سانسور کتاب در دوران پهلوی


مهناز سعیدحسینی
1894 بازدید
سیاست های فرهنگی

سانسور کتاب در دوران پهلوی

قسمت اول

یکی از جرم‌هایی که باعث بازداشت افراد انقلابی در زمان شاه و چسباندن انگ سیاسی به آنها می‌شد، داشتن کتاب‌هایی خاص یا پیروی کردن از سیر مطالعاتی مخصوصی بود. ساواک اگر کسی را با کتابی می‌گرفت، دیگر حساب آن فرد با کرام‌الکاتین بود. او باید جواب می‌داد که این کتاب را چرا و از کجا آورده است. حبس‌های طولانی مدت و شکنجه‌های وحشتناک نتیجه داشتن بعضی کتاب‌ها بود.

** هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده!

از سوی دیگر ساواک به میزان زیادی در سانسور سیاسی و کنترل مسائل هنری و ادبی با وزارتخانه اطلاعات و فرهنگ و هنر همکاری داشت.  قدغن کردن نمایش فیلم‌ها، نمایشنامه‌ها یا صادر نکردن اجازه چاپ نوشته‌ها، جزئی از وظایف ساواک بود. به عبارت دیگر، رواج فرهنگ سیاسی سانسور به شیوه افراطی در حکومت پهلوی، از نشانه‌های ساختار سیاسی استبدادگونه آن نظام بود. از سوی دیگر ممیزی سیاسی - اجتماعی بیشترین فراوانی را در حکومت پهلوی دوم داشته است. به طوری که یکی از فرماندهان نظامی در جلسه‌ای دانشجویی گفته بود: «آقایان مواظب باشید. هر چه مطالعه کتاب‌های خارج درسی کمتر، بهتر. شما مسئولیت بزرگی دارید و باید مراقب باشید. هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده.»

در دهه چهل و پنجاه سانسور سیاسی زیادتر می‌شود و نشان می‌دهد که  هم حساسیت حکومت بیشتر شده است و هم خطر بیشتری هم بین مردم و به خصوص جوان‌ترها حس می‌شود. البته از سوی دیگر فرهنگ سیاسی سانسورگرایی در هیأت حاکم آثاری را نیز بر ابعاد دیگر فرهنگ سیاسی داشته است و مثل دیگر فرازهای تاریخی ادبیات کشورمان، فرهنگ سیاسی به سمت طعنه گویی و کنایه زدن پیش می‌رود و از رک گویی و صراحت کم می‌شود. همیشه فشارهای حکومت و اختناق حاکم باعث می‌شود نوعی نمادگرایی، ایهام و طنز برای بیان مشکلات و مفاسد به کار گرفته شود. بروز و ظهور امثال حافظ و عبید زاکانی که به طنز و ایهام و کنایه پناه برده‌اند و موفقیت آنها و اقبال عموم جامعه از آنها هم به همین دلیل بوده است.

**حساسیت به واژه‌هایی چون سیاهی، نور، فقر، اتحاد و برابری

رواج همین نماد گرایی‌ها در ادبیات ما باعث شد دستگاه سانسور و ممیزان پهلوی، علاوه بر ممیزی مستقیم کلمه‌هایی مرتبط با مبانی اسلامی، نسبت به واژه‌هایی چون سیاهی، فقر، تباهی، طاغوت و نابرابری حساس شود و این اشاره‌ها را حمله به نظام شاهنشاهی تلقی می‌کردند و قرار گرفتن کلمه‌های مثل روشنی، برابری، اتحاد و... را توطئه قطعی نویسنده در برابر سلطنت شاهنشاه آریا مهر! می‌دانستند.

اگر در مجموع جمع بندی داشته باشیم از حساسیت‌های سیاسی - اجتماعی ممیزان در دو دهه آخر رژیم پهلوی می‌توان به نکات زیر رسید:

1- به کارگیری نام‌ها و لقب‌هایی ممنوع بود که ویژه خاندان سلطنتی بود یا به آنها اشاره داشت.) مانند حذف کلمه «سلطنت» از کتاب «صلح امام حسن»)

2- هر نوع کتاب مذهبی و تحلیلی سانسور می‌شد و اغلب نیز برچسب خلاف «مصلحت نظام» و «مارکسیست اسلامی » می‌خورد. مثل کتاب‌های ولایت فقیه، بعثت و ایدئولوژی و بت شکن که گرفتار این برچسب شدند.

3- هرگونه نقد و انتقاد به حکومت پهلوی و پیشنهاد برای اصلاح وضع موجود در کتاب‌ها باعث می‌شد کتاب هیچ گاه منتشر نشود.

4- نام بعضی افراد و بعضی اسم‌های خاص سانسور می‌شدند (مانند عبدالحسین نوشین، حسینیه ارشاد، گل سرخ)

5- ممیزان به کتاب‌های مارکسیستی و مفاهیم مربوط به آن حساس بودند.

6- هرگونه انتقاد به عملکرد بعضی کشورها مانند اسرائیل و ایالات متحده سانسور می‌شد.

7- نشر هر نوع مطلب پیرامون انقلاب و انقلاب دیگر کشورها و در کل هر نوشته‌ای ممنوع بود که به نوعی با حرکت‌های اجتماعی ارتباط داشت.

8-  نشر کتاب به زبان غیرفارسی مانند عربی، ترکی، کردی و بلوچ ممنوع بود.

نکته قابل توجه درباره بسیاری از ممیزی‌ها این است که در چنین فرهنگی، ممیزی غیرمنطقی و گاه مضحک به نظر می‌رسد. زیرا بسیاری از ممیزان دیدگاه‌های خود را چنان بیان می‌کردند که بعدها دچار مشکل نشوند چون اگر کتابی با نظر مثبت ممیزان منتشر می‌شد و ساواک بعد به آن ایراد می‌گرفت، حساب ممیز هم با کرام الکاتبین بود و همراه و هم دست این جریان‌ها مواخذه می‌شد.

به هر حال، در طول 16 سال دو دهه آخر حکومت پهلوی آنها به قدرت بسیار زیاد کتاب در آگاهی مردم در مسائل سیاسی، اجتماعی و دینیآ گاه شده بودند و نسبت به انتشار کتاب حساسیت زیادی نشان می‌دادند از این رو در این دوران شدیدترین سانسورها در حوزه اندیشه اعمال شد و افراد بسیاری ممنوع القلم و ممنوع المنبر شدند. نتیجه این پدیده، نارضایتی نخبگان فرهنگی و فکری حکومت پهلوی بود.

**معرفی همه مبارزان در یک کتاب

با این وجود بسیاری از نویسندگان و روحانیان و ناشران خطر انتشار کتاب را به جان می‌خریدند و  با شیوه‌های مختلف این کتاب‌ها منتشر می‌کردند و به تبع تحت پیگرد هم قرار می‌گرفتند. یکی از این کتاب‌ها، کتاب گنجینه دانشمندان، نوشته حجت الاسلام والمسلمین محمد شریف رازی بود.

این نویسنده با وجود سانسور شدید، اسلام ستیزی در جامعه و خطر دستگیری و زندانی شدن بسیاری از عالمان و فقها و دانشمندان اسلامی را در چند جلد از این کتابش با عنوان «سربازان مکتب اسلام»  معرفی کرد. آنچه حساسیت ساواک را درباره این کتاب برانگیخت، حساسیت نسبت به حضرت امام خمینی بود. محقق در این کتاب بارها با نام‌های مستعار از امام و گاه شخصیت‌های دیگری که زندان و تبعید بوده‌اند، نام برده است.

نکته جالب اینکه این نویسنده چگونه در آن فضا دست به انتشار کتاب زده است؟

**اسم امام به صورت رمز یا ... در کتاب آمده بود

در یکی از گزارش‌های ساواک در سال 53  درباره کتاب می‌خوانیم:

«کتاب (گنجینه دانشمندان) که در هفت مجلد در چاپخانه اسلامیه تهران چاپ شده و با شماره 278  تاریخ 11/3/53 در دفتر مخصوص کتابخانه ملی تهران -که مرجع صدور اجازه‌ انتشار و ثبت کتاب‌های چاپی است- ثبت شده. این کتاب، شرح‌حال مراجع، علما و به طور کلی روحانیونی را در بردارد و از ظواهر امر پیداست که مؤلف از این طریق پول خوبی کسب کرده ‌است، زیرا در این کتاب به شرح‌حال افرادی برمی‌خوریم که فاقد صلاحیت علمی هستند، ولی در مورد آنان بسیار قلم‌فرسایی شده و معلوم است که مؤلف این کتاب هفت جلدی، قبلاً به خدمت این گونه افراد رسیده ‌است.

آنچه بیش از هر چیز نظر خواننده‌ را  به سوی خود معطوف می‌دارد، اصلاحاتی است که با قلم معمولی و بعد از چاپ در برخی از صفحات رخ داده است. با امعان نظر، این مطلب محرز می‌گردد که این‌گونه اصلاحات، فقط مربوط به یک نفر، آن هم خمینی است. شیخ شریف رازی، مؤلف این کتاب، در جلد اول در ترجمه احوال مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، وقتی که از  شاگردان وی نام می‌برد در ردیف بیست و هشتم از خمینی با عبارت «حضرت آیت‌الله العظمی خمینی، ج1، ص291) یاد می‌کند و صریحاً یادآور می‌شود که در جلد دوم کتاب گنجینه دانشمندان، شرح حال شاگردان آن مرحوم (از جمله خمینی) را ذکر خواهد کرد. با فرصت کوتاهی که در چند نوبت به دست آمد، با مراجعه به کتابفروشی‌ها، هفت جلد از کتاب فوق را مرتجلاً از نظر گذرانید و به این مطلب واقف گردید که مؤلف به هنگام چاپ کتاب، هر جا که می‌خواسته نامی از خمینی ببرد، از القاب خاص استفاده نموده، ولی به جای اسم وی چند نقطه گذارده است و بعد از چاپ (ممکن است قبل از انتشار یا بعد از صدور اجازه‌ انتشار) به جای نقطه‌ها، اسامی خاص را در کتاب نوشته است که ذیلاً از جلد دوم کتاب، فقراتی به شرح زیر به عرض می‌رسد:

1- در صفحات 96- 118- 129 آیت‌الله... (بعداً به جای نقطه موسوی نوشته شده که منظور خمینی است، زیرا وی از سادات موسوی است)

2-  در صفحات 140- 144و 145 آیت‌الله العظمی مجاهد...  (بعداً به جای سه ‌نقطه موسوی یا حرف ی نوشته شده است)

3-  در صفحه 158 در شرح‌حال یکی از علما آمده است: هم اسفار را از علامه‌ حکمت آیت‌الله العظمی مجاهد... استفاده نموده که بعد به جای سه نقطه، کلمه‌ (موسوی نوشته شده است و همه می‌دانند که غیر از خمینی، بیشتر در تدریس حکمت و فلسفه معروفیت داشته و دارد.)

4- در صفحات 164-165 آیت‌الله العظمی مجاهد... (بعداً به جای سه نقطه، موسوی یا مجاهدی نوشته شده است).

5- در صفحه 175 در شرح‌حال آقای حاج سید محمدباقر سلطانی- که از مدرسین حوزه علمیه‌ است و فرزند دوم ذکور خمینی، داماد وی است- نوشته شده: از طرف دیگر هم جناب سید الافاضل الکرام آقای احمد دومین برومند آیت‌الله العظمی... داماد معظم ایشان است. در اینجا نیازی به نوشتن کلمه موسوی احساس نکرده‌ است.

6- در صفحات 178- 229- 230- 253- 276- 278 آیت‌الله... (بعداً به جای سه نقطه، موسوی نوشته شده است)

7- صفحه 308 قسمتی از معقول (فلسفه و حکمت منظور است) را هم از آیت‌الله مجاهد... (به جای سه نقطه، حرف ی گذاشته است)

8- صفحات 311 و 350 آیت‌الله یا آیت‌الله العظمی مجاهد...  (بعداً جای سه نقطه، موسوی نوشته شده است)

9- صفحات 356 و بالاخص مجاهد خ (که منظور از حرف خ، خمینی است)

چون اصلاحات یاد شده بعد از چاپ با قلم انجام شده، به یقین در مجلدات مختلف، تعابیر و القاب فوق نیز مختلف و غیر ثابت نوشته شده‌ است، بدین معنی که در مجلدات مورد مطالعه اینجانب که به شرح فوق اصلاح شده، ممکن است در نسخه‌های دیگر مثلاً به جای کلمه‌ موسوی، کلمه‌ مجاهدی یا کلماتی از این قبیل برای گمراه ساختن اذهان نوشته شده باشد که البته در نزد اهل فن، منظور نویسنده از این همه طفره رفتن‌ها مشخص و محرز است.

نظریه شنبه- مطلبی که بایستی مورد مطالعه قرار گیرد، کیفیت صدور اجازه‌ نشر این کتاب است و از دو حالت خارج نیست: یا اینکه مؤلف قبل از اصلاح، کتاب خود را به کتابخانه ملی ارائه نموده که نبایستی به آن اجازه انتشار داده می‌شد، زیرا دست نویسنده برای اصلاحات به جای سه نقطه‌ها باز گذاشته شده یا اینکه بعد از اصلاح برای اجازه انتشار، تحویل کتابخانه ملی گردیده که آن هم نمی‌بایست منجر به صدور اجازه انتشار می‌شد.

نظریه دوشنبه- مفاد خبر و نظریه شنبه مورد تأیید بوده. مقرر فرمایید در مورد کتاب مذکور، بررسی مجددی معمول و نتیجه را ابلاغ فرمایند.

نظریه سه‌شنبه- با تأیید مفاد گزارش خبر و نظرات شنبه و دوشنبه برای بررسی مجدد روی مفاد کتاب، مورد بحث ضروری به نظر می‌رسد.»

ابن کتاب پس از مدتی توسط شهربانی جمع و معدوم شد.

 

**نویسندگانی که ساواک به آنها حساس بود

علاوه بر این حساسیت شدید بر روی نام امام خمینی (ره) به موارد دیگری نیز در کتاب‌ها می‌رسیم. مثلا در صورت‌جلسه کمیسیون بررسی مسائل روز مورخ 6/9/53، متشکله در وزارت اطلاعات از قول نماینده وزارت فرهنگ و هنر آمده است:«در مورد بعضی از نویسندگان، حساسیت‌هایی است. اگر وزارت فرهنگ و هنر قبلاً آنها را بشناسد، کتاب‌های مربوط را بهتر و دقیق‌تر بررسی می‌کند. از جمله این نویسندگان، موسی صدر، سیدرضا صدر و حاج سید محمود طالقانی هستند که قرار است در کتاب گنجینه دانشمندان نوشته شریف رازی، بیوگرافی ایشان چاپ شود؛ همچنین در مورد مهندس بازرگان.

سئوال وزارت فرهنگ و هنر این است که آیا می‌توان آثار مهندس بازرگان را- که خلاف اصول و مصالح مملکتی نباشد به نام ایشان چاپ و منتشر کرد.»

در جلسه گفته شد «انتشار بیوگرافی سید موسی و سیدرضا صدر و سید محمود طالقانی به مصلحت نیست و در مورد مهندس بازرگان در جلسه آینده باطلاع اعضای کمیسیون خواهد رسید.»

مورد دیگر را در مورد کتاب مشهور محمدرضا حکیمی می‌بینیم:

«کتاب آوای روزها نوشته محمدرضا حکیمی به علت چاپ تصویر خمینی، غیر قابل انتشار است و باید جمع‌آوری و معدوم گردد. این کتاب‌ها از اداره فرهنگ و هنر مشهد شماره ثبت گرفته است.

قرار شد شهربانی کشور در جمع آوری کتاب یاد شده، اقدام کند.»

 

قطعا تعداد افرادی که ساواک به آنها حساس بود و کتاب‌هایی که ممنوع بودند، بسیار بیشتر از چیزی است که در این گزارش آمده و ما به ذکر چند نمونه کفایت کردیم. در گزارش بعدی خبرگزاری فارس که به زودی منتشر می‌شود، در گفت‌وگو با صاحب‌نظران ابعاد بیشتری از این قضیه را روشن خواهیم کرد.

 

پا نوشت

1- منظور از نظریه شنبه، دوشنبه و سه شنبه در اسناد ساواک به شرح زیر است:

نظریه شنبه: نظریه منبع نفوذی ساواک و گزارشگر یا مخبر اولی است که از طریق مشاهده مستقیم یا راه های دیگر کسب خبر و اطلاع کرد و این اخبار را به مقامات بالاتر از خود انتقال داده است.

نظریه دوشنبه: نظریه رئیس اداره عملیات ساواک است که نظریه اولی و نظریه رهبر عملیات را  تحلیل می کند

نظریه سه شنبه: نظریه رئیس امنیت داخلی است که بر کار رئیس اداره عملیات و رهبر عملیات و منبع خبر نظارت و تحلیل دارد

2- این گزارش با استفاده از مقاله مفصل «فرهنگ سیاسی حاکم در دوره پهلوی» که در فصلنامه مطالعات تاریخی منتشر شده و  همچنین با استفاده از شماره سیزدهم فصلنامه بهارستان مجلس نوشته شده است.

 

 

 

قسمت دوم 

همان طور که گفتیم و آنهایی که آن زمان را دیده‌اند اذعان می‌کنند و گواهی می‌دهند و اسناد به جا ماند از ساواک بر این حقیقت صحه می‌گذارد، خواندن بسیاری از کتاب‌ها جرم بود و افراد بسیاری پیش از انقلاب تنها به خاطر همراه داشتن یک کتاب یا پیگیری سیر مطالعاتی شکنجه می‌کشیدند و حتی زیر شکنجه از دنیا می‌رفتند. همچنین در آن گزارش به سانسور شدید کتاب و نظارت گسترده ساواک اشاره شد که عملا انتشار آزادانه کتاب را مختل کرده بود. محتوای کتاب‌ها به دقت بررسی می‌شدند. اگر اشاره‌ای حتی به رمز درباره شخصیت‌های مذهبی و رهبران بزرگ وجود داشت، یا با تمثیل و کنایه از نور و امید می‌گفت، کتاب‌ها در لیست سیاه قرار می‌گرفت و انتشارش ممنوع می‌شد. خریدار و فروشنده و واسطه رساندن کتاب هم، همه با هم محکوم و مجرم بودند. با این وجود خرید و فروش کتاب بسیار رونق بود و افراد کتاب‌خوان و آنهایی که استحکام عقیده و منش و روششان را از راه کتاب و با کتاب می‌جستند، مشتری پر و پا قرص کتاب‌ها و کتاب فروشی‌ها بودند.

 

**همه مغازه‌ها تعطیل بود الا کتاب‌فروشی‌ها

مثلا نادر قدیانی مدیر انتشارات قدیانی که در سال‌های پیش از انقلاب کتاب‌فروشی داشته است و کتاب می‌فروخته، درباره وضع فروش کتاب‌ها در آن دوران گفته است: فروش کتاب‌ها فوق‌العاده بود. نزدیک پیروزی انقلاب مغازه‌ها کم‌کم تعطیل می‌شدند. مؤمنان محله به مغازه‌داران می‌گفتند اگر مشکل مالی هم دارید ما پول می‌دهیم، مغازه‌ را ببندید. اما مغازه من استثنا بود؛ می‌گفتند این یکی باید باز باشد. کتاب‌های شریعتی را 200 نسخه می‌‌خریدم و برای هفته بعد دوباره باید می‌رفتم تهیه می‌کردم، چون زود تمام می‌شد.

البته نوع کتاب‌های ممنوع که در زمان ساواک، داشتنشان جرم بود، هم با هم تفاوت داشت. عبدالعلی حسینیون مسئول کتابخانه کانون زندانیان قبل از انقلاب در این باره می‌گوید: در آن زمان کتاب‌های ممنوع دو نوع بودند هم کتاب‌های مذهبی و هم کتاب‌های مارکسیستی خرید و فروش و انتشارشان ممنوع بود. از جمله کتاب‌های مذهبی که داشتنشان جرم بزرگی بود رساله امام بود و دیگر کتاب‌های امام هم شامل این پیگرد و مجازات قرار داشتند به خصوص کتاب ولایت فقیه.

حسینیون کتاب‌های دکتر شریعتی و یک سری از کتاب‌های پرطرفدار را هم از جمله کتاب‌های ممنوع می‌خواند که معروف به کتاب‌های جلد سفید بودند این کتاب‌ها در بازار رسمی کتاب چاپ نمی‌شدند و محل انتشارشان مخفیانه بوده است.

 

**قصه جلد سفیدها

قصه کتاب‌های جلد سفید پیش از انقلاب بسیار جالب است. این کتاب‌ها همان طور که از نامشان پیدا است، جلد رسمی با اطلاعات کامل از نویسنده و ناشر نداشتند. اصلا کتاب‌های جلد سفید ناشر نداشتند و در چاپخانه‌های متعدد چاپ می‌شدند فقط  نام نویسنده بر روی این کتاب‌های می‌خورد که آن هم اسمی مستعار بود.

حسینیون در میان کتاب‌های جلد سفید،کتاب ولایت فقیه امام خمینی را به یاد می‌آورد که با چند اسم مستعار چاپ می‌شد. کتاب‌‌های دکتر شریعتی هم با اسم‌های مختلفی از جمله علی سبزواری به صورت جلد سفید چاپ می‌شد. با این وجود این کتاب‌ها و اسم‌های مستعار هم بعد از مدتی شناسایی می‌شدند و در زمره کتاب قاچاق قرار می‌گرفتند.

لاله‌زار، زیرزمین‌های بازار و ناصرخسرو مکان‌های در تهران بودند که این کتاب‌های چاپ شده را به صورت مخفیانه منتشر می‌کردند و می‌فروختند.

نادر قدیانی که در سال‌های پیش از انقلاب مشتری لاله زار و زیرزمین‌های بازار و ناصرخسرو بوده، درباره این کتاب‌ها می‌گوید: این کتاب‌ها با جلد سفید و به صورت مخفیانه چاپ می‌شد. روی کتاب می‌‌نوشتند انتشارات ...، یک نشانی هم می‌‌نوشتند، ولی چنین نشانی وجود خارجی نداشت. تعداد زیادی از این کتاب‌ها را می‌فروختیم. طوری شده بود که از دست ساواک هم کاری بر نمی‌آمد. تا این‌که انقلاب پیروز شد.

تا اینجای گزارش حکایت سخت گیری‌ها و بگیر و ببندها و زندان رفتن‌ها برای خرید و خواندن کتاب بود، اما 22 بهمن سال 57 همه معادله‌ها را بر هم زد و کتاب‌هایی که تا چند وقت قبل ممنوع بودند و خواندن و داشتنشان جرم، دیگر جرم نبودند و به راحتی می‌توانستند منتشر شوند و در اختیار علاقه مندان قرار می‌گرفتند، بعدتر که فضا کمی از انقلاب و جنگ تحمیلی فاصله گرفت و ثبات و آرامش به کشور برگشت، نویسندگان بسیاری دست به قلم شدند و نوشتند و کتاب‌های فراوانی در کشور منتشر شد. اما سوالی که پیش می‌آید و ما برای یافتن پاسخ این سوال سراغ چند نویسنده رفتیم که هم فضای پیش از انقلاب را دیده‌اند و هم فضای پس از آن را، این بود که حالا که شاه از این کشور رفته است و بساط طاغوت از کشورمان برچیده شده و دیگر کتاب‌خواندن جرم نیست، از فضای جمهوری اسلامی که به ما امکان مطالعه آزاد را داده است، چگونه استفاده کنیم؟ از این نویسندگان خواستیم تا به خوانندگان پیشنهاد کتاب‌های خوبی را بدهند که اگر شاه در راس حکومت بود و ساواک چنگالش هم‌چنان تیز، امکان خواندن این کتاب‌ها فراهم نبود.

 

**کتاب‌های امام را بخوانید

محمدرضا سرشار در پاسخ به این سئوال ابتدا به سراغ فضای پیش از انقلاب رفت و گفت: اول از همه آثار امام ممنوع بود. حتی داشتن تصویر امام منجر به زندان و شکنجه و شهادت زیر شکنجه می‌شد. اما به هر حال آثار امام از سطح عموم بالاتر است اما کتاب‌هایی که عام‌تر است یا کتاب‌هایی که دیگران از آنها استفاده کرده‌اند یا مجموعه گفتارهای ایشان که بعد از انقلاب که به صورت یک مجموعه بزرگ چاپ شد، در قدم اول مطالعه قرار دارند. آن زمان در میان نوشته‌های افراد مذهبی، داشتن نوشته‌های دکتر شریعتی هم فوق‌العاده خطرناک بود یعنی از سال 52 به این طرف، این کتاب‌ها جرم بود و حتی منجر به دستگیری می‌شود.

این نویسنده از سوی دیگر  معتقد است که بسیاری از کتاب‌ها اصلاً آن موقع اجازه انتشار پیدا نکردند که خواندنشان ممنوع باشد. بسیاری از مضمون‌ها اجازه ورود به ادبیات را نداشتند و الان بسیاری از کتاب‌هایی که بعد از انقلاب نوشته شده، مشمول این قضیه می‌شوند. ولی آن موقع اصلاً نمی‌توانستند نوشته شود.

 

**بیشتر دنبال کتاب‌های پس از انقلاب باشید

سرشار می‌گوید: بسیاری از مضمون‌هایی که به خاندان سلطنت، به خفقان، به مبارزان مذهبی مثل فداییان اسلام هیأت‌های مؤتلفه ، 15 خرداد مربوط می‌شوند همه اینها اگر قبل از انقلاب منتشر می‌شدند، با این مشکل‌ها مواجه می‌شد. پس فقط دنبال کتاب‌های آن زمان نگردید به دنبال کتاب‌های بعد بگردید و اتفاقاً بیشتر باید دنبال کتاب‌های بعد از انقلاب باشید.

 

نویسنده کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» در عین حال که نگران است برای نام بردن از کتاب‌های خوب پس از انقلاب، از بعضی دیگر غافل شود، خیلی کتاب‌ها را هم ردیف هم می‌داند و تذکر می‌دهد که نمی‌خواهد و این برداشت ایجاد شود که کتابی بر کتاب دیگری ترجیح داده شده است.

سرشار به خوانندگان توصیه می‌کند، حالا که آن فضای خفقان ستم شاهی برداشته شده است، سراغ کتاب‌های نویسندگان متعهد ما بعد از انقلاب بروند. او آثار نویسندگانی چون امیرحسین فردی، محمد میرکیانی، دکتر محسن پرویز، حسن مؤمنی، احمد شاکری را توصیه می‌کند که هم خوب هستند و هم خواندنی.

 

**کتاب مورد نیاز جوان امروز و دیروز متفاوت است

بهزاد دانشگر نویسنده کتاب 4 جلدی «به روایت اول شخص مفرد» که روایتی منحصر به فرد از انقلاب است و دانشگر برای نوشتن این کتاب با تسلط کامل بر تاریخ انقلاب و پیروزی‌اش آن را نوشته است، نظر دیگری در این باره دارد و معتقد است شاید پیگیری این قصه دلیلی نداشته باشد. از نظر دانشگر درست است که خواندن این کتاب‌ها مشکلی ندارد اما جوان امروز با جوان 35 سال پیش خیلی متفاوت است از سطح معلومات گرفته تا ادبیات مورد نیاز.

دانشگر می‌گوید : اینکه کتاب‌هایی قبل از انقلاب ممنوع بوده، صرف ممنوعیت باعث نمی‌شود دنبالش برویم و بخوانیم چون خیلی از جوان‌های آن روز آن کتاب‌ها را در شرایط اختناق دستشان گرفته بودند و این کتاب‌ها به آنها نور امید داده و آنها را به جلو هدایت کرده است. اینکه امروز دنبال همان منابع برویم، بی‌مفهوم است.

 

**کتاب‌هایی درباره نقش دین در حکومت

اما این نویسنده درباره منابع جدیدی که متناسب با روحیه و دانش جوان امروز است و زمان شاه امکان انتشار نداشتند، نظر دیگری دارد و معتقد است امروز کتاب‌هایی منتشر شده‌اند که اگر رویکرد شاهنشاهی ادامه داشت، باز قابل خواندن نبود و قطعا ممنوع می‌شدند و این منابع به خاطر فضای جمهوری اسلامی به راحتی منتشر می‌شوند.

دانشگر همه آن کتاب‌هایی را توصیه می‌کند که به نقش دین در اجتماع و حکومت مربوط می‌شوند و می‌گوید: قبل از انقلاب از کتاب‌های دکتر شریعتی گرفته تا کتاب‌های شهید مطهری بخشی از کتاب‌های شهید بهشتی و توضیح‌المسائل امام خمینی ممنوع بودند. چون این کتاب‌ها به نقش دین در اجتماع می‌پرداخت و نویسندگانش معتقد بودند، حکومت جامعه باید در دست دین‌داران باشد؛ چیزی که حکومت پهلوی آن را نمی‌خواست. اگر امروز این خط نگاه را دنبال کنید بیش از 200-300 عنوان کتاب در این زمینه نوشته شده و یکی از خطوطی است که قابل ردیابی است.

 

**کتاب‌های ضد اسرائیلی و کتاب‌های عاشورایی

دانشگر نام کتاب و عنوانی در ذهن ندارد تا مشخصا آن را به خوانندگان در این زمینه معرفی کند اما کتاب‌های ضداسرائیلی و ضد تمدن غرب را از جمله کتاب‌های مفیدی می‌داند که آن موقع انتشارشان محلی از  اعراب نداشت.

این نویسنده می‌گوید: الان چند کتاب می‌توانم معرفی کنم درباره نقش یهودی‌ها در زمان پیامبر. این کتاب‌ها امروز منتشر شده‌اند و قبل از انقلاب قطعا نمی‌توانستند منتشر شوند مثل «پیامبر و یهود حجاز» یا برخی کتاب‌هایی که امروز درباره مقام سید شهدا نوشته می‌شود و به جنبه‌های بیدادگرانه و افشاگرانه قیام سیدالشهدا می‌پردازد،  زمان شاه اجازه انتشار پیدا نمی‌کردند و خوشبختانه امروز بسیار زیاد هستند.

توصیه دانشگر درباره کتاب‌های داستانی و شعر هم رجوع به کتاب‌های ادبی است که آن زمان به نوعی مردم را به سمت اعتراض و قیام دعوت می‌کرد. هرچند این کتاب‌ها خیلی معدود بودند و نویسنده‌ها و شاعران مذهبی کمی توانستند چنین کتاب‌هایی را پیش از انقلاب بنویسند، اما امروز این کتاب‌ها زیاد هستند.

 

**کتاب‌های شریعتی هنوز هم کارساز است

عبدالعلی حسینیون هم معتقد است بسیاری از کتاب‌هایی که الان  به راحتی منتشر می‌شود، آن زمان جرم بودند و خیلی‌ها به خاطر این کتاب‌ها محکومیت کشیدند. اما توصیه او به جوانان امروز برای خواندن کتاب با کمی احتیاط همراه است چون او نسل جوان ما را متنوع و متفاوت می‌بیند و معتقد است امروز  یک تیپ نسل جوان نداریم و تیپ‌های مختلفی وجود دارد. در حالی که قبل از انقلاب به اعتقاد حسینیون 2 گروه جوان وجود داشت؛ مذهبی و غیرمذهبی. اما الان جوان‌های مذهبی هم چند گروه می‌شوند و هر گروه، کتاب باب طبع خودشان را انتخاب می‌کنند . مسئول کتابخانه کانون زندانیان قبل از انقلاب، کلی‌گویی را کارساز نمی‌داند با این وجود معتقد است کتاب‌های دکتر شریعتی هنوز هم برای جوان‌ها جذاب است به خصوص کتاب مذهب علیه مذهب.