سیاه ؛ رنگ پوشش ، هیئت و عزا
محرم که هر ساله از راه می رسد، در و دیوار سیاه پوش می شود و جز آن ، چادر بانوان مسلمان نیز نوعا مشکی است ، چرا؟ مقاله زیر می کوشد با تبیین ابعاد رنگ سیاه از دیدگاه اسلام به پاسخ این «چرا» نزدیک شود. رنگ سیاه ، از جهات گوناگون ، آثار و خواص مختلف داشته و به اعتبار هر یک از این خواص ، در مورد یا مواردی خاص ، فرد یا گروهی مخصوص برای منظور ویژه خویش از آن بهره می گیرند. به برخی از این آثار و خواص اشاره می کنیم:
1- رنگ پوشش و حجاب: رنگ تیره موجب استتار و اختفای اشیائ و مانع دیده شدن آنها می باشد. از همین روست که بانوان عفیف و هوشمند مسلمان خاصه در کشورمان رنگ لباسهای رو را، از چادر و مانتو و روسری گرفته تاپیچه و چشم آویز و مقنعه ، رنگهای تیره (سیاه یا سرمه ای سیر) برمی گزینند و از رنگهای روشن و جذاب و چشم نواز دوری می جویند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشیده تر و در نتیجه گوهر عفافشان در درج عصمت محفوظتر باشد. ضمنا رنگ سیاه ، مایه کاهش قوه شهوت است و ظاهرا یکی از انگیزه های راهبان مسیحی و نیز دراویش مسلمان از پوشیدن جامه های تیره و کبود، همین امر بوده است : تقلیل شهوت و کنترل قوای شهوانی خویش. چنان که ، برپایه روایات متعدد، ائمه اطهار ع، نیز البته در زیر لباسهای نرم و سفید خویش ، به منظور ریاضت نفس ، پلاس سیاه و خشن می پوشیده اند.
2- رنگ هیبت و تشخص: خصوصیت دیگر رنگ سیاه آن است که رنگ تشخص و هیبت است و در میان رنگها ابهتی بیشتر دارد. لباس رسمی شخصیت ها (از روسای جمهور و نخست وزیران و وزیران گرفته تا قضات و وکلا و...) در همه جای دنیا، نوعا سیاه یا سرمه ای سیر است.
حتی ورزشکاران زمانی که در رژه رسمی شرکت می کنند کت مشکی یا سرمه ای می پوشند ؛ چنان که رنگ رسمی ماشین شخصیت ها نیز مشکی است. گذشته از شکوه و تشخص رنگ سیاه ، بایستی از هیبت و ابهت آن یاد کرد. تصور کنید کسی بر قامت رسای خویش ، سراپا لباسهای مشکین پوشانده (و احیانا گره بر پیشانی و خم بر ابرو افکنده و خنجری نیز از کمر آویخته) باشد و مقایسه کنید همو را با همان اطور شگفت ، اما فی المثل در رنگهای سفید یا زرد روشن. پیداست که ترشرویی در جامه سیاه ابهت و صلابتی دیگر دارد. از امام باقرع نقل شده که فرمود: زمانی که ملک الموت در مقام ستاندن جان کافران بر می آید، با قیافه ای زشت و کریه و بانگی رعدآسا و رنگی سیاه چونان پاره های شب تاریک بر آنان ظاهر می شود؛ همراه با 500 فرشته که در دست خویش تازیانه هایی آتشین دارند و پلاس سیاه پوشیده اند. چاووشانی که قدیم ، پیشاپیش موکب شاهان حرکت کرده و دورباش می گفتند سیاه می پوشیدند تا «مهیب نمایند» و از همین روی بدانان «سیاهپوش» گفته می شد.
برهان قاطع در برابر واژه «سیاهپوش» چنین آورده است: «شب گرد و عسس و میربازار و میرشب را گویند و چاووش را نیز گفته اند و آن کسی باشد که پیشاپیش پادشاه دورباش گوید و این جماعت در قدیم به جهت هیبت و صلابت و سیاست سیاه می پوشیده اند.» افزون بر این ، پرچم شرطگان (شرطیون) نیز که رئیسشان «صاحب الشرط» خوانده می شد به رنگ سیاه بود. به علت هیبت و تشخصی که در رنگ سیاه نهفته است ، جباران برای اظهار جلال و جبروت خویش از سیاه بهره می جسته اند. از مولای متقیان ع و نیز امام سجادع نقل شده که فرموده اند: فرعون سیاه می پوشید امام صادق ع نیز نعلین سیاه را جز لباس و شعار جباران شمرده است چنان که یکی از انگیزه های بنی عباس در انتخاب شعار سیاه (بویژه پس از دستیابی به قدرت و حکومت ) بهره گیری از همین خصوصیت بود: براساس پاره ای از روایات ، جبرئیل زمانی که می خواست داستان سلطه مهیب و رعب انگیز آل عباس بر آل رسول ص را برای پیامبر بازگو کند ، در قبایی سیاه ظاهر شد که در میان آن کمربندی بود و بر آن کمربند، خنجری آویخته. پیامبر، هولناک از مشاهده این صحنه ، پرسید: این چه هیاتی است که به خود گرفته ای؟!
گفت: این هیات فرزندان عمویت ، عباس است ، ای محمد، وای بر فرزندان و ذراری تو از دست فرزندان عمویت عباس! مورخان آورده اند: ابومسلم خراسانی روزی خطبه خواند. مردی برخاست و پرسید: این علامت سیاه که برتو می بینم چیست؟ گفت: ابو زیبر از جابربن عبدالله انصاری روایت کرد که گفت: پیغمبر هنگام فتح مکه عمامه سیاه بر سر داشت و این لباس هیبت و لباس دولت است. بلعمی نیز رمز انتخاب رنگ سیاه برای خلفای عباسی از سوی ابومسلم را «باهیبت تر» بودن این رنگ شمرده است. آنچه گفتیم ، مواردی از استفاده جباران از «تشخص» و «مهابت» رنگ سیاه بود. اسلام نیز از این ویژگی سود جسته است ؛ با این تفاوت که جباران در استفاده از این دو خصوصیت افراط کرده اند. ولی اسلام ، همچون سایر موارد، جانب اعتدال را از دست نداده است. به نوشته مورخان و محدثان ، روزی که رسول خدا (به رغم انف ابوجهل ، که خواستار ازدواج با خدیجه بود و در این راه از این که اوباش مکه را گرد خویش جمع کند و دست به شمشیر برد ابایی نداشت) با شکوه و جلال بسیار همراه حمزه و عباس و ابوطالب ع و سایر بنی هاشم ، برای خواستگاری از خدیجه به سمت منزل وی حرکت کرد، عمامه سیاه بر سر نهاد و سالها پس از آن نیز، در جریان فتح مکه و ورود به مسجدالحرام که پرشکوه ترین صحنه نمایش قدرت اسلام بود عمامه مشکین بر سر داشت و مسلح بود.
نیز چنان که گفته اند برخی از رایات و بیرق های آن حضرت در جنگها سیاه بوده است.
پیامبرص در بسیاری از اوقات ، در سفر و حضر، عمامه ای از خز سیاه بر سر می نهاد و در زندگی امیرالمومنین علی ع نیز کرارا به رنگ سیاه به عنوان رنگ هیبت و دولت برمی خوریم ؛ در جنگی که آن حضرت در عصر پیامبر با جلندی در شهر عمان نمود، عمامه سیاه بر سر و استر شهبائ در زیر پا داشت و این کار را در جنگ صفین نیز زمانی که می خواست به حمله ای سخت و تعیین کننده علیه معاویه دست زند، تکرار کرد ، چنان که به گفته زید بن صوحان ، هنگام خواندن خطبه در اوایل خلافتش در ذیقار، عمامه سیاه بر سر داشت. اصولا به علت شکوه و هیبتی که در رنگ سیاه نهفته است سواد (سیاهی) با سودد و سیادت (سروری)، نه تنها در عالم لغت ، که در جهان خارج نیز همراه و خویشاوندند و ظاهرا انتخاب رنگ سیاه برای عمامه سادات و ذراری پیامبر نیز (که تاسی به رفتار پیامبرص و امیرالمومنین ع و دیگر ائمه طاهرین ع است) به همین اعتبار بوده است. گفتنی است که پیامبر عمامه را در حکم تاج و نشان سیادت اعراب می شمرد و زمانی که در روز غدیر، عمامه سحاب را بر سر مولا نهاد فرمود: العمامه تیجان العرب.
امام کاظم ع نیز در شرح خوابی که دیده بودند «عمامه»، «شمشیر» و «کتابی» را که از دست امیرالمومنین گرفته بودند به ترتیب نشانه «سلطنت»، «عزت» و «نور الهی» دانستند.
به موردی دیگر از کاربرد رنگ سیاه در زندگانی اهل بیت ع توجه کنید: روایات بسیاری در کتب شیعه و سنی وجود دارد که نشان می دهد طلایه داران پیروز قیام مهدی عج که از خراسان برمی خیزند و در قطر عربی قدرت را به وی تقدیم می دارند، بیرقهای سیاه (رایات سود) با خود دارند.
نیر در روایتی می خوانیم : عبدالله بن شریک عامری ، که در برابر حضرت ولیعصرعج ناظر تکبیر و حمله 4 هزار تن از اصحاب ایشان است ، عمامه سیاهی بر سر دارد که دو گوشه آن را بین شانه هایش آویخته است. بر پایه روایت دیگر، آن حضرت عج با بیرق رسول خداص خروج می کند که از پارچه مخمل سیاه و چهارگوش بوده و در آن حجر (سختی و صلابت) است. در اینجا نیز ، سیاهی «رایات سود» و نیز عمامه عبدالله بن شریک و بالاخره بیرق حضرت ، می تواند حاکی از همان هیبت و شدت و صلابت باشد.
3- رنگ عزا و اندوه: دیگر از خواص و آثار رنگ سیاه ، آن است که این رنگ ، ذاتا و طبعا، رنگی حزن آور و دلگیر و مناسب با عزا و ماتم است و به همین علت ، عرفا و عادتا، از آن در نقاط مختلف جهان به نشانه اظهار غم و اندوه در مرگ دوستان و عزیزان استفاده می شود و هر چه هم زمان بیشتر می گذرد، این رسم (یعنی استفاده از رنگ سیاه در مراسم و مواقع عزا) رسمی عمومی تر و جهانی تر می گردد. طبیبان ، به کسانی که گرفتار بیماری شدید عصبی اند و توان خویش را در تحمل این بیماری از کف داده اند سفارش می کنند که از رنگ سیاه (پوشیدن جامه سیاه ، نظر به پرده سیاه و...) بپرهیزند و کسانی نیز که با این گونه بیماران ، برای عیادت یا پرستاری ، نشست و برخاست دارند، برای رعایت حال وی ، سیاه نپوشند. امام صادق ع نیز خطاب به حنان بن سدیر که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمود: آیا نمی دانی که رنگ سیاه مایه ضعف بینایی و تقلیل شهوت و مورث غم و اندوه است؟ و آن گاه که وی از امام پرسید چه نوع نعلینی به پا کنم؟ پاسخ داد: بر تو باد به پوشیدن نعلین زرد که در آن 3خاصیت است : چشم را جلا می بخشد، قوه باه را تقویت می کند و غم و اندوه را زایل می سازد....
به این گونه ، می بینیم که پیشوای ششم ع نیز بر این قانون طبیعی که رنگ سیاه ذاتا دلگیر و حزن آور است تصریح دارد. چنان که همان حضرت پس از شرح وظایف زن در مرگ شوی خویش (مبنی بر این که بایستی 4 ماه و 10 روز عده وفات نگه دارد و در این مدت از پوشیدن لباسهای رنگین ، سرمه زدن ، بوی خوش به کار بردن و زینت کردن بپرهیزد) می افزاید که ، «اشکالی ندارد که لباسهای سیاهرنگ بپوشد.» زیرا روشن است که لباسهای سیاه ، برخلاف جامه های رنگین ، نه تنها با عزا و اندوه منافات ندارد، که تناسب هم دارد. در این باب ، همچنین می توان گفتار امام هشتم ع را شاهد آورد که روز عید غدیر را که روز جشن و سرور شیعیان بوده و بلکه «عید اکبر» خوانده شده است روز بیرون آوردن لباسهای سیاه (یوم نزع السواد) خوانده است.
جام جم آنلاین
نظرات