مرورى بر کارنامة شوستر و پشتیبانان دمکرات وى
937 بازدید
مورگان شوستر تابستان 1911 (12 جمادى الاول 1329) وارد تهران شد و به زودى کار خود را به عنوان خزانه دار و اختیار دار کلّ مالیة ایران، آغاز کرد. او، با موقعیت بسیار مهم دولتى که در ایران داشت، بنا به سنت معمول، بایستى از سفراى روس و انگلیس دیدارى دوستانه به عمل مىآورد، که چنین نکرد و همین امر (بویژه با تحریکات رقیب بلژیکى او: مرنارد، رئیس کلّ گمرک ایران) «نشانة دشمنى» با «قدرتهاى خارجى» قلمداد شد و سنگ بناى رنجشها و چالشهاى بعدى را گذاشت. سر جرج بارکلى، سفیر انگلیس، در 15 ژوئن 1911 به لندن نوشت: «شوستر هنوز با هیچ یک از سفارتخانهها تماس نگرفته و با مرنارد، رئیس کل گمرک، نیز آشنا نشده است و از این بىاعتنایى احساس رنجش مىکند».[1] رفتار شوستر به زودى، نه تنها وى را با روسها (که از ابتدا با مأموریت وى در ایران مخالف بودند) سر شاخ کرد، بلکه سبب شد افزون بر روسها، طیفى گسترده شامل بخشى مهم از حاکمیت ایران، و نیز آلمانها و فرانسویها و ایتالیایىها و خلاصه «اکثر سفارتخانههاى اروپایى و مأمورین بلژیکى و حتى انگلیسیها بر علیه او با یکدیگر متحد» شوند.[2]
انگلیسیها، البته، با روسها تضاد منافع داشتند و بدشان نمىآمد از دامنة نفوذ و قدرت حریف در خاورمیانه و ایران کاسته گردد. اما شوستر و محرّکان دمکرات او، در محاسبة تضاد لندن و پطرزبورغ، و برآورد میزان حمایت انگلیس از ایران در صورت چالش آن با روسیه، کاملاً اشتباه کرده و از این نکته غفلت یا تغافل داشتند که در آن برهة حساس، ترس از نفوذ و جاهطلبى فزایندة آلمان در آفریقا و آسیا، روس و انگلیس و فرانسه (متفقین بعدى در جنگ جهانى اول) را به هم نزدیک ساخته و قرارداد 1907 (تجزیة ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس) نیز مانع درگیرى حاد بین لندن و پطرزبورغ بود. در چنان شرایطى، روشن است که «دولت انگلیس حاضر نبود که منافع اروپایى کشور خود را به خاطر خزانهدار کل و نزاع با روسها به مخاطره اندازد».[3]
اشتباه دیگر شوستر، دخالت وى در امور سیاسى (و حتى نظامى) کشور بود[4]، که او را (خواسته یا ناخواسته) درگیر مبارزه با عناصر متنفذ و ذىنفع داخلى و خارجى مىساخت و این درگیرى، بیش و پیش از هر چیز، نخست به پروژة اصلاحات مالى (یعنى مسئولیت اصلى او) آسیب مىرساند. بالاتر از این، او در کشمکشهاى میان مجلس (جناح دمکرات) و دولت نیز وارد شده و به گونهاى محسوس، در مواردى نسبت به دولت، سرسنگینى بلکه مخالفت نشان مىداد.[5] کشمکش بین شوستر و برخى از وزیران به جایى رسید که زمانى، وزراى خارجه و تلگراف و مالیه (وثوق الدوله، معاضد السلطنه و حکیم الملک) از سر اعتراض به وى استعفا دادند و نایب السلطنه با این نصیحت که «امروز با این اغتشاشات استقلال شکن هر گاه شما بخواهید هر روز استعفا از شغل خود بدهید موجب اضمحلال مملکت خواهد بود»، آنان را از کنارهگیرى منصرف ساخت.[6] رئیس دولت، صمصام السلطنة بختیارى، نیز از شوستر و دمکراتهاى هوادار وى، سخت نفور و خشمگین بود، و با توجه به نیاز شدید و راهبردى که خصوصاً در شرایط سیاسى ـ نظامىِ دشوارِ ایران در آن ایام (= هجوم قواى محمدعلى میرزا و سالار الدوله از همه سو به کشور، و ایجاد اختلاف و آشوب شدید در ارکان مملکت) به سواران بختیارى (= ستون فقرات نظامى رژیم مشروطه) و مساعدت رئیسشان صمصام السلطنه وجود داشت، پیدا است نباید (با برخى بىحرمتیها یا سختگیریهاى بیش از حد) زمینة رنجش عمیق صمصام و دولت وى فراهم مىشد. چنانچه شوستر، همان «اصلاحات کلان مالى» و «تعدیل کلى دخل و خرج» در کشور را ـ با پختگى و تدبیر ـ پیش برده و به انجام مىرسانید، بالاترین خدمت را به ایران کرده بود، و دیگر نیازى به دخالت مستقیم در مسائل سیاسى و... نبود. چه، دیگران به حد کفایت به آن مىپرداختند.
اشتباه دیگر شوستر، و در واقع بزرگترین اشتباه او، به کارگیرى رسمى افراد انگلیسى (آن هم اشخاصى نظیر سرگرد استوکس که «عنصر ضد روسى متعصبى» شناخته مىشد[7]) جهت نظارت بر وصول مالیات کشور در منطقة نفوذ سنتى روسیه بود، که به قول آنت دستره، مستشار بلژیکى در ایران آن روزگار: «انتخابى از این بدتر ممکن نبود» و حتى وزیر خارجة بریتانیا (سِر ادوارد گرى) نیز به رغم موافقت اولیة خود با انتصاب استوکس، به زودى روى ملاحظة روابط خود با روسها و قرارداد 1907، موضع خود را تغییر داده و به بارکلى دستور داد شوستر را از این انتخاب منصرف سازد و او را متقاعد کند که یک افسر سوئدى را به جاى استوکس برگمارد: «باید به شوستر اطلاع بدهید که ما... نیز در صورت انتخاب یک افسر روسى براى تشکیل ادارهاى در مرز هندوستان مخالفت مىکردیم...»[8]؛ اندرزى که شوستر (به عذر انحصارِ شایستگىِ تصدّىِ این سمت به استوکس)، آن را نپذیرفت.[9]
نراتوف، معاون وزیر خارجة روسیه، بر انفصال استوکس اصرار ورزیده و گفت: «براى ما از نظر اصولى، محال است که در مورد دعوت استوکس به قبول سمت ریاست ژاندارمرى مالى که در منطقة نفوذ ما عمل خواهد کرد بىاعتنا باقى بمانیم».[10] در پى این امر مطبوعات روسیه نیز شدیداً پرچم مخالفت را برافراشته و لندن را براى اخراج استوکس از ارتش هند بریتانیا زیر فشار نهادند و حتى تهدید به لغو قرارداد 1907 کردند.[11] به گفتة جمعى از اعضاى وزارت خارجة ایران در آن روزگار: زمانى که شوستر استوکس را به ریاست ژاندارمرى برگماشت، سفارت روسیه اظهار داشت خوب است وى به ریاست ژاندارمرى جنوب ایران معیّن شود. شوستر نپذیرفته و پاسخ داده بود: مالیة شمال، مغشوش است. سفارت گفته بود: خوب است دست کم معاون استوکس یک نفر روسى باشد. باز شوستر نپذیرفته بود. سفارت روس به وزارت خارجة ایران اخطار کرده بود که ماژور استوکس را به این سمت نپذیرد و وزارت خارجه نیز این امر را پذیرفته بود. شوستر، به نشانة اعتراض به این عمل، چند روز به سر کار نیامد تا اینکه وزیر خارجه تغییر کرده و وزیر جدید (وثوق الدوله) ریاست استوکس بر ژاندارمرى را امضا نمود، آنگاه شوستر به سر کار خویش بازگشت.[12]
استوکس، گذشته از وجهة آشکار ضدّ روسى، از منتقدان سیاست رسمى دولت انگلیس و ادوارد گرى نیز بود و پخش این خبر، به زودى دشمنان مقتدرى را در وزارت خارجة بریتانیا براى او دست و پا کرد و دولت انگلیس را به سوى مخالفت با او سوق داد.[13] بعداً هم زمانى که وکلاى مجلس لندن درباب تجاوز روسها به ایران و سکوت بریتانیا (به رغم تضمین استقلال ایران در قرارداد 1907) شدیداً گرى را مورد اعتراض قراردادند، او در توجیه کار روسها و سکوت خویش، به این عذر (بدتر از گناه) متوسل شد که: ما در قرارداد 1907 با روسها، «حفظ منافع دولتین را نیز منظور داشتهایم. چون شوستر در منطقة نفوذ روس، عمال انگلیسى انتخاب نموده، لهذا دولت روس محض حفظ منافع خود، قشون به طرف شمال ایران سوق داده است...».[14]
افزون بر این همه، شوستر در بحبوحة درگیریها و مشکلات، نامة سرگشادهاى بر ضدّ سیاست روس و انگلیس در ایران تنظیم کرده و براى تایمز لندن (که حکم ارگان وزارت خارجة انگلیس را داشت) ارسال کرد که در آن روزنامه درج گردید و همزمان با این امر، ترجمة فارسى آن را نیز در ایران انتشار داد[15] و با این کار، بر آتش کینة آن دو قدرت، بنزین پاشید. چندانکه مخبر تایمز، در پاسخ به مقالة شوستر، اظهار داشت دولتین روس وانگلیس استقلال تام ایران را تضمین نکردهاند و ملت ایران، قیّم لازم دارد![16] و با این نوشته، چراغ سبزى به روسها نشان داد که زمینه را براى تجاوز بیشتر به ایران، مساعد ببیند.
در همة این موارد، دمکراتها (بویژه حسینقلى خان نواب و وحید الملک) نقش مشیر و مشاور شوستر، بلکه خط دهندة به او را داشته و طبعاً در مسئولیت عواقب زیانبار این حرکت، شریک بودند. به گفتة دکتر اتحادیه: «بعضى تحقیقات سالهاى اخیر نشان داده است که عدم درک وضعیت بغرنج سیاسى ایران از جانب شوستر بود که باعث این شکست شد. ضمناً به نقش دمکراتها که سیاستمدارانى ساده دل بودند اشاره شده که با پشتیبانى خود از شوستر، او را به اشتباه انداختند».[17] زمانى هم که کار از کار گذشته و روسها اولتیماتوم مشهور خویش را صادر کردند، متأسفانه باز دمکراتها، در برخورد با اولتیماتوم، و تعیین تکلیف فورى دولت ایران در قبال اولتیماتوم، تذبذبها، گربه رقصانىها و دفع الوقتهاى زیادى داشتند که گره روابط دو کشور را از آنچه که بود کورتر ساخته و نتیجتاً با از دست رفتن فرصتهاى اولیه براى حلّ مشکل، رفع غائله را بسیار پر هزینهتر از پیش نمود. رسالة «وقایع بیست روزه»، که در 3 محرم 1330 (یک روز پس از تعطیل مجلس دوم) و احتمالاً به قلم دهخدا یا دیگران[18] و با امضاى «یک نفر بىغرض»[19] نگارش یافته، ماجراى اقدامات نایب السلطنه، دولت و مجلس از آغاز تا پایان در برابر اولتیماتوم را مفصلاً شرح داده و ضمن آن به نقد مواضع و عملکرد دمکراتها پرداخته است.[20] به نوشتة رسالة یادشده:
مسلّم است در صورتى که مملکت بازیچة دست چند نفر بىرأى مجهول العقیده بوده و با امور سیاسى مملکت به طور شوخى معامله شود و در تمام مسائل مملکت مقاصد شخصى دخالت داشته باشد، امید بهبودى و اصلاحخیلى کمتر مىتواند در کار باشد. ادارة امور یک مملکت را که داراى 400 فرسخ طول و 200 فرسخ عرض و صاحب 30 کرور مردمان بدبخت است با تهدید و آدمکشى و لجاجت و تهمت به این و آن نمىتوان به جایى رساند و حفظ انتظام و ناموس و اَعراض این مردم بدبخت را با چنین بناى سستى که فقط به روى اغراض خصوصى و جهالت و لجاج گذاشته شده نمىتوان ضمانت نمود و امور سیاسى مملکت را با احاطه[ اى] که از همسایههاى ظالم قوى ایران موجود است فقط با... تمایلات و بدون... تدابیر و اتخاذ طریقة سیاسى و ادارى جامع کامل که مربوط و متناسب باشد نمىتوان تعهد نمود...[21]
* تاوان اشتباهات را ملت ایران پرداخت!
نتیجة اشتباهات شوستر و حامیان دمکرات او پیشا پیش معلوم بود. با فشار روسها، و به استناد رأى کمیسیون 5 نفره (که زنجانى یکى از آنان بود) مجلس شورا با زور اسلحه تعطیل شد (3 محرم 1330 / 24 دسامبر 1911)، شوستر و همکاران آمریکایىاش ناگزیر به ترک ایران شدند و مرنارد (مستشار بلژیکى و مخالف سرسخت شوستر) جاى شوستر را گرفت، و از همه مهمتر، قشون روسها بخشهایى از شمال ایران را تا 6 سال بعد از آن تاریخ (تا وقوع انقلاب کمونیستى 1917 و فروپاشى دستگاه تزار) در اشغال خود نگه داشت و صدها مشکل سیاسى و اقتصادى و فرهنگى براى ایران و ایرانى آفرید.
به قول آنت دستره: با وجود قدرتى که مجلس شوراى دوم با تصویب قانون جوزا، به شوستر داده و او را صاحب اختیار کلّ مالیة ایران ساخته بود، شوستر «خیلى زود با مشکلاتى که روسها و بلژیکیها در سر راه ایجاد کردند مواجه شد و نتوانست برنامة خود را به نحو احسن اجرا نماید. انگلیسیها کمى از او حمایت کردند [ ولى در نیمة راه او را تنها گذاشتند]، دمکراتها در کمال شتاب و خامى از او پشتیبانى نمودند و همة کوششهاى او را براى اصلاح اوضاع به زودى درگیر پیچیدگىها و توطئههاى سیاسى نمودند».[22] نتیجتاً نه تنها اصلاحات مالى به فرجام مطلوب خود نرسید، دهها مشکل نیز بر مشکلات کشور افزوده شد. به قول ظریفى: «براى ما ایرانیان وجود شوستر، مستشار آمریکایى خزانهدار کل، خیلى گران تمام شد. گویا یک نفر در ایران نیامده باشد که در این مدت کم، این قدر ضرر و خسارت به مال و استقلال مملکت وارد آورده باشد...».[23]
پیدا است نباید و نمىتوان همة تقصیرها را بر سر شوستر و دمکراتها شکست، و قبح طمعورزى و جنایات روسها (و حمایت موذیانة لندن از آنان) را در تحمیل آن مصائب بر ایران نادیده یا دست کم گرفت. حتى مىتوان گفت که، اگر ایران اسلامى از اقتدار (سیاسى و نظامى) کافى برخوردار بود، این گونه برخوردها چندان خلاف مصلحت نبود. ولى در شرایطى که ایران دچار صدها مشکل داخلى و خارجى بوده و توان رویارویى حادّ و مستقیم با حریف سلطهجو و بهانه گیر را نداشت باید بسیار پخته و سنجیده عمل مىشد و بویژه استعداد و ظرفیت بیمار براى تحمّل جراحیهاى سخت و پس لرزههاى آن دقیقاً مورد توجه قرار مىگرفت... عجیب است که شوستر پیش از آمدن به ایران نیز، در مأموریت خود در گمرک فیلیپین همین رویّه را تعقیب کرده و مجبور به بازگشت به آمریکا شده بود.[24] معلوم نیست کسانى که زمینة استخدامش در ایران را فراهم ساختند (و متأسفانه دست عناصر بهائى، در این امر بىدخالت نبود) چگونه راجع به سوابق او تحقیق کافى نکرده، یا به آن بىتوجه مانده بودند، و عجبتر آنکه خود شوستر، چرا از این تجربه درس نیاموخته و رفتار سیاسیش را تعدیل نکرده بود؟!
* احساسات تند و تیز، منافى با صلاح مملکت است!
گفته شده که: اعضاى حزب دمکرات در مجلس سوم از بعضى مواضع تند خود نزول کردند و این شاید به سبب تجربهاى بود که از مجلس دوم به دست آورده بودند که طى آن به خصومت روسها دامن زده و دمکراتها را مسئول پیشروى روسها مىدانستند.[25] مؤیّد این امر، نوشتة خود سلیمان میرزا (لیدر دمکراتها) است که حدود 12 سال پس از ماجراى اولتیماتوم، در نامه به تقىزاده (13 خرداد 1302) سخنانى را بر زبان آورده که در تقابل با سیاست حزب دمکرات در زمان همکارى با شوستر قرار دارد:
البته سیاست خارجى ایران را کاملاً مىدانید که چه روش باید داشته باشد. بدیهى است با این حالت ضعف و فقدان تمام وسایل حیاتیه، دولت و ملت ایران باید بداند که بدون دوستى با دول معظمة دنیا، خاصه مجاورین، زندگانى براى او ممکن نخواهد بود. احساسات تند و تیز، منافى با صلاح مملکت است و موجب خرابى مناسبات دوستانه با اجانب.
از طرفى دیگر هم باید فرق گذارد بین دوستى و تسلیم... و همچنین حفظ مناسبات دوستانه با دول معظمه ممکن نیست مگر به دو چیز: یکى حفظ منافع مشروع آنها به طورى که به حیثیت ایران برنخورد و دیگر عدم تمایل و تکیه به یکى از آنها دون دیگرى است. چه، هر کدام از آنها که احساس بکند ایرانى تمایل به دیگرى دارد فوراً ایران با این ضعف را خفه خواهد کرد...[26]
هرچند که اولاً این نگره و منطق مىبایستى سالها پیش از زمان نگارش عبارات فوق (یعنى در هنگام آمدن شوستر به ایران) از سوى سلیمان میرزا و یاران دمکرات وى رعایت مىشد تا از آن همه خسارت که در اثر تندیها و خامیهاى سیاسى آنان به کشور وارد گردید جلوگیرى مىشد. ثانیاً متأسفانه سلیمان میرزا (و دوستانش، که هنگام نگارش این نامه، در حزب «سوسیالیست» تجمع یافته بودند) در زمان نگارش این عبارات نیز، باز به دلیل اعتماد و اتکاى بیجاى خود به روسیه (این بار: روسیة شوروى)، از جادة سیاست بىطرفى خارج شده و چنانچه خود وى بعدها (در سالهاى پس از شهریور 20) نزد اردشیر آوانسیان اعتراف کرد مشهودات عینى خود از قلدرى روزافزون و نگران کنندة رضا خان را نادیده گرفته و به اشارة مقامات شوروى، عضویت در کابینة دیکتاتور پهلوى را پذیرفتند.[27] اتفاقاً همین سیاست یکطرفى، از امورى بود که آماج اعتراض آیت اللّه مدرس قرار داشت و حتى به همین علت، کابینة مستوفى را (که با پشتیبانى سلیمان میرزا و یاران سوسیالیستش در مجلس چهارم روى کار آمده بود) در 21 خرداد 1302 یعنى 8 روز پس از نگارش نامة فوق الذکر، استیضاح کرد!
[1]. ر.ک، مستخدمین بلژیکى در خدمت دولت ایران، آنت دستره، ترجمة منصورة اتحادیه نظام مافى، صص 193ـ194.
[2]. همان: ص 195 و 198.
[3]. همان: ص 198.
[4]. حتى بین خواص معروف بود که تعیین جایزة هنگفت 100 هزار و 25 هزار تومانى براى دستگیرى محمدعلى شاه و سالار الدوله و صمدخان شجاع الدوله ـ که آن روزها براى بازستاندن تخت و تاج از دست مشروطه خواهان، بخشهاى مهمى از شرق و غرب کشور را اشغال کرده و بعضاً همچون صمدخان پیوندهاى آشکار با روسیه داشتند ـ توسط شوستر پیشنهاد شده است مشاهدات و تحلیل اجتماعى و سیاسى از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلى تهرانى «کاتوزیان»، ص 772؛ مستخدمین بلژیکى در خدمت دولت ایران، ص 197.
[5]. براى نمونه، گفته مىشود که: وزیر مالیه از شوستر اجازة ورود مىخواست و او وقت نمىداد (مشاهدات و تحلیل اجتماعى و سیاسى از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 803 ).
[6]. همان: صص 804 ـ 805 .
[7]. روس و انگلیس در ایران، کاظم زاده، ص 562 ، به نقل از: یادداشت نورمن معاون وزارت خارجة انگلیس.
[8]. مستخدمین بلژیکى در خدمت دولت ایران، ص 199.
[9]. روس و انگلیس در ایران، ص 563 .
[10]. همان: صص 564 ـ 565 .
[11]. همان: ص 565 .
[12]. مشاهدات و تحلیل اجتماعى و سیاسى از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلى تهرانى «کاتوزیان»، صص 770ـ771.
[13]. روس و انگلیس در ایران، ص 563 ـ564 .
[14]. مشاهدات و تحلیل اجتماعى و سیاسى از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 830 . منبع فوق مىافزاید که پس از مذاکره، شوستر تمام عمال انگلیسى را که به طرف شمال و جنوب ایران روانه کرده بود عزل کرده و مخبر رویتر را فراخواند و به تمام نقاط اروپا اعلام کرد که از این پس، مستخدمین مالیة جنوب و شمال ایران، ایرانى خواهند بود همان.
[15]. همان: ص 814 و 858 .
[16]. همان: ص 816 ؛ پیدایش و تحول احزاب سیاسى...، صص 315ـ316.
17]. پیدایش و تحول احزاب سیاسى مشروطیت...، منصورة اتحادیه، ص 314. در بارة ناآگاهى شوستر از اوضاع بغرنج ایران، و تأثیر سوء دمکراتها بر او و مواضع او در سیاست داخلى و خارجى و پیامدهاى زیانبار این امر براى کشورمان ر.ک، شرح زندگانى من؛ تاریخ اجتماعى و ادارى دورة قاجاریه، عبداللّه مستوفى، 2/344 و 357ـ359؛ حیات یحیى، یحیى دولت آبادى، 3/192ـ193.
[18]. محمدعلى تهرانى «کاتوزیان»، رسالة مزبور را با قید احتمال نوشتة علىاکبر دهخدا یا منتصر السلطان یا وزیر خارجة وقت مىشمارد (مشاهدات و تحلیل اجتماعى و سیاسى از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 865 ).
[19]. براى متن رساله ر.ک، مرامنامهها و نظامنامههاى احزاب سیاسى ایران در دومین دورة مجلس شوراى ملى، به کوشش منصورة اتحادیه، صص 243ـ262.
[20]. شیخ رضا دهخوارقانى (از دمکراتهاى سرشناس و فعال در آن حوادث) نیز در رسالة «وقایع ناصرى و توضیح مرام»، شرحى از حوادث آن ایام به دست داده، که زمینة خوبى براى مطالعه و قضاوت در بارة نظریات و دفاعیات دمکراتها و منتقدان آنها در آن مقطع به دست مىدهد.
[21]. ر.ک، مرامنامهها و نظامنامههاى احزاب سیاسى...، صص 257ـ 258.
[22]. مستخدمین بلژیکى...، ص 202.
[23]. خاطرات سید علىمحمد دولتآبادى، ص 45. دولت آبادى این مطلب را از قول «یکى از سیاسیون» نقل مىکند.
[24]. روس و انگلیس در ایران، فیروز کاظم زاده، صص 560 ـ561 ؛ مستخدمین بلژیکى...، صص 192ـ193.
[25]. احزاب سیاسى در مجلس سوم...، منصورة اتحادیه نظام مافى، ص 104.
[26]. نامههاى تهران، به کوشش ایرج افشار، صص 115ـ116.
[27]. ر.ک، خاطرات اردشیر آوانسیان، صص 145ـ146.
برگرفته از کتاب شیخ ابراهیم زنجانى- زمان، زندگى، خاطرات نوشته على ابوالحسنى (مُنْذِر) منتشره از سوی مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات