حسنعلی منصور، رجال پهلوی و کاپیتولاسیون


1678 بازدید

سخنرانی آقای قاسم تبریزی؛ از پژوهشگران مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
 عضو هیئت تحریریه فصلنامه مطالعات تاریخی؛

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم. فکر می‌کنم بررسی مسأله امریکا را در ایران باید از دهه بیست شمسی شروع کرد. با عقب‌نشینی انگلستان در جنگ جهانی دوم و افزایش توازن قوا به نفع امریکا، دولت امریکا فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد.  احزاب و گروهها را جذب خود کرد و به نفوذ در کشورها پرداخت. آمریکا در ایران برنامه‌ریزی کرد تا آغاز نهضت ملی نفت به وجود آمد. در این دوره قدرت مردم در برابر استعمار و استبداد قد علم کرد. موقعیت حساسی در مملکت پیش آمد. منافع غرب به کلی به خطر افتاد. بار دیگر اتحاد انگلیس و امریکا آغاز شد و در سرکوبی مردم به وحدت رسیدند ـ با پدید‌ آمدن کودتای امریکائی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332ـ بار دیگر استبداد مسلط شد.
 البته بعد از کودتا، در ایران دوباره اختلاف قدرت بین امریکا و انگلستان آغاز شد. به خصوص که امریکایی‌ها نیروهای جوان و تکنوکراتهای جوانی را به میدان فعالیت سیاسی آوردند. درگیری انگلیس و امریکا در سال‌های 1335 ـ 1339 روزافزون شد. دولتها عمرشان کوتاه بود، چون عمدتاً قدرت در خارج از حکومت بود. در 1338 شمسی حسنعلی منصور، این نیروی نخبه امریکایی، کانون مترقی را با جمعی از مدافعان منافع امریکا تأسیس کرد. البته فعالیت رسمی کانون مترقی 1340 شمسی است. اما جلسات خصوصی در 1338 آغاز می‌شود و در 1340 به صورت یک قدرت در برابر نیروهای انگلیس توانستند پست‌های کلیدی را یکی پس از دیگری فتح کنند.
 با روی کار آمدن دولت منصور، امریکایی‌ها برنامه‌هایشان را اجرا می‌کنند. به خصوص که کانون مترقی به حزب ایران نوین تبدیل می‌شود و به صورت یک تشکیلات قوی مجلس و دولت را در دست می‌گیرد. در این دوره کاپیتولاسیون تصویب می‌شود، در مجلس عده‌ای از اعضای حزب ایران نوین نقش مخالفین لایحه را بازی می‌کنند! در حقیقت مخالفت نبود، خاصه در آن جو اختناق و استبداد هم ساواک در یک طرف قضیه قدرتمند بوده و هم حکومت. کسانی که به عنوان مخالف صحبت می‌کردند، عموماً یا از عضو حزب ایران نوین بودند که نقش بازی می‌کردند و یا لژهای فراماسونری. این نکته هم گفتنی است که تشکیلات فراماسونری اکثراً به سمت قدرت امریکا چرخیده بود و در حقیقت نفوذ انگلیس به اعتدال خود رسیده بود.
 از چهره‌های برجسته‌ای که به عنوان مخالف صحبت می‌کند، رحیم زهتاب‌فر است؛ از مریدان خاص سید ضیاء‌الدین طباطبائی و وکیل مجلس که در دوره‌های بعد هم وکالتش ادامه داشت و روزنامه اراده آذربایجان را منتشر می‌کرد. دومین فرد خواجه‌نوری است؛ از فراماسونهای برجسته و عضو حزب ایران نوین و از مؤسسین این حزب. سومین مخالف هلاکو رامبد است که او هم از اعضای حزب ایران نوین، فراماسون و از دوستان نزدیک جمشید آموزگار بود.
 محسن خواجه‌نوری از مؤسسین لژ نور در تشکیلات فراماسونری است که بعدها به لژ بزرگ ایران تبدیل می‌شود. از موافقین لایحه کاپیتولاسیون، یکی فخر طباطبائی، از نزدیکان شریف امامی و عضو لژ فراماسونری است.
 از دیگر موافقین لایحه، بهبودی، عضو لژ تهران و از نزدیکان خلیل جواهری است. سومین فرد مدافع ابوالفضل حاذقی، از عناصر سیاسی که سعی می‌کرد خود چهرة مذهبی جلوه دهد، مسؤول روزنامه کوشش، نویسنده و محقق، عضو تشکیلات تسلیحات اخلاقی امریکایی‌ها بود. پس بازیگران صحنه مشخص هستند. باید کارنامه سیاسی هر یک را مورد بررسی قرار داد. چه در دوران قبل از ورود به مجلس یا پس از آن.
 بعد از تصویب کاپیتولاسیون در ایران، امریکا میدان فعالیت را وسیع یافته و تشکیلات سازمان سیا فعال شد. امریکا بسیاری از نیروهای اطلاعاتی خود را از قبرس به ایران گسیل کرد، به خصوص که قصد داشت ایران را جزیره امن خود قرار دهد. آن چیزی که باید امروز مورد توجه قرار گیرد، بررسی عملکرد احزاب و جریانات سیاسی با این قضیه است. سکوتی که احزاب و رجال سیاسی در قضیه کاپیتولاسیون کردند، چه احزاب چپ، چه احزاب راست و یا ملی. هیچکدام اقدامی نکردند. جالب این که برخی از اینها خود را مدافع ملّت و منافع ملّی می‌دانستند، ولی در این قضیه سکوت ناشایستی کردند که متأسفانه بعدها هم به هیچ وجه علل سکوتشان بیان نشد. تنها شخصیت و تنها جریانی که در برابر این قضیه ایستاد، امام بود.
 امام به عنوان دفاع از ملت، دفاع از اسلام، دفاع از قرآن ایستاد و تصویب این لایحه را تحقیر ملت دانست. امریکایی‌ها در حقیقت با تصویب این قضیه، ملت ایران را وحشی قلمداد کردند. ملتی عقب‌مانده تعریف کردند. خود امریکایی‌ها هم بعدها در بررسی‌هایشان به این مسأله اعتراف کردند.
 جیمز.ا.بیل در کتاب عقاب و شیر، تصویب این لایحه را یکی از بدترین و اشتباه آمیزترین کارهایی می‌داند که امریکایی‌ها مرتکب شدند. وی حتی اشاره می‌کند که آیت‌الله خمینی هرگز امریکا را به دلیل این توهینی که به ملت ایران کرده بود، نبخشید.
 تعدادی از محققین غربی درباره این لایحه و جنایت‌ها و خیانتهایی که سربازان امریکایی در ایران مرتکب می‌شدند، نوشته‌اند. شاید بهترین متن و گویاترین گزارشات، تحلیل‌هائی است که خود سفارت امریکا ثبت نموده است.
در مجلدات70ـ 71ـ 72 اسناد لانه جاسوسی گزارشهای متعددی از سیر ورود نظامیان، حضور مستشاران و تشکیل پایگاههایی در ایران توسط امریکائی‌ها وجود دارد. بالاخص در جلدهای 72 و 73 سیر تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلسین، رایزنی سفارت امریکا، ارتباط با برخی از عناصر وزارت امور خارجه و نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورای ملی وجود دارد. در دوران تصویب لایحه از مجلس سنا (مرداد 1343) تا تصویب آن در مجلس شورای ملی (مهر 1343) بعضاً گزارشات از ایران به امریکا ـ از وزارت امور خارجه آمریکا به سفارت امریکا در تهران ـ حجم قابل توجهی را در بر می‌گیرد.
مروری بر آن گزارشات، ما را از ارجاع به منابع دیگر بی‌نیاز می‌نماید. چون جریان میان وزارت امور خارجه امریکا، سفارت آمریکا در ایران و وزارت امور خارجه ایران می‌چرخد. هیچ چیزی مانع از ارتکاب کارهای غیرقانونی توسط سربازان امریکایی نبود. در متن لایحه، تنها مسأله نظامیان نیست، بلکه کارمندان فنی را هم در بر می‌گیرد. حتی پا از این هم فراتر گذاشته شده است.
 در سندی از ساواک، سرلشگر پاکروان در ذیل تصویب این قانون اشاره می‌کند:  «از لحاظ مصونیت، این قانون حد و حدودی ندارد. حداقل خیلی مفید بود که شما حدود این را تعیین می‌کردید و راه عاقلانه‌ای در پیش می‌گرفتید یا قراردادهای کنسولی فرانسه را مطالعه می‌کردید و یک چهارچوبی ارائه می‌دادید.»         والسلام.