پرویزخسروانی و بیوگرافی پنهان آن ازنسل امروز طرفداران استقلال


فاطمه پهلوان پور
2296 بازدید
پرویزخسروانی

پرویزخسروانی و بیوگرافی پنهان آن ازنسل امروز طرفداران استقلال

"پرویز خسروانی" در فروردین (1301ه. ش) در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش "میرزامحمدهاشم محلاتی" از مالکین و متنفذین محلات بود که چهار پسر دیگر به نام‌های "شهاب­الدین"، "مرتضی"، "خسرو" و "عطاءالله" نیز داشت. برادر بزرگ خسروانی، "شهاب" از چهره‌های سیاسی سال­های 1320- 1332 و نماینده مجلس بود که با "دکتر مصدق" روابط حسنه داشت. برادران دیگر او "مرتضی خسروانی" و "عطاءالله خسروانی" و "خسرو خسروانی" از دولت­مردان لشگری و کشوری پس از کودتای 28 مرداد 1332 بودند که در خاطرات فردوست درباره آن­ها سخن رفته است.

تحصیلات خسروانی

پرویز خسروانی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، دوره متوسطه را در «دارالفنون» گذراند، سپس به دانشکده افسری رفته و پس از فارغ­التحصیلی در آنجا استخدام گردید. فعالیت عمده خسروانی در ژاندارمری بوده است، به طوری که وی به ترتیب: فرمانده دسته گردان 3 رشت، فرمانده دسته 4 در گروهان 2 هنگ امیرکبیر، فرمانده منطقه یک مرکز و معاونت ژاندارمری را عهده­دار بود. با این وجود وی مسئولیت­های دیگری نیز داشت که مهمترین آن عبارت بودند از:

1. موسس و رئیس باشگاه تاج 2. معاون نخست­وزیر و رئیس سازمان تربیت­بدنی در دولت هویدا 3. آجودان محمدرضا پهلوی

پرویز خسروانی مناصب اداری مهمی را عهده­دار بود و در وزارتخانه‌ها و ادارات رژیم پهلوی، به خاطر نزدیکی‌اش به باندهای قدرت نفوذ فوق­العاده‌ای داشت. از این رو هر از چندگاهی خبری از مسئولیت جدید وی منتشر می‌گردید، با این وجود ضعف شخصیت اعتماد به او مشکل و سران رژیم از سپردن مقاماتی چون وزارت به وی تردید داشتند.

ازدواج و بهائیت پرویز خسروانی

هنگامی که پرویز خسروانی دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانواده‌اش تمول چندانی نداشتند، به همین خاطر وی به دنبال زن پولداری برای بهبود وضعیت اقتصادی‌اش می‌گشت، با چنین ذهنیتی بود که با دختری پولدار از یک خانواده بهائی به نام "ملیحه نعیمی" آشنا گردید. پدر این دختر که از بزرگان فرقه بهائی و بسیار متمول بود، در یک باغ 5 هزار متری و در یک ساختمان مجلل زندگی می‌کرد.

"فردوست" داستان این آشنایی را به این صورت نوشته است:

«پرویز خسروانی از زمان دانشکده افسری به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را رو به راه کند... پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه می‌افتاد و به عنوان تمرین دوچرخه­سواری از مقابل خانه دختر می‌گذشت و نامه عاشقانه رد می‌کرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند...»

علی رغم مخالفت "خانواده نعیمی" به علت سماجت پرویز این ازدواج در تاریخ 19/9/1321 انجام و در دفاتر بهائیت ثبت گردید. از این تاریخ خسروانی به خانه "نعیمی" نقل مکان کرده و در خانه‌ای که پدر زنش برای او در مجاورت خودش ساخته بود به گذران زندگی پرداخت.

در اسناد ساواک در این مورد آمده است: «طبق اطلاع خانم تیمسار سرلشکر پرویز خسروانی معاون ژاندارمری کل کشور جزء بهائی­های متعصب بوده و سرلشکرخسروانی اداره کننده یک «لجنه» بهائی است. مرکز جلسات «لجنه» هم هفته‌ای یکبار در منزل سرلشکرخسروانی تشکیل می‌شود و آقای "عطاءالله خسروانی" (وزیر کار)، "دکترراسخ" و "دکترایقانی" در جلسات مذکور شرکت می‌کنند و به وسیله وزیر کار با "تیمسارسپهبد ایادی" پزشک دربار شاهنشاهی مربوط هستند و از وی اخذ دستور می‌نماید.»

در جایی دیگر درباره نحوه پذیرش مسلک جدید توسط خسروانی چنین آمده است:

«دختر آقای نعیمی که زن سرلشکر خسروانی است، در چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش را به دین بهائی گرایش دهد. سرلشکر خسروانی در حضور آقای "دکتر علی­محمد" و "رقا"، استاد دانشگاه که از بهائیان متعصب و یکی از روحانیون بهائیان است، با حضور آقای نعیمی رسماً به دین بهائی گرویده و قرار بر این شده که از لحاظ پرستیژ و شئون نظامی و بعضی پست­هایی که به وی محول گردیده، بهائی بودن وی از چهار چوبه دیوار خانگی تجاوز نکند.»

در سندی از ساواک سابقه جاسوسی خانواده همسر خسروانی به این صورت آمده است:

«اسم کوچک نعیمی "عبدالحسین" است و نامبرده پسر نعیم شاعر معروف بهائی‌هاست و به همین جهت در میان بهائی‌ها محبوبیت و مقام بزرگی داشته و حالیه نیز دارد. "نعیمی" از ابتدای خدمت خود در سفارت انگلستان در تهران خدمت می‌کرد و مدتهاست که دیگر کار نمی‌کند و تنها کار اداری او همان خدمت در سفارت انگلستان بوده است....»

پرویز خسروانی پس از جدایی از همسرش به بهائی­بودن وی و ارتباط بهائیان با یهودیان تصریح داشته و می‌گوید: «من الآن چند ماه هست از زنم جدا شدم و تنها اختلاف ما همین بود و کلیمی‌ها، اغلب بهائی هستند و زن من هم بهائی بوده و اکثر اوقات با هم تماس دارند.»

مفاسد اخلاقی پرویز خسروانی

پرویز خسروانی نمونه رجال فاسد دربار پهلوی است. وی به تمام انحرافات اخلاقی و جنسی آلوده بود و با سوء ­استفاده از موقعیت خود هر عمل خلاف اخلاقی را بدون واهمه انجام می‌داد. اگرچه نامبرده از دوران طفولیت به اعمال رذیله شهرت داشت و این مسئله اشتهار پیدا کرده بود؛ ولی دامنه آن بعدها به نوعی دیگر ادامه یافت. سندی از ساواک اشتهار خسروانی به فساد را چنین بیان کرده است:

«در اتاق "آقای مصطفوی" ضمن مذاکره با "آقای عترت" که در دوره قبل نماینده مجلس شورای ملی بوده درباره خانواده خسروانی صحبت می‌کرد، "آقای مصطفوی" که هم کلاس پرویز خسروانی در دبیرستان دارالفنون بوده درباره وضعیت اخلاقی ایشان می‌گوید: یک روز در ساعت درس زنگ زده شد آمدیم بیرون از کلاس، مدیر و ناظم بودند، پس از جمع شدن شاگردان مدیر گفت: آقایان من شرمنده و خجل هستم موضوع را بگویم فقط این آقای خسروانی را به علت فساد اخلاقی از مدرسه اخراج می‌کنم. بعد معلوم شد که در ساعت درس خسروانی را با یک نفر که از خیابان آورده ­بود در یکی از مستراح‌های زمین شمالی دارالفنون مفعول واقع بود دستگیرشان می‌کنند که شخص فرار می‌کند حالا خسروانی سپهبد است و این مشاغل را تا به حال احراز کردند.»

دیگر گزارش­های ساواک نیز صراحتاً به این موضوع اشاره کرده‌اند.

تجاوز به عنف و نوامیس مردم و هتک حرمت و حیثیت دختران جوان در «باشگاه تاج» و زنان کارمند زیر دست؛ از جمله مفاسد آشکار خسروانی است. او هیچ حریمی را از تجاوز و انحراف مصون نگذاشته و با زنان متعددی ارتباط نامشروع داشت. در یکی از این موارد که صورت رسانه‌ای نیز به خود گرفت، تجاوز به دخترانی به نام "شادی بیگی" بود. خسروانی با این بهانه که قصد دارد دختر را به عنوان مربی همسر "غلامرضا پهلوی" نزد او ببرد، به باغی در کرج برده و با بستن دست و پای دختر به او تجاوز می‌نماید. وی ابتدا برای این­که دختر پیگیری قضایی نمایید، به او وعده ازدواج می‌دهد، سپس به او پیشنهاد گرفتن پول و صرف­نظر کردن از موضوع را می‌نماید که با مخالفت دختر مواجه و نهایتا موضوع به مطبوعات کشیده می‌شود.

وی در مورد دیگری با یکی از کارمندان متأهل «باشگاه تاج» ارتباط نامشروع برقرار و به او قول ازدواج می‌دهد. عدم تحقق این وعده‌ی خسروانی باعث اختلاف میان آن دو و سرانجام افشای این موضوع می‌شود، گزارش­های متعدد ساواک از شنود مکالمات خسروانی حکایت از آن دارد که وی اکثر اوقات از محل کار خود مرزبانی با زنان و دخترانی که در سال­های قبل با آنان آشنا شده، صحبت و معاشقه نموده است.

اسناد دیگری نیز به ایجاد مراکز فساد توسط "هاشم خسروانی"، برادر پرویز در کرج و رفت و آمد زنان و مردان فاسد به آن­جا در دست می‌باشد.

زمین­ خواری خسروانی

پرویز خسروانی از جمله امرای قدرتمند و با نفوذ ارتش بود که زمین­های شخصی و ملی زیادی را تصرف نمود و سند آن را به اسم خود ثبت کرد. اسناد این مجموعه موارد متعددی از تصرف، دعوای حقوقی، تقسیط، فروش، حصارکشی یا تصاحب و نهال­کاری زمین‌های ملی را نشان می‌دهد که در نوع خود کم نظیر است.

میزان زمین خواری خسروانی از حساب و کتاب خارج بود. "فردوست" در این زمینه می‌نویسد:

روزی "سرهنگ ضرابی"، مدیر کل نهم ساواک را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هر چه به نام خسروانی، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده گزارش نماید. پس از 3-4 ماه گزارش تحویل شد با کمال تعجب دیدم که بیش از تصور قبلی‌ام است. در مراکز استان یک یا چند زمین در مراکز شهرستان­ها یک زمین در برخی مراکز بخش یک زمین و در تهران ده­ها زمین که هم بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانواده‌اش است. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملی از زمین­ها و تأسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم می‌رسید.»

رشوه­ خواری خسروانی

شیوه رشوه­دادن و رشوه­گرفتن خسروانی در نوع خود نیز جالب بود. سند ساواک رشوه­دادن خسروانی به شاه را چنین ثبت نموده است. «خسروانی با "بیگلو" (کارمند دربار) صحبت کرد و "بیگلو" گفت: دوچرخه، مورد پسند اعلیحضرت واقع شده، البته من فکر کردم، دوچرخه را برای علیا حضرت فرستاده‌اید؛ ولی شاهنشاه فرموده‌اند، خیر برای خودم سفارش داده‌ام، خسروانی اضافه کرد که من کادویی برای شما و آقای "پورشجاع" تهیه کرده‌ام، خواهش می‌کنم یک نفر را به «باشگاه تاج» بفرستید که من آن را برای شما بفرستم.

اهدا یک جاسویچی طلا به یکی از وکلای تهران از دیگر موارد رشوه خسروانی می‌باشد. در سندی که به این موضوع اشاره دارد آمده­است: «در هفته اخیر تیمسار خسروانی از بودجه تربیت­بدنی یک جاسویچی تمام طلا با مارک تربیت­بدنی برای "هوشنگ شمیرانی" وکیل دادگستری تهیه و ارسال نموده است که هم اکنون مورد استفاده وی قرار گرفته است.»

قاچاق کالا و مواد مخدر توسط خسروانی

از آن­جا که مبادی ورود کالا در مناطق بندری و تجاری در دست نیروهای ژاندارمری بود. این مهم فرصتی به خسروانی داد که به عنوان یکی از فرماندهان ارشد ژاندارمری دست به قاچاق کالا زده و از این راه درآمد سرشاری به جیب بزند. در یک مورد "ملیحه" همسر خسروانی به کویت رفت تا با وارد نمودن خودرو از آن کشور و نپرداختن حق گمرک سود قابل ملاحظه‌ای کسب کند.

سران رژیم پهلوی با بهانه این­که قصد ریشه­کن کردن مواد مخدر را دارند کشت خشخاش را ممنوع اعلام و ترانزیت آن را از افغانستان به کنترل درآوردند و ظاهراً با قاچاقچیان به مبارزه پرداختند؛ اما این اقدامات سبب شد تا امتیاز این تجارت پر سود به درباریان و هم­دستان آنان در ارگان­های نظامی از جمله ژاندارمری اختصاص یابد، تیمسار خسروانی نیز در این تجارت دست داشت. او در فرماندهی منطقه یک مرکز همکاری نزدیکی با قاچاقچیان داشت و در این تجارت پر سود با آن­ها شریک بود.

«"احمد راه­آهنی" از قاچاقچیان معروف با هماهنگی خسروانی با واردنمودن تریاک از ترکیه تریاک تهران را تأمین می‌کرد و در این تجارت پول­ساز با خسروانی شریک بود.»

قماربازی خسروانی

یکی از معروف­ترین جلسات قماربازی در منزل پرویز خسروانی برگزار می‌شد که در آن چندین وزیر و وکیل و عده دیگری از مسئولین عالی­رتبه حضوری همیشگی داشتند و مبالغ میلیونی برد و باخت می‌شد.

خسروانی زندگی‌اش را روی قمار گذاشت، موضوعی که همسرش نیز آن را تأیید کرده­است. او دائماً بدهکار بود و با فروش املاک و کارخانجات و رشوه­گیری و رشوه­دهی به دنبال تهیه پول برای پاس­کردن چک­های برگشتی‌اش بود. جلسات قمار منزل خسروانی و مبالغ برد و باخت در آن تنها گوشه‌ای از فساد رجال و دولتمردان عصر پهلوی را هویدا می‌کند.

بولتن ویژه ساواک، مورخ 21/12/1325 حاکی است: «... منزل مشارالیها (خسروانی) محل قمار افسر یاد شده و افرادی از جمله "جلال آهنچیان" (تاجر)، "حاج­آقا آهنچیان" (برادر جلال آهنچیان)، "مهندس الماسی­پور"، "علی­دهستانه" و "هدایت ذوالفقاری" (آجودان کشوری شاهنشاه) و چند نفر دیگر می‌باشد. ضمناً یاد شده وی به یکی از دوستان همبازی خود اظهار داشته که حدود 3-4 میلیون تومان در چند ماه اخیر باخته است و حتی یک فقره چک به مبلغ 170 هزار تومان از حساب فروشگاه «باشگاه تاج» کشیده است و اضافه نموده مدت 4 سال است، آرزو به دلم مانده که یک دفعه ببرم. چنین استنباط می‌گردد که نامبرده در اکثر جلسات قمار بازنده بوده است».

خسروانی و سیاست­های رژیم پهلوی

الف: دفاع از محمدرضا پهلوی

پرویز خسروانی از جمله رجال جان­نثار و شاه و رژیم پهلوی بود که حیات و معاش خود را در حمایت از شاه و رژیم پهلوی می‌دید. به همین لحاظ بهترین پست برای خدمت به رژیم را شغل نظامی­گری می‌دانست، رفتن به ژاندارمری را باید، در همین چهارچوب مورد توجه قرار داد. خسروانی مشاغل مهم را تصاحب کرد که نسبت به موقعیتش از اهمیت زیادی برخوردار بودند، وی که از درجه­داری آغاز کرده بود، روزی به معاونت نخست­وزیر نیز رسید و این برای او جایگاه بسیار مهمی بود، بی‌تردید خسروانی این پیشرفت را مدیون شاه می‌دانست، لذا برای حفظ این سیستم هر آن­چه در توان داشت، انجام می‌داد. یکی از اقدامات او در این زمینه تأسیس «باشگاه تاج» بود. او با تأسیس باشگاه تاج، قصد مطرح کردن شاه و خاندان سلطنت در صحنه‌های مختلف داخلی و خارجی را داشت. وی با احراز مدیریت این باشگاه از یک­سو کمک­های زیادی از شاه و وزارتخانه‌ها و نهادهای رسمی دریافت می‌کرد و از سوی دیگر هر گونه مخالفت با خود را مخالفت با سلطنت و شاه تعبیر کرده و شخص را تحت فشار قرار می‌داد.

ب: خسروانی و کودتای 28 مرداد 1332

"فردوست" در خاطراتش درباره نقش خسروانی در این دوره می‌نویسد:

خسروانی در زمان "مصدق" «باشگاه ورزشی تاج» را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باج­گیران سرشناس تهران (مانند شعبان بی‌مخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد می‌آمد، بدان سو می‌رفت. در زمان "مصدق" ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع "مصدق" شعار می‌داد یا در 9 اسفند به طرفداری از شاه شعار می‌داد، ولی وقتی شاه از ایران فرار کرد. پنج هزار تومان برای تعمیر ساختمان «پان­ایرانیست­ها» پرداخت و نام تاج را از باشگاه حذف و اسم "مصدق" را بر باشگاه نهاد، با جلب همکاری از طرف "اشرف پهلوی" به همراهی و همکاری با او در جهت کودتا گام گذاشت و باشگاهش را محل جمع آوری اوباش قرار داد و از آنان به عنوان مخالفان "مصدق" استفاده کرد و ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه "مصدق" و به نفع "محمدرضا" شعار داد.

شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ وبادیست وحامی تاسیس باشگاه تاج

"فردوست" می‌گوید، یک­بار همین موضوع را به "محمد" گفتم، پاسخ داد بی­اشکال است، حال که به نفع من عمل می‌کند.

ج: خسروانی و واقعه 15 خرداد

پس از قیام حضرت "امام خمینی(ره)" و حمایت علما و مردم از این قیام که به سرکوب و کشتار خونین 15 خرداد 1342 منجر شد، بهائیان که در قتل و غارت سابقه‌ای طولانی داشتند، تنها 5 روز بعد از این واقعه، ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه در قالب نامه‌ای پرویز خسروانی فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز به عنوان یکی از سردمداران این جنایت تشکر کردند.

 در سندی در این مورد آمده است:

«سرتیپ پرویز خسروانی فرماندهی ژاندارمری ناحیه مرکز تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهائی... زحمات و خدمات و سرعت عمل نیز در جلوگیری از تجاور اراذل و اوباش و رجاله کراراً در سنین اخیر در این محفل مذکور شده است بخصوص در این ایام که بحمدالله اولیای امور نیز به رأی­العین سوء عمل جمله‌ای معروف به علما را مشاهده کرده و هر دیده منصفی، رذالت و جهالت و پستی فطرت این افراد را گواهی می‌دهد.» 20/3/1342 منشی محفل.

د: خسروانی و رژیم صهیونیستی

پرویز خسروانی که به پیوند مستحکم میان بهائیت و صهیونیست­ها وقوف کامل داشت و حتی تمام کلیمی‌ها را بهائی می‌دانست. رسالت خاصی برای خود قائل بود. از طرفی وی برای خدمت به دربار پهلوی کوشید تا برای عملی شدن سیاست خارجی رژیم پهلوی در تقویت صهیونیست وارد عمل شده و از «باشگاه تاج» در این زمینه نهایت استفاده را کرد و تیم‌های اسرائیلی به دعوت «باشگاه تاج» برای برگزاری مسابقه به ایران دعوت شده و تیم تاج نیز به سرزمین­های اشغالی سفر می‌کرد.

پرویز خسروانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به انگلستان رفت و در لندن ساکن شد.

پرسپولیس وتاج دراسنادساواک

 اسناد به جای مانده از دوران گذشته ارزشی صد چندان دارند. حال اگر این سند پیرامون موضوعات خاص باشد که جالب تر نیز می‌شود.

سابقه منازعات ورزشی «آبی-قرمز»به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد. تیم موسوم به «استقلال» در سال 1329 با نام «تاج» اعلام موجودیت نمود. در افکار عمومی این تیم و باشگاهش با نام اعضای مهم هیئت مدیره آن شناخته می شد؛«امیر اسدالله علم»وزیر دربار وقت و «سپهبد پرویز خسروانی» فرمانده نیروی هوایی وقت شناخته می شد و در سال های بعد نیز به طور کامل به عنوان تیم فوتبال «تیمسار خسروانی» معروف شد.

انتساب «تاج» به سیاستمداران پهلوی باعث می شد که همواره افکار عمومی به آن به عنوان نماینده رژیم حاکم بنگرند. سندی که در این جا منتشر می شود مربوط به سال 1349 بوده و طبیعی است در آن سال که اوج خفقان سیاسی پس از قیام 15 خرداد سال 42 به شمار می رفت، حوادث جاری میان هواداران این دو تیم به ابراز احساسات سیاسی مردم نسبت به تیم منتسب به رجال پهلوی تبدیل شود.

بدیهی است که این سابقه تاریخی هیچ خدشه ای بر مدیران فعلی این تیم که امروز بر تارک ورزش ایران اسلامی می درخشد وارد نخواهد کرد.

***

موضوع: برخورد طرفداران تیم تاج و پرسپولیس[در سند به اشتباه پاس قید شده است]

پس از پایان مسابقه فوتبال تیم‌های تاج و پرسپولیس تماشاچیانی که در میدان بودند به دو گروه تقسیم شده و در خیابان به راه افتادند. طرفداران تیم تاج خیلی کم بودند و هوداران تیم پرسپولیس بسیار زیاد بودند به چند گروه تقسیم و پشت سر دسته اول حرکت نمودند.

طرفداران تیم تاج با شعار (قهرمان آسیا متشکریم) و دیگران با شعار (پرسپولیس تو قلب مردم قهرمانه) به راه خود ادامه می‌دادند. در این موقع شعار طرفداران تیم تاج عوض شد و همگی می‌گفتند تاج قهرمان ـ تاج قهرمان و مخالفین آنها فریاد می‌زدند تاج ... مال ـ تاج ... مال.

جمعیت موقعی که از تخت جمشید گذشت عده‌ای می‌گفتند (یا فوتبالو جمعش کنید ـ یا تیمسارو عوض کنید) و عده‌ای دیگر می‌گفتند (مرگ بر این تیمسار قانون شکن)

در دروازه دولت پلیس به مردم حمله کرد. طرفداران تاج شعار می‌دادند جاوید شاه ـ جاوید شاه و طرفداران پرسپولیس فریاد می‌زدند مرگ بر این دولت قانون شکن و عده‌ای هم در حالی که فرار می‌کردند شعار می‌دادند مرگ بر این دیکتاتور.

جمعیت طرفدار تاج از ورود به خیابان سعدی منصرف شدند و به طرف لاله‌زار رفت. در این بین عده‌ای از طرفداران پرسپولیس نیز به خیابان لاله‌زار داخل شدند و تا میدان سپه بر ضد تیم تاج و تیمسار خسروانی شعار می‌دادند البته پلیس چند مرتبه آنان را متفرق کرد لکن مجدداً به هم پیوستند.

پاورقی برای رابطه تیمسارخسروانی وشعبان بی مخ وزنان فاسد بنیانگذارتاج درکودتای 28مرداد1332برعلیه  دولت مصدق:

بعضی از زنانی که در جریان کودتای 28 مرداد به اوباش تهران کمک کرده بودند و همراه آنها با شعار زنده باد شاه و مرگ برتوده‌ای، مرگ بر مصدق از جنوب تهران خود را به مرکز شهر و اطراف خانه مصدق در خیابان پاستور رساندند، بعدها صاحب چند صد متر زمین در همین محله شدند که همه آنها نیز به خانه‌های محل کسب و کار و نجیب خانه اختصاص یافت!

 درجمع پری بلنده ، مهین بچه‌باز، عصمت بابلی و… خوش بخت‌ترین آنها که در کودتای 28 مرداد پشت سر اوباشی مانند هفت کچلان، حسن انجیری، امیرموبور، مصطفی زاغی، شعبان بی‌مخ، رضا جگرکی و … در نقش توده مردم راه افتادند "ملکه اعتضادی” بود.

 زنی فوق‌العاده زیبا و معشوقه افسران اسم و رسم درارارتش شاه، از جمله سروان خسروانی، که بعدها در ارتش شاه ژنرال شد و رئیس سازمان تربیت بدنی ایران! و باشگاه تاج

ملکه اعتضادی با برخی از اعضای دربار شاه هم رابطه داشت. بعد از کودتای 28 مرداد با استفاده از رابطه‌هائی که داشت و خدماتی که در کودتای 28 مرداد کرده بود از سهامداران بانک ایران و ژاپن شد و پیش از انقلاب از ایران گریخت. گویا در اسرائیل مقیم شد و اخیرا مرد. او در سال‌های بعد از کودتا به یکی از نزدیکان اشرف پهلوی تبدیل شده و شایعات زیادی در باره نقش او در شبکه قاچاق مواد مخدر در زمان شاه وجود داشت و اینکه با اشرف پهلوی در این کار شریک بود. عکسی از او وجود دارد که روز کودتا روی یکی از تانک‌های کودتاچی‌ها ایستاده و به سود شاه شعار می‌دهد!

خسروانی وماجرای ۶تاییهای ۱۳۵۲

وقتی ماجرای باخت ۶-۰تاج مقابل پرسپولیس حادث شد دیگر نمیشدنتیجه رابارشوه ونفوذداوری سرهم آورد لذا این باخت غرورخسروانی را جریحه دارنموده وتاحدجنون عصبانی کرد وبه محض پایان مسابقه درون رختکن رفته بازیکنان رابارکیک ترین فحشها موردخطاب قرارداد ازاین میان منصوررشیدی را به خاطر ۴گل خورده باسیلی زده واورا خائن وبی غیرت خطاب کرد اما توهینهای او فقط به رگ غیرت یک بازیکن برخورد وقدعلم کرده وخطاب به وی گفت :اگر ما خائن وبی غیرت باشیم توکه مدیرمائی ازهمه خائن وبی غیرت تری .اوکسی جزجوادالله وردی نبود.

خسروانی که دنبال توجیه برای باخت مفتضحانه میگردیدد فردای آن روز برای تلافی ایستادگی جوادالله وردی او را عامل خیانت وشکست تیم معرفی کرد سپس بادادن رشوه سابقه دربی ۶-۰ سال ۱۳۵۲ ازآرشیورادیوتلویزیون محو کرد .

خسوانی آنقدرعصبانی بود فکرش راه نمیداد چطور آنچه صدهاهزارنفر مستقیما دیدند یادرنشریات خواندند پاک ویامحوکرد ؟

 

اکنون بعدازگذشت سالها بازاستقلالیها برای این باخت داستانسرایی و توجیه تراشی میکنند درصورتیکه دربرنامه مستند صداوسیما بازیکنان آن دربی همه باتفاق نتیجه راقبول واعتراف کردندکه اگر مسابقه بیش ازاین ادامه مییافت نتیجه ننگبن تری حاصل میشد.

 درواقع بااین کارنامه عناوین تیم تاج را از تاسیس تا۱۳۵۷ که مدیران آنهادرراس مدیریت فدراسیون فوتبال وتیم تاج بودند اغلب ازطریق سوءاستفاده ازپست وارتشاء و سلطه  وخودسری و یانفوذ وی درکمیته داوران حاصل گشته  نتیجه ای فدراسیونی تلقی کرد نه میدانی