مشکلات پیش روی آخرین نخستوزیری حکومت پهلوی
4301 بازدید
زمانی که بختیار بر مسند نخستوزیری تکیه زد، فروش نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی را متوقف و اعلام کرد ایران از پیمان سنتو خارج خواهد شد، برخی از وزاری پیشین را دستگیر و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد و وعده داد حکومت نظامی را لغو و انتخابات آزاد برگزار کند، اما هیچ کدام از این اقدامات یا وعدهها مردم را از انقلاب منصرف نکرد.
یکی از مسائلی که برخی از کشورها با آنها روبهرو هستند بررسی گزینههایی است که هنگام تحولات عمیق سیاسی روی میدهد. اینکه نظام سیاسی فعلی خواهد توانست با همه مشکلاتش ادامه حیات دهد یا برای حل مسائل و چالشهای پیش روی کشور به تغییرات بنیادین و ساختاری نیاز است، اینکه اصلاحات بنیادین خواهد توانست آزادی و عدالت را به ارمغان آورد یا به انقلابی اساسی نیاز است و... سوالات اساسی است که برخی کشورها و انقلابهای بزرگ جهان با آن روبهرو بوده، هستند و خواهند بود. شاید جدیدترین نمونه آن تحولاتی است که چند سال گذشته در کشورهای جهان عرب و شمال آفریقا رخ داد. این خیزشها که بسیاری از کشورهای خاورمیانه را دومینووار درنوردید، در نهایت در برخی از این کشورها به نتیجهای نرسید و بدینترتیب دوباره روندها و ساختارهای گذشته شکل گرفت. اما این موضوع در یکی از بزرگترین انقلابهای عصر حاضر، یعنی انقلاب اسلامی، نیز مطرح بود؛ انقلابی که رژیم 2500 ساله پهلوی را در هم کوبید و فصل جدیدی از تاریخ معاصر ایران را رقم زد.
در واقع در بحبوحه تحولات انقلابی و ماههای پایانی رژیم شاهنشاهی برای حامیان این رژیم این سوال مطرح شده بود که آیا با روی کار آمدن دولتی که بتوان جلوی انقلاب و دگرگونی بنیادین را در ایران بگیرد خواهیم توانست نظام سیاسی وقت را نجات دهیم یا روند سرعت و شتاب تحولات سریعتر از آن است که بتوان کاری از پیش برد. بر همین اساس بود که در ماههای پایانی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد روی کار آمدن دولت شاپور بختیار بودیم؛ دولتی که قصد داشت به عنوان آلترناتیو رژیم جدید مطرح شود و در نهایت جلوی فروپاشی پهلوی دوم را بگیرد. اما بختیار و همراهانش نتوانستند از عهده این کار برآیند و به سرعت جای خود را به انقلابیونی دادند که قصد داشتند نهالی نو بنشانند و فصلی تازه در تاریخ معاصر کشور پدید آورند. بر همین اساس در سطور زیر تلاش خواهیم کرد به بررسی مشکلاتی بپردازیم که دولت بختیار با آن روبهرو بود؛ مشکلاتی که نشان میدهد چگونه پذیرش سکان کشتی سیاست کشور توسط او در این برهه زمانی، قماری بزرگ بود که در نهایت به شکست انجامید.
پیشینه شاپور بختیار
همانطور که از نامش برمیآید، شاپور بختیار در خانوادهای از ایل بختیاری در بروجن به دنیا آمد. او در خانوادهای کاملا سیاسی به دنیا آمد. پدر او چپگرا و عضو جمعیت ستاره بختیاری بود و مادرش از نوادگان صمصامالسلطنه، رجل دوره قاجار، بود. او تحصیلاتش را در دوره ابتدایی و متوسطه در اصفهان آغاز کرد و بعد برای ادامه تحصیل در دانشگاه به فرانسه رفت. در فرانسه موفق به اخذ مدرک دکتری از سوربن گردید. پس از آن بختیار به ایران بازگشت و در وزارت کار مشغول به کار شد. بختیار تا پایان کودتای 28 مرداد در سمت معاونت ادامه فعالیت داد. او در سال 1333 به اتهام اخلال و توهین به مقام سلطنت بازداشت و به سه سال زندان محکوم شد، اما پس از دو سال عفو شد. او یک بار دیگر در سال 1341 به دلیل مخالفت جبهه ملی با رفراندوم 6 بهمن ماه همراه عدهای دیگر از اعضای جبهه ملی بازداشت و به زندان محکوم شد. بختیار سرانجام در شهریور 1342 از زندان آزاد شد و تا سال 1357 دیگر در مشاغل دولتی فعالیت نکرد.1
دوران کوتاه نخستوزیری
شاپور بختیار در اوج دوران انقلاب به نخستوزیری ایران منصوب شد. البته شاه پیش از بختیار رایزنیهایی با احمد بنیاحمد و کریم سنجابی انجام داده بود، اما هیچ یک از این دو نفر حاضر نشده بودند این پست را بپذیرند. ریشه این مسئله نیز به سوءظنی برمیگشت که به شاه پیش از این داشتند. سنجابی شرط پذیرش این پیشنهاد را در کنارهگیری شاه از فرماندهی نیروهای مسلح ذکر کرده بود. او همچنین تاکید کرده بود که شاه باید از کشور خارج شود و تا زمانی که رفراندوم ملی در مورد سلطنت، سرنوشت کشور را تعیین نکرده است در تبعید باقی بماند. در واقع سنجابی سیاستمدار کهنهکاری بود که از پیشینه شاه به خوبی آگاهی داشت. او میدانست که شاه چگونه از ارتش برای تزلزل دولت قوام، مصدق و امینی استفاده کرده است.2 به همین دلیل بود که از هرگونه توافقی با شاه که ارتش را در اختیار سلطنت قرار دهد طفره میرفت، اما بختیار، که از اعضای جوانتر جبهه ملی بود و تجربه سیاسی کمتری داشت، ریاست حکومت غیرنظامی را پذیرفت، به این شرط که شاه به مرخصی خارج از کشور رود، قول دهد سلطنت کند و نه حکومت و چند تن از افسران عالیرتبه ارتش را به تبعید فرستد. شاه با پذیرش این شروط حداقلی در 10 دی، بختیار را به نخستوزیری منصوب کرد.3
شاه پیش از بختیار رایزنیهایی با احمد بنیاحمد و کریم سنجابی انجام داده بود، اما هیچ یک از این دو نفر حاضر نشده بودند این پست را بپذیرند. ریشه این مسئله نیز به سوءظنی برمیگشت که به شاه پیش از این داشتند
چالشهای پیش روی بختیار
همین پذیرش شروط حداقلی یکی از اشتباهات بختیار بهشمار میآمد. وی پس از گرفتن قدرت به یک سلسله مانورهای سیاسی دست زد؛ از جمله اینکه اعلام کرد شاه به مرخصی میرود و قول داد حکومت نظامی را لغو و در نهایت انتخابات آزاد برگزار کند. او همچنین پس از چند روز، قراردادهای تسلیحاتی به ارزش هفتمیلیارد دلار را فسخ و فروش نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی را متوقف و اعلام کرد ایران از پیمان سنتو خارج خواهد شد. او همچنین برخی از وزرای پیشین را دستگیر کرد و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد نمود، قول انحلال ساواک و توقیف داراییهای بنیاد پهلوی را داد، امام خمینی را گاندی ایران نامید و بازگشت ایشان به کشور را آزاد اعلام نمود. اما اینها اصلاحاتی نبود که مد نظر انقلابیون باشد. آنها تحولات بنیادی و دگرگونی اساسی در ساختار نظام پهلوی را خواستار بودند. درواقع یکی از چالشهای پیش روی بختیار همین بود که قصد داشت با انجام برخی از اصلاحات در چارچوب نظام سیاسی حاکم، رژیم پهلوی را از خطر سقوط نجات دهد، اما این چیزی نبود که مردم انقلابی ایران خواستار آن بودند.4
درواقع غیر از آیتالله شریعتمداری و برخی از روحانیان مذهبی که از وی حمایت کردند بخش قریب به اتفاق مردم انقلابی و مخالفان اصلی رژیم با او مخالف بودند. کار به جایی رسید که سنجابی و فروهر، بختیار را از جبهه ملی اخراج و تاکید کردند که تا شاه خلع نشود، صلحی در کار نخواهد بود. امام نیز با درایت و تیزبینی هر چه تمامتر بر ادامه اعتصاب و تظاهرات تاکید و اعلام کردند که هر حکومتی که شاه تعیین کند غیرقانونی و نامشروع است و بهصراحت هشدار دادند که پیروی از دستورات بختیار در حکم اطاعت از ارباب او، یعنی شیطان، است. بر همین اساس بود که مردم در تبعیت و پشتیبانی از رهبر انقلابیشان به یک سری اقدامات دست زدند. اعتصابها پس از وقفهای کوتاه در اوایل دیماه از طرف قشرهای مختلف مردم از سر گرفته شد که نتیجه آن، کمبود مواد غذایی و سوخت، فلج شدن اغلب وزارتخانهها، بازار، دانشگاه، مدارس، کارخانهها و شبکه حمل و نقل بود.
درگیریهای خیابانی و آتش زدن لاستیکها به کاری روتین و عادی تبدیل شده بود. همین مسئله به کاهش روحیه ارتش منجر و فرار از پادگانها را موجب شد؛ همچنین مردم به خیابانها ریختند و نه تنها شعار مرگ بر شاه سر دادند، بلکه شعارهایی علیه بختیار نیز به گوش میرسید. در 15 دیماه صدها هزار نفر در شهرهای بزرگ راهپیمایی کردند و خواستار عزل بختیار شدند. این تظاهرات در 18 دیماه ادامه پیدا کرد و در 23 دیماه حدود دومیلیون نفر در سی شهر کشور راهپیمایی کردند و خواستار عزل و برکناری شاه و بختیار شدند. این اعتراضها در 29 دیماه و همزمان با اربعین حسینی با فراخوان امام ابعاد تازهای گرفت و به نوعی رفراندم علیه حکومت شاه و دولت بختیار تبدیل شد. امام در 12 بهمن و بهرغم همه کارشکنیها و ممانعتها به ایران بازگشت و خود رهبری انقلاب را بهدست گرفتند. همین امر نیز به نوبه خود کار بختیار را سختتر و مبارزات انقلابی را پیچیده کرد. درواقع حضور امام در کشور و خروج شاه از آن به معنای نابودی رژیمی بود که بختیار برای حفظ آن تلاش میکرد.5
از طرف دیگر مشکل اساسی دیگری که بختیار با آن روبهرو بود متلاشی شدن نظام پهلوی هنگام بهدست گرفتن قدرت بود. سه رکن اصلی حکومت پهلوی که زمانی قدرتمند به نظر میرسیدند در نتیجه مبارزات طولانی مردم و رهبرانشان، از بنیان سست شده و دیگر کارایی لازم را نداشت. ارتش نیز بهرغم تجهیزات پیشرفته و نیروی انسانی بسیارش، بر اثر کشانده شدن مردم به خیابانها و تیراندازی به هموطنان خود دیگر قدرت سرکوب خود را از دست داده بود و نمیتوانست با تظاهرات گسترده مردم مقابله کند. دستگاه بروکراسی عریض و طویل شاهنشاهی دیگر کاربردی نداشت. به زبان بسیار ساده میتوان گفت که کشور دچار فروپاشی سیاسی ـ اقتصادی شده بود و بختیار در این فضا نمیتوانست کاری از پیش برد؛ به خصوص که دیگر مشروعیت سیاسی نیز نداشت. حزب رستاخیز به معنای واقعی کلمه از میان رفته بود. وزرای پیشین یا در زندان بهسر میبردند یا در تبعید بودند. مسئولان وقت همچون بختیار نیز توان حرکت نداشتند. نظام اداری و تشکیلاتی کشور بر اثر اعتصاب سراسری کارمندان فلج شده بود. در واقع گروهها، قشرها و جریانهای مختلف سیاسی و اقتصادی در کشور همه دست به دست هم داده بودند تا سد پهلوی را در هم شکنند، ارکان و ستونهایش را فرو ریزند و بنیادهایش را به کلی نابود کنند.6 در مجموع و با توجه به فضایی که ترسیم شد، با قاطعیت هرچه تمامتر میتوان گفت که بختیار وارد بازیای شده بود که از پیش بازنده آن بود و نداشتن درک صحیح از اوضاع کشور و بیتجربگی و خامی، در نهایت کار دستش داد.
بختیار، از اعضای جوانتر و کمتجربهتر جبهه ملی، با پذیرش نخستوزیری در آن برهه زمانی به قماری بزرگ دست زد
پی نوشت ها :
1. طرح تاریخ شفاهی ایران مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، خاطرات شاپور بختیار، تهران، انتشارات زیبا، 1380، صص 46 تا 64.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیرشانهچی، تهران، نشر مرکز، 1382، ص 485.
3. www.rouydad24.ir/fa/news/160460
4. یرواند آبراهامیان، همان، ص 486.
5. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی، ص 364.
6. یرواند آبراهامیان، همان، ص 487.
سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات