پیمان سعدآباد به روایت تاریخنگاران/از روایت حسین مکی تا تاریخ بیداری ایرانیان
17 تیر سال 1316. ش چهار کشور مهم خاورمیانه در کاخ سعدآباد گرد هم آمدند تا بر پیمانی توافق کنند که زمینهچینیهای فراوانی برای شکل گرفتن آن انجام شده بود. در چنین روزی عنایتالله سمیعی، وزیر امور خارجه ایران در کاخ سعدآباد میزبان دکتر توفیق رشدی آراس، وزیر امور خارجه ترکیه، سردار فیض محمدخان، وزیر امور خارجه افغانستان و دکتر ناجی الاصیل، وزیر امور خارجه عراق در تهران بود تا پیمانی را امضا کنند که برگهای تاریخ از آن به پیمان (سعدآباد یا عدم تعرض) یاد میکند.
زمینهچینیهای انگلیس برای بستن پیمان سعدآباد
آنچه مورخان از شکلگیری این قرارداد روایت کردهاند به مقدماتی برمیگردد که انگلیس برای بستن این پیمان در گذشته انجام داده است. برای قرار گرفتن سه کشور ترکیه، عراق و افغانستان با ایران بر سر میز مذاکره و رسیدن به هر تفاهمی نخست نیاز است که بین این چهار کشور اختلافها حل و فصل شود. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مترجم و دیپلمات سابق در کتاب «سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی» درباره زمینهچینیهای انگلیس برای بستن پیمان سعدآباد مینویسد: «انگلیسیها پس از جنگ جهانی اول نهایت کوشش را به عمل آوردند تا با ایجاد حکومتهای دست نشانده و قوی انعقاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه به وجود آوردند و آن را به عنوان سدی در جلوگیری از توسعهطلبی و نفوذ شوروی به سوی هندوستان، خلیج فارس و چاههای نفتخیز ایران لازم میشمردند؛ بنابراین در عرض چند سال کوشیدند اختلافات میان دولتهای این منطقه را به تدریج برطرف و زمینه را برای انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقهای فراهم سازند.»
از طرفی مورخان اشارههای زیرکانهای به زمینهچینیهای دیگری از سوی انگلیس (بازیگردان اصلی پیمان سعدآباد) در داخل کشورهای طرف قرارداد پیمان سعدآباد داشتهاند. هوشنگ مهدوی که به واکاوی قرادادهای عصر پهلوی در کتاب «سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی» پرداخته به تغییرهای حساب شده در کشورهای مهم خاورمیانه نیز اشاره میکند و میگوید: «این پیمان در حالی بین ایران، ترکیه، عراق و افغانستان منعقد شد که در هر چهار کشور مهرههای جدیدی تحت حمایت انگلیس بر سر کار آمده بود. در ایران با انقراض سلسله قاجار حکومت پهلوی شکل گرفته و رضاخان سکان سیاست ایران را عهدهدار شده است در ترکیه هم امپراطوری عثمانی منقرض شده و آتاتورک حکومت را به دست گرفته بود. ملک فیصل در عراق امور را میگرداند و در افغانستان امانالله خان را که گمان میکردند مطیع آنان نخواهد بود برکنار کردند تا مهره مطیعی را در فرصت مقتضی بیابند. با این مهرهچینی انگلستان به این فکر افتاد که از این کشورها سدی آهنین در جنوب روسیه به وجود آورد. بنابراین ضروری بود که بین ایران، ترکیه، عراق و افغانستان زمینههای فراهم شود تا اختلافها از بین برود.»
آیا پیمان سعدآباد در مشرقزمین بیسابقه بوده است؟!
اما در دورهای که رضاخان زمام امور را در ایران به دست داشت در سیاست خارجی ناکارآمد ظاهر میشود و این ضعف سیاست خارجه را باید در عدم تسلط و شناخت دربار ایران از بازیهای سیاسی جستوجو کرد. حسین مکی، روزنامهنگار و نماینده مجلس شورای ملی در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» درباره خشنودی رضاخان از بستن این قرارداد آورده است: «پس از امضای پیمان سعدآباد رضاشاه طی نطقی که به مناسبت افتتاح دوره 11 مجلس شورای ملی ایراد کرد، اظهار داشت: پیمان سعدآباد در مشرق زمین بیسابقه بوده و در این هنگام که امور عالم مشوش است، مدد بزرگی به بقای صلح جهان خواهد بود.» اما باید دید ایران در این پیمان چه امتیازهایی به کشورهای حاضر داده است.
اعتراف ترکیه به نقش انگلیس
حبیبالله مختاری، نویسنده و پژوهشگر در کتاب «تاریخ بیداری ایران» با اشاره به مسایل و اختلافهای مرزی ترکیه و افغانستان با ایران با تکیه بر نقش انگلیس مینویسد: «در اثر کوشش انگلیسیها اختلافات مرزی بین ایران و ترکیه به موجب قرارداد مرزی دی ماه 1310 حل و فصل شد و دولت ایران قسمتی از اراضی مجاور آرارات را به ترکیه واگذار کرد و در عوض قطعه زمین بزرگی در کردستان را گرفت. اختلاف مرزی با افغانستان نیز در نواحی خراسان و سیستان به موجب حکمیت دولت ترکیه در 27 اسفند 1312 حل شد و روابط بین دو کشور بهبود یافت.»
با این پیش زمینه میتوان به دلیل رضایت ترکیه از بستن این قرارداد پی برد. اظهار رضایتی که عبدالرضا هوشنگ مهدوی نیز بر آن تاکید میکند و در کتاب «سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی» با نام بردن از دکتر توفیق رشدی آراس، وزیر امور خارجه ترکیه مینویسد: «وی پس از انعقاد پیمان اظهار داشت که معاهده مزبور با رضایت و در واقع بر اساس حمایت بریتانیا منعقد شده است.» علیرضا امینی نیز در کتاب «تاریخ روابط خارجی ایران» با اشاره به واکنش کشورهای خارجی به این پیمان آورده است: «دولتمردان شوروی، آن را یک کمربند امنیتی ساخته بریتانیا تلقی کرده و موضع خصمانهای در قبال آن داشتند. هر چند وزارت خارجه بریتانیا در مورد این پیمان هیچ موضع صریحی اتخاذ نکرد، اما عراق متحد بریتانیا بود و بدون رضایت آن کشور نمیتوانست پیمان سعدآباد را امضاء کند.»
بنا بر تحلیل کارشناسان سیاست خارجه، مورخان و اظهارات وزیر امور خارجه ترکیه به نقش انگلیس در این پیمان به صورت صریح اشاره شده است قراردادی که انگلیس اهداف خود را در آن پیاده کرده بود اما پیمانی که به پشتگرمی انگلیس بسته شد و علیرغم ابراز شادمانی رضاخان از بستن این پیمان بیسابقه در بقای صلح در منطقه، گذشت زمان نشان داد که بذر جنگ با کشور عراق در همین قرارداد پاشیده شد. یکی از پر تنشترین پیش زمینههای این قرارداد رفع اختلاف ایران با عراق بود که انگلیسیها برای کشاندن دو طرف اختلافات به قرارداد سعدآباد و اهداف دیگر با حل کردن مساله به بدترین و کوتاهترین شکل ممکن سرنوشت فاجعهانگیزی برای رابطه بین دو کشور در سالهای بعد رقم زدند.
بیسیاستی دستگاه دیپلماسی خارجی رضاشاه
علیرضا امینی در کتاب «تاریخ روابط خارجی ایران» با بیان جزییاتی از اعمالی که انگلیس برای پاک کردن نزاعهای مرزی ایران تدارک دید، نوشته است: «مهمتر از همه اختلافات با عراق بر سر حاکمیت شطالعرب بود. در این هنگام انگلیسیها که برای تقویت موضع دولتهای وابسته به خود در مقابله با خطر کمونیسم عجله داشتند که پیمان منطقهای هر چه زودتر امضا شود به سرعت زمینههای سازش ایران و عراق را با توجه به منافع خود فراهم کردند.» اکنون دیگر زمینه انعقاد پیمان منطقهای تحت سلطه انگلیس به خوبی فراهم شده بود و اختلافات گوناگون میان چهار کشوری که قرار بود، در پیمان مزبور شرکت کنند برطرف شده بود و در 17 تیر 1316 وزاری خارجه ایران، افغانستان، ترکیه و عراق در کاخ سعدآباد پیمانی را امضاء کردند که به پیمان سعدآباد مشهور شد.
در این میان کارشناسان سیاست خارجی با نگاهی به این قرارداد به بررسی و کنکاش در سود و زیان آن نیز پرداخته و میزان کارآمدی این قرارداد را مدنظر قرار دادهاند. به طوری که عبدالرضا هوشنگ مهدوی درباره زیان این پیمان برای ایران نوشته است: «در تعین منافع نفتی ایران و عراق رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و نصف شط العرب را طبق اصول و مقررات بینالمللی خط تالوگ میباشد به عراق واگذار نمود تا از بابت عبور کشتیهای نفت کش، ایران مبالغ هنگفتی به دولت عراق تحت الحمایه انگلیس بپردازد. همه اینها بیانگر بیسیاستی دستگاه دیپلماسی خارجی رضاشاه است در واقع باید متذکر شویم که سیاست خارجی رضاشاه در قبال این پیمان حتی در برخورد با همسایگان تازه به دوران رسیده و نوپا هم نمیتوانست آن گونه که خود میخواست ارتباط برقرار نماید و تصمیمی اتخاذ کند.»
اما باید دید قراردادی که رضاخان به آن میبالید تا چه اندازه کارآیی داشت و چه سرانجامی برای آن رخ داد. امینی درباره نتایج و کارآمدی این قرارداد مینویسد: «بالاخره پیمان سعدآباد که با هدف حفظ کشورهای عضو در قبال خطر کمونیسم و خطرات مشابه آن ایجاد شده بود. با آغاز جنگ جهانی دوم و تغییر بلوک بندیها، اتحاد انگلیس و شوروی عملا از حیز انتفاع خارج شد و نتوانست رسالت اولیه خود را به انجام رساند و در شهریور 1320 هیچیک از همپیمانان به یاری کشور ما نشتافتند و پیمان سعدآباد بیهودگی خود را به اثبات رساند. حتی دولت عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرار داد.»
پیمان سعدآباد آخرین قدم پیش از جنگ جهانی دوم
اما مفاد پیماننامهای که امضای چهار کشور بر پای نقش بست دارای چه مواردی بود. عبدالرضا هوشنگ مهدوی در بخشی از کتابش در حالی پیمان سعدآباد را آخرین قدم پیش از جنگ جهانی دوم میشمرد نگاهی به مفاد آن نیز دارد. وی مینویسد: «امضای این قرارداد در واقع آخرین قدمی بود که پیش از جنگ جهانی دوم برداشته شد و وزرای امور خارجه 4 کشور در کاخ سعدآباد آن را امضاء کردند. پیمان مذبور وحدت نظر چهار کشور را در سیاست عمومی و حمایت متقابل در صورت بروز خطر نسبت به یکی از دولتهای عضو پیشبینی میکرد و همچنین دول چهارگانه متعهد میشوند که سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر را تعقیب کنند و مصونیت حدود مشترک مرزی یکدیگر را محترم شمارند و در کلیه اختلافات بین المللی که با منافع آنها مربوط است مشورت نمایند و عملیات تجاوزکارانه علیه یکدیگر نداشته باشند.»
ایبنا
نظرات