسید و در 20 خرداد 1324 استالین قراری محرمانه درباره تـأسیس مـؤسسات صنعتی شوروی در شمال ایران صادر کرد.در این قرار،سخن از ایجاد شعبات مؤسسههای صـنعتی آذربـایجان شـوروی در شهر تبریز و سایر شهرهای شمال ایران میرفت.این صنایع عبارت بودند از کارخانههای قند،کفش،نـساجی و جوراببافی در تبریز و کارخانه ابریشمریسی در رشت.برای ساخت و راهاندازی این کارخانهها میبایست کادرهای فـنی از آذربایجان شوروی به ایـران عـازم میشدند.ارسال تجهیزات این کارخانهها هم باید تا 9 مهر 1324 به پایان میرسید.این قرار استالین از پیوستن قریب الوقوع آذربایجان ایران به آذربایجان شوروی حکایت میکرد.علاوه بر این به کمیساریای امـور خارجی اتحاد شوروی و کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی نیز مأموریت داده شد که برای حل مسئله آذربایجان ایران طرحهای لازم را تهیه کنند.در 21 خرداد 1324 کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی لایحه طرح تـشکیل جـنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمال ایران را جهت اظهار نظر برای مولوتف،باقراوف و کافتارادزه فرستاد.ده روز بعد استالین سندی «به کلی محرمانه»درباره«کارهای زمینشناسی و اکتشاف مناطق نفتخیز شمال ایران»را امـضا کـرد.شاید یکی از علل شتاب شوروی،فعالیت شرکت انگلیسی آلکساندر کیپ در این مناطق پوششی بود برای جستوجوی ذخایر نفت که قرار بود به مناطق شمالی ایران توسعه پیدا کند. قـرار صـادره از طرف استالین در مورد عملیات اکتشاف نفت در شمال ایران بیانگر این بود که در آن مقطع زمانی در سیاست شوروی برای آذربایجان مسئله نفت در صدر مسائل قرار داشته است.22
در مرداد 1324 میرجعفر باقراوف بـه مـسکو احـضار شد و در همین ماه دفتر سـیاسی کـمیته مـرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی قرار محرمانهای تحت عنوان«تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمال ایران»صـادر کـرد.بـرای رهبری این جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان،تشکیل«فـرقه دمـکرات آذربایجان» پیشبینی شده بود.با تشکیل فرقه دمکرات میبایست کمیته ایالتی حزب توده ایران به طور اساسی دگرگون مـیشد و از تـمام طـبقات مردم(طرفداران جدایی آذربایجان)به این فرقه میپیوستند.در بند سـوم قرار دفتر سیاسی،در کردستان نیز سازماندهی جنبش جدایی خواهانه و برقراری خودمختاری پیشبینی شده بود.در قرار دفتر سیاسی حـزب کـمونیست اتـحاد شوروی همچنین پیشبینی شده بود که گروههایی مسلح از جدایی خواهان آذربـایجان و طـرفدار اتحاد شوروی تشکیل گردد و با سلاحهای ساخت خارج(سلاحهایی غیر از ساخت شوروی)مسلح شوند.مسئولیت اجـرایی ایـن بـند از قرار صادره به عهده میر جعفر باقراوف و بولگانین گذاشته شده بود.23
کـمیته مـرکزی حـزب کمونیست آذربایجان شوروی در طرحی«به کلی محرمانه»تشکیل«فرقه دمکرات آذربایجان ایران»،فعالیت بـرای فـرستادن نـماینده به مجلس شورای ملی،تشکیل «جمعیت دوستداران آذربایجان شوروی»،سازماندهی جنبش جدایی خواهانه،تـشکیل انـجمنهای ایالتی و ولایتی و سایر اقدامات را پیشبینی کرد.در این سند قید شده بود که پیـشهوری و کـامبخش بـه فوریت برای مذاکرات به باکو بیایند.در این طرح پیشبینی شده بود که کمیته ایـالتی حـزب توده در تبریز ضمن حمایت از تشکیل فرقه دمکرات،حزب توده را در آذربایجان منحل اعلام کـند و از اعـضای خـود بخواهد تا به فرقه دمکرات بپیوندند.بعد از تشکیل کمیته تشکیلاتی فرقه دمکرات در تبریز،باید شـعبههای آن بـه فوریت در شهرهای اردبیل، رضائیه،خوی،میانه،زنجان،مراغه،مرند،مهاباد،ماکو،قـزوین،رشـت،بـندر پهلوی، ساری،شاهی،گرکان و مشهد تشکیل شوند.به دستور باقراوف در مرداد 1324 عبدالصمد کامبخش،عضو کـمیته مـرکزی حـزب توده،صادق پادگان،مسئول کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان،شبستری و پیشهوری مـدیر روزنـامه آژیر مخفیانه به باکو منتقل شدند.در مذاکرات باکو تصمیم گرفته شد که میر جعفر پیشهوری بـه طـور موقت رهبری فرقه دمکرات آذربایجان را به عهده بگیرد.24
در مورد این انتخاب،بـاقراوف در نـامهای به استالین نوشت:«بعد از مذاکرات با آنـها مـیرجعفر پیـشهوری که در محافل دمکراتیک صاحب نفوذ است و مـدیریت روزنـامه آژیر در تهران را بر عهده دارد،برای رهبری فرقه دمکرات در نظر گرفته شد.»25
باقراوف هـمچنین در گـزارشهایی که برای مولوتف،بریا و مـالنکف فـرستاد نوشت:«پیـشهوری در آذربـایجان ایـران به دنیا آمده،عضو سابق حـزب کـمونیست ایران است و در آذربایجان شوروی مسئولیتهایی در حزب و شوراها داشته است.در سال 1927(1305-1306)از طرف کـمینترن بـه ایران اعزام شد،ده سال در زندان رضـا شاه زندانی بوده و بـا ورود ارتـش سرخ از زندان آزاد شده است،دو بـرادر او سـاکن اتحاد شوروی هستند که یکی از آنهاافسر پزشک در ارتش سرخ است.»26
دولت ایران در 29 اردیبهشت 1324 طـی یـادداشتهایی پیروزی در جنگ را به سه دولتـ بـزرگ مـتفق تبریک گفت و ضـمنا خـاطرنشان ساخت که به مـوجب مـاده پنجم پیمان سه جانبه وقولی که در کنفرانس تهران داده شده بود،پس از پایان مخاصمات در اروپا دیگر لزومـی بـه ماندن نیروهای متفقین در ایران نیست و بـهتر اسـت هرچه زودتـر خـاک ایـران را تخلیه کنند تا اوضـاع کشور به حال عادی باز گردد.این یادداشتها بیجواب ماند و متفقین اعتنایی به آن نکردند.فـقط در 19 تـیرماه سفارت امریکا پاسخ داد:«عملیات فرماندهی خـلیج فـارس از اول ژوئن 1945 خـاتمه یـافته و از هـم اکنون ترتیباتی بـرای تـقلیل سریع عده سربازان امریکایی در ایران داده شده است و به محض این که مقتضیات وضعیت نظامی اجازه بـدهد،ایـن عـمل با سرعت هرچه تمامتر ادامه خواهد یـافت.»27
در کـنفرانس پتـسدام کـه از 17 ژوئیـه تـا دوم اوت 1945(26 تیر تا 11 مردادماه 1324)بین سران سه کشور بزرگ(مارشال استالین نخست وزیر شوروی،پرزیدنت ترومن رئیس جمهور جدید امریکا،وینستون چرچیل و سپس کلمنت اتلی نخست وزیر جـدید انگلستان)در حومه پایتخت سابق رایش آلمان تشکیل شد،مسئله تخلیه ایران از نیروهای بیگانه مطرح گردید اما شورویها به بهانه اینکه هنوز جنگ با ژاپن خاتمه نیافته است با آن موافقت نکردند.لذا در اعـلامیه نـهایی کنفرانس پتسدام چنین قید شد:«موافقت گردید که سربازان متفقین فورا از تهران عقب کشیده شوند و مراحل بعدی عقبنشینی سربازان از ایران در گردهمآیی وزیران خارجه سه کشور که در اول سپتامبر 1945 در لندن بـرپا خـواهد شد مورد رسیدگی قرار گیرد.»28
بهانهجوییهای شورویها برای تخلیه ایران در زمانی مطرح شد که از مدتها پیش،طرح تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان و کردستان ایـران تـهیه و تصویب شده مقدمات اجرای آن نـیز انـجام شده بود.در واقع یک ماه قبل از تشکیلات جلسه سران سه کشور بزرگ متفقین،استالین به امضای اسناد محرمانهای مبادرت ورزیده بود که هدف از اجـرای آنـها،تجزیه بخشهای مهمی از خـاک ایـران و پیوستن آنها به شوروی بود.از اواسط مردادماه 1324 اغتشاشاتی در شهر تبریز آغاز شد.
در دوم سپتامبر 1945(11 شهریور1324)که ژاپن نیز به دنبال بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بدون قید و شرط تسلیم شد و آتش جـنگ در سـراسر جهان خاموش گردید،دیگر بهانهای برای ادامه اشغال ایران باقی نمانده بود.لذا دولت ایران مجددا طی یادداشت مورخ 21 شهریور تقاضای خود را در مورد تخلیه قوای بیگانه تکرار کرد.در کنفرانس وزیران خارجه سـه کـشور بزرگ کـه چند روز قبل از آن در لندن تشکیل شده بود،شورویها باز در این مورد به بهانهجویی پرداختند تا اینکه ارنست بـوین وزیر امور خارجه بریتانیا پیشنهاد کرد که تخلیه ایران طبق مـاده پنـجم پیـمان سه جانبه،شش ماه پس از پایان جنگ با ژاپن یعنی در دوم مارس 1946 (12اسفند1324)خاتمه پذیرد.این پیشنهاد مورد موافقت وزیـران امـور خارجه شوروی وامریکا قرار گرفت و سه دولت بزرگ طی یادداشتی تصمیم خود را به اطـلاع ایـران رسـاندند.29
اما هنوز 24 ساعت از صدور اعلامیه کنفرانس لندن نگذشته بود که دستههای مسلحی در شهرهای آذربایجان دسـت به قیام مسلحانه زدند و با اشغال ادارات دولتی و پاسگاههای ژاندارمری تأسیس فرقه دمـکرات آذربایجان را اعلام داشتند.30سـید جـعفر پیشهوری در تبریز بیانیهای صادر کرد و در آن،زبان ترکی و خودمختاری آذربایجان را مهمترین اهداف خویش بر شمرد.31صبح روز 12 شهریور 1324 هنگامی که اهالی شهرهای آذربایجان از خواب برخاستند،اعلامیه پیشهوری را به زبان ترکی بر دیوارهای شـهر مشاهده کردند.این اعلامیه از تأسیس«فرقه دمکرات آذربایجان»خبر میداد و هدفهای فرقه درآن تشریح شده بود.اعلامیه مزبورکه حدود چهل نفراز تجار،مالکین،فعالان سیاسی، روشنفکران، کارگران،دهقانان و روحانیون آن را امـضا کـرده بودند،بزودی در شهرهای تهران،خراسان،مازندران و گیلان نیز پخش شد.تا تاریخ خروج نیروهای شوروی از ایران هنوز شش ماه باقی بود و این زمان، فرصت کافی را در اختیار شوروی قرار میداد تـا تـصمیمات گرفته شده در مورد آذربایجان ایران را به مرحله اجرا درآورد.
دهم مهرماه 1324 نخستین کنگره مؤسسات«فرقه دمکرات آذربایجان»با شرکت 237 نماینده از تمام شهرها و بخشها در تبریز برگزار گردید.32کنگره در عرض سه روز بـا پذیـرفتن برنامه و نظامنامه فرقه دمکرات،رهبران این فرقه را به اتفاق آرا برگزید.میر جعفر پیشهوری به سمت صدر هیئت رئیسه فرقه دمکرات انتخاب شد.در همان روز حزب توده آذربایجان نیز منحل و الحـاق خـود را بـه فرقه دمکرات کرد.
دولت ایران بـرای تـقویت لشـکر آذربایجان،دو گردان پیاده همراه با یک واحد تانک و نیز یک گروهان از ژاندارمری تهران را به آنجا اعزام کرد و به وزارت جنگ دستور داد کـه گـروههای اعـزامی به هر قیمتی که شده باید وارد آذربایجان شـوند امـا ارتش شوروی نیروهای ایرانی را در شریف آباد(حومه قزوین)متوقف کرد.وزارت امور خارجه ایران طی یادداشت مورخ 26 آبان 1324 که تـسلیم سـفارت شـوروی کرد به مداخله مأموران کشوری و لشکری شوروی در امور داخلی ایـران و حمایت آنها از فرقه دمکرات آذربایجان اعتراض کرد و متذکر شد که دخالت نیروهای ارتش شوروی موجب گردیده است کـه در اسـتانهای شـمالی و کردستان وقایعی به وجود آید که موجبات ناامنی و اختلاف در امور مـیباشد.در آن نـامه درخواست شده بود که به مقامات نظامی شوروی در ایران دستور دهند که با آزادی عمل ارتش و قـوای تـأمینه ایـران در استانهای شمالی موافقت کنند.33
26 آبان ماه 1324 کنگره بزرگ آذربایجان با شرکت نـمایندگان تـمام شـهرها و بخشهای آذربایجان در تبریز تشکیل و در پایان قطعنامهای تصویب شد که مفاد آن اول آذرماه به فارسی بـرای شـاه،نـخست وزیر،رئیس مجلس شورای ملی و روزنامهها مخابره شد.در مقدمه تلگراف آمده بود:«کنگره مـلی کـه از نمایندگان تمام شهرستانها و بخشهای آذربایجان در شهر تبریز تشکیل یافته بود در چهارمین جلسه خـود بـه اتـفاق آرا تصمیم گرفت با اعلامیه زیر به حکومت مرکزی ایران و دول معظم جهان امریکا،انگلیس،اتـحاد جـماهیر شوروی،فرانسه و چین مراجعه کرده و درخواستهای مشروع و قانونی خود را اعلام نمایند.»رئوس درخواستها و مـطالب در هـشت مـاده تنظیم گردیده در ذیل تلگراف مذکور آمده بود که اهم آن خودمختاری ملی و تشکیل حکومت ملی بـرای اداره داخـلی آذربایجان بود.34همچنین تأکید شده بود که فرقه قصد ندارد به مـرزهای ایـران لطـمه بزند.
در 20 آذرماه 1324 تمامی آذربایجان تحت کنترل فرقه دمکرات بود.مراغه،سراب،بستان آباد،مرند و صـوفیان بـه وسـیله نیروهای فرقه(فداییان)آزاد شده بود.تبریز در محاصره قرار داشت و ارتباط لشکر بـا تـهران و سایر نقاط قطع شده بود.آخرین کارهای تدارکاتی برای افتتاح مجلس ملی و تشکیل حکومت ملی آذربـایجان در جـریان بود.میر جعفر باقراوف نظام نامه داخلی مجلس را برای تصویب استالین،مـولوتف،بـریا و مالنکف به مسکو فرستاد.35
اما بیست و یـکم آذرمـاه 1324 نـقطه عطف تاریخی برای فرقه دمکرات آذربایجان بـود.در ایـن روز شهر تبریز توسط نیروهای فرقه دمکرات محاصره شد و ساعت 10 صبح،نخستین جلسه مـجلس مـلی آذربایجان گشایش یافت.بعد از انـتخاب هـیئت رئیسه مـوقت،نـظام نـامه داخلی مجلس به تصویب رسید.سـپس مـیرزاعلی شبستری به ریاست مجلس و صادق پادگان،رفیعی و حسن جودت نیز به مـعاونت ریـاست مجلس انتخاب شدند.همچنین جعفر پیـشهوری کابینه خود را به مـجلس مـعرفی کرد.اعلام خودمختاری آذربایجان در امـور داخـلی به تمام دنیا،انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی،اقدام در آبادانی آذربایجان،تنظیم بودجه مـلی و قـشون ملی،تقسیم اراضی خالصه و امـلاک مـالکینی کـه آذربایجان را ترک کـردهاند بـین دهقانان،برقراری تعلیمات مـجانی،تـأسیس دانشگاه و...از اهمّ برنامههای پیشهوری بود.در همان روز ترکیب هیئت وزیران به صدارت پیشهوری به تـصویب مـجلس رسید و از طرف قاضی محمد،رئیس حـزب کـومله کردستان نـیز هـیئتی بـرای تبریک به تبریز اعـزام شدند.36
شب 21 آذرماه خلع سلاح ژاندارمها به پایان رسید و فردای آن روز(22 آذر)در نتیجه توافقی که بین سـید جـعفر پیشهوری و سرتیپ علی اکبر درخشانی،فـرمانده لشـکر سـوم آذربـایجان صـورت گرفت،پادگان تـبریز نـیز تسلیم شد.در 23 آذرماه فداییان مسلح فرقه دمکرات که تبریز را در محاصره داشتند وارد شهر شدند و در 27 آذرماه سرانجام تـیپ رضـائیه نـیز در اثر چندین روز زد و خورد با فداییان فرقه دمـکرات از پای درآمـد.37
فـرقه دمـکرات آذربـایجان تـأثیرات بیمناقشه و غیر قابل انکاری در تاریخ معاصر و حیات سیاسی ایران داشته است.تحقیق و بررسی پیرامون این فرقه از این منظر که نقش شوروی را در تشکیل یک حکومت خودمختار در آذربایجان ایـران و روشن مینماید و به چگونگی تبدیل این واقعه به یکی از نخستین صحنههای رویارویی شرق و غرب در جنگ سردی میپردازد که در شرف وقوع بود و شمال ایران را در عمل به صحنه رویارویی اتحاد شوروی،امـریکا و بـریتانیای کبیر مبدل کرد و نیز از این زاویه که موضوع حساس قومیّت و قومگرایی در ایران و نظریه خودمختاری و تجزیه طلبی را عمیقا مورد بررسی قرار میدهد،سخت حائز اهمیت است.اما بیتردید اسناد تـاریخی نـقش بیبدیلی در روشنتر کردن ماهیّت رخدادهای تاریخی دارند و به استناد مدارک نویافته میتوان دامنه پژوهشهای تاریخی را بیش از پیش گسترش داد.آنچه در پی میآید،خاطرات مـحمد تـقی صدقدار است که به عـنوان دادسـتان شهر خلخال در دوران پایگیری و فعالیت«فرقه دمکرات آذربایجان»در حاشیه حوادث آذربایجان حضور داشته است.خاطرات صدقدار اگرچه جز بسیار کوچکی از وقایع آذربایجان است امـا مـیتواند حلقههای مفقوده و پیشتر نـادیدهای از مـاهیّت«فرقه دمکرات آذربایجان»را آشکار نماید و یا دست کم درک و لمس فضا و شرایطی را که در نتیجه تشکیل«فرقه دمکرات آذربایجان»به وجود آمده بود آسانتر کند.این قبیل خاطرات و دستنوشتها به عـنوان اسـناد تاریخی،تأثیرات شگرفی در بازخوانی رخدادهای تاریخی دارند.و در این مقال آن بخشهایی از خاطرات صدقدار که از منظر شناخت ماهیّت«فرقه دمکرات آذربایجان»دارای اهمیت میباشد نقل میشود:
محمد تقی صدقدار در شهریور ماه 1322 در 26 سـالگی بـه لحاظ ایـن که جوانی مبارز و مخالف«حزب توده ایران»بود،از معاونت دادسری رشت به معاونت دادسری شهرستان زنجان انـتخاب شد.مطالعه و تحقیق پیرامون خوانین و معتمدین شهرستان زنجان و سردمداران «حزب تـوده»تـوسط صـدقدار بیانگر آن بود که وی به شیوههای رفتاری افراد آگاهی مییافته تا از آن بهرهمند گردد.
صدقدار در نخستین اقـدام خـود در زنجان در روز جهانی کارگر(11/2/1323،اول ماه می)دستور بازداشت علی جاهد،رئیس اتحادیه کارگران زنـجان را صـادر کـرد و بدین سان اجتماع پنجاه هزار نفری اعضای حزب توده و اتحادیه کارگران زنجان بر هم خـورد.نصرت اللّه جهانشاهلو-یکی از افراد 53 نفر-که در آن زمان مسئول حزب توده در زنجان بـود،نامهای برای صدقدار نـوشت و آزادی جـاهد را خواستار شد.صدقدار،جهانشاهلو را به دادسرا دعوت کرد و پس از ارائه گزارش تنظیمی بازپرس پرونده،دستور آزادی جاهد را صادر نمود.صدقدرا درخاطرات خود از این کار به عنوان رویـدادی یاد میکند که بعدها(در جریان فرقه دمکرات آذربایجان)وی را از اعدام نجات داده است.
در فروردین ماه 1323 سید حمد اللّه ذکائی نماینده شهرستان خلخال در مجلس شورای ملی با توجه به روحیات صدقدار و فعالیتهای مفید او در زنجان،وی را بـه عـنوان ریاست دادگستری بخش مستقل شهرستان خلخال پیشنهاد میکند که این پیشنهاد از سوی دادگستری پذیرفته و وی با این حکم روانه خلخال میشود.
رئیس ژاندامری خلخال یکی از سارقان شهر بهنام احد خوجینی را بـه صـورت غیرقانونی بازداشت کرده بود.صدقدار،رئیس دادگستری شهرستان خلخال،شب هنگام شخصا به ژاندارمری رفته و با استفاده از اختیارات قانونی خود مذکور را آزاد میکند.صدقدار در خاطرات خویش از این فرد به نـیکی یـاد میکند و از وی به عنوان مهرهای دیگر نام میبرد که بعدها در جریان«فرقه دمکرات آذربایجان»او را از زندان و اعدام رهایی داده است.
صدقدار در بخش دیگری از خاطرات خود به آشناییاش با شخصی پینهدوز اشاره مـیکند کـه شـغل او کفاشی و واکس زدن کفش کـارمندان دولت بـوده اسـت و به همین جهت هفتهای دو مرتبه با مراجعه به دادگستری خلخال،کفش صدقدار و سایر کارمندان را واکس میزده است. صدقدار از سر نوع دوسـتی در مـراسم خـتم مادر زن آن کفاش شرکت میکند.بعدها مشخص شد کـه در آن کـفاش برادر زن دکتر سلام اللّه جاوید بوده است که یک سال بعد در«فرقه دمکرات آذربایجان»به سمت وزیر کشور پیشهروی مـنصوب شـد.صـدقدار بدون آگاهی از این ارتباط، علت ارتباط خویش با آن کفاش را حـس نوع دوستی مطرح میکند.حضور صدقدار در مراسم ختم مادر زن آن پینهدوز از سر خیرخواهی جریان دیگری است که او نقش ایـن حـضور مـعنوی را در زندگی خود بسیار مهم جلوه میدهد.
صدقدار در خصوص قیام پیشهوری مـینویسد:«نـاگهان عصر روز 21 یا 22 آذر ماه 1324 قاصدی از تبریز به خلخال وارد شد و خبر قیام پیشهوری به کمک قوای شوروی و اشـغال کـلانتریها تـوسط قوای شوروی و سقوط و تصرف شهر تبریز و سایر شهرستانهای آذربایجان در روز و ساعت معینی در حـدود ظـهر روز21/9/24 کـه این جریانات را به هنگامی که در شورای شهرستان شرکت داشـتیم گـزارش داد و هـمه نگران بودیم که داستان از چه قرار است...»38
صدقدار در خصوص نحوه بازداشت خویش مینویسد:«شـب 23 آذرمـاه 1324 بایریش فولادی با عدهای مسلح از طریق میانه وارد خلخال و مردآباد شده و هنگامی که جـهت اقـامه نـماز صبح از خواب بیدار شده بودم،درب منزلم کوبیده شد و در حال وضو گرفتن[بودم] که درب منزل را اسـد اللّه پیـشخدمتم باز کرد.سه نفر مسلح مرا محاصره نموده و در حالی که لباس خواب در تـن داشـتم مـرا به زندان بردند...هنگام ورود به زندان مشاهده کردم که قریب شصت،هفتاد نفر از خوانین امـثال کـریم خان صولتی و امیر پور و عدهای از محترمین و معتمدین و سرمایهداران و تجار امثال آقایان سراج روائی و ارشـد صـباحی و نـجم الدین صالحی و کلیه رؤسای ادارات و عده دیگری که اسامی آنان را فراموش کردهام زندانی شدهاند.»39
صدقدار در جـای جـای خـاطرات خود از مسائل مذهبی به عنوان یکی از ارکان زندگی شخصیاش یاد میکند.ارتـباط بـا علمای اسلام،خواندن نماز و ختم قرآن در زندان و افسوس از قضا شدن نماز صبح که بارها در خاطرات کـوتاه وی بـه چشم میخورد بیانگر دیدگاه مذهبی وی میباشد.در خصوص علل مخالفت افراد با«حـزب تـوده ایران»و«فرقه دمکرات آذربایجان»دو مقوله ملی گـرایانه و مـذهبی در اولویـت قرار دارد و صدقدار را میتوان در مقوله دوم جای داد.
صدقدار مـذاکره بـا سایر زندانیان برای نجات از زندان و دستهبندی افراد جهت مقابله با«فرقه دمکرات»را بـه عـنوان یکی از فعالیتهای خود بر مـیشمارد و مـینویسد:«با آقـایان مـشغول مـذاکره و طراحی جهت نجات از زندان شدیم...[پس از سـه روز]پسـ از بازجویی مختصری همه را یکایک از زندان آزاد کردند و بایریش فولادی فرمانده فداییان پیشهوری بـه مـا دستور دادند که به کار اداریـ خود مشغول و دیگران بـه کـار خود رفته و مشغول شوند.تـوضیح ایـنکه فرماندار و رئیس شهربانی و رئیس ژاندارمری ضمن گذاردن سلاحهای خود در این دو پایگاه به سـوی طـالش فرار نموده بودند. زندانیان آن روز خـودمان را بـه چـند دسته تقسیم نـمودیم و هـر سه چهار نفری جـلساتی تـشکیل میدادیم و یک نفر را رابطه قرار دادیم که جریانات و تصمیمات متخذه را به همه ابلاغ نـموده و اطـلاع دهیم.
منظور از این تشکیلات و اجتماع ایـن بـود که بـتوانیم افـراد طـرفدار خود را جمعآوری نموده و بـا توجه به مسلح بودن آقایان کریم خان صولتی و امیدپور و چند نفر از شاهسونهای وطنپرست و عدهای از رعـایا کـه ذاتا مخالف با مرام«حزب تـوده»بـودند،بـتوانیم عـلیه قـوای بایریش فولادی و قـزلباش جـنگ و گریز نماییم تا شاید بتوانیم شهرستان خلخال را از وجود این اشرار نجات دهیم.»40
صدقدار در خصوص بازداشت مـجدد خـود مـیتویسد:«پس از چندین روز مذاکره و اخذ تصمیم مقرر شد کـه در[کـلمه نـاخوانا]که مـالک آنـجا خـانم[کلمه ناخوانا]بود و ایشان و چند نفر دیگر جز دسته ما بودند انتخاب نمودیم و حسب دعوت مشارالیها افراد کمی از این جماعت وطندوست به منزل مشارالیه به عنوان شام خوردن بـروند و تصمیم نهایی در آنجا اتخاذ شود تا با قوای مسلح خانم [کلمه ناخوانا]در طالش همکاری نماییم و نماینده تام الاختیار معظم لها هم در آن جلسه شرکت داشت.»
«من در معیّت آقای نجم الدیـن صـالحی پیاده از مردآباد به سوی[کلمه ناخوانا]به راه افتادیم غافل از اینکه مأمورین محافظ من را کنترل میکنند که به کجا میروم و با چه اشخاصی رفت و آمد دارم و قبل از ما آقایان سراج روائی و ارشد صباحی و سـه نـفر از تجار و محترمین مرد آباد به[کلمه ناخوانا] رفته بودند.آقایان کریم خان صولتی و امیر پور و سه نفر از شاهسون بعد از ما وارد شدند.مذاکرات مقدماتی در جریان بـود کـه سفره غذا گسترده شد و صـحبت طـرح مسئله قیام به هنگام خوردن غذا مطرح بود که فداییان مسلح بایریش فولادی و افراد قزلباش ما را محاصره کردند و با دستبند و پیاده به سوی زنـدان فـداییان ما را هدایت نمودند و چـون در فـکر و خیال اینکه اینک با ما چه کار خواهند کرد، آهسته برنامه میهمانی و اینکه منظور دیگری در میان نبود و ما طرفدار حکومت ملی آذربایجان و فرفه دمکرات هستیم،مشغول طرح پاسخگویی بودیم کـه نـفهمیدیم که چگونه کریم خان صولتی و امیر پور و آن سه نفر شاهسون که همگی مسلح بودند فرار را برقرار ترجیح دادند.البته شب و تاریک و تعداد افرادی که ما را دستگیر کرده بودند زیاد نبودند و نـماینده خـانم ملکه طـالشی را مرخص کرده بودند. هنگامی که خوانین فرار کردند،با تیراندازیهای طرفین که هر یک از سمتی تیراندازی مـینمودند و جهت را مشخص نمیکردند،رفتند که رفتند زیرا راههای آنجا را خوب بـلد بـودند.ولی بـعدا مرتبا در کوهها و تپهها با قوای قزلباشی و فداییان پیشهوری زد و خورد مینمودند و اسلحههای آن کشتهشدگان را همراه خود میبردند.ایـن جـنگ و گریز ادامه داشت ولی به هر حال و هرگز نتوانستند این پنج نفر خـان را دسـتگیر نـمایند.»
پس از 24 ساعت ما را به زندان شهربانی که رئیس آن سروان علی نقی خان توکلی بود تحویل دادنـد؛ زیرا مطلبی که حکایت از قیام باشد به دست نیاورند.در زندان شهربانی مرد آبـاد هرچند نفری را در اتاق مـحبوس کـردند و پس از چند روز مجددا همه زندانیان را به زندان فداییان پیشهوری انتقال دادند
و من و آقای نجم الدین صالحی را در اتاق محبوس نمودند و در حدود 30 ساعت ابدا غذا و آبی به ما دو نفر ندادند و تقریبا بیحال شده بـودیم.در حدود یک هفته گذشت و با خیال راحت مرتبا مشغول تلاوت آیة الکرسی بودم...»
هنگام استنطاق فرا رسید.بدوا آقای نجم الدین صالحی را به اتاق استنطاق که به ریاست بایریش فولادی تـشکیل شـده بود،با شلاق مختصری او را نوازش کردند که جریان آن شب در[کلمه ناخوانا] را توضیح دهد و توضیح دهد که چرا جلسه محرمانه در منزل آن بانوی گرامی تشکیل دادهاید و چند قبضه اسلحه دارید و کجا مـخفی کـردهاید و تعداد شما چند نفر است و در چه روستاهایی دار و دسته مسلح تشکیل دادهاید و چگونه کریم خان صولتی و امیر پور و سه نفر از فداییان و قزلباش کشته شدهاند و شماها باید به جای آن هشت نفر کـشته شـوید و از این قبیل سؤالات پوچ و بیمعنی.در حالی که هنوز به مقدار زیادی اسلحه تهیه نکرده بودیم و قوای مسلحی تشکیل نداده بودیم و فقط مقرر شده بود که شب قیام آقای حاج عـلی بـابا از پشـت بام یک تیر هوایی خـالی کـند و هـمین طور روستاهای مجاور و در یک لحظه معین پاسگاهها و اداره بایریش فولادی و قزلباش را تصرف نماییم و قتل عام نماییم.»41
صدقدار در ادامه به کمک مهره اول در زنـدان اشـاره مـیکند و مینویسد:«شب در حدود 11- 12 بود که آهسته درب سـلول مـا به صدا درآمد و آقای نجم الدین صالحی که در حال ضعف بود آهسته پرسید که کیستید که دق الباب مینمایید؟پاسخ آمد کـه مـن احـد خوجینی میباشم و چای و نام و شام آوردهام.درب را باز کردیم و قـوری چای و استکان و کته و نان و مقداری قند و شکر تحویل داد و آهسته اعلام کرد که اگر برای شما غذا آوردند اسـتفاده نـنمایید و صـورت ظاهر اعتصاب غذا نمایید. من میروم و نیم ساعت دیگر مراجعت مـیکنم و وسـایلی را که آوردهام میبرم.نیم ساعت بعد آمد و وسایل را تحویل گرفت و رفت و ضمنا اعلام داشت که مـرتبا بـرای شـما غذا میآورم و اگر تأخیری رخ داد نگران مباشید زیرا میبایستی با احتیاط رفتار نـمایم.آریـ احـد خوجینی آن دزد مسلح و راهزن که همه اهالی شهرستان خلخال را عاصی کرده بود...اینک به کـمک مـا آمـده است...و این مردانگی احد خوجینی را به پای میهمان نوازی و انسانیت او گذاشتیم زیرا توقعی از ایشان نـداشتم و اصـلا به یاد او نبودم...باری بعدا مشخص شد که این احد خوجینی عدهای کـه هـم فـکر خودش بودند دور خود جمع کرده و دستهای مسلح تشکیل داده و طبق دستور بایریش فولادی،رئیس فـرمانده آن دسـته شده است.»42
آن بخش از خاطرات صدقدار که به مسئله زبان ترکی میپردازد،و بـه تـعصبات فـرقه دمکرات آذربایجان را نسبت به زبان ترکی روشن میکند از اهیمت زیادی برخوردار است.براساس دست نوشتههای صدقدار، مادرش متولد تبریز بود اما در شانزده سـالگی بـه تـهران کوچ کرده بودند و به همین جهت وی به زبان ترکی هم آشنایی داشته است.صـدقدار در خـصوص تـعصب«فرقه دمکرات»نسبت به زبان ترکی مینویسد:«در حدود سه هفته در زندان بـودیم. البـته مدت زندانی بودن من در زندان بایریش فولادی حدود5/2 ماه بود و پس از استنطاق به زندان شهربانی جـهت مـحاکمه اعزام شده بودیم.به هر حال پس از دو ساعت و نیم استنطاق از آقای نجم الدیـن صـالحی،او را به زندان منتقل کردند و مرا دست بـسته بـه اتـاق استنطاق نزد بایریش فولادی فرمانده فداییان پیـشهوری بـردند.دست و پای مرا باز کرده،پس از تفتیش بدنی،بایریش فولادی در حالی که بر روی یگانه صـندلی مـوجود در اتاق جلوس کرده بود مـشغول سـؤالاتی از من شـد.مـن بـا وصف اینکه زبان ترکی زبان مـادریم بـود و مختصری و به اندازه حاجت ترکی صحبت میکردم...به فارسی شروع به پاسـخ دادن کـردم.در این هنگام بایریش فولادی با تـفنگی که در دست داشت بـه زمـین میکوبید و فریاد میکرد که ایـنجا حـکومت ملی آذربایجان است و فارسی صحبت کردن قدغن است.پاسخ دادم که من هم بـه زبـان ترکی و هم به زبان فـارسی پاسـخ خـواهم داد زیرا ممکن اسـت بـه هنگام ترکی صحبت کـردن مـرتکب اشتباه در پاسخ دادن باشم که در این موقع دستور داد مرا به زمین بیندازند و با شلاق نـوازشم دهـند که در این هنگام احد خوجینی(مـهره اول در خـلخال)با طـرفدارانش مـسلحانه وارد اتـاق استنطاق شدند و به حـالت صف مقابل و اطرف من صفآرایی کردند و ایستادند و به بایریش فولادی گفتند که اگر یک ضـربه شـلاق به رئیس دادگاه که امتحان خـود را در شـهر خـلخال داده اسـت بـزنید،ما با اسـلحه بـه شما پاسخ خواهیم داد.بایریش فولادی از احد خوجینی سؤال نمود به چه علت از رئیس دادگاه حمایت میکنید؟خوجینی بـه زبـان تـرکی جریان زندانی شدنش و سپس آزادیاش و صدور دسـتور بـازداشت فـرمانده ژانـدارمری را... مـبسوطا در حـدود یک ساعت شرح داد و بایریش فولادی به زبان ترکی احسنت و مرحبا میگفت و من از استنطاق نجات پیدا کرده و مختصر آزادی به من و نجم الدین صالحی دادند و از آن لحظه احد خوجینی طـبق دستور بایریش فولادی مأمور حفاظت تهیه غذا و غیره جهت ما دو نفر شد.»43
بخش دیگر خاطرات صدقدار روشنکننده نوع نگرش فرقه دمکرات آذربایجان نسبت به دین و افکار مذهبی است.صدقدار نـگارش آیـهای از قرآن را به یکی از خوش نویسان زنجانی سفارش داده بود.سپس تابلو قاب شده را در دادگستری خلخال بر بالای سر خود نصب کرده بود.او در خصوص برخورد فرماندار خلخال که از طرف پیشهوری بـه ایـن سمت منصوب شده بود، مینویسد:«بلال آزاد که از مدتی قبل فرماندار شهرستان خلخال و از طرف پیشهوری منصوب شده بود...بدوا به کلیه ادارات سرکشی کرده بـود و مـن جمله به دادگستری رفته بـود تـا رفتار مرا تحقیق نماید...بلال آزاد که از کمونیستهای متعصب و از استالین استالینتر بود،این تابلو را از دیوار کنده و با خود به فرمانداری برده بود و به همین مـناسبت بـه باریریش فولادی دستور داده بـود کـه در معیّت نجم الدین صالحی و افراد مسلح به عنوان حفاظت،ما را به فرمانداری ببرند و بردند.از من تفتیش بدنی کردند و چیزی به دست نیاوردند و سپس تفتیش بدنی از آقای نجم الدین صالحی شـروع شـد و از جیبهای ایشان یک جلد قرآن کریم و تعدادی کاغذ که ادعیه مختلفه من جمله زیارت عاشورا بر روی آن نوشته شده بود بیرون آوردند.بلال آزاد فرماندار،قرآن کریم و آن آیه متبرکه قاب شده ربـوده شـده از دادگاه را کـه مذّهب کاری هم شده بود به زمین پرتاب کرد و لگدمال نمود و ادعیه و اسما الحسنی و زیارت عاشورا و غـیره را که از جیب نجم الدین صالحی درآورده بودند آتش زد و مطالب ناهنجاری بر زبـان رانـد کـه من شرم دارم آن مطالب که مربوط به حضرت ختمی مرتبت و خاتم الرسل صلوات اللّه علیه بیان کرد و به رشـته تـحریر درآورم.»44
صدقدار در ادامه خاطرات خویش در خصوص تشکیل«کمیته ولایتی شهرستان خلخال» توسط فرقه دمـکرات آذربـایجان مـینویسد:«روز 22 آذرماه 1324 سر درب منزل امیر حمدی... تابلویی نصب کردند که عبارت روی آن تابلو چنین بود«کمیته ولایـتی شهرستان خلخال».آقای هاشم مرادی به موجب حکم صادره از طریق کمیته ایالتی آذربـایجان به سمت رئیس و مـیرجبار حـسینی به سمت معاون و یک نفر دیگر که منشی مخصوص بایریش فولادی بود به سمت رئیس دبیرخانه تعیین شده بودند و علی نقی خان توکلی با درجه سروانی به سمت ریاست شهربانی شـهرستان خلخال منصوب شده بودند...»
«بایریش فولادی با قوای مسلح خود شب 22 آذرماه وارد مرد آباد شده بود و دستور داده بود که اهالی شهرستان خلخال بایستی به کمیته ولایتی خلخال مراجعه و کارت عضویت فـرقه دمـکرات آذربایجان را اخذ مینمودند و ما هم در زندان سرگرم صحبت کردن و خوابیدن و خوردن بودیم و احد خوجینی مرتبا جریان را به ما گزارش میداد.»45
صدقدار در خصوص«تشکیل محاکم صحرایی»توسط فرقه دمکرات آذربایجان و چـگونگی اجـرای احکام در این محاکم مینویسد:«محمد علی رامتین معروف به قصّاب آذربایجان گاهی درخلخال و زمانی در میانه و گاهی به اردبیل رفت و آمد میکرد و احکام صادره از محاکم صحرایی مبنی بر اعدام را اجـرا مـینمود و به طوری که آقای احد خوجینی همان دزد سابقهدار و آزاد شده من که در حقیقت فدایی من شده بود مرتبا گزارش امور روزانه را به من گزارش میداد و ایشان اظهار میداشتند که اعـضای مـحکمه صـحرایی متشکله آنان که چند نـفر مـیباشند ابـدا به مدافعات و اظهارت مردم و خوانین و معتمدین توجهی نمیکنند؛اظهارات آنان را گوش میدهند ولی به آن اظهارات توجهی ندارند.پس از صدور احکام اعدام بـه شـرحی کـه گذشت،محمد علی رامتین بلافاصله جوخه اعدام را تـشکیل مـیداد و آن شخص و یا آن اشخاصی را که محکوم شده بودند یکجا تیرباران مینمود. هنگامی که در مرد آباد در بیرون شهر محکمه صحرایی تـشکیل مـیشد،مـا زندانیان را برای تماشا و ایجاد ترس و وحشت بدانجا میبردند و دستور داده بـودند که ضمن کف زدن با صدای بلند بگوییم: «زنده باد پیشهوری»،«زنده باد استالین»،«زنده باد حکومت ملی آذربـایجان»(آن هـم بـه زبان ترکی)...»
«شب در حدود ساعت 10 به من خبر دادند که فـردا روز مـحکمه شما میباشد و فردا صبح مرا در محاصره فداییان پیشهوری و بایریش فولادی به خارج از شهر برده و جلسه مـحاکمه تـشکیل شـد... چون رئیس دادگاه بخش مستقل خلخال و در حقیقت رئیس دادگستری بودم،تشریفات مـجللی تـهیه کـرده بودند و جهت اینکه ثابت کنند که دادگاه صحرایی رعایت احترام افراد را دارد،رؤسا و اعضای دادگـاه صـحرایی مـتشکله علیه من از پنج نفر تشکیل شده بود.1-بلال آزاد فرماندار،رئیس دادگاه و محکمه صحرایی بـود2-بـایریش فولادی فرمانده فداییان پیشهوری3-هاشم مرادی رئیس کمیته ولایتی خلخال4-منشی مخصوص بـایریش فـولادی و رئیـس دبیرخانه کمیته ولایتی خلخال5-یک نفر از اعضا کمیته ایالتی آذربایجان که از تبریز اعزام شـده بـود.رسمیت جلسه محاکمه اعلام شد.»46
مهمترین بخش خاطرات صدقدار کیفر خواست وی مـیباشد کـه مـیتواند سمت و سوی دیدگاههای«فرقه دمکرات آذربایجان»را روشن نماید.موارد کیفر خواست صدقدار به شرح ذیـل بـوده است:
«1-نظر به اینکه مورخ الدوله سپهر به استانداری آذربایجان انتخاب شده و رؤسـای ادارات و دوایـر و ادارات دادگـستری را ایشان تعیین و معرفی نمودهاند و مشارالیه معاون دبیرکل حزب اراده ملی و شخص آقای سید ضیا الدیـن طـباطبایی(کـودتاچی سال 1299)است و همه آنان جاسوس دولت انگلستان میباشند،در نتیجه رئیس فعلی دادگـاه بـخش مستقل خلخال(صدقدار)هم عضو حزب اراده ملی و جاسوس مسلم انگلستان میباشد.
2-نظر به اینکه رئیـس فـعلی دادگاه خلخال چند قطعه عکس با سید ضیا الدین طباطبایی مغز مـتفکر کـودتای 1299 و همچنین چندین قطعه عکس با قوام السـلطنه داشـته و یـک بار به هنگام سخنرانی حزب اراده ملی شـرکت کـرده و با آقای محمد قوام(برادرزاده قوام السلطنه)از سال 1313 تا پایان تحصیلاتش هم کـلاس و هـمدرس بودند،جاسوس شناخته میشود.
3-مـعاشرت بـا خوانین شـهرستان خـلخال و تـشکیل جلسات متعدد و مذاکراتی جهت براندازی حـکومت مـلی آذربایجان و تهیه و متشکل قوای مسلح در مرد آباد و سایر شهرها و دهات خلخال.
4-تـهرانی الاصـل بودنش و اینکه تعمدا همیشه و همه جـا به زبان فارسی صـحبت مـیکند و صورت مجلس های پروندههای دادگستری خلخال را بـه فـارسی مینوشته است در حالی که فارسی صحبت کردن در حکومت ملی آذربایجان ممنوع میباشد.
5-بـازداشت نـمودن رئیس اتحادیه کارگران زنجان(عـلی جـاهد).
6-هـمراه داشتن کتابی بـه زبـان خارجی که نامش را«قـرآن»گـذاشتهاند.
7-نصب تابلو مذّهب کاری به زبان عربی.
8-رفت و آمد به منزل افرادی که خـود را روحـانی و مخالف با رژیم ما میباشند بـه ویـژه با آیـت اللّهـ سـید محمد امامی رضوی خـلخالی و آیت اللّه سید المحققین و چند نفر دیگر.
9-تبرئه کردن یک قاتل چون فرزند آقای حافظ الصـحه رئیـس بهداری بود.47
البته ممکن است کـه سـمت و سـوی خـاطرات صـدقدار و ادبیات مذهبی او ایـن تـلقی را در ذهن خواننده ایجاد کندکه او برخلاف اینکه مکرر ادعا میکند عضو هیچ حزب و دسته سیاسی نبوده،ارتـباطات خـاصی بـا«حزب اراده ملی»و سید ضیا الدین طباطبایی داشـته اسـت و پایـوران «فـرقه دمـکرات آذربـایجان»با شناخت کامل از مشارالیه برای او محکمه صحرایی تشکیل دادهاند.
صدقدار در ادامه توضیح داده که همه موارد کیفر خواست را قویا رد و دفاع مفصلی از خود کرده بود که تحسین همه تـماشاچیان و زندانیان را برانگیخته است اما چون از پنج نفر اعضای دادگاه،سه نفر رأی به اعدام و دو نفر رأی به تبرئه او داده بودند،محکوم به اعدام شده است. لیکن چون ساعت 6 بعد از ظهر همان روز،غلام یـحیی بـرای تقویت قوای مسلح مقیم زنجان به سوی آنجا حرکت کرده تا در مرز همدان و زنجان با قوای مسلح سلطان محمود ذوالفقاری و محمد حسن خان امیر افشار در جنگ شرکت کند،اجـرای حـکم اعدام صدقدار به تأخیر میافتد.
صدقدار از همین فرصت استفاده کرده دو نامه یکی به اوحدی دادستان زنجان و دیگری به دکتر نصرت اللّه جهانشاهلو فرماندار زنـجان مـینویسد و تقاضای تجدید نظر در رأی دادگاه و نـبرئه خـویش را مینماید.دادستان و فرماندار زنجان نزد غلام یحیی رفته،اوحدی در خصوص تجدید نظر در مورد پرونده صدقدار اظهار میدارد که بایستی از وجود چنین فردی حداکثراسـتفاده را بـبریم و با تقاضای تجدید نـظرش مـوافقت کنیم.جهانشاهلو نیز اظهار داشته که اگر موافقت بفرمایید بنویسم وی تبرئه شود و از وجودش حداکثر استفاده را نماییم و حتی از او بخواهیم که قاضی خوب تربیت نماید.غلام یحیی نیز گفته که هرچه لازم اسـت و هـرچه میخواهید بنویسید من امضا میکنم.
بدین ترتیب نامهای تنظیم شد و غلام یحیی،اوحدی و جهانشاهلو آن را امضا کرده دستور دادهاند که پرونده صدقدار برای رسیدگی و تجدید نظر به شهرستان اردبیل انتقال داده شـود کـه این امـر منجر به آزادی صدقدار و مدتی بعد به تبرئه او میانجامد.
صدقدار یکی دیگر از عوامل رهایی خود را همان فرد پیـنهدوز و واکسی عنوان میکند که در آن زمان رئیس شهربانی خلخال شده بوده و ایـن فـرد در تـلگرافی به دکتر جاوید(شوهر خواهرش و وزیر کشور پیشهوری در فرقه دمکرات آذربایجان)درخواست رهایی صدقدار را میکند که جـاوید بـا چند شرط با این درخواست موافقت مینماید که یکی از این شروط تربیت سـه نـفر قـاضی برای فرقه دمکرات بوده است. خاطرات محمد تقی صدقدار به رغم آنکه در حاشیه رویدادهای آذربـایجان قرار داشته و از سویی وابستگیهای سیاسی و جهتبندیهای او دارای ابهاماتی است،در مجموع به شناخت بیشتر فـرقه دمکرات آذربایجان یاری مـیرساند.
پانـوشتها:
(1)-تربتی سنجابی،محمود،قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران،صص 55 و 107.
(2)-خاطرات ایرج اسکندری،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،صص 105 تا 118.
(3)-بروجردی،حسین،ارانی فراتر از مارکس،صص 378 تا 396.
(4)-عاقلی،باقر،روز شمار تاریخ ایران،ج اول،ص 368.
(5)-مـرادی مراغهای،علی،از زندان رضا خان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان،ص 285.
(6)-همان،ص 284.
(7)-قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران،ص 108.
(8)-حسنلی،جمیل،فراز و فرود فرقه دمکرات آذربایجان،ترجمه منصور همامی،صص 34 و 35.
(9)-همان،ص 35.
(10)-همان،صص 39 و 40.
(11)-هـمان،ص 41.
(12)-هـمان،صص 42 و 44.
(13)-هوشنگ مهدوی،عبد الرضا،سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی،صص 91 تا 93.
(14)-گذشته چراغ راه آینده است،جامی،ص 221.
(15)-همان.
(16)-همان،ص 223.
(17)-روز شمار تاریخ ایران در دوران پهلوی،ص 95.
(18)-همان،ص 373.
(19)-سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی،ص 95.
(20)-فراز و فـرود فـرقه دمکرات آذربایجان،صص 46 و 47.
(21)-همان،ص 48.
(22)-همان،صص 50 و 51.
(23)-همان،صص 52 و 53.
(24)-همان،ص 54.
(25)-همان.
(26)-همان،ص 55.
(27)-سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی،ص 105.
(28)-همان،صص 105 و 106.
(29)-همان،ص 106.
(30)-همان.
(31)-روز شمار تاریخ ایران،ج اول،ص 379.
(32)-همان،ص 380.
(33)-همان،ص 381.
(34)-همان،ص 381.
(35)-فراز و فرود فرقه دمـکرات آذربـایجان،ص 92.
(36)-روز شمار تاریخ ایران،ج اول،ص 382.
(37)-همان،صص 382 و 383.
(39)-همان،ص 24.
(40)-همان،ص 24 و 25.
(41)-همان،ص 25 تا 27.
(42)-همان،ص 29.
(43)-همان،ص 29 و 32.
(44)-همان،ص 31و 32.
(45)-همان،ص 37 و 38.
(46)-همان،ص 38 تا 39.
(47)-همان،ص 40 تا 42.
فصلنامه مطالعات تاریخی ، شماره 10 ، زمستان 1384 صفحه 92 تا 116
نظرات