نقش آیتالله کاشانی در قیام ۳۰ تیر چه بود؟
تظاهرات مردم از 28 تیرماه 1331 آغاز شد و هر روز با شدت بیشتری گسترش یافت. قوام بلافاصله بیانیه شدیداللحنی منتشر کرد که به بیانیهی «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد.
فرازهای از اعلامیه مزبور بدین شرح بود: «ایران دچار درد عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست... من میخواهم اهالی کشور غنی و ثروتمند باشند... من وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند... این گونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبهرو خواهند شد... به عموم اخطار میکنم که دورهی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی فرا رسیده. کشتیبان را سیاستی دگر آمد.»
این بیانیه، نخستوزیر شدن قوام و پخش اعلامیهی شدیداللحن او با واکنش فوری مردم در تهران و سراسر کشور روبهرو شد.
درست در همین زمان، آیتالله کاشانی رهبری خود را آغاز کرد و مسیر مطالبات و اغراضات مردم را به دست گرفت. ایشان یک روز پس از اطلاعیهی قوام در 28 تیرماه اعلامیهای خطاب به افسران، سربازان و مأمورین شهربانی صادر کردند که در قسمتی از آن آمده است: «سربازان عزیز شما گرامیترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید و این عزت شما در گروی خدمات صادقانهی شما به مملکت و ملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکمتر باشد، قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود، بگذارید خدا و ملت از شما خشنود باشند؛ زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است.اعمال احمد قوام، که تنها برای جاهطلبی و برگشت انگلیسیها و استعمار است، نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خونها و حقکشیها مسئول کند.» قبل از این ماجرا آیتالله کاشانی نیز برای روشن کردن مواضع خود و مردم مصاحبهی مطبوعاتی در 26 تیر ترتیب داد که تمام خبرنگاران داخلی و خارجی در آن دعوت شده بودند. این مصاحبه یکی از مصاحبههای مطبوعاتی نادر در تاریخ آن زمان بود؛ به طوری که یکی از خبرنگاران خارجی گفته بود: «من تا کنون مصاحبهی مطبوعاتی به این شلوغی ندیدهام.»
ایشان در این مصاحبه گفته بودند: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن، پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیدهاند، نباید رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دستهجمعی تهدید نماید. من صریحاً میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر، کمر همت محکم بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطرهی گذشته محال است و ملت مسلمان ایران هیچگاه به بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایششده، استقلال آنها پایمال و نام با عظمت و پرافتخاری را که در اثر مبارزهی مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود...»
اعتراض طبقات مردم نسبت به کنارهگیری مصدق گسترش یافت و ناآرامی تهران را فرا گرفت. دستهجات نظامی با تانک و زرهپوش به خیابانها آمدند و در نقاط مهم پایتخت مانند دانشگاه، بازار و میدان بهارستان مستقر شدند. قوامالسلطنه در برابر تظاهراتی که از نخستین روز زمامداریاش شروع شده بود و گسترش مییافت به فعالیت پرداخت. وی به منظور ساکت کردن کاشانی، که نقش چشمگیری در انگیختن احساسات مردم و نیروهای انتظامی داشت، تماسهایی با وی برقرار کرد که به نتیجه نرسید.
روز 29 تیر 1331 نیز نامهای به حسین علا داد که اگر در ظرف 24 ساعت دولت قوام برکنار نشود، به دربار حمله خواهیم کرد. متن نامهی آیتالله کاشانی به «حسین علا»، وزیر دربار، عبارت بود از:
« جناب آقای علا دام ظله
عرض میشود، بعد از شما، ارسنجانی از جانب قوامالسلطنه آمد و گفت به شرط سکوت، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من میگذارد. همان طور که حضوری عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید، اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایید، دهانهی تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. در انتظار اقدامات مجدانه شما. والسلام. سید ابوالقاسم کاشانی.»
صبح روز 30 تیر شهر تهران یکپارچه تعطیل بود. مردم دستهدسته در حالی که شعار طرفداری از مصدق را سر میدادند به طرف خیابانهای مرکز شهر و میدان بهارستان در حرکت بودند. در تظاهرات و مقاومت سی تیر، هم طبقات از کارگر، پیشهور، کارمند، دانشجو، بازاری پیر و جوان، زن و مرد در کنار هم بودند.
شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابانها صحنهی تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد. تمامی محاسباتی که قوام به عنوان یک سیاستمدار کارکشته انجام داد نافرجام ماند. او تصور میکرد از طریق سازش با لندن و واشنگتن میتواند مردم را مرعوب سازد، ولی مردم با دست خالی در مقابل مأمورین انتظامی ایستادند و کشته شدند. به شهادت رسیدن تظاهرکنندگان مردم را خشمگینتر میکرد و لحظه به لحظه اوضاع وخیمتر میشد. مردم اجساد شهدا را به دوش میگرفتند و علیه قوام شعار میدادند. تنها راهحل این بود که شاه قوام را وادار به استعفا کند. همان روز در ساعت 4 بعدازظهر قوام استعفایش را تقدیم کرد.
نقش آیتالله کاشانی در بسیج مردم و در قیام سی تیر محوریترین جنبهی آن حرکت اجتماعی بود. حسن گرامی، دربارهی تأثیر آیتالله کاشانی در تهییج مردم برای ورود به اعتراض، این گونه عنوان میکند: «آیتالله کاشانی با زحمات فراوان مردم را به خیابانها کشید. ایشان مجبور شد برای این کار عدهای زیادی را به شهرستانها بفرستد. خود بنده، همراه با مرحوم دکتر نخشب، مأمور قزوین شدیم (خیابان قزوین)، من و دکتر نخشب مجبور شدیم در خیابان قزوین فریاد بزنیم «مرده باد قوام، زنده باد مصدق» تا عدهای آدمهای کنجکاو جمع شدند.»
شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابانها صحنهی تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد. تمامی محاسباتی که قوام به عنوان یک سیاستمدار کارکشته انجام داد نافرجام ماند. او تصور میکرد، از طریق سازش با لندن و واشنگتن، میتواند مردم را مرعوب سازد؛ ولی مردم با دست خالی در مقابل مأمورین انتظامی ایستادند و کشته شدند.
*قیام 30 تیر مشروعیت نهضت ملی شدن نفت را نشان داد
قیام سی تیر مقدمه بسیاری از تحولات معاصر بود. بدون شک، اگر حرکت مردمی در روز سی تیر نبود و مشروعیت دولت مصدق به این حد نمایش داده نمیشد، حکومت و قدرتهای بزرگ به راحتی حاضر به عقبنشینی از مواضع خود نبودند. حضور مردم در خیابانها و به رخ کشیدن این حد از مقبولیت، جهان را قانع کرد که نفت ملی حق مشروع و ملی مردم ایران است. به همین دلیل میتوان نقش آیتالله کاشانی را در ملی شدن صنعت نفت در اینجا ردیابی کرد.
اما در ادامه وقایعی پیش آمد که در خاطره جمعی مردم ایران به خوبی یاد نمیشود. مقدمه این مسائل تلخ را میتوان در شکاف میان مصدق و آیتالله کاشانی جست.
درباره اختلافات مصدق و آیتالله کاشانی سخن بسیار گفته شده است، اما در مجموع این گفته را میتوان در یک موضوع جمع کرد و آن هم گسست گفتمانی از دو سو و دو نگاه متفاوت به سیاست و حکمرانی. شاید اگر مصدق به توان آیتالله کاشانی در نفوذ بین مردم پی میبرد به این راحتی نگاهها و نسبت به درخواستهای آیتالله کاشانی بیتفاوت نمیماند و از توان آیتالله کاشانی برای مهار کودتای 28 مرداد استفاده میکرد.
*یکی از دستاوردهای قیام 30 تیر احیای روحانیت در عرصه سیاست بود
اما به هر حال قیام سی تیر دستاوردهای زیادی را در تاریخ ایران به جا گذاشت. یکی از مهمترین دستاوردهای مهم این روز احیای مفهوم روحانیت در عرصهی سیاسی و اجتماعی جامعهی ایران بود. در سالهای پس از مشروطه و بعد از روی کار آمدن رضاشاه، روحانیون در فضای سیاسی کشور ما در شرف به حاشیه رانده شدن بودند؛ اما حضور درخشان آیتالله کاشانی در قیام سی تیر ثابت کرد روحانیت در سیاست و جامعه ایران نقشی غیر قابل انکار دارد و نمیتوان بدون توجه به قدرت و نفوذ روحانیون تحولات مردمی را پیش برد.
به همین جهت میتوان یکی از پلهای ارتباطی پذیرش رهبری امام خمینی در انقلاب ایران از سوی مردم را در اقدامات و حضور آیتالله کاشانی در قیام سی تیر جست.
فارس
نظرات