بررسی رفتار تروریستی گروه فرقان


علی کردی
1090 بازدید
گروه تروریستی فرقان

گروه فرقان یکی از مصادیق بارز خوارج عصر انقلاب اسلامی می‌باشد. اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان، فعالیت مذهبی خود در تهران را از مسجد الهادی واقع در جنوب تهران شروع کرد. سپس به مسجد شیخ‌هادی، مسجد فاطمیه، مسجد خمسه و محافل خانگی کشیده شده. اکبر گودرزی در جلسات مذهبی خود، تفسیرها و تعابیر جدیدی از آیات قرآنی ارائه می‌داد که موجب جذب جوانان می‌شد.

جوهرة اصلی تفکرات گودرزی و گروه فرقان را بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق، دکتر علی شریعتی، حبیب‌الله آشوری و نوآوری‌های روشنفکران دینی شکل می‌داد.

اکبر گودرزی به تأثیر از چالش روشنفکران با روحانیت، شدیداً نسبت به روحانیت شیعه معترض بود. در واقع فرقانیسم یک جریان فکری – سیاسی در تعارض با جریان اسلام اصیل و ناب محمدی(ص) بود. از این رو به همان نسبت که دارای پیشینة تاریخی است هم‌چنان در آینده نیز سیر می‌کند. این گروه کوچک و گمنام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحریک جریان قوی‌تر و سازمان‌یافته‌تری چون سازمان مجاهدین خلق دست به ترور بزرگانی از انقلاب اسلامی زد.

فرقان از انجام اولین عملیات تروریستی خود در سوم اردیبهشت 1358 تا هجدهم دی‌ماه 1358 زمان دستگیری اکبر گودرزی و انهدام گروه، تقریباً 20 ترور انجام داد. 6 نفر از آنها مجروح و بقیه قربانی انحراف فکری فرقانیسم شدند. در این میان می‌توان به چهره‌های درخشانی چون شهید مطهری، شهید مفتح، شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی، شهید حاج‌مهدی عراقی و شهید سپهبد قره‌نی اشاره کرد.

اول. فرقان منهای ترور

اکبر گودرزی یک طلبه کم‌سواد بود که مطالعات اسلامی او به مراتب کمتر از مطالعات جنبی بود. لذا وی دارای افکار التقاطی و متأثر از مارکسیست بود.(1) مطالعات اسلامی او محدود به چندین کتاب تفسیری بود که به جای پژوهش علمی و ریشه‌دار، در حال مطالعه به این می‌اندیشد که چگونه آیات قرآن را به شیوه‌ای نو تفسیری کند. اساساً فرقان در مطالعات خود به کتب روایی و احادیث شیعه کمتر مراجعه می‌کرده است. بعد از قرآن نیز به طور نسبی به نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه استناد می‌کردند.(2)

یکی از تفاوت‌های آشکار فرقانیسم با سایر گروه‌های التقاطی، پذیرش جنبه‌های عبادی دین مبین اسلام بود. در این وضعیت، فریفتن جوانان به نام دین و تدین و نمادهای دینی بسیار راحت‌تر انجام می‌گیرد. در حقیقت گروه فرقان و رهبر آن اکبر گودرزی با شناختی که از ضعف‌های روشی سازمان مجاهدین خلق داشت، از مسجد و جلسه دینی و تفسیر قرآن آغاز کرد. ملبس بودن به لباس و کسوت روحانیت نیز مزید بر این مزایا بود. در واقع آرا و اندیشه‌های انحرافی و التقاطی فرقانی‌ها با پوشش تقدس و الزامات عملی به احکام و آموزه‌های عبادی رمز موفقیت آن‌ها در جذب برخی جوانان شد. به لحاظ اندیشه، فرقانی‌ها در ردیف گروه‌های روشنفکران دینی قرار می‌گرفتند که به جای لیبرال‌مداری، دین‌مدار بودند.

آن چه که در مجموعه مکتب اسلام ارزش بسیار والایی دارد، برخورداری از جهان‌بینی اسلامی است. جهان‌بینی اگر دچار انحراف شود، رفتار و اعمال را هم آلوده خواهد کرد. فرقانی‌ها خود نیز در نوشته‌هایشان به تأثیرپذیری عمل از ایدئولوژی تأکید می‌ورزیدند. ایدئولوژی و عقاید انحرافی فرقان موجب نادرستی اعمال آنها شد. همین تفاوت یعنی کژاندیشی‌هایی که باعث رونق رفتارهای پارادوکسیکال شده بود، ریشه تاریخی داشت. در زمان رسول اکرم(ص)، اندیشه «کتاب منهای پیامبر»، «قرآن منهای سنت» مطرح بود. پس از رحلت پیامبر و در عصر امام علی علیه‌السلام ظهور خوارج نهروان با شعار «لاحکم الا لله» چهره‌ای خشن‌تر و سازمان‌یافته‌تری از انحرافات فکری در مقابل جریان اسلام ناب بود.

دقیقاً در همین راستا و در دوره‌های معاصر، جریان «اسلام منهای روحانیت» یک اندیشه انحرافی بود که در مدار روشنفکران دینی قرار گرفت. اکبر گودرزی معتقد بود که باید اندیشه‌های خود را به طور مستقل دریافت کنند و ضرورتی هم برای هم‌اندیشی با دیگران به ویژه روحانیت اصیل شیعه نمی‌دید. فرقان اگر به فاز ترور وارد نمی‌شد، قطعاً وجود افکار و اندیشه‌های التقاطی در آنان، آنها را در مقابل نظام اسلامی قرار می‌داد کمااینکه برای سایر گروه‌های التقاطی کمی دیرتر، اتفاق افتاد.

دوم. زمینه‌های ترور

تز اسلام منهای روحانیت، شدیداً در افکار انحرافی فرقانی‌ها تنیده شده بود. با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و روحانیت مبارز و همچنین اقبال وسیع توده‌های مسلمان به زعامت روحانیت در انقلاب، موضوعی نبود که فرقانی‌ها را متقاعد نماید. گروه فرقان در چند محور عمده دست به فعالیت زد که همگی آن درصدد تخریب و صدمه زدن به انقلاب اسلامی بود. فرقان در محورهای زیر فعالیت می‌کرد:

1. پخش اعلامیه

2. چاپ کتاب و نشریه

3. جذب نیرو

4. تشکیل خانه‌های تیمی

5. نفوذ در نهاهای انقلابی و تازه‌تأسیس(3)

کژراهه التقاط، بسیار سریع گروهک فرقان را به ورطة ترور شخصیت‌های روحانی مؤثر و صاحب اندیشه کشانید تا آیندة نظام اسلامی را از رهبران فکری تهی نمایند. برای نمونه، ترور استاد شهید مطهری، یک ترور ساده و معمولی نبود. احسان طبری تئوریسین حزب توده و فرد مورد توجه شوروی‌ها در اشاعه مارکسیسم در ایران، پس از دستگیری و زندانی شدن، از کسانی بود که به دین مقدس اسلام گرایش پیدا کرد. وی در مورد ترور استاد مطهری گفت: «ترور ایشان نمی‌تواند کار یک گروه بی‌شعور نظیر گروه فرقان باشد.»(4)

وی معتقد بود که ترور استاد مطهری طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمه‌های جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.(5) طبری بر این باور بود که آکادمی علوم شوروی نیز به اندازة آمریکایی‌ها از تولید فکر شهید مطهری نگران بود.

همان‌گونه که مشاهده می‌شود زمینه‌های ترور شخصیت‌های بزرگ و متفکر انقلاب اسلامی را باید فراتر از مرزهای ایران جستجو کرد. گروه بسیار کوچک فرقان به واسطه دست به ترور و حذف فیزیکی متفکرین انقلاب اسلامی زد تا بنابر راهبرد منافقین (مجاهدین خلق) «استراتژی بی‌آینده کردن» نظام اسلامی محقق شود. در نتیجه گروه فرقان لیست بلندبالایی از افرادی را که باید ترور می‌شدند تهیه کرده بود که یکی از ویژگی‌های مشترک آنها، همکاری با نظام اسلامی نوپا بود.

در عین حال، افراد به سه گروه تقسیم شده بودند. زر و زور و تزویر تقسیم‌بندی و دسته‌بندی افرادی بود که به نوعی در یکی از این جبهه‌ها قرار داشتند. اکبر گودرزی در این باره، خود می‌گوید:

افرادی که هدف ترور قرار می‌گرفتند از نظر ما یا در قشر سرمایه‌دار و صاحبان زر بوده‌اند و یا در قشر روحانی و صاحبان تزویر و یا در قشر نظامی و صاحبان زور.(6)

ادبیات این واژه‌ها به دکتر علی شریعتی برمی‌گردد که منحرفینی چون فرقانی‌ها، تفسیر نادرستی از آن داشتند. به گفته احسان شریعتی فرزند دکتر، اندیشه‌های شریعتی خشونت را تجویز نمی‌کرد: «به طور کلی تفکر دکتر یک خط‌‌مشی فرهنگی، آگاهی‌بخش و خشونت‌پرهیز است.»(7)

فرقانیسم در یافتن مصادیق برای واژه‌های دکتر شریعتی دچار اشتباه فاحش شد. البته این اشتباه نه در اثر بدفهمی بلکه به خاطر کژراهی آنها بود. شریعتی به روحانیت اصیل، مبارز و عالم عشق می‌ورزید اما فرقان با کلیت روحانیت مخالفت می‌ورزید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مرجع تمامی واژه‌های هم‌سو با استبداد دینی را در روحانیت و نظام اسلامی دید. گودرزی می‌گوید:

منظور از راه شریعتی اگر مبارزه با رژیم‌های ارتجاعی و خودکامه و مستبد و عوامل انحصار و تحریف‌کنندة مذهب باشد این امر همان چیزی است که ما هم به آن معتقدیم.(8)

در این جا یک سئوال بسیار مهم پیش می‌آید که چرا گروه فرقان شاخص‌های رژیم خودکامه و مستبد را در رژیم پهلوی نیافت و این شاخص‌ها را به یکی از مردمی‌ترین رژیم‌های دنیا تعمیم داد. نظام اسلامی یک رژیم سیاسی بود که 2/98 درصد مردم یک کشور به آن رأی مثبت داده بودند. در حقیقت کینه‌توزی اکبر گودرزی و یاران ناآگاهش نسبت به نظام اسلامی رمز اصلی مواضع رادیکال آنها بود. در حالی که تمام گروههای سیاسی قبل از انقلاب به خودکامگی و دیکتاتوری رژیم شاه اذعان داشته و با آن مبارزه می‌کردند، گروه فرقان فاقد یک حرکت انقلابی مؤثر در مبارزه با رژیم شاه بود.

در واقع به دلیل قرائت نادرست از گفته‌های شریعتی، فرقانی‌ها افراد ترور شده را معمولاً در این سه جبهه می‌گنجاندند. حسن اقرلو یکی از معدومین گروه فرقان در بازجویی‌های خود دلایل ترور افراد را این‌گونه بازگو می‌کند:

قره‌نی به دلیل عضویتش در باند زور، مطهری به دلیل عضویتش در باند تزویر که همان روحانیت انحصارطلب می‌باشد، رفسنجانی به دلایل بالا، رضی شیرازی به دلایل بالا، دشتیانه به دلیل بالا، لاجوردی به دلیل عضویت در باند زر، مفتح به دلیل عضویت در باند تزویر، مهدیان به دلیل عضویت در باند زر، طرخانی به دلیل عضویت در باند زر...(9)

فرقانی‌ها به زعم خود، آخوندیسم را دارای نقش استعماری و مسخ و تحریف و توجیه مذهب و ایدئولوژی می‌دانستند. گودرزی در اعترافات خود به الهام گرفتن از شریعتی در مورد مفهوم آخوندیسم اشاره دارد. اما احسان شریعتی بر کج‌فهمی فرقانی‌ها خط بطلان می‌کشد:

آخوند و آخوندیسم در ادبیات دکتر معنای خاصی دارد که با روحانیت متفاوت است و دکتر آن را به ویژه در مورد شماری از روحانیون که عمدتاً در جامعه روحانیت در رده دوم و جزو بدنه و در حاشیه بودند، به کار می‌برد.(10)

فرقان با پخش اعلامیه و چاپ کتاب اقدام به انتشار عقاید و آراء خود کرد، اما به دلیل حجم وسیعی از اشاعه افکار و عقاید مارکسیستی و التقاطی از سوی گروه‌های شناخته شده‌تری چون چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، توجهی به فرقان نمی‌شد. حسن عزیزی یکی از عناصر مهم فرقان در مورد فروش کتب فرقان می‌گوید: «کتاب تفسیر را بیش از حدود ده عدد نتوانستم بیشتر بفروشم آن هم به فروشندة نشریه آرمان مستضعفین»(11)

تحریک عناصر پشت پرده، رابطه‌ عمیق فرقان با سازمان‌های مجاهدین خلق، نداشتن سابقه مبارزاتی در رژیم شاه، گمنامی در عرصة سیاسی کشور در مقابل گروه‌های مطرح، کینه‌ورزی نسبت به روحانیت از مهم‌ترین عواملی بودند که موجب شد تا فرقان گزینه ترور را برگزیند.

فرقان در ابتدا به برخی بانک‌ها حمله‌ور شد تا برای تأمین نیازهای مالی خود به ویژه خرید اسلحه دچار مشکل نشود.

در مدت کوتاهی، دوازده بانک مورد حمله واقع شدند و از پول‌های مصادره شده، باغی در نزدیک کرج خریداری شد و بقیه در اختیار اعضای گروه قرار گرفت تا قدرت مانور بیشتری در اقدامات آینده داشته باشند.(12)

سلاح‌های گروه فرقان در باغ‌های اطراف تهران که خریداری شده بود مخفی می‌شد. برای اطمینان از جاسازی مطمئن اسلحه‌ها، اکبر گودرزی نیز به آنجا سرکشی می‌کرد.

سوم. اهداف ترور

برای گروه فرقان می‌توان اهدافی را متصور شد که ملموس‌ترین آنها عبارتند از:

1. انتقام از امام و روحانیت به خاطر کینه‌توزی شدید نسبت به اسلام اصیل و فقاهتی.

2. جبران کم‌کاری در مبارزه با رژیم شاه و کسب نام و آوازه از این طریق.

3. ایجاد رعب و وحشت در جامعه و القای وجود فضای ناامنی در محیط نظام سیاسی جدید.

4. آسیب رساندن به پشتوانه‌های فکری نظام اسلامی تا آینده را از وجود این متفکرین تهی نماید.

5. ترغیب و تحریک سایر گروه‌ها در انجام اقدامات رادیکال علیه نظام اسلامی.

6. القای ناکارآمدی نظام جدید در تأمین امنیت.

چهارم. ترورهای مهم

تا زمان دستگیری اکبر گودرزی و انهدام گرون فرقان، 19 ترور انجام شد. در این میان 9 نفر به شهادت رسیدند، 6 نفر مجروح و 4 نفر نیز بدون انگیزه‌های ایدئولوژیک قربانی توهم فرقانی‌ها شدند.

1. اولین ترور (محمدولی قره‌نی)

تیمسار سرلشکر محمدولی قره‌نی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در ششم فروردین 1358 به دستور مهندس بازرگان نخست‌وزیر، برکنار شد. دلیل عزل نیز قاطعیت وی در برخورد با ضدانقلاب در کردستان بود. عدم تمکین دستورات وزیر کشور، یکی از علل برکناری قره‌نی بود. وی در مبارزه با تجزیه‌طلبان کردستان، خود را مطیع امام خمینی خواند و اظهار داشت فقط از او دستور می‌گیرد.(13)

سرسختی قره‌نی در مقابل فتنه‌گران ضدانقلاب در کردستان اتهام اصلی وی بود. اما گروه فرقان به عنوان «نماد زور» او را ترور کرد و به گروه‌های ضدانقلاب که دائماً در نشریات خود، قره‌نی را سرزنش می‌کردند، آرامش بخشید.

ظهر روز دوشنبه سوم اردیبهشت 1358 سرلشکر قره‌نی در مقابل منزل مسکونی خویش در خیابان ولی‌عصر(عج) از ناحیه شکم مورد هدف گلوله قرار گرفت. او را به بیمارستان منتقل کردند و معالجات مؤثر واقع نشد و به شهادت رسید.

علاوه بر رهبر انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و حزب توده هر کدام با صدور اعلامیه‌هایی ترور شهید قره‌نی را محکوم کردند.(14)

2. ترور بزرگ (مرتضی مطهری)

در آخرین ساعات سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1358، گروه فرقان به ترور متفکر بزرگ اسلامی و رئیس شورای انقلاب دست زد. او که نسبت به انحرافات فکری گروه‌های سیاسی حساسیت وسواس‌گونه‌ای داشت(15) سرانجام توسط یک گروه منحرف به شهادت رسید.

ساعت 10:40 دقیقه شب که استاد مطهری از خانة دکتر سحابی در یکی از کوچه‌های خیابان فخرآباد، خارج می‌شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد.(16) همزمان با انتقال ایشان به بیمارستان، گروهی از وزرای دولت موقت خود را به بیمارستان رساندند که به دلیل شهادت استاد مطهری موفق به عیادت ایشان نشدند.(17)

یک ساعت بعد از نیمه شب فرد ناشناسی به روزنامه اطلاعات زنگ زد و گفت گروه فرقان مسئولیت ترور مطهری را می‌پذیرد. همچنین در مکان ترور اعلامیه گروه فرقان به چشم می‌خورد که حکایت از اقدام تروریستی توسط این گروه منحرف می‌داد.

حضرت امام که از شهادت استاد مرتضی مطهری بی‌نهایت متأثر شده بودند با ارسال پیامی مطهری را متفکر، فیلسوف و فقیه عالی‌مقام خواند. در بخشی از پیام آمده است:

تسلیت در شهادت مردی که در اسلام‌شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کم‌نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت‌هایی بود که حاصل عمرم محسوب می‌شد.»(18)

حضرت امام در پیام خویش، روز پنج شنبه 13/2/58 را عزای عمومی اعلام کرد و همان روز و روز بعد را در فیضیه به سوگ نشست. دولت موقت جمهوری اسلامی ایران نیز با صدور بخشنامه‌ای، روز پنج‌شنبه را تعطیل عمومی اعلام کرد.خبرگزاری‌های خارجی چون آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، فرانسه هر کدام به نحوی اقدام به معرفی شهید مطهری به عنوان یک روحانی طراز اول نمودند. مراسم تشییع جنازه استاد مطهری صبح روز پنج‌شنبه از محل دانشگاه تهران با حضور میلیونی مردم برگزار شد و سپس به قم منتقل شد. محل دفن وی به دستور امام خمینی در صحن بالای سر حضرت معصومه(س) تعیین شد.(19) حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و هزاران مشتاق عزادار بر پیکر او نماز خواندند.

در مدرسه فیضیه و در حضور امام خمینی، آقای هاشمی رفسنجانی سخنرانی کرد. وی از این که تلویزیون شعارهای انقلابی مردم را در مراسم تشییع‌جنازه پخش نکرده است، انتقاد نمود. در پایان از امام خمینی خواست تا برای مردم سخن بگوید. امام نیز بسیار حماسی از زنده بودن نهضت و تأیید شدن دین خدا با این خون‌ها، یاد کردند و فرمودند: «بریزید خون ما را، زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از مرگ نمی‌ترسیم.»(20)

در بسیاری از شهرهای ایران به مدت 3 روز عزاداری برپا شد. همچنین مردم به شکل راهپیمایی‌های بزرگ اعتراض آمیز، خشم خود را نسبت به ضدانقلاب ابراز داشتند. در اینجا نیز گروه‌های متعدد چون حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین (منافقین)، چریک‌های فدایی خلق، کمیته مرکزی حزب توده و گروه‌های متعدد دانشجویی ترور استاد مطهری را محکوم کردند.

3. ترور آقای هاشمی رفسنجانی

سومین اقدام تروریستی گروهک فرقان، ترور آقای هاشمی رفسنجانی بود. روز جمعه سوم خرداد 58 سه تن از اعضای گروه فرقان به این بهانه که حامل نامه‌ای از آقای ناطق نوری برای آقای هاشمی هستند، به راحتی وارد منزل وی شدند. در ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محافظت از شخصیت‌ها بسیار جدی گرفته نمی‌شد. به هنگام دادن نامه، آقای هاشمی متوجه اعلامیه زردرنگ فرقان شد و با آنها گلاویز شد. فرقانی‌ها نیز اقدام به شلیک کردند که با بالا کشیدن سر و صدا، خانم عفت مرعشی همسر آقای هاشمی وارد اتاق پذیرایی شد. با مشاهده صحنه، وی به سوی تروریست‌ها حمله کرد و تیر آنها به کف اتاق اصابت کرد. آقای هاشمی با تروریست‌ دیگر درگیر شد که مورداصابت دو گلوله قرار گرفت. تروریست‌ها اقدام به فرار کردند و صحنه را ترک کردند. همانند ترور شهید مطهری، فرد ناشناسی به روزنامه اطلاعات زنگ زد و گروه فرقان را مسئول ترور خواند.(21)

آقای هاشمی سریعاً به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد و آقایان خامنه‌ای،‌ طالقانی، مفتح، بازرگان، هادی غفاری، بنی‌صدر، مهدی شاه‌آبادی و مصطفی ملکی خود را به بیمارستان رساندند. با عمل جراحی موفقیت‌آمیز، هاشمی رفسنجانی توانست روز سه‌شنبه 8 خرداد بر روی تخت بیمارستان مصاحبه مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی انجام دهد. وی اظهار داشت که این حادثه برای او غیرمنتظره نبوده و چندین بار تلفنی تهدید شده است و از این حادثه هیچ نگران نیست.(22)

حضرت امام که از این واقعه بسیار متأثر شده بودند، ضمن ارسال پیامی از ایشان تجلیل کردند. امام در فرازی از پیام خود فرمودند: «بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است.»(23)

امام این بار به دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور هشدار دادند و فرمودند: «پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیت‌های ارزندة انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند اگر چه خود آنان راضی نباشند.»(24)

آقای هاشمی نیز ضمن ارسال پیام وفاداری به امام خمینی، از خداوند متعال دوام رهبری امام را به عنوان رمز وحدت امت اسلامی خواستار شدند.(25)

4. ترور حاج‌مهدی عراقی و حسام

بر اساس اظهارات اکبر گودرزی، رهبر گروه فرقان، طرح ترور حاج‌مهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول نظامی مطرح شد. حسین مهدیان که صبح‌ها همراه حاج‌مهدی عراقی به مؤسسه کیهان می‌رفت در طرح ترور قرار داشت و او نیز باید زده می‌شد.(26) زیرا در تحلیل انحرافی فرقانی‌ها هر دو جزو جبهه زر به شمار می‌آمدند. اکبر گودرزی این دو خادم انقلاب را به عنوان مرتبطین با سرمایه‌داران بزرگ معرفی می‌کند.(27)

گروه فرقان روز 4 شهریور 1358 در ساعت 7 صبح و در خیابان زمرد که خانه حاج‌حسین مهدیان در آن قرار داشت، اقدام به ترور کرد. حاج‌مهدی عراقی از مبارزین قدیمی و عضو هیأت‌های مؤتلفه اسلامی بود که مدیر مالی مؤسسه کیهان و حسین مهدیان مدیر مؤسسه کیهان بود. تروریست‌ها با اسلحه یوزی اتومبیل پیکان حامل این دو خدمتگزار را مورد هدف قرار دادند. حاج‌مهدی عراقی در اثر گلوله‌ای که به گردن او اصابت کرد، شهید شد و مردم دو مجروح دیگر یعنی حسام عراقی فرزند مهدی عراقی و حسین مهدیان را به بیمارستان ایران‌مهر قلهک انتقال دادند.

حسام عراقی در بین راه به خیل شهدا پیوست ولی حسین مهدیان تحت عمل جراحی قرار گرفت و ادامه حیات یافت. به دستور امام خمینی پیکر پدر و پسر شهید به قم منتقل شد. در تشییع جنازه آنها در قم نزدیک به نیم میلیون نفر شرکت کردند که حضرت امام خمینی از میدان سعیدی تا صحن مطهر در تشییع حضور یافتند.(28) پس از پایان مراسم خاکسپاری، مادر، برادر و دو فرزند حاج‌مهدی عراقی به حضور امام رسیدند. امام ضمن تجلیل از شهید عراقی او را معادل بیست نفر دانستند که در انقلاب اسلامی خدمت کرده است. همچنین فرمودند:

حاج‌مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود. اما آن چه مطلب را آسان می‌کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همة مسلمین مبارک باشد. او می‌بایست شهید می‌شد برای او مردن در رختخواب کوچک بود.(29)

در اینجا نیز وزارت کشور، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) هر کدام در بیانیه‌های جداگانه ترور حاج‌مهدی عراقی و فرزندش حسام را محکوم کردند.

5. ترور آیت‌الله قاضی طباطبایی

یکی دیگر از ترورهای مهم گروهک فرقان، به شهادت رساندن آیت‌الله قاضی طباطبایی امام جمعه تبریز، آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی از شاگردان قدیمی و ممتاز امام خمینی بود که با آغاز نهضت اسلامی در رأس علمای مخالف حکومت پهلوی در آذربایجان قرار گرفت.(30) او که لقب «خمینی آذربایجان» گرفت، مغضوب دشمنان انقلاب اسلامی واقع شد. مبارزات دامنه‌دار و پی‌گیر این مرد بزرگ از نیمه دوم سال 1341 با مخالفت علیه تصویب انجمنی‌های ایالتی و ولایتی آغاز شد و تا لحظه شهادت در 10 آبان 1358 تداوم داشت. بدون تردید میان جریان قدرتمند و مخالف قاضی در تبریز و گروه فرقان ارتباطی وجود داشت زیرا شهید قاضی از معدود افرادی بود که در غیر از تهران به شهادت رسید. یکی از نزدیکان آیت‌الله قاضی به وی گفته بود از شایعات شهر چنین استنباط می‌شود که خطر جدی شما را تهدید می‌کند؛ اجازه بدهید اتومبیلتان را به شیشه ضدگلوله مجهز کنیم. آیت‌الله قاضی وقتی از هزینه زیاد آن مطلع شدند، فرمودند پول آن را به صندوق مستضعفان واریز کنید.(31)

همچون ترورهای قبلی، محمد متحدی مسئول شاخه نظامی طراح ترور بود و ضارب مسعود تقی‌زاده نام داشت. هنگامی که آیت‌الله قاضی طباطبایی پس از پایان نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان تبریز راهی منزل بود، مسعود تقی‌زاده ضمن نزدیک شدن به اتومبیل او را هدف قرار داد. او در اعترافات خود می‌گوید: «من نزدیک شده و با شلیک سه گلوله به آن طرف خیابان که مهدی با موتور منتظرم بودم رفتم. بعد از سوار شدن من، از سوی محافظ وی چند تیر شلیک شد که به دلیل تاریکی و دوری فاصله هیچ‌کدام اصابت نکرد.»(32)

دو گلوله به آیت‌الله قاضی اصابت کرد که یکی به سر و دیگری به شانه خورد. وی را به بیمارستان شیر و خورشید تبریز منتقل کردند، اما تلاش پزشکان بی‌نتیجه ماند و وی به شهادت رسید. روز جمعه 11 آبان با حضور جمعیتی نزدیک به 2 میلیون نفر، جنازه مطهر آیت‌الله قاضی تشییع شد و در مسجد مقبره در کنار اجدادش به خاک سپرده شد. آیت‌الله شهید سیداسدالله مدنی بر پیکر او نماز خواند.

امام خمینی در پیام تسلیت خود، آقای قاضی را عالم مجاهد خواند و در فرازی از پیام خود فرمودند: «عزیزان من، در انقلابی که ابرقدرت‌ها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات اجتناب‌ناپذیر است.»(33)

گروه فرقان در فوق‌العاده خود که در تاریخ 13/8/58 منتشر شد دلایل اقدام تروریستی خود را برشمرده بود که در یکی از بندهای آن آیت‌الله قاضی را به عنوان «مفسد فی‌الارض» معرفی کرده بود!

6. ترور آیت‌الله دکتر مفتح

آیت‌الله شهید دکتر محمد مفتح یکی دیگر از اهداف فرقانیسم بود که او را نیز به منزلة نمادی از جبهه «تزویر» مورد هدف قرار دادند. با توجه به ویژگی‌های دکتر مفتح، ترور او قابل حدس زدن بود به ویژه این که تلفنی چندین بار تهدید شده بود.

گروه فرقان ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358، دکتر مفتح را در مقابل دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران مورد حمله قرار داد. کمال یاسینی، محمود کشانی، محمد نوری و حسن نوری از اعضای گروه فرقان در این عملیات شرکت داشتند.(34) به دلیل قرار دادن تیم حفاظتی برای شخصیت‌ها، فرقانی‌ها نیز با تعداد بیشتری در این عملیات ترور شرکت کردند. با وجود این تیم حفاظت از دکتر مفتح همچنان کم‌تعداد و در حد ابتدایی بود و فاقد تجربة لازم در امر حفاظت بودند.

ابتدا دکتر مفتح از ناحیه پا مجروح گردید و خود را به داخل راهروی دانشکده رسانید. دانشجویان حاضر در دانشکده که تاکنون با چنین صحنه‌هایی روبرو نشده بود، وحشت‌زده فقط ناظر بر صحنه ترور بودند. مسئول ترور خود را بالای سر دکتر مفتح رساند و در کمال خونسردی، سر او را هدف قرار داد. بعد از این عملیات، کمال یاسینی به همراه دیگران صحنه را ترک کردند. پیکر بی‌جان استاد مفتح توسط دانشجویان به بیمارستان منتقل شد اما او نیز به شهادت رسید. دو تن از پاسداران همراه وی به نام‌های جواد بهمنی و اصغر همتی نیز در اثر دفاع از دکتر مفتح و حمله تروریست‌ها به شهادت رسیدند.

امام همچنان با روحیه، ولی قلبی محزون و متأثر برای از دست رفتن یاران در پیام خود فرمودند: «امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره‌ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره‌ها برداریم.»(35)

آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی نیز در پیامی که به این مناسبت فرستاد از وی به عنوان دانشمند یاد کرد. حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان چریک‌های فدایی خلق، حزب توده ایران و جامعه روحانیت مبارز جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز ترور شهید دکتر مفتح را محکوم کردند. به دلیل جایگاه والایی که استاد مفتح به عنوان یک چهره حوزوی و دانشگاهی داشت، روز شهادت وی تحت نام «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامگذاری شد.

پنجم. دستگیری و محاکمه گروه فرقان

برای یافتن سرنخ‌هایی از گروه فرقان، ابتدا به سراغ مغازه‌ای در بازار رفتند که او فقط کاغذهای زردرنگ را در اختیار داشت. همچنین محمود کشانی راننده اتومبیل عملیات ترور شهید مفتح دستگیر شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در یک درگیری با خانه تیمی فرقان، سه نفر را دستگیر کرد.(36) بازجویی از آنها، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی را آهسته آهسته به مرکزیت گروه نزدیک کرد.

عملیات شناسایی و تعقیب و مراقبت آغاز شد و در یک شب 15 خانه تیمی از آنها ضبط شد. خانه‌ای که اکبر گودرزی در آنجا مخفی شده بود در میدان انقلاب و پشت ساختمان جهاد سازندگی بود. وی به سختی مقاومت می‌کرد. سرانجام دو تن از نیروهای کلاه‌ سبز ارتش به نام‌های حمید جراحی و اکبر پژمان پله‌های ساختمان را از پایین به بالا غلتیدند و آهسته آهسته بالا رفتند و خود را به اتاق اکبر گودرزی رساندند. با پرتاب یک نارنجک به داخل اتاق، صدای ناله گودرزی بلند شد. گودرزی و حسن اقرلو در این ساختمان همراه هم بودند و مقاومت می‌کردند.(37) این عملیات در نیمه‌های شب انجام شد؛ دستگیرشدگان فرقان بیش از 50 نفر بودند. آقایان انواری، ناطق نوری و عبدالمجید معادیخواه به عنوان قاضی پرونده و شهید اسدالله لاجوردی دادستان پرونده بودند که بر این اساس محاکمات از چهارم بهمن آغاز شد. در این میان 6 نفر به اعدام محکوم شدند. اکبر گودرزی، علی حاتمی، محمد متحدی، حسن اقرلو، عباس عسگری و علی‌رضا شاه‌بیگ جزو معدومین بودند. با توجه به فریب خوردن جوانان کم سن و سال، نسبت به بقیه افراد با دیده اغماض نگریسته شد.(38)

ششم. متن کیفرخواست اکبر گودرزی

متن کیفرخواست اکبر گودرزی مشتمل بر نکات بسیار ظریف و حساسی است که بازخوانی آن در هر زمان ضرورت دارد. در این متن ابتدا اکبر گودرزی به منزلة یکی از بدعت‌گذاران و منحرفین معرفی می‌شود که دستان خود را به خون فرزندان اسلام و پاسداران قرآن آلوده کرده است. ویژگی مهم اکبر گودرزی سنگرگیری در پشت قرآن و اسلام و اقدام علیه آن است. در حالی که کشندگان پیامبران و اولیای الهی موضعی مخالف با آنان داشته‌اند:

کشندگان اولیا و پیامبران حق نیز فراوان لیکن در میان آنان نمونه‌ای چون این جانی پلید که بر همه جنایات نفرت‌زایش عنوان اسلام راستین و انقلابی دهد کمتر می‌توان یافت.

در متن کیفرخواست به بی‌سابقگی گروه فرقان در مبارزه با رژیم شاه اشاره شده است که حتی در مقطع حساس سال 57 با صدور اعلامیه، هم‌سو با شاه به روحانیت حمله کرد و آنها را ارتجاع و پیرو مکتب آخوندیسم معرفی کرد. به محض پیروزی انقلاب اسلامی، فرقان پیشتاز و پیشگام در مخالفت و معاندت با نظام نوپای جمهوری اسلامی شد. در متن کیفرخواست در این مورد آمده است: «به راستی که پیشگام واقعی فرقان است و نباید اجازه داد که دیگران این عنوان را غصب کنند.»

ایجاد انحراف در جوانان و نوجوانان هر چند در میان عده‌ای کم‌شمار اما فرقانیسم متخصصی در جذب جوانان با شیوه‌های متصلب و افکار و اندیشه‌های منحرفانه بود. گودرزی که از بارزترین نمونه‌های کیش شخصیتی بود همواره خود را باسوادتر از آنچه بود نشان داد تا در مقابل بی‌اطلاعی محض جوانان فریب خورده به مثابه یک «تابو» مشاهده شود. در این زمینه روش او مسخ جوانان بود: «آن قدر مسخ‌شان کرد که گمان می‌کردند فقط همین شصت نفر مسلمانند و بس و بقیه کافرند یا آگاه یا ناآگاه.»

در پایان کیفرخواست از بدیهیاتی سخن به میان آمده است که متأسفانه فرقانی‌ها از درک آن ناتوان بودند: «اگر قرار باشد صرف داشتن یک اندیشه و نشر آن به طریق کتابت موجب ترور صاحب اندیشه شود این طبیعی است که همه کسانی را که غیر از ایشان فکر می‌کنند با هر مسلکی و مکتبی باید ترور کنند و در آن صورت آیا این است اندیشه توحیدی؟»

فهرست منابع

1. گفتگو با دکتر علی مطهری، فصلنامه یاد، سال دوم، 1388، ص 151.

2. پرونده حسین عزیزی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 661.

3. علی کردی، گروه فرقان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 107.

4. گفتگو با حسین شریعتمداری، فصلنامه یاد، پیشین، ص 164.

5. پیشین.

6. پرونده اکبر گودرزی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازجویی مورخ 28/11/58.

7. گفتگو با احسان شریعتی، فصلنامه یاد، پیشین، ص 222.

8 . پرونده اکبر گودرزی، آرشیو مرکز اسناد، ص 774.

9. پرونده حسن اقرلو، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 8641.

10. گفتگو با احسان شریعتی، فصلنامه یاد، ص 225.

11. پرونده حسن عزیزی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 661.

12. پرونده اکبر گودرزی، پیشین، ص 774.

13. علی کردی، پیشین، ص 121.

14. روزنامه اطلاعات، 4 اردیبهشت 1358، صص 2 و 8 .

15. گفتگو با علی مطهری، فصلنامه یاد، پیشین، ص 150.

16. روزنامه اطلاعات، مورخ 12/2/58.

17. پیشین.

18. پیشین.

19. گفتگو با علی مطهری، فصلنامه یاد، پیشین، ص 151.

20. روزنامه اطلاعات، شنبه 15/2/58، ص 2.

21. علی کردی، پیشین، ص 137.

22. روزنامه اطلاعات، 8 خرداد 1358، ص 1.

23. اکبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، ج 2، تهران: سروش، 1382، ص 150.

24. پیشین.

25. پیشین، ص 151.

26. اکبر گودرزی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازجویی 21/1/59.

27. پیشین.

28. روزنامه جمهوری اسلامی، 5/6/1358، ص 9.

29. پیشین، ص 1.

30. رحیم نیکبخت و صمد اسمعیل‌زاده، زندگی و مبارزات آیت‌الله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 13.

31. روزنامه کیهان، 12/8/1358.

32. پرونده مسعود تقی‌زاده، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 5168.

33. رحیم نیکبخت، پیشین، ص 376.

34. علی کردی، پیشین، ص 149.

35. پیشین، ص 152، روزنامه کیهان، 38/9/58.

36. روزنامه اطلاعات، 4/11/58.

37. علی کردی، پیشین، ص 157.

38. خاطرات ناطق نوری، به کوشش مرتضی میردار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، جلد 1، ص 187.

 

 

 

 

 

 


نشریه الکترونیک دوران