چرا نواب به مبارزه مسلحانه روی آورد؟
او از خودش یک تعریف دارد:"مرید نواب". این را صریح می گوید که تمام اقدامات نواب درست و دقیق و به جا بوده است. هم برای اقدامات فدائیان دلائل آرمانگرایانه مکبتنی بر مکتب اسلام دارد و هم اقداماتشان را منطبق بر مصالح زمان می داند. محمدمهدی عبدخدایی هفتاد و چهارساله ، آخرین بازمانده از نسل "فدائیان اسلام " است.
10 سال بیشتر نداشت که پس از اعدام کسروی، در منزل پدریاش با نواب صفوی آشنا شد. او در همان زمان در جلساتی که نواب با پدرش داشت، شرکت می کرد. محمد مهدی در دوران نوجوانی به تهران رفت و در بازار تهران مشغول به کار شد، در همان زمان به عضویت فدائیان اسلام درآمد، زمانی که نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به دستور مصدق در زندان به سر میبرد، عبدخدایی 15 ساله بود که به فرمان سید عبدالحسین واحدی مأموریت یافت تا دکتر فاطمی مشاور و رابط مصدق با دربار پهلوی را ترور کند.
او پس از اعدام انقلابی فاطمی که تنها به مجروح شدن او منجر شد و به علت سن کم به 20 ماه زندان محکوم شد. پس از آزادی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در تمام فعالیتهای فدائیان اسلام شرکت کرد. پس از شهادت سید مجتبی نواب صفوی، تحت تعقیب مأموران رژیم شاه قرار گرفت و پس از دستگیری به 8 سال زندان محکوم گردید، که 4 سال آن را در زندان برازجان گذراند.
اکنون در 74 سالگی با آنکه در بستر بیماری است اما همچنان به خوبی از خاطرات گذشته می گوید و از نواب دفاع می کند. گفت و گو ی گروه تاریخ خبرآنلاین با او را به بهانه سالگرد شهادت نواب می خوانید.
چه شد که مرید نواب شدید؟
من مرید نوابصفوی بودم. من هر وقت یاد شب شهادت او میافتم، دگرگون میشوم. من با نواب زندگی کردم، او عشق و همه چیز من بود. من جلوه سربازان صدراسلام و ابوذر و رحماء بینهم و اشداء علی الکفار را در چهره او میدیدم. بنابراین قطعا اگر آن شیوه ادامه پیدا میکرد، تجملات دنیا او را اسیر خود نمیکرد و زندگی طلبگیاش ادامه پیدا میکرد، با او همراهی میکردم.
نواب چرا رو به ترور و مبارزه مسلحانه رو آورد؟
نواب شیعهای بود که به علت ایمان درونیاش، شجاعت خاصی هم داشت و با همین شجاعت به استقبال اعدام رفت. نواب یک استعمارستیز بود. رزمآرا هم به خاطر ملی شدن صنعت نفت ترور شد. هژیر هم بهخاطر آزادی انتخابات کشته شد. وقایع تاریخ را باید در ظرف خود نگاه کرد.
مردم پشت سر فدائیان بودند و مراجع تقلید هم از آنها حمایت میکردند. نواب بهخاطر اختلافات داخلی دست به سلاح میبرد. فدائیان اسلام در آن هنگام اصل حکومت را قبول نداشتند و به همین خاطر به جای نقد، برخورد میکردند. ما آن موقع طرفدار براندازی بودیم . آرمانگرایی نواب به او می گفت باید مبارزه و ایستادگی کرد.
یعنی در تفکر مرحوم نواب آرمانگرایی و ترور و حذف فیزیکی مخالفان با هم نسبت دارند؟
خیر. من این را نگفتم . این دو مقوله کاملا متفاوت است. آرمانگرایی واقعی یعنی حرکت برای خدا و با هدف رضایت او. این جوانان آرمانگرای ایران بودند که پیروزی در جنگ هشت ساله را برای ما به ارمغان آوردند. برای فهم این مسئله باید به درون آرمانها رفت. آرمانگرایی شیعه با آرمانگرایی سلفی متفاوت است. اصول و متن تشیع آنچه امروز تحت عنوان آرمانگرایی در جهان مطرح است را نمیپذیرد. تشیع آرمانهایی برای خود دارد که از پیغمبر(ص) و علی(ع) نشأت گرفته است. آیا آرمانگرایی که امروز در جهان جاری است جایی در اندیشههای اولیای دین اسلام و قرآن و نهجالبلاغه دارد؟ قطعا اینگونه نیست. آرمانگرایی یک اسم کلی است و برای دانستن تفاوت آرمانها با یکدیگر باید به درون آنها رفت. آرمانگرایی هم در درون همین نکته است. نوابصفوی آرمانگرا بود اما کدام آرمان را انتخاب کرده بود؟ آرمان فدائیان اسلام، انسانیت را به بشر میآموخت. در این آرمان است که علی(ع) به مالکاشتر میگوید: وقتی به مصر میروی در آنجا مردمی هستند که یا مانند تو مسلمان هستند و با آنها به اسلام رفتار کن یا مسلمان نیستند که در انسانیت با تو مشابهند. در و اقع باید دید کدام آرمان است که به قول تولستوی در زمانی که تمام انسانها به آزادی انسان معتقدند، آزادی را برای آنها به ارمغان میآورد که آزادی دیگران را در مخاطره نیندازد.
پس این شیوه مبارزاتی نتیجه تفکرات آرمانگرایانه او از مکتب اسلام بود، نبود؟
البته تعریفتان را باید درست و دقیق مطرح کنید. نوابصفوی یک انسان آرمانگرا بود. آرمانگرایان حاضر به استفاده از وسایل نامشروع برای رسیدن به مقاصد مشروع نیستند. نوابصفوی همچنین یک مذهبی سنتی نه سنتپرست بود. اما آنهایی که با نواب و مشی او مخالفند بین سنتگرایی و سنتپرستی تفاوتی قائل نیستند. خصوصیت دیگر نواب، استعمارستیزی او بود. شاید علت شهادت او هم همین خصلت بود. این مسئله را بسیاری از محققان و پژوهشگران نیز قبول دارند. او اگر امروز زنده بود هم قطعا با استعمار و استعمارگری مبارزه میکرد. استعمار امروز هم هست ولی شیوه آن متفاوت شده است. استعمار قبلا جغرافیایی بود و با اشغال و مستعمره ساختن کشورهای دیگر منافع خود را تامین میکرد اما شیوه استعمار پس از جنگجهانی دوم عوض شد. امروز 80 درصد صنایع ژاپن و انگلستان به آمریکا وابسته است. این شیوه جدید استعمار در ایران خود را در قامت اصل چهار ترومن به نمایش گذارد. مثلا این مرغی که امروز شما میل میکنید، بومی نیست، آمریکایی است. روزی که آمریکاییها این نوع مرغ را به ایران آوردند، یک بیماری در آن بود به نام «نیوکاسل» که داروی آن تنها در خود آمریکا یافت میشد. اینگونه بود که استعمار جدید؛ اقتصاد کشورها را به خود وابسته میکرد. بالتبع استعمار جدید، شیوه مبارزاتی جدید هم میطلبید.
شما نوجوانی 15 ساله بودید که تصمیم گرفتید دکتر فاطمی را ترور کنید. گفته می شود نواب صفوی و خلیل طهماسب با ترور دکتر فاطمی مخالف بودند. پس مگر شما مرید نواب نبودید، چرا تصمیم گرفتید فاطمی را ترور کنید؟
اصلا اینطور نیست. اولا قولی است که میگوید تیری که من شلیک کردم اصلا به ایشان اصابت نکرد. ضمنا آن هنگام که من دکتر فاطمی را زدم، ایشان وزیر خارجه نبود و پس از مرخص شدن از بیمارستان به این سمت منصوب شد. آقای دکتر فاطمی سه روز درخشان را در کارنامهاش دارد؛ 25، 26 و 27 مرداد 32. علت ترور او هم آرمانگرایی تندی بود که در روحش وجود داشت.
آقای فاطمی بعد از ترور، وزیر خارجه شدند و دو ملاقات با شهید واحدی از فدائیان اسلام، داشت. در این دیدارها دکتر فاطمی و شهید واحدی درباره نوع حکومت مذاکره کردند که پرونده آنها در وزارت اطلاعات موجود است. همانطور که پرونده دکتر مصدق، شهید واحدی و بنده موجود است. بسیار مناسب است که وزارت اطلاعات این پروندهها را منتشر کند تا ریشه مسائل روشن شود. درباره شخص دکتر فاطمی من همواره برای آنکه ایشان توسط رژیم سلطنتی کشته شدند، از بیان بسیاری مسائل خودداری کردهام. چون خودم در زمان شاه زندان بودهام و برای تمام زندانیان آن دوران احترام قائلم.اما همه ما روزی به تاریخ میپیوندیم و در آن روز همه مسائل روشن میشود. دکتر فاطمی در 26 بهمن 1330 مضروب شد.
پس نواب مخالف عمل شما نبود؟
نه خیر. حاج مهدی عراقی چندینبار در زندان به ملاقات من آمد. نوابصفوی هم یک روز پس از آزادی از زندان به دیدن من آمد. هنوز مقوایی که نوابصفوی بر روی آن نوشته بود: «هوالعزیز! گل دوستان به گل بوستان اسلام، عزیزم محمدمهدی عبدخدایی تقدیم میشود» در مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است. در خاطرات آقای مهندس عزتاللـه سحابی هم آمد که ایشان بنده، نوابصفوی و خلیل طهماسبی را در منزل آیتاللـه طالقانی دیده که پناه گرفته بودیم.
پس منطق شما برای ترور فاطمی چه بود؟ آیا اکنون تصور میکنید که ترور دکتر فاطمی اقدام درستی بود؟
باید به شرایط سیاسی آن زمان دقت کرد. هدف فدائیان از آن اقدام پایان دادن به وحدت دربار و مصدق و امکان پیدا کردن برای ادامه فعالیت بود. ما بهعنوان فدائیان اسلام در آن موقع به این نتیجه رسیده بودیم که بین شاه و مصدق سازش شده. این را دکتر شایگان هم تایید کرده. ولی اختلافات دکتر مصدق و شاه آنقدر عمیق بود که همزمان با آغاز بحث ملی شدن صنعت نفت به اوج رسید. ترور دکتر فاطمی تنها با اوجگیری این اختلافات همزمان شد ولی دلیل آن نبود.
شاه اصولا آدم ضعیفالنفسی بود که به قدرت گرایش داشت. در 11 اسفند 30، شهید واحدی در مسجد شاه گفت ما مسلسل را میجویم و تفالهاش را بیرون میریزیم؛ رزم آرا برو وگرنه روانهات میکنیم. من در آنجا بودم. در 16 اسفند هم که رزمآرا کشته شد من در مسجد شاه بودم. یک هفته پس از ترور رزمآرا، دکتر مصدق لایحه ملی شدن صنعت نفت را به مجلس میبرد و همان نمایندگانی که به رزم آرا رای اعتماد داده بودند به این قانون هم رای دادند.
مطمئن باشید اگر در آن دوران آیتاللـه کاشانی نبود، ایران امروز گرجستان بود. دکتر فاطمی خیلی راحت با تودهایها همکاری میکرد. او حتی در منزل جنابسروان محسنی که از تودهایهای بنام بود، دستگیر شد و در زمان دستگیری طبق اسناد موجود یک تراول چک 30 هزار دلاری و دو فرستنده همراه داشته. تودهایها هنوز به پناه دادن دکتر فاطمی افتخار میکنند. در عین حال که پرونده سیاهی دارند، دکتر فاطمی در خانه یکی از آنها دستگیر شد. اسناد این هم موجود است.
تعریف امروزی شما از نواب چیست؟ اگر بود و می خواست همان مسیر را برود آیا با او همراهی می کردید؟
من مرید نوابم. اگر بود و با همان تفکر آرمانگرایانه در زمان خودش ضد استعمار و ضد استکبار بود. اگر احساس همفکری در اصول می کردم با او همراه می شدم. اما امروز دیگر نیازی به ترور یا مبارزه مسلحانه نیست. امروز ما در جبهه دیگری می جنگیم و باید در ان جبهه ایستادگی کنیم.
http://www.fadaeian.com
نظرات