انحلال سلسه قاجار


3254 بازدید

زمان دودمان قاجار و بعد از کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، جنبش مشروطه در ایران برپا شد و سرانجام ایران دارای مجلس شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید. سلسله قاجار با کودتای نظامی رضاخان در سال ۱۹۲۱ قدرت را از دست داد. اندکی پس از کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه، احمدشاه به اروپا رفت. پس از خروج احمدشاه از ایران عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند که با مخالفت و مقاومت شدید روشنفکران و روحانیان و مردم طرح جمهوری با شکست روبرو شد. پس از آنکه سردار سپه به وفاداری به احمدشاه سوگند خورد، احمدشاه باز به ایران برگشت.
پس از تحمیل نخست وزیری سردار سپه به احمد شاه، و نا خوشی اوضاع، احمدشاه برآن شد که باز به اروپا برود. بالاخره نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی با فشارهای سردار سپه در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده ای را مطرح کردند که به موجب آن احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت "در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به رضاخان پهلوی" سپرده شد و "تعیین تکلیف حکومت قطعی" به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل مجلس مؤسسان ی که سردار سپه ترتیب داده بود با از قدرت برکنار کردن آخرین "شاه" دودمان قاجار شاهنشاهی قاجاریان را به پایان رساند. در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به "رضا شاه پهلوی" واگذار شد. مراسم تاجگذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد.
کودتای ۱۲۹۹
رضا خان پهلوی از ۱۲۷۶ ش، که در سن ۲۲ سالگی وارد بریگاد قزاق شد، تا ۱۲۹۹ش. که با برنامه ریزی انگلیسیها علیه رژیم قاجار کودتا کرد، مدارج نظامی را طی کرد. هنگامی که کودتای ۱۲۹۹ رخ داد، فرماندهی یک بریگاد قزاق را در قزوین برعهده داشت. از این کودتا بود که نام رضاخان به صفحات تاریخ ایران راه یافت.
درجریان این رویداد، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، با هدف انجام یک کودتای نظامی از قزوین محل استقرار خود به تهران راه افتادند. انگلیسی ها که در آن زمان، با فرماندهی ژنرال آیرونساید بیشتر خاک ایران را در اشغال نظامی خود داشتند، طراح و حامی کودتا بودند. اقدام انگلستان در هدایت کودتا، دلایل مختلفی داشت. که مهم‌ترین این دلایل عبارت‌اند از:
به تازگی در روسیه انقلاب ۱۹۱۷ روسیه رخ داده بود و انگلیسیها مصمم بودند تا از تأثیر هرج و مرج حاصل از آن بر نواحی شمال ایران جلوگیری کنند. به همین دلیل، نیروهای خود را پس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال ایران گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب روسیه، نیازمند برقراری یک حکومت مقتدر مرکزی در ایران بود.
انگلیسیها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و ادامه حمایت از دودمان قاجار را برای ادامه حضور خود در ایران به مصلحت نمیدیدند، پس برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حکومت نیاز داشتند.
تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسیها جز با کودتا میسر نمیشد.
هزینه سنگین آماده باش دایمی نیروهای انگلیسی در ایران، موضوعی بود که لندن، رفع آن را جز از طریق برقراری یک حکومت مقتدر عملی نمیدانست.
احساس خطر از حرکتهای استقلال طلبانه مردم در نقاط مختلف ایران، عامل دیگری بود که لندن را به وجود یک دولت نیرومند مرکزی در ایران ترغیب میکرد. قیام شیخ محمد خیابانی، جنبش میرزا کوچک‌خان جنگلی، قیام کلنل محمدتقی خان پسیان، قیام دلیران تنگستان و خیزشهای پراکنده در شهرهای مختلف، واهمه انگلیسیها را در پی داشت و ضرورت استقرار یک حکومت نظامی درکشور را برای آنان ایجاب میکرد.
کودتای رضاخان که باعاملیت دو چهره سیاسی و نظامی انگلیسیها سیدضیاءالدین طباطبائی و ژنرال آیرونساید عملی شد،برآیند دیدگاه انگلستان ازاوضاع ایران بود. ژنرال آیرونساید در ماههای پیش از کودتا به دفعات با رضاخان ملاقات داشت و او را فردی توانا در انجام کودتا تشخیص داده بودو این امر را به سفارت انگلستان در تهران گزارش کرده بود .
نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، از قزوین محل استقرار خود به تهران حرکت کردند. با توجه به این که فرمانده نیروهای ژاندارم و دیگر محافظان شهر، قبلاًً توسط انگلیسی‌ها تطمیع شده بودند، نیروهای قزاق بدون هیچ مشکل جدی تهران را تصرف کردند و متعاقباً حکومت کودتا در تهران مستقر شد. به دستور سیدضیأالدین بسیاری از شخصیتهای سیاسی دستگیر و به زندان افتادند.
چند روز پس از کودتا سیدضیاءالدین طباطبائی برای رسمیت بخشیدن به قدرتش، نزد احمدشاه رفت. شاه که از جان خود بیم داشت، وی را مأمور تشکیل کابینه کرد.
عملکرد رضاخان در کسوت وزیر جنگ کابینه ۹۳ روزه سیدضیاءالدین طباطبائی به گونه ای بود که مورد توجه انگلیسیها قرار گرفت. به همین دلیل همه دولتهایی که پس از سقوط کابینه سیدضیاءالدین طباطبائی تا آغاز نخستوزیری رضاخان (آبان ۱۳۰۲) به قدرت رسیدند، از گزند اقدامات سلطه طلبانه و مداخله جویانه رضاخان در امان نبودند.
از زمان سقوط کابینه سیدضیاءالدین طباطبائی تا انقراض رسمی سلسله قاجار در ۱۳۰۴، طی بیش از ۴ سال، ۶ نخستوزیر در ایران حکومت کردند که عبارت‌اند از:
احمد قوام ـ قوام السلطنه ـ ( نهم خرداد ۱۳۰۰ تا اول بهمن ۱۳۰۰)
میرزا حسن خان مشیرالدوله ـ (اول بهمن ۱۳۰۰ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۳۰۱)
احمد قوام (مجدد) ـ ( ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ تا ۵ بهمن ۱۳۰۱)
میرزا حسن خان مستوفی الممالک ـ (۱۰ بهمن ۱۳۰۱ تا ۲۲ خرداد ۱۳۰۲)
میرزا حسن خان مشیرالدوله (مجدد) ـ (۲۳ خرداد ۱۳۰۲ تا ۳۰ مهر ۱۳۰۲)
رضاخان سردار سپه ( سوم آبان ۱۳۰۲ تا ۹ آبان ۱۳۰۴؛ ـ روز انقراض سلسله قاجار)
رضاخان در این سالها با عناوین سردار سپه و وزیر جنگ در سرکوب قیامهای شیخ محمد خیابانی، میرزاکوچک خان جنگلی، کلنل محمدتقی پسیان و ... نقش مؤثری داشت.
نخست وزیری رضاخان
سوم آبان ۱۳۰۲، رضاخان توانست موافقت احمدشاه قاجار را که آخرین سالهای حکومت تشریفاتی خود را میگذراند، برای احراز نخستوزیری جلب کند. او راساً حکم نخستوزیریاش را از احمدشاه گرفت و سپس با تحت فشار قراردادن مجلس توسط عوامل نفوذی خود، موفق شد در ۲۲ فروردین ۱۳۰۳ رأی اعتماد مجلس را نیز به دست آورد. پادشاه جوان و بی تجربه قاجار نیز چند روز پس از این حکم اجباری، تهران را به مقصد اروپا ترک کرد و کشور را عملاً به رضاخان سپرد. رضاخان، پس از گرفتن رأی اعتماد از مجلس ۱۶ ماه در مقام نخستوزیری ماند.
یکی از مهم‌ترین رویدادهای این دوره، هیاهوی جمهوری بود. پس از آن که احمدشاه راهی اروپا شد عوامل رضاخان هیاهوی فراوانی را برای ایجاد حکومت جمهوری به راه انداختند. این غائله زمانی رخ داد که به تازگی در ترکیه حکومت جمهوری لائیک توسط آتاترک تشکیل شده بود. طرح اعلام "جمهوری" در مجلس مطرح شد اما با فعالیتهای مخالفینی چون سیدحسن مدرس با شکست روبرو شد. مدرس از ماهیت تلاشهای رضاخان و وابستگی او به انگلیسیها مطلع و رهبری مخالفان رضاخان را در مجلس پنجم به دست گرفته بود.
انحلال سلسه قاجار
روز نهم آبان ۱۳۰۴ باتصویب ماده واحده‌ای در مجلس شورای ملی ایران، رسماً انحلال سلسه قاجار اعلام شد. احمدشاه قاجار آخرین پادشاه این سلسله در دو سال آخر عمر خود به خاطر از دست دادن تدریجی اکثر اختیارات خود رهسپار اروپا شده و زمام امور کشوررا به رضاخان ـ سردار سپه و نخست وزیرـ سپرده بود. رضاخان در غیاب شاه روز به روز موقعیت خود را بیشتر تحکیم بخشید و در عین حال کوشید تا با تبلیغات گستردهای علیه احمدشاه، او را نسبت به سرنوشت مملکت لاقید و بیاعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهای مختلف چنین تبلیغ میکردندکه شاه علاقهای به ایران ندارد و به دنبال عیاشی در فرنگ است. احمدشاه پس از تثبیت موقعیت رضاخان در ایران و به خصوص پس از رأی اعتمادی که با نیرنگ، توطئه و فشار در ۲۲فروردین ۱۳۰۳ ازمجلس گرفت، برای بازگشت به ایران تردید داشت. اما در نهایت تصمیم به بازگشت به ایران و حفظ سلطنت گرفت. هنگامی که انگلیسیها ازتصمیم شاه برای عزیمت به ایران مطلع شدند نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ایران، صلاح او را در این دانستند که تامدتی از رفتن به ایران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنیت لازم را برای حضور شاه در کشور فراهم آورد. انگلیسیها قیام شیخ خزعل را نمونهای از عدم امنیت بر شمردند. احمدشاه که از واقعیات پشت پرده بیخبر بود، به راستی باور کرد که درگوشه و کنار کشور شورشهایی وجود دارد که حتی در صورت ورود وی به ایران ممکن است جانش به خطر بیفتد. هرچه زمان توقف شاه در اروپا بیشتر میشد، تبلیغات طرفداران رضاخان مبنی بر این که شاه علاقهای به سرنوشت ایران ندارد بیشتر میشد و مردم نیز کم و بیش این منفیبافی را باور می کردند. پس از سرکوبی شیخ خزعل و بعضی شورشهای پراکنده و با توجه به امنیت نسبی که رضاخان به کمک سرنیزه به وجود آورده بود، اعتبار او افزایش یافت. و در همین حال، بر اثر تبلیغات عوامل رضاخان، بدبینی نسبت به احمدشاه بیشتر میشد. هرچه مواضع رضاخان مستحکمتر میشد، تبلیغ علیه احمدشاه نیز گستردهتر میگشت. آرام آرام و با برنامه از پیش تعیین شده، تلگرافهایی از سوی فرماندهان نظامی و حکام بعضی ایالات به مرکز مخابره شد که عدم صلاحیت شاه را در ادامه سلطنت تاکید می کردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. درکنار این تلاشهای زیرکانه، درمیان مردم چنین شایع کردند که ممکن است احمد شاه بدون توجه به زحمات و کوششهای رضاخان، در صدد خلع او ازنخستوزیری برآید و بار دیگر اوضاع سامان یافته کشور را آشفته سازد. مردم که از تشدید هرج و مرج درکشور بیم داشتند، با چنین شایعاتی به ادامه حکومت رضاخان تمایل مییافتند. به این ترتیب زمینه ذهنی بیشتری برای خلع احمدشاه فراهم میشد. تبلیغات رضاخان و طرفدارانش به اندازهای بود که شخصیتهایی چون مدرس نیز نتوانستند اقدامی در خنثی سازی آن انجام دهند. پس از آن که طرفداران انگلیس اذهان عمومی را به سود رضاخان هدایت کردند، سرانجام در نهم آبان ۱۳۰۴، ماده واحدهای به صورت طرح تقدیم مجلس شد که در آن خلع قاجاریه از سلطنت و سپردن حکومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. این ماده واحده در همان روزِ طرح، در مجلس تصویب شد. ۱۰ روز پس از خلع احمدشاه ازسلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت وطی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی نزد رضاخان رفته و به رسمیت شناختن حکومت او را توسط دولت متبوعش اعلام کرد. با این حمایت همه جانبه از سوی دولتهای بزرگ خارجی، رضاخان روز ۱۵ آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان را بانطق خود افتتاح کرد. این مجلس پس از یک هفته بحث، رضاخان را به پادشاهی ایران برگزید و سلطنت را در خانواده او موروثی کرد.
واگذاری سلطنت به رضاخان
۲۲ آذر ۱۳۰۴، از سوی مجلس مؤسسان سلطنت دایمی در ایران به رضاخان و خانواده اش واگذار شد. این واگذاری دو هفته پس از اعلام انقراض سلسله قاجار و به دنبال تشکیل جلسه و تغییر اصول ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی صورت گرفت. خبر این انتصاب، روز ۲۳ آذر توسط میرزا حسن خان مشارالملک وزیر خارجه وقت به تمام سفارتخانه های ایران ابلاغ شد.
۲۴ آذر، رضاخان در مجلس شورای ملی حضور یافت و مراسم تحلیف به جای آورد و روز ۲۵ آذر بر تخت سلطنت نشست، اما مراسم جشن تاجگذاری به اردیبهشت سال بعد موکول شد. روز ۸ بهمن همان سال نیز، فرمان ولیعهدی محمدرضا ـ فرزند ارشد رضاخان ـ صادر شد. رضاخان، روز چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ در تهران تاجگذاری کرد. در مراسم تاجگذاری وی که در کاخ گلستان برگزار شد، مقامات بلندپایه لشکری و کشوری، صاحب منصبان ارشد، اعیان، فئودالها، نمایندگان تجار و اصناف و برخی سفیران خارجی با لباس رسمی شرکت داشتند .


سایت علمی دانشجویان ایران