درس های تاریخی از شهادت شهیدان رجایی و باهنر
2199 بازدید
مقدمه:
هشتم شهریور 1360، هنگام برگزاری جلسه رئیسجمهور و نخستوزیر در دفتر نخست وزیری، به ناگاه در انفجاری مهیب آتش و خون درهم آمیخت و رجایی و باهنر، به فیض شهادت نائل شدند. این حادثه، یک ماه پس از فرار بنیصدر و رجوی، سرکرده سازمان منافقین، از ایران رخ داد و درکارنامه عملیاتهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ثبت شد.
عملیات تروریستی که به شهادت دو مقام مهم و کلیدی بصورت همزمان انجامید کافی بود تا هر نظام تازه پایی را با فروپاشی درونی روبرو کند ، اما ایمان و صلابت اعجابانگیز امام خمینی (ره) و تصمیمات سریع و قاطع ایشان در بحرانها و پیامها و سخنرانیهایِ تسکینبخش و آرامش آفرین ایشان و هوشیاری مردم با ایمان ایران باعث سر وسامان دادن به امور ومأیوس شدن دشمن وحیرت محافل خبری و سیاسی جهان شد. این نوشتار، زندگی، مبارزات و نحوهی شهادت این دو شخصیت برجسته ی انقلاب و از رهروان خط سرخ علوی را وجه همت خود قرار داده است.
انفجار دفتر نخست وزیری
در سال 1360 ترورهای وحشتناک و متعددی توسط تروریستهای منافق کوردل علیه مقامات جمهوری اسلامی ایران انجام شد. در اوج این ترورها شهید رجایی که به عنوان رئیسجمهور ایران از یازده مرداد 1360 کار خود را آغاز کرده بود؛ تنها 28 روز بعد در این مسئولیت بزرگ به همراه یار دیرینش دکتر محمد جواد باهنر به شهادت رسیدند. شهید رجایی وشهید باهنرهنگام شهادت تنها ۴۸ سال سن داشتند.
درتاریخ 8 شهریور1360، کشمیری تروریست وابسته با سازمان مجاهدین خلق با قرار دادن کیف حاوی بمب درجلسه شورای امنیت کشور، دفتر نخستوزیری را منفجر کرد و در نتیجه این عملیات تروریستی،محمد علی رجایی رئیسجمهور ومحمد جواد باهنر نخست وزیر به شهادت رسیدند.
این واقعه درست دو ماه پس از آن رخ داد که آیت الله سید محمد بهشتی رئیس وقت دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ تن از چهرههای سیاسی و اجرایی عضو حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفترمرکزی این حزب به شهادت رسیده بودند.
جزئیات عملیات تروریستی
انفجار در ساعت ۳ بعد از ظهر روی داد و در این ساعت شهید رجایی، شهید باهنر و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور در یک جلسه فوقالعاده شرکت داشتند. در پی انفجار بمب که گفته میشود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمتهایی از ساختمان نخستوزیری در مجاورت خیابان پاستور منفجر شد. در این حادثه رجایی و باهنر و چند تن از مقامات کشور به شهادت رسیدند [1].
پیکر شهدای این فاجعه به صورتی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آنها ممکن نبود. از سوی دیگر در میان زخمیهای این حادثه اثری از رجایی و باهنر به چشم نمیخورد و بدینترتیب حدس زده میشد که دو پیکر از سه پیکر به دست آمده، متعلق به رئیسجمهور و نخستوزیر باشد. بالاخره در آخرین ساعت شب پیکرهای قربانیان حادثه از روی علائمی که در دندانهای هر کدام از آنها وجود داشت، شناسایی شد. [2] اکثر افراد صاحبنظر «مسعود کشمیری» را عامل انفجار معرفی کردند. زیرا او کیف حامل بمب را در زیر میز در کنار شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده بود و دقایقی پس از شروع جلسه آن محل را ترک کرده و از ساختمان نخستوزیری نیز خارج شده و در نهایت از کشور فرار کرد. عدهای در جریان انفجار و ساعتها پس از آن تصور می کردند کشمیری عامل ترور جزء شهدا است. زیرا کسی باور نمی کرد فردی که تا این حد مورد اعتماد شهید رجایی بود عامل نفوذی ترویستهای منافق باشد. ظاهراً با جمعآوری خاکستر و سوختههایی از اجساد آن را به عنوان تکهپارههای جسد کشمیری قلمداد کرده بودند؛ حتی روزنامه کیهان در 9 شهریور اعلام کرد که کشمیری از شهدای انفجار نخستوزیری است.[3] در نتیجه کشمیری از فرصت ایجاد شده استفاده کرده و از کشور خارج شد
امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر فرمودند: «ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند... گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند. آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد هم جنگ و هم رزم بودند. مرحوم رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خدا خواست که با هم از این دنیا به سوی او هجرت کنند» [4]
مقام معظم رهبری، یکسال بعد از شهادت مظلومانه رجایی و باهنر، در مورد ارزیابی این حادثه فرمودند: «ما امروز از این حادثه درس میگیریم که ضد انقلاب برای پیشبرد اهداف خودش، حاضر است چهرههایی به قداست رجایی و باهنر را به آن شکل فجیع نابود کند. ما میفهمیم که ضد انقلاب با چهرههای منافقانهای حاضر است در همه جا و حتی اتاق کار شهید رجایی نفوذ کند و به این وسیله جنایتی را انجام دهد؛ در صورتی که شهید، با همه زیرکی و هوشیاری او را نشناسد و چهره منافقانه او را نتواند تشخیص دهد. ما این حادثه را در تاریخ گذاشتیم، اما یک بایگانی بسته و متروک نیست، بلکه هر لحظه در مقابل چشم ماست و باید از آن عبرت بگیریم و همچنان که بارها گفتیم خودمان را برای سرنوشت افتخارآمیز و غرورآمیز این دو شهید عزیز آماده کنیم» [5]
جمع بندی :
دو شهید بزرگوار محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر در طول خدمت خود در آموزش و پرورش به عنوان دو مدیری که الگوی تراز خدمتگزاری به مردم را ارائه دادند؛ دراثر اعتماد به منافق کوردلی مانند مسعود کشمیری درعمل ازعامل نفوذی درونی ضربه خوردند. بویژه آنکه این ماجرا درچند عملیات تروریستی قبل و بعد از هشتم شهریور نیز تکرار شد.
دقیقا به همین دلیل توجه به گذشته افراد و وضعیت فعلی آنها و نیز بررسی امکان عامل نفوذی دشمن بودن را در هر شرایطی باید درنظر گرفت. به جرات میتوان گفت در سه سال ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بیشترین ضربات جبران ناپذیربه نیروهای مخلص و مدیر و مدبرازهمین ناحیه اعتماد به عامل نفوذی وارد شد. اگرامروز نیروهای مومن و دلسوز و مبتکری چون شهید بهشتی،شهید رجایی، شهید باهنر، شهید قدوسی، و بزرگان دیگر بودند بطور قطع می توانستیم با قدرت و قوت بیشتری اهداف انقلاب اسلامی را محقق کنیم.
ضربه ای که انقلاب اسلامی از نیروهای درونی خورد به مراتب سهمگین تر از ضرباتی بود که در طول چهل سال از دشمنان خارجی دریافت کرد. بنابراین توجه بهدرس ها و عبرت های شهادت این عزیزان می تواند از ضربات پیش رو پیشگیری کند
شهیدان رجایی و باهنر را خصوصیت های وارسته ای داشتند که اگر نامشان بر سر زبانها نمی افتاد و حتی اگر پای به وادی سیاست نمیگذاردند، همچنان رجایی و باهنر می ماندند . زیرا با جدیت در دینداری، در راستی و سخت کوشی در رابطه با خدا و در دیگر خواهی، انسان دوستی و صداقت در ارتباط با دیگران، رجایی و باهنر شدند.
شهیدان رجایی و باهنر، نمایش فضیلت نمی دادند،زیرا آنها خود تجسم فضیلت بودند.درزمانه پر هیاهوی سالهای پیش و پس از انقلاب با مردم بودند و برای مردم خدمت کردند و خداجویی و دین باوری را درعرصه گفتار وعمل به منصه ظهورگذاشتند.آنها بخاطرپاکی نیتشان و اخلاص در عملشان به دیگران اعتماد داشتند امامنافقین کور دل با ظاهر فریبی تلاش کردند چهره واقعی خود را از دید تیز بین آنها پنهان کنند.
پی نوشت :
[1] روزنامه اطلاعات، ۹ شهریور ۱۳۶۰؛
[2] روزنامه اطلاعات، ۱۱ شهریور ۱۳۶۰.
[3] روزنامه کیهان، 9 شهریور 1360.
[4] صحیفه امام خمینی جلد ۱۵ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۱۳۴ تا صفحه 140
[5] راعی کلوجه، سجاد (1384). زندگی¬نامه سیاسی شهید رجائی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات