امام‌ خمینی‌ و سیاست‌ فعال‌


1904 بازدید

 پس‌ از رحلت‌ آیت‌ الله‌ بروجردی‌ حرکت‌های‌ جدیدی‌ از جانب‌ سکولارها برای‌ جذب‌ و هضم‌ فرهنگ‌ و سیاست‌ ایران‌ در مجرای‌ فرهنگ‌های‌ حاشیه‌ای‌ بلوک‌ غرب‌ شکل‌ گرفت‌ و از همین‌ مقطع‌ بود که‌ حرکت‌ نوینی‌ نیز در افق‌ مرجعیت‌ شیعه‌ شکل‌ گرفت.
امام‌ خمینی‌ در آغاز دهه چهل، سیاست‌ منفی‌ و سلبی‌ را که‌ با صبر و سکوت‌ به‌ وعده فرج‌ بسنده‌ می‌کرد، پس‌ از بیش‌ از نیم‌ قرن، دیگر بار به‌ سوی‌ یک‌ سیاست‌ فعال‌ و در عین‌ حال‌ انقلابی‌ تغییر داد.
آن‌چه‌ پس‌ از مشروطه‌ و خصوصاً‌ پس‌ از کودتای‌ سیاه‌ سید ضیأالدین‌ طباطبایی‌ یزدی‌ واقع‌ شده‌ بود، مرجعیت‌ و رهبران‌ مذهبی‌ را به‌ وادی‌ ناامیدی‌ و یأس‌ کشانیده‌ بود. شکست‌ مشروطه‌ این‌ پندار را تقویت‌ کرده‌ بود که‌ زمینه‌های‌ اجتماعی‌ لازم‌ برای‌ حضور فعال‌ اسلام‌ و تشیع‌ در عرصه سیاست‌ وجود ندارد و امام‌ در آغاز دهة‌ چهل‌ با کوله‌ بار تجربه‌ مشروطیت‌ موسی‌وار دریای‌ یأس‌ و ناامیدی‌ را پشت‌ سر گذاشت.
حرکت‌ ایجابی‌ امام‌ در چهارچوب‌ فقه‌ سیاسی‌ شیعه‌ اهداف‌ مختلفی‌ را می‌توانست‌ تعقیب‌ کند که‌ در طول‌ یک‌دیگر قرار می‌گرفتند. ایشان‌ در گام‌های‌ نخست‌ کنترل‌ ظلم، مقاومت‌ و رویارویی‌ با تسلط‌ کفار بر مسلمانان‌ و حراست‌ از عزت‌ اسلامی‌ را در دستور کار خود قرار داد و همراه‌ آن‌ مشروعیت‌ اصل‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ را در معرض‌ پرسش‌ قرار داد و از آن‌ پس‌ در پی‌تحقق‌ آرمانی‌ برآمد که‌ در طول‌ دوران‌ غیبت‌ در سینه‌ و دل‌ جامعه‌ شیعی‌ مستور و پنهان‌ مانده‌ بود. ایشان‌ می‌توانست‌ حرکت‌ خود را نظیر مدرس‌ و یا آیت‌ الله‌ کاشانی‌ در قالب‌ اصول‌ مشروطیت‌ در جهت‌ کنترل‌ ظلم‌ و استبدادی‌ تبیین‌ کند که‌ به‌ تناسب‌ نیازهای‌ یک‌ دولت‌ استعماری‌ شکل‌ گرفته‌ بود، از این‌رو حرکت‌ ایشان‌ به‌ این‌ مقدار توقف‌ نکرد و ولایت‌ فقیه‌ را برای‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ مورد نظر مطرح‌ نمود.
بنیان‌های‌ فقهی‌ و اجتماعی‌ ولایت‌ فقیه‌
ولایت‌ فقیه‌ نظریه‌ای‌ است‌ که‌ ریشه‌ در اعماق‌ فقه‌ سیاسی‌ شیعه‌ دارد. نظریات‌ دیگری‌ که‌ در محدودة‌ فقه‌ سیاسی‌ شیعه‌ برای‌ برخورد عمل‌ سیاسیِ‌ فعال‌ شیعیان‌ در تاریخ‌ غیبت‌ ائمه‌ معصومین‌ اظهار می‌شود، هیچ‌ یک‌ به‌ گونه‌ای‌ نیست‌ که‌ در عرض‌ این‌ نظریه‌ قرار گیرد .
ولایت‌ فقیه‌ تنها ولایت‌ و حاکمیت‌ ذاتاً‌ مشروعی‌ است‌ که‌ در دوران‌ غیبت‌ برای‌ شیعیان‌ قابل‌ تصور است‌ و هر نوع‌ حاکمیتی‌ غیر از آن‌ مصداق‌ حاکمیت‌ طاغوت‌ و یا به‌ تعبیر «نائینی» همان‌ موجود سیاهی‌ است‌ که‌ در برخی‌ از شرایط‌ می‌توان‌ به‌ محدود کردن‌ آن‌اقدام کرد .
ولایت‌ فقیه‌ نظریه‌ای‌ است‌ که‌ می‌تواند فاصله‌ و گسل‌ دولت‌ و ملت‌ را در جامعة‌ شیعی‌ به‌ طور کامل‌ حذف‌ کند، دیگر نظریه‌ها و از جمله‌ آن‌چه‌ در جنبش‌ عدالت‌خانه‌ و مشروطه‌ مطرح‌ شد، گرچه‌ شیعیان‌ را به‌ سوی‌ نوعی‌ حرکت‌ اجتماعی‌ فعال‌ بسیج‌ می‌کند، لکن‌ فاصله‌ مردم‌ و دولت‌ را به‌ شرحی‌ که‌ پیش‌ از این‌ گذشت‌ به‌ طور کامل‌ حذف‌ نمی‌کند.
مبانی‌ نظری‌ حرکتی‌ که‌ امام‌ خمینی‌ براساس‌ ولایت‌ فقیه‌ سامان‌ داد، ریشه‌ در بنیان‌های‌ فرهنگی‌ جامعه‌ شیعی‌ داشت. در تاریخ‌ فقه‌ شیعه‌ فقیهی‌ را نمی‌توان‌ یافت‌ که‌ مسئله‌ ولایت‌ فقیه‌ را طرح‌ و طرد کرده‌ باشد و یا فقیهی‌ را نمی‌توان‌ یافت‌ که‌ به‌ مشروعیت‌ حاکمیت‌ دیگری‌ غیر از ولایت‌ فقیه‌ فتوا داده‌ باشد.
مرحوم‌ شیخ‌ محمد حسن‌ نجفی‌ صاحب‌ «جواهر» فقیهی‌ است‌ که‌ در احاطه‌ بر فتواهای‌ مشهور سرآمد دیگران‌ است، چنان‌که‌ او را لسان‌ مشهور می‌نامند. او در «جواهرالکلام» درباره ولایت‌ فقیه‌ می‌گوید: اجماع‌ بر این‌ اصل‌ را از تتبع‌ در اقوال‌ فقیهان‌ می‌توان‌ به‌ دست‌ آورد و سپس‌ می‌نویسد:

«شگفت‌ است‌ که‌ برخی‌ از آدم‌ها در این‌ اصل‌ و عموم‌ آن‌ تردید کرده‌ و وسوسه‌ می‌کنند، گویی‌ که‌ آنان‌ چیزی‌ از طعم‌ فقه‌ نچشیده‌اند و لحن‌ گفتار فقیهان‌ و رموز آنان‌ را در نیافته‌اند!»(13
امام‌ آرمانی‌ را که‌ در متن‌ فرهنگ‌ و اعتقاد مردم‌ ریشه‌ داشت، در ناب‌ترین‌ و عریان‌ترین‌ چهره‌ بیان‌ کرد. ناب‌ بودن‌ بیان‌ امام‌ از این‌ جهت‌ بود که‌ او به‌ هیچ‌ یک‌ از اهداف‌ میانی‌ که‌ در عمل‌کرد فعال‌ نیروی‌ مذهبی‌ می‌توانست‌ مورد نظر قرار گیرد، بسنده‌ نکرد و محدود کردن‌ ظلم‌ و مانند آن‌ را هدف‌ حرکت‌ معرفی‌ نکرد، بلکه‌ تحقق‌ حاکمیت‌ آرمانی‌ را در دستور کار قرار داد و عریان‌ بودن‌ بیان‌ ایشان‌ از این‌ نظر که‌ مفاهیم‌ دینی‌ را هزینه‌ تفسیر و بازخوانی‌ اندیشه‌ها و نظریه‌های‌ رقیب‌ نکرد.
نظریه رقیبی‌ که‌ در مشروطه‌ برای‌ جنبش‌ عدالت‌خانه‌ وجود داشت‌ مشروطه سکولار بود، در آن‌ زمان‌ مفاهیم‌ فقهی‌ در جهت‌ قرائت‌ دینی‌ آن‌ نظریه‌ به‌ کار گرفته‌ شد و این‌ امر بر پیچیدگی‌ مسائل‌ اجتماعی‌  زمان‌ افزود ، نظریه‌ رقیبی‌ که‌ در دهة‌ چهل‌ در قبال‌ حاکمیت‌ موجود(که به‌عنوانِ‌ جریان‌ اپوزیسیون‌ فعال‌ بود) نظریة‌ رادیکال‌ و چپ‌ بود که‌ از آموزه‌های‌ مارکسیستی‌ الهام‌ می‌گرفت.
امام‌ خمینی‌ نه‌  اندیشه‌های‌ چپ‌ را تفسیر دینی‌ کرد و نه‌ هنگامی‌ که‌ جاذبه‌های‌ حرکت‌ مذهبی‌ نگاه‌ بخشی‌ از جریان‌ چپ‌ را متوجه‌ مذهب‌ ساخت، به‌ باز خوانی‌ و تفسیر مارکسیستی‌ از اسلام‌ رضایت‌ داد.
او نه‌ مارکسیسم‌ را تفسیر اسلامی‌ کرد و نه‌ تفسیر مارکسیستی‌ از اسلام‌ را پذیرفت. استقبال‌ و حمایت‌ گسترده مردم‌ از حرکت‌ امام‌ نشانه‌ شناخت‌ درست‌ و مناسب‌ ایشان‌ از زمینه‌های‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ بود که‌ در تاریخ‌ و جغرافیای‌ این‌ مرز و بوم‌ ریشه‌ دوانیده‌ بود. امام‌ در حرکت‌ پانزده‌ خرداد زمینه‌های‌ عاطفی‌ عاشورا و ابعاد کلامی، فلسفی‌ و عرفانی‌ آن‌ واقعه‌ را در بستر ارتباط‌ فقهی‌ مرجعیت‌ با مردم‌ به‌ فعلیت‌ رسانید و از آن‌ پس‌ به‌ مدت‌ پانزده‌ سال، نسلی‌ را در فضای‌ آرمان‌ها و الگوهای‌ دینی‌ پرورش‌ داد. ایشان‌ بالاخره‌ در پایان‌ دهه‌ پنجاه‌ در حالی‌ پیروزی‌ سیاسی‌ حرکت‌ خود را می‌دید که‌ نظریه‌پردازان‌ چپ‌ چهار دهه‌ تلاش‌ خود را بی‌حاصل‌ می‌یافتند.
‌تحلیل‌ حرکت‌ امام‌ براساس‌ موقعیتی‌ سرحدی‌
پیروزی‌ حرکت‌ امام‌ در سال‌ 57 برخلاف‌ برخی‌ از نظریة‌پردازان‌ سکولار حاصل‌ یک‌ حرکت‌ اپورتونیستی‌ و فرصت‌ طلبانه‌ نبود، او در حاشیه‌ جریان‌های‌ اجتماعی‌ ننشسته‌ بود تا آن‌که‌ در یک‌ فرصت‌ استثنایی‌ بر فراز امواجی‌ قرار گیرد که‌ دیگران‌ پدید آورده‌اند.
گروهی‌ از تحلیل‌گران‌ موقعیت‌ تاریخی‌ امام‌ را یک‌ موقعیت‌ سرحدی‌ می‌دانند، فرد سرحدی‌ بی‌ریشه‌ و در عین‌ حال‌ فرصت‌ طلب‌ است، او از شرایط‌ بحرانی‌ استفاده‌ می‌کند و با از بین‌ رفتن‌ آن‌ شرایط‌ او نیز از بین‌ می‌رود.
حرکت‌ امام‌ براساس‌ یک‌ موقعیت‌ سرحدی‌ حرکتی‌ است‌ که‌ در شرایط‌ استثنایی‌ تاریخی‌ در اثر جمع‌ شدن‌ عواملی‌ اجتماعی‌ و یا حتی‌ فردی‌ از قبیل: زیبایی‌ صورت، و یا کهولت‌ سن‌ و یا به‌ کارگرفتن‌ عبارت‌های‌ عاطفی‌ مبهم، چند بعدی‌ و در عین‌ حال‌ فریبنده‌ و جذاب‌ پدید آمده است.
اما در یک‌ نگاه‌ دقیق‌ و منصفانه‌ حرکت‌ امام‌ برخلاف‌ این‌ گونه‌ از تحلیل‌ها از یک‌ مبنای‌ نظری‌ عمیق‌ بهره‌مند بود که‌ در فرهنگ‌ عمومی‌ و تاریخی‌ جامعه اسلامی‌ ایران‌ ریشه‌ داشت. امام‌ با دریافت‌ همین‌ حقیقت‌ بود که که‌ با حفظ‌ فاصلة‌ خود با حرکت‌های‌ سیاسی چپ‌ و راست تنها به‌ نیروهای‌ مردمی‌ و ذخیره‌ای‌ که‌ در ‌ جسم‌ و جان‌ مردم‌ ایران‌ ریشه‌ دوانیده‌ بود، اعتماد کرد و با اعتماد به‌ همین‌ ذخیره الهی‌ بود که‌ انقلاب‌ پس‌ از پیروزی‌ طی‌ دوران‌ جنگ‌ به‌ مدت‌ هشت‌ سال‌ در برابر قدرت‌های‌ جهانی‌ مقاومت‌ کرد.استقبال‌ و حمایت‌ گسترده‌ مردم‌ از حرکت‌ امام‌ نشانه‌ شناخت‌ درست‌ او از لایه‌های‌ معرفتی‌ جامعه‌ و بهره‌گیری‌ مناسب‌ ایشان‌ از زمینه‌های‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ بود که‌ در تاریخ‌ و جغرافیای‌ این‌ مرز و بوم‌ ریشه‌ دوانیده‌ بود.
نکته‌ مهم‌ در حرکت‌ اسلامی‌ امام اولاً: اعتماد کامل‌ او به‌ نیروهای‌ مردمی‌ و ثانیاً: مقابله‌ حرکت‌های‌ سیاسی‌ چپ‌ و راست‌ با او بود.
‌پی‌نوشت‌ها
فارابی، السیاسة‌ المدینة، المکتبه الزهرأ، تهران، 1366، ص‌ 9.1
خواجه‌نصیرالدین‌ طوسی، اخلاق‌ ناصری، انتشارات‌ خوارزمی، تهران، 1356، ص‌ 291.2
ابن‌ خلدون، مقدمه، ترجمه‌ محمد پروین‌ گنابادی، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی، چاپ‌ پنجم، تهران، 1366.3
4.آخوندزاده، الفبای‌ جدید و مکتوبات، گردآورنده، حمید محمدزاده، نشریات‌ فرهنگستان‌ علوم‌ شوروی‌ سوسیالیستی، باکو، ص‌ 201.
همان، ص‌ 202.5
آخوندزاده، مکتوبات‌ کمال‌الدوله، ص‌ 57  - 58 .6
7.شیخ‌ انصاری، المکاسب‌ المحرمه، الجزء الثانی، تحقیق: مجمع‌ الفکر الاسلامی، لجنة‌التحقیق، چاپ‌ اول، قم، 1417، ه .ق. ص‌ 70.
8.محمد ترکمان، مجموعه‌ای‌ از رسائل، اعلامیه‌ها، مکتوبات‌ و... و روزنامه‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری. مؤ‌سسة‌ خدمات‌ فرهنگی‌ رسا، تهران، 1362، ه. ش، ج‌ 1، ص‌ 245.
9.میرزای‌ نائینی: تنبیه‌الامة‌ و تنزیه‌الملة‌ یا حکومت‌ از نظر اسلام، مقدمه‌ و توضیحات، سید محمود طالقانی، شرکت‌ سهامی‌ انتشار، تهران، ص‌ 46.
همان، ص‌ 46 - 47.10
همان، ص‌ 48 - 49.11
تنبیه‌ الامة‌ و تنزیه‌ الملة، ص‌ 66 .12
محمد حسن‌ نجفی، جواهرالکلام،  ج‌ 21، ص‌ 397.13


http://event.farsnews.com/mashroteh/maghale/9.htm