ترور؛ سایهای مخوف بر سر بشریت
«ترور» واژهای است که در فرهنگ فرانسه به معنای دهشت و دهشتافکنی و ایجاد رعب و وحشت و هراس است. در این خصوص به هر گونه عملکرد، تهدید با هدف ترساندن یا آسیب رساندن به شهروندان، حکومت، گروهها یا شخصیتهای سیاسی ترور گفته میشود. در فرهنگ واژههای پارسی، ترور (Terreur) به معنای قتل سیاسی توسط اسلحه یا سلاح متعارف و غیرمتعارف رایج شده است. در فرانسه این گونه رفتار سیاسی که به معنای وحشت و ترس به کار گرفته شده، به حکومت انقلابی که پس از سقوط ژیروندنها (از 31 مه 1973 تا 1974 میلادی) در فرانسه استقرار یافت و اعدامهای سیاسی فراوانی را انجام داد، برمیگردد.
ترور در علم سیاست غالبا به کردارهای خشونتآمیز و غیرقانونی گفته میشود که حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها انجام میدهند و به رفتارها و کردارهای خشونتآمیز و هولناکی که گروههای مبارز برای رسیدن به اهداف سیاسی خود به آن دست میزنند، گفته شد.
ترور غالبا مشی سیاسی حکومتهای نامشروع، دیکتاتوری و استبدادی است. حکومتهای مطلقه فردی که با روشهای نامتعارف از قبیل شکنجه و اعدام و شیوههای آزاردهنده غیرقانونی و ایجاد پلیس مخفی و نهادهای سرکوبگر غیرقانونی و تعریف نشده و خودسرانه، مخالفان خود را سرکوب و در دل آنها رعب و وحشت میاندازند و مانند بختک سایه شوم خود را همواره بر زندگی فردی و اجتماعی آنها میاندازند و با ورود به حریم خصوصی زندگی مخالفانشان امکان هرگونه زندگی توام با آسایش خیال، لذت، فعالیت فردی و اجتماعی را از آنان سلب میکنند.
هراسافکنی و اقدام به روشهای خرابکارانه گروههای دستراستی و دستچپی برای باج گرفتن از دولت یا ترساندن آن نیز در زمره اقدامات تروریسم جای میگیرد.
گرچه در سده 21 میلادی و با ایجاد دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کشورها و نو شدن همه چیز، در شیوههای تروریستی نیز دگرگونی ایجاد شده و غالبا تروریسم اقتصادی نیز با هدف ایجاد بحران و بیثباتی اقتصادی در کشورها با به راهانداختن ناآرامیها و شورشهای خیابانی، رایج شده است.
تروریسم دولتی
تروریسم دولتی واژهای است که از آن میتوان برداشتهای متفاوت کرد؛ واژهای بسیط با شمول گسترده اما جنجالی و اصطلاحی که برای تعریف عملکرد دولتهایی به کار میرود که در امور داخلی و سیاست خارجی کشورهای دیگر دخالت میکنند.
این دخالت معمولا با توسل به شیوههای تروریستی یا حمایتهای نظامی برای زوال، تضعیف یا براندازی دولتها یا دستگاه حاکمه آن کشور به کار گرفته میشود؛ همانند آنچه کشورهای غربی برای براندازی رژیم معمر قذافی اعمال کردند.
تروریسم دولتی در کمک مادی و معنوی به گروههای تروریستی مخالف برای انجام عملیات بمبگذاری، ایجاد انفجار، ناامنی در بنادر و سواحل، آدمربایی، هواپیماربایی و ترور سران سیاسی نیز مصداق دارد.
بارزترین حکومتهایی که میتوان آنها را در زمره تروریسم دولتی قرار داد، دولتهای توتالیتر (مطلقه فردی) آدلف هیتلر در آلمان نازی، ژوزف استالین در شوروی کمونیستی سابق، بنیتو موسولینی در ایتالیای فاشیستی، آگوستو پینوشه در شیلی، ژنرال فرانکو در اسپانیا، صدام در عراق و حکومتهای اخیر همانند بن علی در تونس، معمر قذافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر، نظام سیاسی محافظهکار کشورهای حاشیه خلیج پارس و... موارد بسیاری از این دست که در این گفتار نمیگنجد.
برایان جنکینس (B. Genkins) خبرنگار معروف و فعال در حوزه تروریسم، از تروریسم دولتی با عنوان «جنگ از راه قائممقام» یاد میکند و باور دارد: کشورهای پیرو تروریسم دولتی، با اشراف به محدودیتهای جنگ متعارف، بهرهگیری از امکانات سازمانهای تروریستی را که خود در پیریزی و ایجاد آنها نقش اصلی داشتهاند برای ایجاد بیثباتی و ناامنی سیاسی و رکود اقتصادی در کشورهای مورد نظرشان ترجیح میدهند زیرا از نظر جنکینس، این شکل از تروریسم نیاز به هزینه و سرمایهگذاری کمتری نسبت به جنگهای معمول دارد. به علاوه این شیوه میتواند به عنوان یک نقاب موجه برای کشورهایی باشد که تروریسم اروپا از آن حمایت میکنند.
با این وصف تفاوت عمده میان تروریسم دولتی و غیردولتی در شیوه بهکارگیری و بهرهجستن از آن است. به بیان دیگر طراح و مجری اعمال تروریستی غیردولتی، افراد، گروهها و احزاب سیاسی هستند و طراح و مجری کارهای تروریستی دولتی، یک یا چند دولت ویژهاند.
از این دیدگاه مشارکت یک دولت یا دولتها در کارهای تروریستی به دو گونه مستقیم (مشارکت خود دولت) و غیرمستقیم (با کمکهای مالی و تسلیحاتی به گروههای کشورهای مورد نظر) اعمال میشود.
در هر دو نوع، ایالات متحده آمریکا نمونه بارز این گونه تروریسم در عراق و افغانستان بوده است.
اما برخی گروههای آزادیبخش ملی، گروههای انقلابی (مانند ویتکنگها در ویتنام) و گروههای قومی ـ مذهبی (مانند سپاه صحابه در پاکستان) در زمره گروههای تروریستی غیردولتی قرار میگیرند.
ایران و تروریسم
ایران کشوری است که دستکم پس از سال 1357 قربانی بزرگ تروریسم از نوع دولتی و غیردولتی آن بوده و این در حالی است که با اتهامات واهی و بیاساس چون حمایت از تروریسم روبهروست.
علل اصلی که ایران در چنبره ناجوانمردانه تروریسم گرفتار شده، اصولی است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سیاست داخلی و خارجی کشور نهادینه شد.
این اصول نوین که لازمه هرگونه دگرگونی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با نام «انقلاب» است در تشکیل حکومت جهانی (عدل الهی)، سیاست راه سوم متفاوت و جدا از دوران نظام دوقطبی شرق و غرب یا همان شعار معروف نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی که رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) بر آن پافشاری میکرد و سیاستهایی از این دست موجب شد کشورهای مختلف به سرکردگی آمریکا، شوروی و رژیم صهیونیستی ترورهای کور سیاسی و اقدامات خرابکارانه با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی را طرحریزی و اجرا کنند.
کودتای نوژه، غائلههای احزاب و گروهها اوایل انقلاب در مناطق مختلف کشور ، نمونه بارز اعمال تروریستی دشمنان علیه ایران و نظام حاکم بر آن است.
با این وصف، نوع تروریسمی که علیه ایران به کار گرفته شده، روشهای عمومی و شایع آن یعنی ایجاد ترس و وحشت با هدف ایدئولوژیک و عامدانه بوده است.
در 30 سال گذشته، ایران قربانی اعمال و سیاستهای تروریستی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی بوده که مصداق بارز و کامل تروریسم دولتی هستند.
در این مورد ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران در ژوئن 1988 و حمله به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس (اکتبر 1988) توسط آمریکا نمونههای آشکار اقدامات تروریستی دولتی علیه ایرانهستند.
با وجود این، تهدید به حمله نظامی به ایران که چند سالی از سوی ایالات متحده در دستور کار سیاستمداران این کشور و رژیم صهیونیستی قرار گرفته، بارزترین سند متهم بودن این دولتها به تروریسم علیه ایران به شمار میآیند.
این گزینه از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی (حمله به ایران) با دو دلیل واهی و البته مهم بهزعم آنها صورت گرفته است؛ اول حمایت ایران از تروریسم و گروههای تروریستی، دوم دستیابی به سلاح هستهای.
البته نادرست بودن هر دو نیز به اثبات رسیده و ایران فعالیتهای هستهای خود را با رویکرد صلحآمیز و شعار معروف «انرژی هستهای برای همه، سلاح هستهای برای هیچکس» دنبال کرده است، اما کینه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نسبت به ایران عمیقتر از این استدلالهاست.
قطع شدن دست چپاولگر آنها از منابع و ثروت ایران دلیل اصلی آنها به دامن زدن به اتهامات ذکر شده است.
تروریسم نوین
یکی از بهانهها و دستاویزهای ایالات متحده آمریکا به عنوان رهبر تروریسم نوین جهانی چه در اقدام و چه در حمایت از تروریسم، تامین منابع خود و متحدانش بوده است.
در این خصوص حمله تروریستی علیه مردم جهان بویژه مردمان ستمدیده عراق و افغانستان و همچنین تجهیز و ترغیب صدام حسین در یورش به ایران را می توان از جمله مهمترین اقدامات آمریکا برای تامین منابع در منطقه دانست.
با این وصف مشی نوین تروریستی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی به عنوان سرکردگان تروریسم جهان، از سوی مشاوران باراک اوباما، مانند جان برنان پیشنهاد و توسط اوباما اعلام و اجرا میشود.
این تروریسم نوین با مشاوره برنان و اجرای اوباما بر ایران و سوریه، تاکید میورزد. با پایان یافتن جنگ سرد و پس از سال 2000 میلادی مساله «مبارزه با تروریسم» و لزوم برخورد با آن، در گستره وسیعی از تئوریها، پژوهشها، برنامهها و مباحث سیاسی و ابزار تبلیغاتی و انتخاباتی مطرح شد.
بوش پسر توانست با دستاویز قراردادن همین مساله دو دوره بر کاخ سفید چنگ بزند. اوباما نیز با توسل به همین شعار توانست به ریاست جمهوری برسد، در حالی که هر دو نفر از مهمترین عاملان اقدامات تروریستی علیه جهان هستند.
لشکرکشیهای آمریکا به خاورمیانه و تحمیل مصیبتهای دهشتناک جنگ بر مردم کشورهای این منطقه و تحمیل هزینههای گزاف اقتصادی و نظامی بر مردم آمریکا در قالب همین تروریسم نوین صورت گرفت.
براساس تازهترین پژوهشهای انجام شده در دانشگاه «براون» (Brown) آمریکا، کاخ سفید با وجود کسری بودجه وحشتناک از سال 2000 تاکنون، دستکم 3700 میلیارد دلار صرف هزینههای سرسامآور جنگ کرده است. از این هزینهها، 255هزار کشته و 365 هزار زخمی در حوزه نیروی انسانی بوده است.
از این شمار تلفات 31هزار و 714 نظامی آمریکایی، 1200 نظامی ناتو، 9900 سرباز عراقی، 8800 نفر سرباز افغانی، 3500 سرباز پاکستانی و 2300 نیروهای شرکتهای امنیتی بودهاند.
یادداشتها:
برای آگاهی بیشتر رک:1 ـ فرهنگ معین، فراز حرف «ت»2 ـ فرهنگ اصطلاحات سیاسی آکسفورد، برگردان داریوش آشوری.
http://ayam.jamejamonline.ir
نظرات