تاراج میراث ملی ایران توسط اسرائیلی‌‌ها


6361 بازدید

تاراج میراث ملی ایران توسط اسرائیلی‌‌ها

روز اول فروردین 1344 روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی ضمن اشاره به تاراج اشیاء عتیقه ایران نوشت: یک اسرائیلی به نام ایوب ربانو به مدت 45 سال در ایران سرگرم حفاری و خارج ساختن اشیاء عتیقه و انتقال آنها به اسرائیل بوده است.

روزنامه  «داوار» چاپ اسرائیل در شماره 15 آذر  1342 خود طی گزارشی مستند فاش ساخت :

«... اسرائیل به صورت یکی از مراکز بین‌المللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمده است به همین علت تجار خارجی عقیده دارند که‌آثار باستانی ایران را می‌توان به قیمت مناسب در اسرائیل خریداری کرد. در دو سال اخیر حدود 2000 ظرف سفالی املش به اسرائیل آورده شده و موزه‌های بزرگ فرانسه، انگلستان و آمریکا و موزه‌های بسیار دیگر، مساعی فراوانی برای جمع‌آوری این آثار به کار بسته‌اند...»
  یکی از زوایای پنهان روابط ایران و اسرائیل و درواقع یکی از نتایج حضور جدی اسرائیلی‌ها در ایران، تاراج ملی ایران بود که به واقع هیچ نامی غیر از تاراج نمی‌توان بر آن نهاد. جالب این است که این مسأله در دورة اقتدار حکومت باستان‌پرست پهلوی اتفاق افتاده است. آثار باستانی و اشیاء عتیقه ایرانی در میزان و حجم بسیار زیاد به اسرائیل منتقل می‌شد، در مجموعه‌های خصوصی نگهداری می‌گردید یا به موزه‌های اسرائیلی ارائه شده و به نمایش در می‌آمدند و یا توسط بعضی افراد به موزه‌های بزرگ جهان منتقل می‌شدند. مطلبی که در یکی از نشریات اسرائیلی به چاپ رسید تأسف هر ایرانی را بر می‌انگیزد: «اسرائیل به صورت یکی از مراکز بین‌ المللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمده است. به همین علت تجار خارجی عقیده‌ دارند که آثار باستانی ایرانی را می‌‌توان به قیمت مناسب در اسرائیل خریداری نمود... طی دو سال اخیر در حدود 2000 ظرف سفالی املش به اسرائیل وارد شده و این مقدار 80 درصد کلیه آثار املش را که به معرض فروش گذارده شده، تشکیل می‌دهد. ولی بسیار جای تأسف است که آثار مزبور از کشور خارج می‌شود و ما این موقعیت بزرگ را برای گردآوری یک مجموعة عالی هنری از دست می‌دهیم در حالی که موزه‌های بزرگ فرانسه، انگلستان و آمریکا و نیز موزه‌های بسیار دیگر، مساعی فراوانی برای خرید آثار املش به کار می‌برند.» 1 چنانچه ملاحظه شد دردرون اسرائیل نیز از خروج اشیاء باستانی ایران از اسرائیل اظهار تأسف شده اما در داخل ایران یا به دلیل بی‌خبری یا بی‌توجهی، هیچ عکس‌العملی دیده نشده است.
یکی از افرادی که نقش مهمی در انتقال آثار باستانی ایران به اسرائیل داشت شخصی بود به نام ایوب ربانو. وی در طی 45 سال تقریباً در تمام نقاط ایران دست به عملیات حفاری زد و بزرگترین مجموعه ‌آثار باستانی ایران را گردآورد که برخی از آثار آن در جهان بی‌نظیر بوده و ارزش آن مجموعه به 5/4 میلیون لیره اسرائیلی می‌رسید. 2
موزة بتصئیل اسرائیل، مجموعه آثار ایرانی را به نمایش می‌گذاشت در موزة مزبور آثار ایران، مربوط به دوره‌ای شامل قرن چهارم قبل از میلاد تا نیمه قرن 18 بوده است. این مجموعه شامل ظروف سرامیک، برنز، ظروف مذهبی، آلات جنگی،‌ظروف نقره و طلا، از دورة هخامنشی و ساسانی و نیز آثار زیادی از دورة‌ اسلامی بود. 3
در گزارشی که از نمایندگی ایران در تل‌آویو در سال 1344 در مورد کلکسیون ایرانی موجود در موزه اسرائیل ارسال شده آمده است: «کلکسیون مربوط به هنر ایرانی در موزه اسرائیل در نوع خود یکی از مهمترین کلکسیونهای جهان می‌باشد. به عقیده کارشناسان، ارزش آن سه میلیون دلار است. در این کلکسیون آثاری وجود دارد که بهایی برای آنها نمی‌توان تعیین کرد زیرا در جهان منحصر به فرد می‌باشند... در ظرف دو سال، کلکسیونی که در اورشلیم متمرکز گردید، شامل آثاری 3000 ساله از دوران ماقبل تاریخ تا قرن شانزدهم بود...» 4
در سال 1345 نمایشگاهی از آثار باستانی ایران از طرف محسن فروغی5 در اسرائیل برگزار شد. این نمایشگاه شامل لوازم شکار و مجسمه‌ های سفالی بود که قدمت آنها به هزاران سال بالغ می‌شد. تعداد این آثار 300 عدد بوده و در یکی از موزه‌های اسرائیل به نمایش گذاشته شد. وی از اینکه توانسته بود پس از 2500 سال از انتشار منشور کوروش از وی پیروی کند اظهار سربلندی و افتخار کرده بود. 6
میزان اشیاء عتیقه و باستانی ایران در اسرائیل و به ویژه در موزة ملی بتصئیل در حدی بود که مدیر این موزه طی نامه‌ای که تسلیم نمایندگی ایران در تل‌آویو نمود درخواست کرد که دو تن از افرادی که در اصلاح و تعمیر آثار باستانی ایران تخصص دارند به اسرائیل اعزام شوند و خواستار آن شده که این امر در آینده‌ای نزدیک انجام شود. 7
برگزاری نمایشگا‌‌ه‌های متعدد از اشیاء باستانی ایران در اسرائیل، توجه بعضی از مقامات حکومتی را به خود جلب کرد و البته این مسأله فقط در حد جلب توجه باقی ماند. برای مثال در سوم بهمن 1347 وزیر خارجه (اردشیر زاهدی) طی نامه‌ای به وزارت فرهنگ و هنر، با اشاره به نمایش بعضی اشیاء باستانی ایران در موزه اسرائیل می‌نویسد: «در مورد نحوة خروج این اشیاء از ایران اطلاعی در دست نیست ولی مرتباً در چمدان‌های یهودیانی که به اسرائیل می‌روند اشیاء عتیقه ایرانی، بخصوص نسخ خطی کتب مختلف، مخفی شده و بدون جلوگیری پلیس، وارد اسرائیل می‌شود...» 8 این سند نشان دهندة اوج بی‌خبری و بی‌توجهی مقامات حکومت در قبال میراث ملی ایران می‌باشد.
یکی دیگر از افرادی که نقش بسیار فعال و مرموزی در زمینه سرقت اشیاء عتیقه از ا یران به اسرائیل داشت، یعقوب نیمرودی وابستة نظامی اسرائیل در ایران بود. در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی دربارة نیمرودی چنین آمده است: «یعقوب نیمرودی مأموریت خود را در ایران به پایان رسانید، ولی باکتری ایرانی به او سرایت کرد. خانه او در ساریون با قالی‌ها و نقاشی‌ها و سایر آثار هنری [ایرانی] دقیقاً شبیه خانه‌ای است که در ایران در آن سکونت داشت. در این خانه فضای خاصی وجود دارد و آن اطاقی است که به سبک اصفهان تزئین شده و سراسر آن با آثار ایرانی تزئین شده است. هر شخصیت ایرانی که برای بازدید به اسرائیل می‌آید و در این اطاق از او پذیرایی می‌شود، خود را در خانه خود احساس می‌کند. گنج واقعی در خانه ‌آقای نیمرودی کلکسیون آثار باستانی و به ویژه ظروف سفالینی از املش متعلق به 3000 سال قبل از میلاد همچنین آثار باستانی دوره اسلامی (700 سال قبل) وجود دارد. بدون شک خانه نیمرودی یک مرکز فرهنگی و هنر اصیل ایرانی محسوب می‌شود که آثار آن طی سالها تلاش خریداری شده[!]».9
یعقوب نیمرودی تا آخرین ماههای سلطنت پهلوی با حمایت موساد محموله‌های «سری» خود را از مرزهای ایران عبور می‌داده است. طبق اسناد موجود بخش عظیمی از این محموله‌ها آثار باستانی و اشیاء عتیقه‌ای بوده که توسط نیمرودی و سرویس جاسوسی اسرائیل از ایران به سرقت می‌رفت. عملکرد نیمرودی در ایران بخشی از یک شبکه وسیع بین‌المللی بود که به قاچاق آثار باستانی و هنری برای روچیلد‌ها می‌پرداخته است. 10
در تاریخ 27/1/1357 اداره کل هشتم ساواک به ریاست ساواک چنین گزارشی داد: «در تاریخ 14/1/2537 از سرویس مرکزی اسرائیل در تل‌‌آویو شخصی به نام اورهام پیر تلفنی با منزل روبن مرخاو، رابط سرویس زیتون تماس گرفت و اظهار داشت: شخصی به نام یعقوب نیمرودی که قبلاً در تهران بوده ولی اکنون میلیونر است امروز می‌خواهد پیش ما [به اسرائیل] بیاید و با خودش چیزهایی دارد که ما نمی‌خواهیم با آنها این طرف و آن طرف بگردد و کاری کنید که او راحت از تهران خارج شود. رابط سرویس در جواب، از مافوق خود آقای پیر پرسید که یعقوب نیمرودی با چه گذرنامه‌ای و ویزایی وارد شده است و ‌آنگاه گفت: هواپیمای ال عال یک ساعت و نیم دیگر پرواز می‌کند چرا موضوع را قبلا ً و همان موقع که به او گذرنامه داده‌اید اعلام نکرده‌اید زیرا تلفنی نمی‌شود در این باره اقدام کرد...». 11

پی‌نویس‌ها:
1ـ نشریه داوار هفتگی مورخ 6/12/1963 چاپ تل‌آویو، بایگانی وزارت خارجه، سال 43 ـ 1340، کارتن 5، پرونده‌ 34.
2ـ هاآرتص مورخ 1/1/65 بایگانی وزارت امور خارجه، سال 1343، کارتن 5، پرونده 30.
3ـ همان سند.
4ـ گزارش 1615 مورخ 28/9/1344 از صادق صدریه (تل‌آویو) به وزارت خارجه، سال 49ـ1338، کارتن 5، پرونده 39.
5ـ پرونده 39.
6ـ گزارش شماره 1672 مورخ 15/8/45 از صادق صدر به وزارت خارجه به نقل از روزنامه یدیعوت آخرونوت 25/10/66، نمایندگی تل‌آویو، سال 49ـ 1338، کارتن 8، پرونده 56.
7ـ نامة کارل کاتص مدیر موزه ملی بتصئیل به صادق صدریه مورخ 20/2/1964، نمایندگی تل‌آویو، سال 43ـ 1334، کارتن 5، پرونده 34.
8ـ گزارش شماره 9 / م محرمانه مورخ 3/11/47 از وزیر خارجه به وزارت فرهنگ و هنر، نمایندگی برن 2، سال 54ـ 1350، کارتن 69، پرونده 26.
9ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات فردوست، جلد 2، صفحه 129، به نقل از مجله هاعولام، مورخ 27/2/1357.
10ـ ظهور و سقوط، صفحه 129ـ 128.
11ـ همان منبع، صفحه 128.
 


علی‌اکبر ولایتی، ایران و تحولات فلسطین،مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، ص 224ـ 228