اویسی قاچاقچی مواد مخدر
ارتشبد قره باغی درباره اویسی می گوید:او از آغاز افسر کم سوادی بود.زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان وترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت.
از دید ارتشبد حسین فردوست، اویسی افسری کم سواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت، از دید تیمسار قرهباغی، اویسی فردی دروغگو و متملق بود و از دید مردم، اویسی فردی جنایتکار بود که در دو فاجعه 15 خرداد 1342 و 17 شهریور 1357 نقش اساسی داشت. ارتشبد غلامعلی اویسی فرزند غلامرضا عامل کشتار مردم تهران در دو فاجعه بزرگ 15 خرداد 1342 و هفدهم شهریور 1357، در سال1297 در قم به دنیا آمد. او در سال 1315 دوره 6 سال دبیرستان نظام و در 1317 دورة دانشکده افسری را به پایان رساند. اویسی در 1317 تا 1331 در مشاغل گوناگون نظامی از جمله فرماندهی گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانی لشکر 2، ریاست شعبه بازرسی دژبان مرکز و فرماندهی هنگ 52 دژبان ـ قرار داشت و در 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، اویسی به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز، نائل شد و به تدریج ترقی وی در هرم دیوانسالاری نظامی آغاز گردید. اویسی در سالهای قبل از دهه 1340 و بعداز کودتای آمریکائی 28 مرداد 1332 عضو «انجمن اخوت» گردید. این انجمن یک تشکیلات فعال فراماسونری بود وچهرههائی چون عبدالله انتظام، امیر اسدالله علم و دکتر منوچهر اقبال در رأس آن بودند. اویسی به عنوان عضو فعال این انجمن در کنار بخشی از وزیران و تیمساران شاه در جلسات آن دیده میشد. اویسی پس از طی دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد و فرماندهی در امریکا، در 1339 به ریاست ستاد گارد و در 1341 به فرماندهی لشگر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عامل قیامکنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. وی در 1348 فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در 1351 فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهدهدار بود. اویسی در جریان انقلاب اسلامی بار دیگر عهدهدار سمت فرماندار نظامی تهران و حومه شد. وی عامل کشتار خونین 17 شهریور تهران شناخته شد و به علت موقعیتش در رأس نیروی زمینی، فرمانداری نظامی سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در 14 دی 1357 به بهانه معالجه تقاضای بازنشستگی نمود و از ایران خارج شد.
اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او رهسپار پاریس شد و به شبکهای پیوست که با همراهی بهرام آریانا، اشرف پهلوی، رضا پهلوی و علی امینی و با مساعدت مالی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل سرگرم طرح نقشه کودتا در ایران بودند. روزنامه فیگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اویسی به پاریس در گزارشی نوشت: «اویسی سعی میکند کارتر را به انجام یک کودتای نظامی در ایران متقاعد سازد.» اویسی ابتدا به کمک جمعی از سلطنت طلبان و نظامیان فراری حکومت سرنگون شده شاه، ستادی را در پاریس تشکیل داد و اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» گرفت. در چهارچوب این ارتش یک گروه نظامی در ترکیه پشت مرزهای ایران، و یک گروه نیز در آن سوی مرزهای عراق تدارک دیده شدند. اما در عمل وی نتوانست کاری از پیش ببرد. اویسی روز 11 بهمن 1362 در پاریس به دست افرادی ناشناس به قتل رسید. تیمسار قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش رژیم شاه میگوید: «اویسی فردی دروغگو و متملق بود. او در دورهای که ازهاری نخستوزیر شد، در تلاش برای رسیدن به این مقام بود. اما وقتی اوضاع را نامناسب دید، به دنبال تهیه گذرنامه و خروج از مملکت شد.»
قرهباغی میگوید: «موضوع خروج اویسی در شرایط بحرانی کشور را با شاه در میان گذاشتم ولی او فقط گفت: اشکالی دارد؟ چه کار کنیم میگوید مریض است...» ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود دربارة شخصیت ارتشبد غلامعلی اویسی مینویسد: «ارتشبد غلامعلی اویسی از آغاز افسر کم سوادی بود و تا پایان نیز معلومات نظامی کمتر از متوسط داشت و مطلقاً اهل مطالعه نبود. حتی در دورهی دانشکدهی افسری در هیچ یک از دروس و تمرینات شرکت نمیکرد و در طول دو سال دانشکده انبارگردان گروهان بود. ولی او توانست با زد و بند ونزدیک کردن خود به شاه ترقی کند و به مشاغل مهم برسد. اویسی از همان زمان دانشکده، افسری عادی بود و برای بستن بار خود از هیچ کاری کوتاهی نمیکرد. زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان وترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت. گاه روزنامهها مینوشتند که مثلاً در زیرسازی یک نفتکش یک تن تریاک کشف شده است. قاعدتاً باید این تریاکهای مکشوفه به سازمانی خاص در دادگستری تحویل داده میشد ولی اویسی آن را عوض میکرد و به جایش مادهای که مخلوطی از چند گیاه است تحویل میداد که رنگ و بوی تریاک داشت.
اویسی از این طریق طی چندسالی که در ژاندارمری بود حداقل 5 میلیارد تومان دزدید و همه را دلار کرد و به خارج برد. اسناد موجود، موارد متعدد فساد مالی و اخلاقی غلامعلی اویسی، همسرش و پسرش (محمدرضا اویسی) را تایید می کند. نمونهای از این اسناد به شرح زیر است:
شروع نقل قول - اطلاعیه واصله حاکیست که ساعت 30/11 صبح روز سهشنبه 9/3/40 سینفر از اهالی یکی از دهات قم به ادارة روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدی روزنامه اطلاعات که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داتش مصاحبه نموده و اظهار میدارند که ما اهالی ده اطراف قم و از رعایای سرتیپ اویسی هستیم .ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمدهایم . ما را تنبیه یدی کرده و اظهار مینماید که من نمایده شاه هستم و با شاه به گردش می روم و با شاه آمد و رفت دارم اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتی که دارم از بین خواهم برد. بنا به دستور هیئت تحریریه از این اشخاص که تعدادی از آنها زن و بچه بودند در صحن حیاط موسسه اطلاعات عکس گرفته میشود تا با شرح حال آنها در روزنامه اطلاعات چاپ و انتشار یابد. (سند سازمان ضداطلاعات ستاد ارتش ـ 13/3/1340). ساواک قم طی گزارش خبر 13/8/51 اعلام داشته. مهندس محمدرضا اویسی ساختمانی را اخیراً در قریه فردو خریداری (ساختمان را به زور از صاحبش گرفته است) که اتفاقاً این ساختمان آتش میگیرد. مهندس اویسی به بهانه اینکه اهالی فردو آن را عمداً آتش زدهاند پساز تماس با پاسگاه ژاندارمری تعدادی از ریشسفیدان و بزرگان آبادی را سوار ماشین پاسگاه میکند تا آنها را به زاهدان تبعید نماید پس از اینکه مسافتی را طی مینماید تبعید شدگان به گریه و زاری میافتند و قول میدهند که ساختمان مزبور را با خرج خودشان تعمیر و تحویل دهند و اینکار را بعد از اینکه مهندس اویسی آنها را میبخشد و برمیگرداند عمل میکنند. اقدامات انجام شده: در مورد اطلاعیه فوق تحقیق کامل انجام و مراتب به شرح زیر به عرض میرسد:
1 ـ مهندس محمدرضا اویسی چهارماه قبل ساختمانی را به منظور دامداری و انبار کاه در نزدیکی آبادی فردو میسازد . بعد از مدتی در ساختمان مزبور آتشسوزی رخ میدهد و سقف آن فرو میریزد و این خبر به وسیله کدخدا یحیی و پاسگاه ژاندارمری به اطلاع مهندس اویسی میرسد.
2 ـ مهندس اویسی پس از اطلاع از آتشسوزی به فردو مراجعت و عدهای در حدود 20 تا 30 نفر از اهالی فردو را به پاسگاه احضار و خطاب به آنها اظهار میدارد که ساختمان مزبور را شما آتش زدهاید و بایستی تبعید بشوید تا اینکه این تعداد را سوار ماشین گاز پاسگاه نموده و تا نزدیکی قریه ویریج میآورد . در طول این مسیر عده مذکور با گریه و التماس و سپردن تعهد که ساختمان را با خرج خودشان تعمیر کنند به فردو دعوت داده میشوند.
3 ـ اشخاص مزبور پس از مراجعت بهفردو به تعهد خود عمل کرده و ساختمان را به صورت و کیفیت قبلی ساخته و تحویل مهندس اویسی میدهند.
4 ـ برابر تحقیقات هنوز علت آتشسوزی معلوم نشده است، ضمناً رئیس پاسگاه (استوار اسدی) و عواملش و کدخدا یحیی حدود 8 سال است در بست در اختیار مهندس اویسی و مجری کارهای نامبرده میباشند. (سند ساواک ـ 30/11/1351). ساواک استان مازندران طی گزارش خبری اعلام داشته که حاج قوشاق الت جعفربای که یکی از اعضاء انجمن شهرستان و یکی از متنفذین و متمولین گنبد کاووس میباشد و حدود 500 هکتار زمین پنبهکاری دارد نمایندگی کشاورزی زمینهای تیمسار ارتشبد اویسی و تیمسار سپهبد هاشمینژاد و آقای مهندس [منصور] روحانی را نیز در منطقه مزبور عهدهدار میباشد و بدین جهت با مقامات مزبور در ارتباط بوده و بعضاً شایع است که مشارالیه به علت آشنایی کامل و تماس با مقامات مورد بحث در ادارات دولتی و محل اعمال نفوذ نموده و چنانچه هر یک از رؤسای ادارات رعایت خواستههای او را ننماید بلافاصله با سعایت نزد مقامات اشاره شده در مرکز تربیت تعویض آنان را فراهم میآورد.
به عنوان مثال تعویض دو نفر از رؤسای ادارات به اسامی مهندس دادرس رئیس اداره آبیاری و مهندس قاسمی رئیس سازمان پنبه دولتی گنبدکاوس که اخیراً منتقل شدهاند از اقدامات جعفربای جلوه کرده و شایع است که چندی قبل جعفربای به رؤسای مذکور مراجعه و تقاضای تأمین آب زراعی از مهندس دادرس برای زمینهای تیمسار سپهبد هاشمینژاد و تقاضای بذر پنبه از مهندس قاسمی برای زمینهای تیمسار ارتشبد اویسی و آقای روحانی را مینماید و چون تقاضای وی منطبق با مقررات اداری نبوده و آنها اجرای آن را موکول به کسب مجوز مینمایند لذا جعفربای از این عمل ناراحت و با توسل به مقامات مذکور در صدد انتقال آنان برآمده است. ساواک استان مازندران بر مبنای گزارش منبع اضافه کرده که قوت گرفتن شایعه مزبور باعث تضعیف روحیه مسئولین ادارات خواهد شد مضافاً به اینکه جعفربای شخص مورد اعتمادی در بین مردم نمیباشد و اهالی معتقدند که مقامات مزبور ابداً از این قبیل رفتار و اعمال جعفربای اطلاع ندارند و مایل نیستند که وی از عنوان آنها بدین ترتیب سوءاستفاده نماید و اضافه شد که اصلح است موضوع به نحو مقتضی با مقامات نامبرده در مرکز در میان گذارده شود تا از آن طریق تذکرات لازم به جعفربای داده شود. (سند ساواک ـ 11/4/1352).
سند مورخ 27/6/1354 اداره دوّم ستاد ارتش نیز حاکی است که "فرماندهی لشکر 16 زرهی قزوین یک حلقه انگشتری به مبلغ یک میلیون ریال به صورت کادو به خانم تیمسار فرماندهی نیروی زمینی شاهنشاهی [اویسی] تقدیم کرده است."
منابع:
- خاطرات فردوست، انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- مثل برف آب میشویم، تهران نشر نی.
- مشاهیر سیاسی قرن بیستم، انتشارات محراب قلم، احمد ساجدی
- اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد قرهباغی، نشر نی.
خبرگزاری فارس
نظرات