روزگار داستان در دوره پهلوی؛ از سایه سنگین سانسور تا موج هدایت‌‌دوستی


گفت‌وگو از منا برجی‌خانی
1295 بازدید
سیاست های فرهنگی

روزگار داستان در دوره پهلوی؛ از سایه سنگین سانسور تا موج هدایت‌‌دوستی

پارسی‌نژاد در کتاب «نقد و بررسی آثار ادبیات داستانی دوره پهلوی اول» به روزگار ادبیات داستانی ایران می‌پردازد. وی کودتا را گسست تاریخی و فرهنگی در ایران معاصر می‌داند که روح سرخوردگی و ناامیدی را سبب شده است.

مشروطه‌خواهی ایرانیان ورق تاریخ و فرهنگ ایران را برگرداند، اکنون دیگر این «مردم» بودند که در رأس امور بودند، از عالم سیاست گرفته تا ادبیات. ادبیات را می‌توان به حکم همین تغییر دیدگاه -که به راحتی به دست نیامد و خون دل‌ها پای آن ریخته شد- به دو بخش پیش و پس از مشروطه دسته‌بندی کرد. مشروطه آغازگر روح امید در جامعه بود، روح عدالت‌خواهی، دموکراسی، اندیشه و هزاران نعمت دیگر که به حکم ظل‌الله تا آن روز محقق نشده بود. شاید خود مظفرالدین شاه هم هنگام امضای مشروطه بر ابعاد و عمق این واقعه واقف نبوده است. مشروطه با همه خصائصش در اوان تولد خفه شد تا با آمدن رضا قلدر به صحنه سیاست، آب خوشی که از گلوی ملت ایران در این مدت پایین رفته بود، به شرنگی تلخ مبدل شود.

تاریخ معاصر- از مشروطه تا به امروز- روزگار تلخ و شیرین بسیار به خود دیده است، اما اکثر تاریخ‌دانان و تاریخ‌خوانان اذعان دارند که روز سیاهی چون کودتای 28 مرداد 1332 در روزگار امروز نوشته نشده است؛ این در حالی است که روح امید ایرانیان و به تبع آن خشکیده شدن ادبیات و هنر و غیره از روزی رقم خورد که پهلوی پدر با کودتا جا پای سرداران مشروطه گذاشت و همه آمال و آرزوهای یک ملت را بر باد داد.

کامران پارسی‌نژاد، منتقد ادبی و نویسنده، اخیراً اقدام به نگارش مجموعه‌ای تحلیلی با عنوان «نقد و بررسی آثار ادبیات داستانی دوره پهلوی اول» کرده است که جلد نخست آن به تحول ادبیات داستانی در دوره پهلوی اول اختصاص دارد. نویسنده در این جلد به بررسی وضعیت ادبیات داستانی در این سال‌ها پرداخته و کودتای رضاشاهی را بر این امر مورد بررسی قرار داده است. ایجاد گسست تاریخی و فرهنگی، رخنه کردن روح ناامیدی و سیاهی، سانسور به روش رضاشاهی، مدرنیته کردن! ادبیات و ... از جمله مباحثی است که در این اثر مورد بررسی قرار گرفته است. خبرگزاری تسنیم همزمان با اتمام جلد نخست این مجموعه به گفت‌وگو با مؤلف اثر پرداخت که به شرح ذیل است:

*تسنیم: آقای پارسی‌نژاد! شما در این مجموعه سه‌جلدی به دنبال بررسی ادبیات داستانی، ریشه و فرزا و فرودهای آن در سده اخیر هستید. در این میان، فارغ از نگاه جانبدارانه، قصد در بررسی تحول ادبیات نوپای داستانی ایران در سه دوره پهلوی اول، پهلوی دوم و نهایتاً انقلاب اسلامی هستید. با توجه به اینکه نخستین جلد از مجموعه حاضر به دوره رضا شاه اختصاص دارد، برای مقدمه، تحلیلی کلی بفرمایید از وضعیت ادبیات داستانی در دوره پهلوی اول.

ادبیات داستانی در دوره پهلوی برگرفته از ادبیات دوره مشروطه است. در دوره مشروطه شاهد ظهور ذهنیت‌های نو بودیم. نویسندگانی مانند طالبوف، مراغه‌ای، آخوندزاده و... ظهور کردند، هر چند داستان‌های آنها مدرن نبود، اما نوع داستان‌ها و تفکر آنها جریانی به اصطلاح اصلاح‌طلبانه بود؛ البته هدف این نبود که حکومتی را براندازند، بلکه می‌خواستند در بستر فرهنگی کشورشان تحول بزرگی را ایجاد کنند. به همین دلیل ابتدای کار خود را با نثر ادبی آغاز کردند. اعتقاد بر این بود که نثر دوره قاجار سنگین و مختص به دربار است، و باید نثر فارسی سلیس و روان باشد که مردم هم آن را درک کنند. یعنی در صدد بودند که مردم را به وادی ادبیات آشنا کنند. بر این اصل، نظریاتی که دادند روی ادبیات داستانی تأثیر عمیقی داشت که بعدها شاهد تأثیرگذاری آن بر ادبیات داستانی دوره پهلوی اول هم هستیم.

«یکی بود یکی نبود» مانیفست ادبیات داستانی

ما در این دوران نویسندگان شاخصی داشتیم که قد علم کردند و تأثیر عمیقی روی ادبیات ایران گذاشتند. به طوری که اولین داستانی که شگرد مدرن را داشت، از مؤلفه‌های ادبیات داستانی مدرن برخوردار بود و بعد تأثیر فراوانی روی ادبیات داستانی ایران گذاشت، «یکی بود یکی نبود» جمالزاده بود. این کتاب به عنوان اولین اثری تلقی می‌شود که در حوزه ادبیات داستانی معاصر قرار می‌گیرد و کاملاً منطبق با قالب داستان‌نویسی امروزی است. جمالزاده مقدمه‌ای بر این کتاب نوشت که راهکار داستان‌نویسی را ارائه می‌داد؛ به عبارت دیگر تجارب خود را در این مقدمه نوشت و نویسندگان را دعوت کرد که اصول اولیه را مراعات کنند، به همین دلیل این مقدمه به مانیفیست ادبی برای پژوهشگران و منتقدان مبدل و سبب شد تا نویسندگان بعدی تحت تأثیر وی، راهشان را ادامه دهند.

* تسنیم: دوره پهلوی اول ویژگی‌های متعددی از منظر اعتقادی داشت. برنامه‌های متعددی هم بر اساس اعتقادات حاکمیت اجرا شد که نمونه‌ای از آن اصرار بر مدرنیته کردن جامعه سنتی ایران بود. آیا اقدامات رضا شاه بر این امر، در ادبیات هم تأثیر گذاشته بود؟

جریان تجددخواهی و مدرنیسم با ظهور پهلوی اول شکل می‌گیرد، اما موجش از دوره‌های قبل یعنی حتی از دوره قاجار هم قابل مشاهده است. مثلاً تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر را می‌توان به عنوان یکی از نمادهای مدرنیته در ایران آن زمان به شمار آورد. علاوه بر این، ورود آثار و صنعت چاپ، ترجمه آثار به زبان فارسی و... حتی نوع آثار نوشته شده توسط ناصرالدین شاه و جنس سفرهایی که انجام داده، سبب شده تا موج مدرنیست ایجاد شود. پیدایش موج مدرنیست را از دوره قاجار مشاهده می‌کنیم، اما این موج در دوره پهلوی اول نمود بیشتری می‌یابد، چون حکومت به صورت علنی و با قدرت سعی می‌کند این موج را تثبیت کند. در این شرایط این موج وارد ادبیات داستانی هم می‌شود.

مدرنیزه کردن ادبیات داستانی

ما  در این دوره ردپای مدرنیست را در داستان‌ها می‌بینیم. در این میان هم داستان‌ها تأثیرگذار بودند روی مدرنیبته و هم بالعکس. به نوعی فرهنگ و باروهای غربی، نوع زندگی، نوع نگرش، برخورد انسان‌ها با هم و حتی ادواتی که در غرب استفاده می‌شده است، در بستر داستان‌ها دیده می‌شود. «شیء وارگی» اصطلاحی است برای مواردی که نویسنده تلاش می‌کند تا به اشیا توجه بیشتری کند و آن را بزرگ‌تر از آنچه هست، نشان دهد. این نوع نگرش به اشیا که گویی نماد خود مدرنیته هم محسوب می‌‌شدند، در داستان‌ها دیده می‌شود. مثلاً اتومبیل، دوربین عکاسی و... از نمادهای این‌چنینی هستند که دیده می‌شود. از این جهت ما موج مدرنیته را هم از منظر واژگان و هم از حیث سبک زندگی و نوع روابط شخصیت‌ها در داستان‌ها شاهد هستیم.

*تسنیم: فکر می‌کنم مهمترین اتفاقی که در دوره تاریخ پهلوی رخ می‌دهد، کودتای 28 مرداد سال 1332 است. کودتا به نوعی گسست ادبی و تاریخی ایجاد کرد. به صورتی که می‌توان ادبیات دوره پهلوی را به پیش و پس از کودتا تقسیم کرد که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارد. درباره تأثیر کودتا بر ادبیات بگویید. این تأثیرگذاری از چه جنسی بود؟

اشاره دقیق و جالبی بود. ما در طول تاریخ ادبی خود بارها دچار چنین گسستی شدیم. در دوره پهلوی شاهد دو کودتا هستیم که هر یک از آنها به نوبه خود گسست تاریخی و ادبی در ایران ایجاد کرد. یک‌بار در کودتایی که در دوره پهلوی اول رخ داد که به سبب آن مشروطه از بین رفت و رضا شاه بر سر قدرت ماند و دیگری، کودتای 28 مردادی بود که توسط محمدرضا شاه رخ داد. در هر دو این موارد ما شاهد یک‌نوع گسست تاریخی و ادبی هستیم. وقتی جریان تندرو سرکوبگری می‌آید که قصد دارد جریان‌های مخالف خود را از بین ببرد، نه در ایران که در همه دنیا این گسست را ایجاد می‌کند و منجر به ایجاد خلأ و سکون در ادبیات می‌شود. در دوره پهلوی اول هم ما شاهد این رویه هستیم. هرچند داستان‌هایی که در آن زمان خلق شدند، از بنیه ادبی برخوردار نبودند، اما به نوعی به ادبیات عامه‌پسند نزدیک بودند و تصویر واضحی از بستر آن جامعه نشان می‌دادند.

کودتا؛ آغاز گسست فرهنگی و تاریخی در ایران

آثاری از جمله «زیبا» و «تهران مخوف» در این مقطع داشتیم و روند ادبی نشان می‌هد که ادبیات داستانی ایران پیش از کودتا مسیر رو به رشدی را طی می‌کند. این جریان داشت به راه خود ادامه می‌داد، اما این گسست باعث شد که خلأ ایجاد شود و ادبیات داستانی حالت سکون به خود بگیرد. در این میان برخی از نویسندگان تغییر رویه دادند و دچار سرخوردگی شدند. از جمله این موارد صادق هدایت است که از جریان اختناق دوره رضا شاه ناراضی بود، جلای وطن را انتخاب کرد و آثارش به سمت پوچ‌انگاری سوق یافت. به عبارت دیگر، جریانی که می‌توانست مسیر سالمی داشته باشد، تحت تأثیر جریان سرکوبگرانه منحرف شد. حتی برخی از نویسندگان دست از کار کشیدند. این رویه ادامه داشت تا زمان پهلوی دوم و تا زمان کودتای دوم؛ به طوری که بعد از واقعه 28 مرداد ما باز شاهد یک گسست ادبی و تاریخی هستیم.

*تسنیم: بروز نماد و استفاده از سمبل دلایل خاصی در ادبیات دارد. ما در ادبیات دوره پهلوی اول و دوم شاهد بروز نمادهای جدید و اشتیاق بیشتر اهالی قلم به استفاده از نماد هستیم. این روند در شعر بسیار بارز دیده می‌شود. آیا در ادبیات داستانی هم چنین رویکردی را شاهد هستیم؟

بله، این رویه در شعر بیشتر از داستان است. ما در دوره پهلوی اول اختناق شدیدی را شاهد بودیم. در آغاز به کار پهلوی دوم، محمدرضا، شاه جوانی است که فضای بازی را ایجاد می‌کند و بر همین اساس گروه‌های مختلف نظرات خود را مطرح می‌کنند. این رویه روی ادبیات داستانی هم تأثیر خود را می‌گذارد و ادبیات شکل و قامت خود را پیدا می‌کند، اما در دوره رضا شاه نمادها ظهور می‌یابند، حتی تکنیک‌هایی ظهور پیدا می‌کند که مسئله خاصی را مطرح نمی‌کرد و یا حتی در تأیید رضا شاه عنوان شده بود، اما در خطوط مختلف حروف در کنار هم قرار گرفتن پیامی منفی علیه رضا شاه و اوضاع حاکم عنوان می‌شد. در حوزه شعر هم از نمادها بسیار استفاده شد.

نمادگرایی زاییده دوره سیاه کودتای رضا شاهی

در بستر داستان هم این‌گونه بود، اما نه به اندازه شعر. در حوزه داستانی بیشتر در بستر جامعه و تأثیرات مخرب آن را در جامعه نشان می‌دادند. نویسندگان در این زمان به این موضوع می‌پرداختند که اگر مشروطه موفق می‌شد، چه نتایجی می‌توانست داشته باشد که این خود انتقادی به رویه اوضاع جاری بود.

در این دوره برخی سریع چرخش کردند و د رحمایت از رضا شاه نوشتند، حتی در دوره قبل افراد اصلاح‌طلب بودند، اما رمان سه جلدی آنها تشویش اعتقادی دارد. به این معنی که نویسنده در دو جلد نخست اصلاح‌طلب است، اما در جلد سوم چرخش سیاسی دارد و افکار خود را با توجه به اعتقادات دوره دیکتاتوری پهلوی تغییر می‌دهد و از حکومت حمایت می‌کند.در این میان معدود نویسندگانی هم بودند که به کار خود ادامه می‌دادند.

*تسنیم: به نظر می‌رسد کودتا از منظر محتوایی هم تأثیر قابل مشاهده‌ای را روی آثار داستانی گذاشته است. ما در ادبیات داستانی پیش از کودتا شاهد یک‌نوع امید هستیم، اما پس از کودتا این امید به سرخوردگی مبدل می‌شود.

دوره پهلوی اول این حرکت را نداریم. در دوره مشروطه طرح‌هایی از سوی نویسندگان مطرح می‌شد که بیشتر حالت گلایه داشتند و نویسندگان در آنها از نداشته‌هایشان صحبت می‌کردند. جریان امیدواری که نویسنده آرمانی در نظر داشته باشد و بخواهد به آن برسد، دیده نمی‌شود. در پهلوی اول جامعه فاسد به تصویر کشیده می‌شود. بخش اعظم افراد در داستان‌های این دوره را زنان فاسد و یا کارمندان ناامید تشکیل می‌دهند. ما معضلات را در این داستان‌ها داریم، اما طرح امیدوارکننده هم در قبال آن نمی‌بینیم. نویسنده داستان‌های اجتماعی وضعیت جامعه را به عنوان یک‌نظریه‌پرداز تحلیل نمی‌کنند. نظری پشت داستان‌ها نداریم که راهکار و علل بروز اتفلاقات را مطرح کند. ما فقط شاهد حضور حوادث هستیم. خیلی از این داستان‌ها تصویر واضحی از آن روزگار می‌دهند، اما به نوعی شباهت بسیاری به داستان‌های عامه‌پسند دارند.

*تسنیم: آیا ما در این دوره با مشکلات امروزی نویسندگان هم مواجه هستیم؟ مثلاً امروز اهالی قلم از غم معاش می‌گویند و یا برخی از ممیزی گلایه دارند.

در دوره پهلوی اول نویسندگان وضعیتشان با دوره پهلوی دوم به بعد فرق داشته است. بسیاری از نویسندگان در این مدت جدای از افرادی مانند صادق هدایت و جمالزاده که یا خانواده اشرافی و یا کار خوبی داشتند، بقیه نویسندگان غالباً کارمند دولت بودند. کارمند دولت بودن در این زمان با دوره ما فرق می‌کند. کارمندهای آن دوره از وضعیت معیتشی خوبی برخوردار بودند و اوقات فراغت زیادی داشتند و جزء افراد روشنفکر محسوب می‌شدند . شغل مورد احترامی در جامعه داشتند. این‌ها جزء طبقا خاص بودند. گروهی از اشراف دوره قاجار به این جمع کارمندان اضافه شده بودند. این‌ها به صورت تفننی به داستان‌نویسی و عموماً فعالیت‌های فرهنگی می‌پرداختند.

سانسور شدید حکومت رضا شاهی و سرخوردگی نویسندگان

اما در مورد سانسور یا ممیزی باید بگویم که به شدت هم بوده است. مخصوصاً حتی در دوره پهلوی اول حتی تک‌واژه‌ها هم اجازه ورود به ساحت ادبی را نداشتند. کلماتی مانند «کارگر»، «سیم‌خاردار»، «دیوار» و... حساس بودند و اگر حاکمیت احساس می‌کردند که نویسنده می‌خواهد نمادسازی کند، سریع سانسور می‌شد. ما بعد از کودتا شاهد سانسور شدید هستیم و حتی بعد از این دوره مأموران امنیتی به کتابخانه‌ها حمله کردند و بخش زیادی از آثار را از بین بردند.

 


خبرگزاری تسنیم