ده نامه از شیخ آقابزرگ طهرانی به آیت الله قاضی طباطبایی


عبد الحسین طالعی
1454 بازدید

اهمیت مکاتبات علمی میان دانشوران و نقش آن در بازشناسی تاریخ علم و عالمان ـ به ویژه از جهت بیان آنچه در کتابها، ناگفته و نانوشته می‌ماند ـ بر کسی پوشیده نیست.
بسیاری از مطالب مربوط به آثار و دانمشندان و تحولات مراکز علمی و... در مطاوی این گونه نامه‌ها بیان شده است. سوگمندانه هنوز به این نقش مهم توجه زیادی نشده، و بدین‌رو، بسیاری از این نامه‌ها در بوتة نسیان می‌ماند و با گذشت زمان، از میان می‌رود. نخستین گام در این راه، انتشار این نامه‌ها است تا زمینة‌ کار پژوهشی در مورد آنها فراهم شود.
مکاتبات علمی میان دو عالم جلیل آیت الله شیخ آقابزرگ تهرانی و آیت الله شهید سیدمحمد قاضی طباطبایی، بخشی از این نامه‌ها را تشکیل می‌دهد. نخستین بار، استاد پژوهشگر جناب اکبر ثبوت ـ که خود، علاوه بر تلاش‌های علمی، افتخار نسبت به دودمان شیخ آقابزرگ را نیز دارد ـ در مورد این نامه‌ها و اهمیت آنها به نگارندة این سطور تذکر داد.
پس از آن به کمک حجه الاسلام رضا مختاری، با فرزند آن عالم شهید، حجه‌الاسلام سیدمحمد تقی قاضی طباطبایی تماس گرفتم. زمانی دراز نگذشت که بسته‌ای از طریق پست از جناب ایشان به دست نگارندة سطور رسید، حاوی ده نامه و دست نوشتة شیخ آقابزرگ تهرانی و نامه‌ای سرشار از لطف و محبت در توضیح آن، که در نامه مرقوم فرموده بودند:
«چنانچه فرموده بودید، تعدادی نامه و دو سه قلم اجازه نامه و شرح و ترجمه با خط مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی رضوان الله تعالی علیه که از لابلای کتب و کاغذ پاره‌های مرحوم والد شهید پیدا کرده بودم، به محضر عالی ارسال نمودم و غیر از اینها نوشته یا چیز دیگری پیدا نکردم»
بدین ترتیب، بخشی از اسناد مهمی که در تبیین تاریخ فرهنگ و پژوهش در سدة گذشته نقشی اساسی دارد، برای نخستین بار منتشر می‌شود. متن هشت سند از ده سند بازنویسی شده و در ادامه می‌آید. در اینجا توضیحی کوتاه پیرامون این اسناد بیان می‌شود.
سند شماره 1ـ اجازه روایتی مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی به آیه الله قاضی است که در پایان کتاب المشیخه چاپ نجف 1356 قمری نگاشته‌اند.
توضیح این که مرحوم شیخ، پس از چاپ آن کتاب، اجازات مختصر خود را در پایان آن کتاب می‌نوشتند.
سند شماره 2ـ توضیحی است در بارة یکی از اجازات روایتی شیخ بهایی که نسخه آن را، آیت الله قاضی از مرحوم شیخ خواسته بود. شیخ ـ که در آن زمان، نخستین سالهای اقامت در نجف را می‌گذراند ـ با پیگیری از سامرا آن را تهیه کرده و به تبریز می‌فرستد که در سند شماره 3 آمده است.
در سند شماره 4، مرحوم شیخ، شدت شعف خود را از دستیابی به یک تاریخ که آیت الله قاضی کشف کرده بودند، ابراز می‌کنند و سپاس خود را بیان می‌دارند.
سند شمارة 5 نیز گویای بخشی از این همکاری علمی میان تبریز و نجف است. در سند شماره 6، مرحوم شیخ، از کتاب «جنة الماوی» تقدیر می‌کند.
این کتاب را آیت الله قاضی طباطبایی از میان نوشته‌های استاد خود ‍ـ که همدرس و همدورة شیخ آقابزرگ بوده ـ یعنی مرحوم آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء برگزیده و با تعلیقات و مقدمه مفصل انتشار داده است.
همچنین از نداشتن امکانات برای چاپ کتاب طبقات اعلام الشیعه خبر می‌دهد و تو خود حدیث مفصل بخوان... سند شمارة 7، اعلام وصول کتاب «صحائف» است که از تبریز برای مرحوم شیخ ارسال شده، و نیز نوعی اعلام از قرب زمان ارتحال است. این نامه را شیخ، حدود یک سال پیش از رحلت خود نوشته‌اند.
سند شماره 8 که تاریخ ندارد، اعلام وصول یکی از کتب انساب است که با تعلیقات آیت الله قاضی منتشر شده و نیز توضیحاتی در مورد سیدمحمد حسن طالقانی ـ از شاگردان شیخ آقابزرگ که بسیار با ایشان محشور و همدم بود ـ دربر دارد. در خلال این توضیحات، گوشه‌ای از دشواری‌هایی که اهل علم با آن روبرو هستند، ترسیم شده است.
سند شماره 9، شرح حال مرحوم شیخ محمد علی کاظمی خراسانی است به نقل از کتاب طبقات اعلام الشیعه، که تا آن زمان چاپ نشده بود و ظاهراً این بخش مورد نیاز آیت الله قاضی بوده که شیخ آقابزرگ، خود به بازنویسی آن پرداخته و به تبریز فرستاده‌اند. حکایت «بی مساعدی» اهل علم در این دیار، غمنامه‌ای است شگفت... و آثار مکتوب ماندگار که ققنوس‌وار،‌از میان این آتش و خاکستر، سر بر می‌آورند، بسی دیدنی...
سند شمارة 10 نیز یک برگ از نوشته‌های شیخ آقا بزرگ تهرانی است که توضیحاتی در مورد برخی از کتابها دربر دارد.
سخن را در این مقدمه، با عرض سپاس مجدد از جناب حجه الاسلام سیدمحمدتقی قاضی طباطبایی ـ که با تلاش و حسن نیت خود، امکان بهره‌گیری عموم از این اسناد را برای همگان فراهم آوردند به پایان می‌برم. و از خدای منان خواهانم که روح بلند آن دو عالم فقید را با موالی معصوم خود محشور دارد و توفیق سلوک راهشان را به ما عنایت فرماید. انه قریب مجیب.
عبدالحسین طالعی
17 شهریور 1387
 سند شماره 1 (اجازه روایت حدیث که ذیل رسالة‌المشیخه چاپ 1356 هجری قمری نوشته‌اند)
بسم الله الرحمن الرحیم -  الحمد لولیه، و الصلاة علی نبیه و آل نبیه، و بعد فقد أجزت السید الأید مولانا السید محمد علی بن سیدنا السید محمدباقر بن محمدعلی القاضی الطباطبایی التبریزی دامت برکاتهما أن یروی عنی عن مشایخی المسطورین فی هذه المشیخة و غیرهم بجمیع طرقهم المقررة فی سائر الإحازات بشرط رعایة الإحتیاط فی سائر الحالات، و أن لا ینسانی من الدعاء فی الحیاة و بعد الوفاة. حررها الجانی آقابزرگ الطهرانی ـ 5 رجب سنه 57]13[.
 سند شماره 2 (نامه)
14 شهر صیام سنه 57 ]13[
بسم الله الرحمن الرحیم - به شرف عرض می‌رساند. بحمدالله تعالی نعمت صحت برقرار است و به وظایف دعاگویی اشتغال حاصل. تلواً آن که خط شریف مورخة 28 شهر شعبان مصحوب چند صفحه اسماء کتب عز وصول یافت. بسیار ممنون و متشکرم. صورت اجازه‌ای که خواسته بودید، از سامراء فرستادند. لفاً ارسال است. راجع به بعض مذاکرات شما چند کلمه نوشته شده، جواب آنها را هر گاه با بعض اسماء کتب دیگر مرقوم دارید، مزید امتنان است. حضور محترم سرکار آقای والد و سرکار عم مکرم آقای حاج میرزا کاظم آقا سلام مخصوص ابلاغ دارید. زیاده جسارت است. و السلام علیکم و رحمة ]الله[ و برکاته. من الجانی آقابزرگ الطهرانی
سند شماره 3
(صورت اجازة شیخ بهایی به سید کمال الدین شاهمیر حسینی در سال 1008)
صورة اجازة الشیخ البهایی لتلمیذه السید الفاضل الأجل کمال الدین شاهمیر الحسینی سنه ثمان و ألف (1008)، وجدناها بخطه علی ظهر اربعینه، و کانت النسخة منقولة عن نسخة الاصل مقروة علیه من اولها الی آخرها. و تاریخ کتابة النسخه سنه 997، و علیها تعلیقات استفادها المجاز حین قرائته علیه، لم تکن فی سائر النسخ. وجدتها فی سامراء فی کتب شیخنا الأعظم الامیرزا محمدتقی الحائری الشیرازی ادام الله تعالی ایام افاداته:
بسم الله الرحمن الرحیم -  قرأ و سمع لدی السید الاجل الفاضل الأمجد الورع الأوحد التقی الزکی الذکی، زبدة السادات العظام و خلاصه الأتقیاء الأعلام امیر کمال الدین شاهمیر الحسینی ادام الله تعالی ایام سیادته و معالیه جمیع هذا الکتاب من فواتحه الی خواتمه. و قد أجزت له ان یروی عنی کافة ما تضمنه من الأحادیث بأسانیدی الواصلة الی اصحاب العصمة سلام الله علیهم اجمعین. و التمس منه عدم المحو عن صفحة خاطره الشریف فی محل الإنابة و مظان الأجابه لکی ما تهبت نسمات القبول، فیحصل إدراک المأمول.
حرره مؤلف الکتاب أقل العباد محمد المشتهر ببهاء الدین العاملی، عفی الله عنه فی شهر صفر، خاتمه الله سبحانه بالخیر و البرکه و الظفر، سنه الف و ثمان، و الحمد لله اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً.
 سند شماره 4
به تاریخ 29 رجب سنه 59]13[
بسم الله الرحمن الرحیم -  به عرض می‌رساند. بحمد الله تعالی نعمت صحت برقرار، و ]به[ وظائف دعاگویی اشتغال دارم. تلواً آن که خط شریف مورخة 13 شهر جاری، در این هوای گرم، مثل نسیم سحر، روح‌افزا شد. غایت تشکر از این مرحمت دارم و نمی‌دانم به چه زبان اداء شکر کنم. از باب کشف واقع تاریخ ملامؤمن جزایری، خدا می‌داند چه قدر مشعوف شدم. بالجمله با آن که دماغ سوخته و از جهاتی تشویش هست، لکن برای اظهار تشکر چند کلمه... مصدع شدم. امید آن که همواره این گونه افاضات بفرمایید. و السلام علیکم و رحمه و الله و برکاته. من الجانی آقابزرگ الطهرانی.
 سند شماره 5
به تاریخ دوشنبه چهارم صفر الخیر سنه 68]13[
بسم الله الرحمن الرحیم -  به عرض می‌رساند. آن که بحمد الله تعالی نعمت صحت برقرار است و به وظائف دعاگویی مشغولم. بسیار معذرت می‌خواهم که خط اول سرکار که رسید، مطالعة فهرست‌ها که مرقوم بود، مجال نداد که در آخر خط، مساله ترجمة مرحوم را ببینم، یاد گردیده باشم، به کلی فراموش شده بود. خط دوم که رسید، نسخه از ترجمه را نقل کردم. شما مختارید هر قسم صلاح بدانید، بنویسید و صفحة دیگر را... آدرس در پاکتی گذاشته یا به توسط پست یا زوار به طهران برسانید.
و السلام علیکم و علی آیة الله البروجردی و السید شهاب الدین و غیرهما من ارکان الدین و الاسلام، و رحمة الله و برکاته من الاحقر آقابزرگ الطهرانی.
 سند شمارة 6
تبریز، مقصودیه، کوچه حاج عبدالغفار.
به تاریخ چهارشنبه نوزدهم شهر شوال المکرم سنه 80]13[.
بسم الله الرحمن الرحیم -  حضور محترم حضرت مستطاب سید العلماء الاعلام ملاذ الانام سرکار شریعمتدار حجه الاسلام آقای حاج میرزا محمدعلی قاضی دام ظله. به شرف عرض می‌رساند. بحمدالله تعالی حشاشة روحی که صرف در دعاگویی شود، باقی و به وظائف اشتغال دارم. لکن از اول ماه رجب تا به حال، از منزل نمی‌توانم بیرون بروم به جهت عوارضی که بعض آنها رفع شده و فقط تنگی نفس باقی و او مانع از حرکت می‌باشد. لذا جلیس بیت، مانوس به کتب ـ که بهترین انیس است ـ می‌باشم. خصوصاً بیشتر کتاب مستطاب جنة المأوی اهدائی حضرت عالی را مطالعه نمودم. فی الحقیقه بسیار خدمتی بزرگی به مرحوم آیة الله کاشف الغطاء فرموده و اثر بسیار نفیسی را از ایشان منتشر نموده‌اید. بسیار حیف بود که این مضامین مبتکرة ایشان در زاویة خمول بماند. جزاکم الله خیراً. چون حال بیش از این اجازه نمی‌دهد، اکتفا کردم. و اما طبقات، مدتی است تعطیل شده از جهت بی‌مساعدی. و السلام علیکم و رحمة الله. من الفانی آقابزرگ الطهرانی.
]در حاشیه به خط علی نقی منزوی: با عرض سلام و اظهار مراتب ارادت ـ ع. منزوی[.
 سند شمارة 7
فی 27 ربیع الثانی 1388
بسم الله الرحمن الرحیم -  حضور محترم حضرت مستطاب سید العلماء الاعلام مقتدی الانام شریعمتدار سرکار آقای حاج میرزا محمدعلی قاضی دامت برکاتهم. به عرض عالی می‌رساند. آن که بحمدالله تعالی حال تحریر وظیفه به دعاگویی مشغولم و کسالت‌های روحی و جسمی و ضعف قوا و تنگی نفس همه برقرار است. مدتهایی قبل دستخط شریف عالی با پنج نسخه از کتاب نفیس صحائف زیارت شد. لکن عوارض مذکوره مانع بود. چند روزی است که کمینه می‌توانم بیایم از تجدیدنظر به رقیمة شریفه قصور خود را در این مدت تدارک کرده و امید عفو دارم. زیاده بر این مصدع نمی‌شوم. و السلام علیکم. من الفانی آقابزرگ الطهرانی.
نسخ را به بعض اهل حال تقدیم کردم. البته روح آن مرحوم از این خدمت شاد خواهد ]شد[. در همین چند شب قبل در عالم رویا مرا سرافراز نموده، به منزل تشریف آورده، گمان می‌کنم مرا به نزدیک خود می‌طلبد. و السلام
 سند شماره 8
تبریز ـ مقصودیه
ششم شهر صیام
بسم الله الرحمن الرحیم -  حضور محترم حضرت مستطاب سید العلماء الاعلام حجه الاسلام سرکار آقای آقاسیدمحمد علی القاضی الطباطبایی دامت ایام افاضاته العالیه.
به شرف عرض مقدس عالی می‌رساند. بحمدالله تعالی نعمت صحت برقرار است و به وظائف دعاگویی اشتغال دارم. مدتی است که عارضة تنگی نفس سبب مزید ضعف شده، لذا از بیشتر امورات مهمة شرعی و عرفی محروم می‌باشم. دعا بفرمایید که عاقبت به خیر باشد.
چندی قبل تحفة ثمینه و کتاب شریف هدیة آل عبا صلوات الله علیهم توسط پست سفارشی زیارت شد. بیشتر آن را مطالعه کردم و از آنها استفاده‌ها کردم و تعب و زحمت ایشان را در نظم و ترتیب این سفر مبارک تقدیر می‌کنم. جزاه الله خیر الجزاء.
و الحق تنبهات سرکار در تعلیقات مرقومه بر آن، زینت‌افزای آن شده. ای کاش این تعلیقات شریفه در ذیل هر صفحه طبع شده بود که نفعش عام می‌شود. امید آن که انشاءالله در طبع ثانی مع زیادات طبع شود. در خط شریف راجع به آقا سید محمدحسن طالقانی پرسش حال نموده بودید. اجمالاً ایشان دو سه ماه است گرفتار ناخوشی‌های والده و همشیره‌هاشان می‌باشند، بالخصوص اخوی‌شان که دکترها تشخیص مرض سل کرده‌اند و قرب دو ماه است که او را در مستشفای امراض صدریه بغداد برده‌اند. و این بیچاره در این مدت، یک پا در نجف و یک پا در مستشفای بغداد باید سرکشی به اینها کند، با چه زحمت و چه مصارف و چه ابتلائات به دیون، و چه عفت نفس و چه بی‌رحمی اهل این زمان.
دعا بفرمایید خداوند خودش اصلاح امور او و سایر دوستان بفرماید. و اما نسخة دیوان سید موسی ]طالقانی[ را انشاءالله بعد از مراجعتش از بغداد ارسال خواهد نمود. مدتها است که به من نگفته بود می‌خواهم از برای آقای قاضی یک نسخه بفرستم. من گمان کردم فرستاده است. معلوم می‌شود این عوارض و پیش‌آمد این ابتلائات، حواسش را مختل کرده و فراموشش شده، انشاءالله تدارک خواهد شد.
هر گاه از این ورقة مشجرة طویل که در آخر نسخه گذاشته شده، یک نسخه زیاد مانده باشد، فقط همان ورقه را برای من بفرستید که آن را ملحق کنم به بعض مشجرات دیگر که پیش من موجود است تا مورد استفاده شود، و از اوراق باطلة بعد از طبع محسوب نشود.
انشاءالله در این ایام و لیالی متبرکه فراموش نفرمایید اصلاح تمام امور به احسن خاتمه. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته، من الفانی آقابزرگ الطهرانی.


کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی