متدین‌ها اول انقلاب در مسجد عروسی می‌گرفتند/ خاطره‌ای از تنفیذ لباس روحانیت خدمت مقام معظم رهبری


1915 بازدید

متدین‌ها اول انقلاب در مسجد عروسی می‌گرفتند/ خاطره‌ای از تنفیذ لباس روحانیت خدمت مقام معظم رهبری

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، پدر و پدربزرگش روحانی بودند، بسیاری از علما مرحوم آقاشیخ محمدحسین ذوعلم فشارکی از لحاظ علم، دین و اخلاق می‌شناسند، تولد در چنین خانواده‌ای خواسته یا ناخواسته بچه‌ها را به سمت علم و دین سوق می‌دهد، مخصوصاً اگر اساتید گرانمایه‌ای چون مرحوم پرورش نیز در ترغیب و تشویق به تحصیل مشوق فرد باشند.

حجت‌الاسلام علی ذوعلم هم دانشگاه درس خوانده و هم حوزه حتی یک دوره‌ای میان کار و زندگی را رها کرده و به قم برای ادامه تحصیل رفته و همه این کارها و پیشرفت‌ها را مدیون حجت‌الاسلام رشاد، رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی می‌داند و او یکی از دوستان دیرینه‌اش به شمار می‌آید.

وی با اساتید و علمای بزرگی همچون شهید مفتح، شهید مطهری، مرحوم امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری ارتباط داشته و می‌گوید که برای ملبس شدن بسیار مشتاق بوده حتی در فضایی که شاید خیلی‌ها لباس را هم کنار می‌گذاشتند. روایت جالبی از حضورشان خدمت مقام معظم رهبری در نماز جمعه به همراه حجت‌الاسلام رشاد دارد.

حجت‌الاسلام ذوعلم فعالیت‌های اجرایی زیادی داشته است؛ از دوران انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی گرفته تا یک دوره فعالیت در صدا و سیمای کرمانشاه و ایلام و همینطور فعالیت چند ساله در آموزش و پرورش از جمله مسؤلیت اجرایی در امور تربیتی و دفتر تألیف کتب درسی و همکاری‌های حوزه و آموزش و پرورش.

وی دو سال و اندی نیز رایزن فرهنگی ایران در پاکستان بوده و می‌گوید که یک همسر فرهنگی گرفته و هنوز هم همسرش مشغول کار فرهنگی است و هیچ مشکلی برای کار بیرون از منزل همسرش نداشته و ندارد.

نویسنده مقالات «تأملی در مفهوم چالش»، «ت‍ح‍ل‍ی‍ل‍ی‌ ب‍ر م‍ن‍ش‍ور روح‍ان‍ی‍ت‌، سیاست روز»، «آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی»، «از اصولگرایی تا کارآمدی»، «اندیشه ولایت فقیه و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی»، «اصولگرایی و تحول»، «همسویی یا تعارض؟» و کتابهای «انقلاب و ارزشها»،«نظریه تحول در اسلام»،‌« تجربه کار آمدی حکومت ولایی» و  ... می‌گوید که یکی از بحث‌های مهم جامعه امروز علاوه بر توجه بروکراسی سکولار، همکاری حوزه و دانشگاه و آینده نوید بخش آن با توجه به گفتمان مشترک بین آنها است.

وی پیش‌تر مدیرکل طرح و برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مشاور برنامه‌ریزی و آموزشی وزیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اکنون نیز رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و تا امروز هم در این حوزه فعال و کماکان کار فرهنگی و اجتماعی می‌کند.

حجت‌الاسلام ذوعلم به گردش و تفریح و مسافرت علاقه‌مند است اما درباره انواع هنرها از موسیقی تا سینما معتقد است که ما هنوز تعریف صحیحی از فلسفه هنر ارائه نداده‌ایم و همین امر ما را به بیراهه برده است.

بخش دوم و پایانی گپ‌وگفت با حجت‌الاسلام علی ذوعلم را در ادامه می‌خوانیم:

 

 

 

*بفرمایید از زمانی که ملبس شدید، همه جا با لباس روحانیت حضور پیدا کردید؟

-بله بعد از ملبس شدن در هیچ سفری لباس را کنار نگذاشتم.

*هیچ وقت مشکل خاصی با این لباس برایتان پیش نیامده بود؟

-خیر واقعاً نشد، حتی گاهی به عکس این مطلب نگاه دیگران به ما مثبت بود و ما را نماد یک تفکر ناب اسلام می‌دانستند که داعیه آن مشخص است.

دوستی دیرینه‌ای با حجت‌الاسلام رشاد دارم

*راستی از پاکستان که بازگشتید کجا مشغول شدید؟

-از پاکستان که آمدم، عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شدم. از سال 76 جناب آقای رشاد مرا دعوت به پژوهشگاه کردند، من با ایشان از زمانی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم، آشنایی قبلی داشتم، با هم درس حوزه خواندیم، درس استاد حاج آقا مجتبی تهرانی و بسیاری از فضلای بارز و مبرز تهرانی. البته با آقای رشاد از رایزنی فرهنگی ایران و پاکستان آشنا شدم، یک دوره ایشان معاون پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودند و سفری به پاکستان آمده بودند، این سفر خوبی برای ما و ایشان بود و بحث‌های تازه‌ای بین ما مطرح شد بنابراین بعد از آن ایشان مرا دعوت به پژوهشگاه کردند و من هم مشغول شدم، البته من تا آن زمان ملبس به لباس طلبگی نبودم و آغاز سال 78، عید غدیر آن سال خداوند توفیق داد که در این لباس باشم و به آن مفتخر باشم، البته هیچ‌گاه خود را لایق این لباس ندانستم.

مقام معظم رهبری گفتند که تنفیذ لباس روحانیت نشنیده بودیم!

*توسط چه کسی ملبس شدید؟

- قرار بود آن زمان آقای رشاد هماهنگ کنند که من خدمت مقام معظم رهبری مشرف شوم، ایشان سفر حج رفتند و سفرشان هم طول کشید، از طرفی من با خودم عهد بستم که عید غدیر آن سال ملبس شده باشم و شرایط هم سخت بود آن زمان هم فضایی بود که یک کسی در جلسه‌ای گفت، عده‌ای هم که اکنون ملبس هستند، لباس روحانیت را کنار می‌گذارند. بعد از انتخابات سال 76 یک فضاهای مصنوعی ساخته شده بود و یک قدری از آن هم طبیعی بود. یک فردی به من در جلسه‌ای این مطلب را گفت که مثلاً اینکار را نکن و مقبولیت زیادی ندارد و بقیه هم دارند لباس را کنار می‌گذارند، من زمانی لباس روحانیت را پوشیدم، انگیزه‌ام زیاد بود و البته مواقع تبلیغی پیش از آن گاهی لباس می‌پوشیدم ولی دائمی نبود اما دیگر عید غدیر سال 78 عزمم جزم شد، اگرچه توفیق نشد ما خدمت حضرت آقا برسیم و وقتی آقای رشاد از حج برگشتند به ایشان گفتم که توفیق نشد شما باشید ما در جلسه عمومی خدمت حضرت آقا رسیدیم و ملبس شدیم و اولین جلسه بود و همانجا یک عده از دوستان ما را دیدند و تعجب کردند ما هم گفتیم قبلاً لباس می‌پوشیدیم ولی لباس روحانیت خیر!

بعد از چند ماه حجت‌الاسلام رشاد هماهنگ کردند یک نماز جماعت خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، رهبری هم دورادور به من لطف داشتند من هم گفتم که آقا ما آمدیم که این لباس روحانیت را برای ما تنفیذ کنید! ایشان هم تعجب کردند و لبخند زدند که تنفیذ لباس روحانیت نشنیده بودیم! خلاصه ایشان در آن جلسه دو مطلب به ما گفتند که منشأ دو کار مهم در پژوهشگاه و کانون اندیشه جوان شد، چون اوایل کار کانون اندیشه جوان بود و جلسه بابرکتی هم برپا شد و بعد از آن هم در حقیقت من با همین لباس روحانیت سفرهایی داشتم.

در دوره‌ای هم که در وزارت آموزش و پرورش مأمور به خدمت از پژوهشگاه شدم، باز با همین لباس ادامه و استمرار کار کردم.

یک دوره پنج ساله تنها به قم رفتم

*تحصیل حوزه را چه کار کردید؟

-من یک دوره پنج ساله در قم بدون خانواده به درس خارج پرداختم، با اینکه در پژوهشگاه مسؤلیت داشتم و قائم مقام بودم اما حاج‌ آقای رشاد به من اجازه تحصیل دادند.

*یعنی پنج سال تنها زندگی می‌کردید؟

-هفته‌ای چند روز قم و هفته‌ای چند روز هم تهران با خانواده بودم، سال 88 که دولت هشتم، محمود احمدی‌نژاد مشغول کار شدند و وزیر وقت آقای فرشیدی از من خواستند که در آموزش و پرورش کار کنم و فعال شوم، من فکر کردم که اکنون در این فضا وظیفه دارم آقای رشاد دوباره موافقت کردند که چهار سالی مأمور به خدمت از پژوهشگاه در آموزش و پرورش شوم. آن سال‌ها در دفتر تألیف کتب درسی و نیز ستاد همکاری‌های حوزه و آموزش و پرورش مشغول شدم، تا سال 90 در این حوزه فرهنگی ـ آموزشی فعال بودم و در سال پیامبر اعظم(ص) دیگر اشتغالاتم اجازه نمی‌داد که در این جا بمانم و بنابراین کناره‌گیری کردم.

متدین‌ها آن دوران مراسم ازدواجشان را در مسجد می‌گرفتند

*از خانواده‌تان پرسیدم، اما درباره ازدواجتان خیر. در چه مقطع تحصیلی و زندگی‌ ازدواج کردید؟

-من سال 58 یک سال پس از انقلاب ازدواج کردم، در یک فضای بسیار ساده و انقلابی از هیچ یک از این بند و بست‌های امروز که خود خانواده‌ها و دختر و پسرها به آن فکر می‌کنند خبری نبود، آن زمان حتی خیلی جوان‌های متدین انقلابی ازدواجشان را در مسجد برگزار می‌کردند، ما هم در همین زمان ازدواج کردیم یکی از دوستان هم دانشکده‌ای ما که هم‌فکری نزدیکی با هم داشتیم همسرشان دوستش را به ما معرفی کرد، ما هم صحبت کردیم و در همان سال 58 روز میلاد پیغمبر (ص) عقد ازدواجمان جاری شد.

*همسرتان دانشجو بودند؟

-بله دانشجوی رشته روانشناسی دانشگاه تربیت معلم بودند و من هم آن دوران دانشجو بودم.

*بعد از ازدواج هم تحصیلشان را ادامه دادند؟

-بله ادامه دادند و مدرکشان را گرفتند و به کار فرهنگی مشغول شدند.

کار بیرون از منزل زنان باید یک مسئولیت اجتماعی و دینی تلقی شود نه شغل اقتصادی!

*با کار بیرون از منزل همسرتان مشکلی نداشتید؟

-به هیچ وجه مشکلی ندارم چرا که این کار را یک مسؤلیت و ادای وظیفه فرهنگی و دینی می‌دانستم، بنابراین کار بیرون از منزل نه به عنوان شغل اقتصادی، بلکه یک مسؤلیت اجتماعی و دینی باید تلقی بشود، به هیچ وجه موافق نیستم که گاهی بخشی از بار وظیفه خانواده رسماً به عنوان یک وظیفه برعهده خانم‌ها گذاشته بشود، این فشار بر آنها تلقی می‌شود ولی صرف نظر از اینکه چه مقدار حضور به درآمد منجر می‌شود ، اصل کار ارزشمند است و هنوز هم همسر من گاهی که می‌خواهند کار مدرسه را کم کنند من مخالفت می‌کنم.

*هنوز هم فعال هستند؟

-بله در دبیرستان مشغول هستند و نقش مفید و مؤثری هم دارند.

3 فرزند دارم که بیشتر مشاورشان هستم تا نصیحت‌گر

*چند سال پس از ازدواج بچه‌دار شدید؟

-اولین فرزندمان 13 آبان سال 61 به دنیا آمد، آن زمان مسؤلیت تربیتی در آموزش و پرورش داشتم، عصر 13 آبان ما هم مشغول کار بودیم که مژده دادند فرزندم به دنیا آمده، سال 66 فرزند دومم و سال 68 فرزند سومم به دنیا آمد. فرزند اولم پسر و دومی دختر و سومی هم پسر بود.

*همه ازدواج کردند؟

-پسر و دخترم ازدواج کردند، یک پسرم دانشجو و در منزل هستند.

 

*سلامت باشند کار فرهنگی هم می‌کنند؟ چطور به آنها مشورت ارائه دادید؟

-سعی کردم برای بچه‌ها بیشتر مشاور باشم مثلاً در حوزه انتخاب رشته با توجه به آشنایی با فضای دانشگاهی برایشان توضیح می‌دادم که اقتضائات این رشته و دانشگاه و مشاغل آن چیست و از جهت جهت‌گیری‌های کلی فکری و فرهنگی خوشبختانه مسیر همین است، البته اختلاف سلیقه‌های سیاسی شاید داشته باشیم.

*چالش هم با آنها داشتید؟

-بله بحث و گفت‌وگو می‌کنیم مخصوصاً زمان‌های انتخابات، ولی معمولاً رأی‌هایی در منزل ما داده می‌شود اگر هفت نفر هستیم به علاوه عروس و دامادهایم ممکن است هشت، نه رأی داشته باشیم! (با خنده) این اختلاف نظر به حمدالله وجود دارد اما به بحث و گفت‌وگو منتهی می‌شود و خود من هم از این فضاهایی دانشجوها هستند و بحث‌های فرهنگی و مطالعات سنجش فرهنگی جامعه بهره می‌برم و از اینها سؤالات و گره‌ها و مشکلات را دریافت می‌کنم و این فضاهای بحث و گفت‌وگو باید در جامعه و خانواده موجود باشد.

سعی کردم برای فرزندانم اعمال محدودیت نکنم

*آن زمان که کوچکتر بودند هیچ وقت محدودیتی هم برایشان قائل می‌شدید، مثلاً برای دیدن برخی از برنامه‌های تلویزیون یا تفریحات خاصی؟

-هیچ پدری و مادری واقعاً نمی‌تواند محدوده‌هایی برای فرزندانش ترسیم نکند گاهی این محدوده‌ها به عنوان ترسیم محدوده است گاهی اعمال محدودیت. خود من سعی‌ام این بوده که اعمال محدودیت نباشد گاهی البته شاید من و همسرم تفاوت نظر هم با هم داشتیم چرا که همسرم قائل به این بودند که در این فضا محدودیت وجود داشته باشد، من مخالف بودم و می‌گفتم ما الان اعمال محدودیت کنیم همه چیز جنبه سلیقه‌ای پیدا می‌کند و شاید تأثیر مثبت نداشته باشد و چه بسا گاهی در عمل حق به جانب همسرم هم باشد، ولی من قائل به این بودم که باید فرصت‌های انتخاب را برای فرزندانمان فراهم کنیم تا آنها این را تمرین کنند و بتوانند در یک وضعیت طبیعی و مناسبی رشد کنند این بسیار کار خطیری است.

مجال طرح بحث با جوانان را فراهم کنیم

گاهی در مصادیق پدر و مادرها دچار تردیدهای شدید می‌شوند ولی مجموعاً سبک خود من در تعاملاتم با همه جوان‌ها این است که فضا باید کاملاً منطقی البته همراه اخلاق و ادب باشد ولی باید مجال طرح بحث فراهم شود البته یک زمانی در کانون اندیشه جوان پیشنهادی دادم و طرح اجرا شد، دیدیم که نتیجه آن چقدر خوب بود اینکه بنشینیم و به پرسش‌های جوانان پاسخ دهیم، می‌توانیم در همین پاسخ یابی به پرسش‌هایشان آنها را مشارکت دهیم، یک نشستی درباره بحران هویت جوانان و شکاف نسلی ما با دوستان کانون اندیشه جوان در شهر قم و با حضور عده‌ای از علاقه‌مندان در دوره اصطلاحات ترتیب دادیم که صبح تا بعدازظهر به طول انجامید، در این نشست مطرح کردیم که عده‌ای معتقدند ما دچار بحران هویت هستیم و نسل ما با شما شکاف پیدا کرده است، این مسأله بسیار جالب و تأثیرگذار بود و بازخوردها به مراتب جذاب‌تر.

عقیده من این است جوانان بی آلایش و پاک هستند و ما باید فضایی برای حرف زدن آنها ایجاد کنیم، این فضا به رشد آنها می‌انجامد و قطعاً این امر با اعمال محدودیت شدنی نیست ما جایی هم که لازم است محدوده‌هایی ترسیم شود، اعمال می‌کنیم البته علت این محدودیت‌ها باید بیان شود اما یک جاهایی اعمال محدودیت سلیقه‌ای است،‌باید از آنها پرهیز کنیم.

*همینطور است. به فعالیت‌های کنونی‌تان بپردازیم. الان اینجا تمام وقت هستید؟

-بله من عضو رسمی گروه فرهنگ پژوهشی پژوهشگاه هستم و تقریباً کل هفته اینجا مشغولم مگر سفری پیش بیاید و نباشم، یک کار تحقیقی هم درباره فرهنگ ناب اسلامی و بعضی بحث‌های جدید در این حوزه در دست دارم، اکنون عضو اندیشکده فرهنگ مرکز علمی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هستم بنابراین با فرهنگیان هم بی ارتباط نیستم.

مطالعه‌ام کما فی السابق ادامه دارد

*مطالعاتتان در طول روز چقدر است؟

-خیلی تفاوتی با گذشته نکرده و کمافی السابق مطالعه زیاد دارم بقیه مسؤلیت‌هایم به جز پژوهشگاه وقت زیادی از من نمی‌برد شاید هفته‌ای یا دو هفته‌ای یک جلسه داشته باشم بقیه دیگر به مطالعه و کارهای پژوهشگاه می‌گذرد، در برخی کارگاه‌های تخصصی و نشست‌هایی که دانشگاه‌ها می‌گذارند نیز شرکت و در بعضی سخنرانی دارم و درگیر مباحث و مسائل روز اجتماعی هستم.

تفریح عامل شادابی و نشاط است بنابراین بدان علاقه‌مند هستم

 *به اوقات فراغت و گردش و تفریح هم علاقه دارید؟

-بله حتماً علاقه‌مند هستم، چرا که اگر کسی به تفریح علاقه نداشته باشد، انسان طبیعی نیست. گاهی با خانواده مسافرت می‌رویم اگر بچه‌ها برنامه‌شان هماهنگ شود تفریح و گردش می‌رویم. همین نشست‌ها با جوانان، دانشجویان و دوستانی که به پژوهشگاه می‌آیند یا گاهی ما به دانشگاه‌ها می‌رویم خودش یک نوع تفریح تلقی می‌شود و تفریح برای ما همین شادابی و نشاط است، به چشم می‌بینیم نسل امروز چقدر مؤمن‌تر، برجسته، فکور و دوراندیش‌تر از نسل ماست، ما هم در زمان خودمان دانشجو و انقلابی بودیم و میانگین تعهد انقلابی و معرفت اسلامی و روحیه مجاهدت در کار ما به مراتب زیاد بود.

*نظرتان درباره جوانان را تأیید می‌کنم، ولی ما سؤالات و اندیشه‌های سکولاریستی یا تفکرات انحرافی هم بین جوانان مشاهده می‌کنیم. اینها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

-خود همین پرسش‌های جوانان مشخص می‌کند که افراد دغدغه فکری دارند تا یک جوان بی تفاوت که اصلاً فکر نمی‌کند. من فکر می‌کنم و اعتقاد به این قضیه دارم و کسانی مثل استاد مطهری این مطلب را تأکید می‌کنند که این روحیه پرسش‌گری و چالش علمی بسیار مقدس است، ما باید این فضاها را مقدس بشماریم و نهایتاً کسانی دنبال کار پژوهش هستند به نقطه درست می‌رسند.

بوروکراسی سکولار نظام‌ مردم ‌سالاری ما را تهدید می‌کند

*فکر نمی‌کنید برخی لایه‌های جامعه را این اندیشه‌ها تهدید می‌کند؟

-قطعاً همینطور است، لایه‌هایی که تهدید می‌شود ناشی از این پرسش‌گری‌ها قطعاً نیست اینها عمدتاً ناشی از رسوباتی است که در جامعه خود ما از دوران گذشته قبل از انقلاب وجود داشت و اینها تأثیرات خود را تدریجاً می‌گذارد، فرصت نیست وگرنه من بحثی را مطرح می‌کردم که نسبت به آن بسیار دغدغه دارم و مورد بی توجهی هم هست، بحث بوروکراسی سکولاریسم که امروز در جامعه ما حاکم شده است، امروز نظام‌های مردم سالاری باید وجود داشته باشند ولی چالشی که در برابر مردم سالاری دینی است، بوروکراسی سکولار است حتی برخی شخصیت‌های متدین انقلابی ما را همین بوروکراسی تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و در مسیر خود سوق می‌دهد، من فکر می‌کنم درباره اینها باید کار کرد و بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت شاید مهمترین کارکردش در این زمینه باشد، خود این ایده‌ها و گفتمان‌ها در جامعه ما که فضای ذهنی نخبگان، طلبه‌ها و دانشجویان ما را به خود جذب می‌کند بسیار مغتنم است.

همین که دغدغه‌های فکری حوزه و دانشگاه مشترک می‌شود بحث مهمی است هم حوزه درباره پیشرفت می‌اندیشد هم دانشگاه و هر دو به علوم انسانی اسلامی می‌اندیشند و تحول آن را مطرح می‌کنند.

آینده همکاری حوزه و دانشگاه با طرح گفتمان‌های مشترک نویدبخش است

*فکر می‌کنید همکاری که باید بین حوزه و دانشگاه وجود داشته باشد، الان راضی کننده است؟

-در حد مطلوب قطعاً نیست، ولی خود گفتمان مشترک انگیزه بسیار قوی است که این همکاری‌ها به طور طبیعی مشترک بشوند این هم باز باب واسعی دارد که امروز حوزه و دانشگاه ما فاصله زیادی با هم دارند ولی نسبت به قبل خیلی همدیگر را بیشتر می‌شناسند و بیشتر هم را درک و تحمل می‌کنند و حاضرند با هم همکاری و هم‌فکری داشته باشند ولی فکر می‌کنم آینده همکاری حوزه و دانشگاه با طرح گفتمان‌های مشترک بسیار نویدبخش‌تر از امروز جامعه است.

*سؤال نهایی. هنر موسیقی، سینما، فیلم و تلویزیون کدام یک بحران بیشتری دارد؟

-فقدان نظریه اسلامی هنر و کم توجهی در ریشه‌یابی فلسفی و نظری هنرهای امروز و دیروز و نسبت سنجی میان اینها در نهایت فقدان نقشه محتوایی برای رشد هنر در جامعه بسیار مبنایی و کلی است و هنوز هم مسأله‌اش به صورت مسأله مطرح نشده، یعنی درباره فلسفه علوم انسانی امروز بحث می‌شود گرچه شاید خیلی‌ها فلسفه هنر را ذیل علوم انسانی قرار بدهند ولی فلسفه هنر باید عمیق‌تر پرداخته بشود، حرکت‌های لاک پشتی دقیقی هست ولی ما در این زمینه باید بسیار کار کنیم و پیش و پس از اینکه بخواهیم به مباحث فقهی و قالبی و ابزاری هنر بپردازیم باید به آن بحث‌ها بپردازیم ، البته پرداختن به این بحث‌ها هم در جریان برنامه‌ریزی و تدبیر فرهنگی ما لازم است و لازم‌تر هم بحث بنیان‌های نظری و فکری و فلسفی مقوله فرهنگ و هنر هست، بخصوص بحث هنر.

*صحبت پایانی و برنامه‌ آینده نزدیک چیست؟

-متأسفانه وقت ما امروز تمام شد، ولی من دغدغه زیاد دارم باید یک جلسه دیگر بگذاریم بنابراین من این جمله پایانی را برای جلسه بعد می‌گذارم.

*تشکر از وقتی که برای ما گذاشتید.

-خواهش می‌کنم شما هم زحمت کشیدید.


فارس