اعلام جنگ مسلحانه از سوی سازمان منافقین
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 تا اواخر 59، نزاع و درگیری سازمان با جمهوری اسلامی بیشتر شد و سرانجام از وضعیت نیمهمخفی به اختفا و پنهانکاری کامل آن انجامید که بهخاطر سرعت رویدادها و بهعلت فقدان ضوابط انسانی در تشکیلات، برای ارزیابی خطمشی و سیاستهای مرکزی فرصتی به اعضا داده نشد.
در پایان این دوره بود که رجوی و همفکرانش با عجله و سرعتی تمام، نیات پنهانداشته خود را آشکار کردند و جنگ مسلحانهای را که از اوان پیروزی انقلاب در تدارک آن بودند، آغاز کردند.
سازمان مجاهدین خلق از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهاتکای این توجیه که نیروهای حاکم قادر به تحقق «جامعه بیطبقه توحیدی» و رهبری مبارزه ضدامپریالیستی نیستند، سرنگونی حکومت و بهدست گرفتن قدرت را در بین لایههای سازمانی اعتماد کادر مرکزی، هدف استرتژیک خود اعلام نمودند.
تحرک سیاسی مجاهدین خلق قبل از پیروزی بیست و دوم بهمن 57 کمرنگ و منفعل بود. این تحرکات، محدود به چند پیام و بیانیه با سطح انتشار نهچندان زیاد بود که ظرف کمتر از یک ماه مانده به پیروزی انقلاب صادر شد.
سازمان در نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب، نیروی خود را در جهت ایجاد یک تشکیلات نوین سراسری و فعالیت تبلیغاتی وسیع متمرکز کرد و کادر مرکزی سابق به دو بخش دفتر سیاسی و کمیته مرکزی تقسیم شد. ستاد سازمان در همسایگی دیواربهدیوار سفارت عراق شکل یافت.
مسعود رجوی و موسی خیابانی طی اطلاعیهای، حمایت کامل خود را از تشکیلاتی که خود بانی آن بودند، اعلام کردند و اول مرداد 58 نشریه مجاهد (ارگان رسمی مجاهدین خلق) را منتشر ساختند. در سطح نوسازی تشکیلات، علاوهبر کمیته یا کادر مرکزی، پنج کانون جداگانه که عضوگیریها و سازماندهی جدید مبتنی بر آنها بود، پایههای اصلی سازمان را تشکیل میدادند. این کانونها عبارت بودند از: شبکه زیرزمینی مسلح، سازمان جوانان مجاهد، جنبش کارگران مسلمان، کانون توحیدی اصناف و سازمان زنان مسلمان. نخستین مرحله جذب نیرو، از بین دانشجویان و دانشآموزان پرشور، اما نامطلع از تاریخچه سازمان، در صدر دیگر اقشار قرار داشت.
یکی از روشها استفاده از تمثیل بود که در این روش، سازمان یک وجهمشترک بین دو پدیده میدید و حکم به شباهت آن دو میداد. بهعنوان نمونه در مورد طرح قانونی خلع سلاح گروهها و اشخاص پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، سازمان با مشابهسازی زمان مشروطیت، برای مسلح ماندن، ادعای حقانیت کرد. روش توجیه که در قبال فساد اخلاقی و اجتماعی و امنیتی اعضاء بهکار میبرد، از جمله این روشها بود. آنچه در ترکیب و ترتیب این مراحل مهم است، روح روانشناسانه این نوع تبلیغات بود.
سرانجام رجوی تهدید به قیام مسلحانه کرد و سازمان، ماهیتی کاملا جنگطلبانه یافت و خود را در آستانه شورش مسلحانه قرار داد. رفتهرفته در مجموعه توجیهات سازمان، در کنار امپریالیسم، عناوین مبهم عوامل توطئهگر، انحصارطلب، مرتجع و چماقدار نیز قرار گرفت و با نسبت دادن آنها به نهادها و مسئولان نظام جمهوری اسلامی، نفرت نسبت به حکومت را در اعضا و هواداران شکل داد و آنان را به سمت ایجاد ذهنیت ستیزهجو و برانداز هدایت کرد.
خط نفوذ در نهادهای جمهوری اسلامی
جدیترین تاکتیک سازمان، برای آمادهسازی زمینه براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی «خط نفوذ» بود؛ نفوذ در نهادهای حساس و تعیینکننده نظام، از قبیل دادسراهای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی، وزارتخانههای مهم، نخستوزیری و شورای امنیت کشور. خط نفوذ سازمان از متقنترین نشانههایی است که بر اهداف براندازانه این تشکیلات – از همان روزهای نخست دوران بیست و هشت ماهه «فاز سیاسی» - گواهی میدهد.
منافقین نفوذی از حمایت قوی دولت موقت و بعد از آن از حمایت بنیصدر برخوردار بودند. در بیان علت نفوذ سازمان در نهادهای حساس، از جمله نخستوزیری، دادگاههای انقلاب و مراکزی که بهنحوی اطلاعات نظام در آنجا متمرکز بود، لازم به توضیح است که سازمان مجاهدین خلق دیرینهترین فعالیت را در کار اطلاعاتی دارد؛ تا آنجا که اطلاع داریم، اینها اولین گروهها بودند که از همان اوایل تکوین خود گروه اطلاعاتی تشکیل دادند.
مقدمه این اتفاق، نفوذ ناصر سماواتی بهعنوان متخصص اعزامی از برق تهران به مرکز ساواک (باغ مهران) بود. در بدو دستگیری اعضاء در سال 1350 صدها آدرس و نشانی از سران و مقامات رژیم شاه به دست ساواک افتاد. همینطور اینها اولین گروهی بودند که بیسیمهای ساواک را شنود میکردند و نیز مجموعه اطلاعات و اسنادشان را در آن زمان به «میکروفیلم» تبدیل میکردند.
پس از پیروزی انقلاب نیز پنهانکاری و اطلاعات محور فعالیتهای سازمان بود. درست زمانی که مسئولان و نیروهای جمهوری اسلامی درگیر کارهای اجرایی بودند، اینها نفوذهای خود را در سپاه و مراکز اطلاعاتی نظام تحکیم و تثبیت میکردند و در فکر بردن اسناد و مدارک سری بودند. قراین و اطلاعات نشان میدهد که سازمان، در ایجاد ارتباط و رفع مشکل خود با کشورها، مستقیما از طریق سرویسهای اطلاعاتی آنها عمل کرده است.
«سعادتی» به اتهام داشتن ارتباط ویژه اطلاعاتی و جاسوسی با عوامل K.G.B و عوامل سفارت شوروی در تهران که اردیبهشت 58 اتفاق افتاد و فضای ملتهبی را در پی داشت، باعث شد سازمان آشکارا، اما بهمرور، باطن مواضع خود را مبنیبر رویارویی با نظام نوپای جمهوری اسلامی ظاهر سازد. برای تصفیه اعضای سازمان در دادگاههای انقلاب، اولین اقدامها در پی فرمان امام خمینی(ره) از اواخر اسفند 57 آغاز شد و تا خرداد 58 ادامه داشت.
شانزدهم فروردین 58، آییننامه دادگاههای انقلاب اسلامی ایران در سیوچهار ماده منتشر شد. تدوین و انتشار این آییننامه که در زمان خود و با توجه به شرایط، مقرراتی دقیق و مترقی بود، گامی مهم در جهت ضابطهمند کردن امور دادگاههای انقلاب بهشمار میرفت.
تدوین آییننامه دادسراها و دادگاههای انقلاب اسلامی و همچنین اخراج نفوذیها و محدودیت دستگیریها و اعدامها، سازمان را برآشفت. افراد اخراجی با صدور اعلامیهها و چاپ جزوههایی که امضای بازپرسان و قضات سابق تحقیق دادسرای انقلاب مرکزی را ذیل خود داشت، اصلاح دادگاههای انقلاب را تخطئه کردند. از سوی دیگر، نشریه سازمان متبوع ایشان نیز حمله به دادگاهها را با عناوین مختلف آغاز کرد.
نفوذیهای اخراجی با فضاسازی و پخش شایعات و تحلیلهای نادرست، مسئولان دادگاههای انقلاب را به عناوینی نظیر ارتجاع و عقبنشینی در برابر امپریالیسم متهم میکردند و این کار خود را ادامه راه و ادای وظیفه مکتبی مینامیدند. اولینبار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع ملاقات و مذاکرات رهبران سازمان با امامخمینی مطرح شد.
امام با توجه به ارتداد بخش اعظمی از نیروهای سازمان و برای جلوگیری از هرگونه شائبه در مبانی دینی باقیمانده آنان، از مسئولان سازمان خواسته بود تا مواضع اعتقادی خود را رسما اعلام نمایند و سپس به ملاقات ایشان بروند. سازمان در قالب اطلاعیه و نامهای مبانی عقیدتی خود را به امام اعلام کرد. هشتم اردیبهشت 58، رجوی و موسوی خیابانی به همراه عدهای از اعضای سازمان به ملاقات امام رفتند، این ملاقات، اولین و آخرین ملاقات آنان با امام بود.
شورشگری اجتماعی سازمان
سازمان طی اطلاعیهای در سیزدهم اسفند 1357 بهبهانه هشدار در مورد توطئه ضد انقلاب در تهاجمهای جدید بعد از تسخیر سفارت آمریکا، فعالتر از گذشته وارد صحنه سیاسی – اجتماعی شد. علت آن این بود که سران سازمان تصور میکردند میتوانند با استفاده از فرصت و اعمال فشار گسترده اجتماعی و تبلیغی، معادلات موجود قدرت را برهم زنند و خود بهعنوان نوک پیکان جبهه چپ بر بخشهای اصلی حاکمیت نوپا سلطه یابند.
انتخابات ریاستجمهوری
در دیماه 58، رجوی برای ریاستجمهوری نامزد شد. این اوج تبلیغات سازمان در اشکال گوناگون بود. سرانجام با اعلامنظر امام مبنی بر عدم کاندیداتوری کسانی که به قانون اساسی رأی ندادهاند، رجوی بهناچار کناره گرفت. در بهمن و اسفند 58، سازمان درگیر تبلیغات انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شد.
در مرحله اول، بیست و هفت تن از کاندیداهای سازمان در بیست و دو شهر کشور به مرحله دوم یافتند. در تهران رجوی تنها کاندیدای سازمان در مرحله دوم بود که در صورت موفقیت، به مثابه پیروزی در کل انتخابات بود. حزب توده و چریکهای فدایی خلق، از کاندیداهای مجاهدین خلق و شخص رجوی اعلام حمایت کردند.
مهمترین اقدام سیاسی و تبلیغی در این مقطع که کاملا با موارد پیشین متفاوت بود، حمایت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی بود. او که در مرحله اول به مجلس راه یافته بود، از کاندیداتوری رجوی حمایت میکرد. اطلاعیههای متعدد او و پاسخ امام در این زمینه خواندنی است. در آن دوره هیچیک از کاندیداهای مجاهدین به مجلس راه نیافتند. درگیریهای خیابانی از اوایل سال 59 تشدید شد.
کودتای نوژه و سازمان
نوزدهم تیر 59 خبر کشف کودتای نظامی نوژه منتشر شد. براساس اعترافات گردانندگان کودتا و بررسیهای انجام شده، قدرت رزمی سازمان مجاهدین در تهران هشتصد نفر و چریکهای فدایی خلق سیصد نفر اعلام گردید. از آنها قول گرفته شد که علیه یا له عاملان این طرح وارد عمل نشوند و در عوض پس از پیروزی کودتا امتیازات خوبی به آنها داده شود.
در پی افشا شدن ماجرای کودتای نوژه، فعالیتهای پنهان اطلاعاتی و تحکیم روابط با رییسجمهور، بنیصدر، و سایر گروههای مخالف فعال، یک وجه اصلی اقدامات سازمان را تشکیل میداد.
طی شهریور و مهر 59 بهتدریج، تشکیلات پنهانیتر عمل و اقدام به درگیریهای ساختگی و از پیش طراحی شده (خصوصا در تهران) میکرد، اما در ماههای مهر و آبان 59 با شروع جنگ تحمیلی، افکار عمومی حول دفاع از انقلاب، میهن و بسیج برای دفاع شکل گرفت. سازمان در شاخههای شهرستانها و تهران، هنوز بهصورت نیمهعلنی روابط هواداران را حفظ میکرد.
بهعلت اعزام نیروهای کمیته و سپاه و مردم به جبههها و کاهش اهمیت مسایل داخلی در افکار عمومی، محدودیتهای اجتماعی و مردمی در شهرها برای فعالیت گروههایی مانند سازمان کاهش یافت.
در آذر 59، نشریه مجاهد (بعد از تعطیلی پنج ماهه) همزمان با افزایش فعالیت بیرونی و علنی سازمان منتشر و دور جدیدی از درگیریها آغاز شد. محور تبیلغی سازمان در این مدت، عبارت بود از شکنجه هواداران، چماقداری و تهاجمات، موضوع گروگانگیری و تبلیغ حول محور موضوع آوارگان.
بهجهت اختصارگویی، فقط فهرستوار به آنها اشاره میکنیم: اتهام شکنجه و چماقداری، مربوطکردن آن با نظام و سخنرانی بنیصدر در روز عاشورا (بیستوهشتم آبان 59) بود. از بهمن 59 بحرانها تشدید شد. رجوی طی مصاحبهای با ارگان سازمان، زمینه لازم برای قیام مسلحانه را با این تحلیل که امپریالیسم و ارتجاع همقسم شدهاند تا انقلابیون و خصوصا سازمان را از صحنه بیرون ببرند، برای بروز قیام مسلحانه شرایط را تحت عنوان دموکراتیسم انقلابی برشمرد.
چهاردهم اسفند 59 مراسم سخنرانی بنیصدر در دانشگاه تهران به مناسبت بزرگداشت دکتر مصدق به جنجال بزرگی انجامید. این واقعه، اوج هماهنگی بنیصدر و سازمان شمرده میشود.
آمادگی برای عملیات مسلحانه
از پانزدهم اسفند درگیریها شدیدتر شد. اولین جرقههای آشکار جانبداری غرب از سازمان، در مصاحبههای دو روزنامه مشهور فرانسوی (اونتیا و لیبراسیون) در تابستان 59 زده شده بود. همزمان از سوی سازمان ارتباطهایی با دولت عراق برقرار شد. در مواردی، رادیوی بغداد آشکارا از مجاهدین تمجید و حمایت میکرد.
از بهار سال 60 عملیات فشرده آمادهسازی سازمان برای شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز شده و با اتکاء به دولتهای غربی، ارتباط با دولت عراق و حمایت لجستیکی و تبلیغاتی آنها را کسب کرده بود. انبارهای مهمات و تسلیحات سازمان غبارگیری و سلاحها روغنکاری میشد.
در سطح نظام، خطر سازمان شناخته شده بود، ولی انتظار شورش مسلحانه از سوی آنها در آن مقطع کلی بعید بهنظر میرسید. بهنظر نگارنده، تیزبینی امام خمینی و صرافت و جدیت در امور و عدم مسامحهکاری ایشان در تمام بحرانهای قبل و بعد از انقلاب و تصمیمگیریهای بهجای ایشان در کوران مبارزات، توانست صدمات جدی را از انقلاب و انقلابیون دور کند. ارشادهای پیامبرگونه او صراط مستقیم را برای ملت روشن میکرد. مسئله انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها نیز در اواخر 58 و 59، بحرانساز شده بود. دخالتهای مخرب بنیصدر، مخالفت سازمان و سایر گروههای چپگرا و مخالف با تصمیمات شورای انقلاب، قضیه محاصرهشدن ساختمان پانزدهم دانشگاه علم و صنعت توسط دانشجویان (پیشگام) هواداران چریکهای فدایی خلق و مجاهدین، درگیری در دانشگاه تهران در اول اردیبهشت 59 و همه چالشهایی که ملت ایران آنها را با رهبری حکیمانه امام(ره) از سر گذراند تماما بحرانهایی از این دست بودند.
روند جدایی
نخستین انشعاب سازمان پس از انقلاب در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در چهارم تیر 1359 صورتگرفت. این سخنرانی به التقاط و نفاق سازمان مجاهدین و فضای سیاسی و تبلیغاتی سنگینی که در سازمان بهوجود آمده بود، میپرداخت. جریانها و اشخاص مختلف به اعلام موضع در این مورد پرداختند. روزنامه کیهان به سرپرستی «ابراهیم یزدی» تیتر تحریککنندهای نوشت و سران سازمان را برآشفت. در پی آن، تکذیبیه و پاسخهایی رد و بدل شد که به تألیف کتاب «روند جدایی» در زمستان 59، انجامید. نویسنده آن، مطالب تکاندهندهای را در مورد دوران بیستوهشت ماهه فعالیت علنی سازمان برملا کرده بود.
پیوند سرنوشت بنیصدر و سازمان
در پی فراز و نشیبهای مربوط به معرفی کابینه و دولت به مجلس شورای اسلامی، بنیصدر در سخنرانی هفده شهریور 59 با اشارات و کنایات روشن، نیروهای پیرو خط امام، بهویژه رهبران قوای مقننه و قضاییه و روحانیان منتقد خود را مورد حمله قرارداد و فضای سیاسی کشور را بهشدت ملتهب کرد. در پاییز و زمستان 59 بهرغم گسترش جنگ دفاعی ایران در مقابل تجاوز همهجانبه عراق، فضای سیاسی کشور با تشنجات و درگیریهای سازمان و دفتر بنیصدر و سایر گروهها بهشدت بحرانی شده بود. جریان سخنرانی آیتا... لاهوتی در گیلان به زد و خورد و تیراندازی انجامید.
دخالت بنیصدر در این ماجرا اختلافات را تشدید کرد. در کنار تشدید جنگ عراق و حملات جدید گروههای دموکرات و کومله به قرارگاه و محل استقرار نیروهای نظامی و انتظامی و جهادگران سازندگی در مناطق کردنشین، دو انفجار مهیب در دوم اسفند در تهران خسارات جانی و مالی بهبار آورد. هواداران گروههای مجاهد و فدایی خلق فعالیت خود را در مدارس تشدید کردند و چند مدرسه را به تعطیلی کشاندند. درگیریهای خیابانی ادامه پیدا کرد. چالش بین بنیصدر و مخالفانش در مجلس بار دیگر اوج گرفت. بخش سازماندهی شده جریان چهاردهم اسفند دانشگاه تهران که هواداران سازمان و مجاهدین خلق آن را تشکیل میدادند، با درگیری وسیع نیروهای گارد ریاستجمهوری علیه مردم و ضرب و شتم بسیاری از آنان توسط نیروهای سازماندهی شده میلیشیا و گارد بنیصدر با فرماندهی مستقیم شخص رییسجمهور، اغتشاش و چالش سیاسی - اجتماعی وسیع و گستردهای را حول مشروعیت و صالحیت سیاسی و فکری بنیصدر پدید آورد.
در این بین هرچه مهندس بازرگان و نهضت آزادی همسویی و ائتلاف خود را با بنیصدر بیشتر نشان میدادند، موضعگیریشان نیز در قبال سازمان دوستانهتر و مشفقانهتر میشد. روزنامه «میزان» که ارگان غیررسمی نهضتآزادی محسوب میشد، در تشدید تشنج، نقش آفرینی میکرد.
خبرگزاری فارس
نظرات