مروری بر روابط ایران و امریکا پیش از انقلاب اسلامی
روز اول خرداد ۱۳۵۸ سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت روابط سرد تهران واشنگتن معلول حمایت طولانی آمریکا از رژیم گذشته ایران است .
تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران بیانگر این مطلب است که سلطه خارجی به عنوان یکی از عوامل بازدارنده توسعه سیاسی کشور محسوب میگردد. این امر طی دو قرن اخیر شتاب و گسترش بیشتری یافته است. مداخلات روسیه، انگلستان، فرانسه، ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان عرصههای سیاه اما واقعی تاریخ ایران میباشد. این مداخلات، ذهنیت بدبینانهای را در افکار عمومی و فرهنگ سیاسی ایران بر جای گذاشته است. در این بین انقلاب اسلامی ایران نه تنها دست ابرقدرتها را از ایران کوتاه نمود بلکه تأثیر بسزایی نیز در میان اقوام و ملل دیگر در رابطه با سلطهستیزی بر جای گذاشت.
وقوع انقلاب اسلامی ایران به همان اندازه که مبین مخالفت تمامی ملت ایران با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور حمله مخالفان شاه به سیاست خارجی را انتقاد از اتحاد عملی او با ایالات متحده تشکیل میداد و از همین رو به او لقب «شاه امریکایی» داده بودند. 1
امریکا در 37 سال سلطنت محمدرضا شاه علاوه بر صدور سرمایه، از شرکتهای تجاری و بانکها، به عنوان پوشش و ابزار مهم توسعه روابط سیاسی و اقتصادی خود با ایران استفاده میکرد.2 در واقع با اعمال سیاستهای امریکا در ایران، تمام زیر ساختهای تجاری، کشاورزی و صنعتی کشور نابود و ایران صرفاً به بازاری برای کالاهای غربی مبدل گشت. وابستگی نهادهای حکومتی کشور نیز تا آنجا بود که بالاترین شخص مملکت در تمام امور تنها نظرات امریکاییها را لحاظ میکرد.
کودتای 28 مرداد به بسیاری از ایرانیان ثابت کرد که شاه اگر آلت دست انگلیسیها نباشد عروسک امریکاییهاست. 3 همچنانکه تحولات سیاسی ایران بعد از کودتای 28 مرداد نیز درجهتی تداوم یافت که موجبات افزایش نفوذ فراگیر امریکا را در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی جامعه فراهم نمود. طی این 25 سال حکومت ایران عملاً دست نشانده امریکا و تحت کنترل این دولت بود و کارکردی غیر از برآورده ساختن خواستهای ایالات متحده نداشت. طی این سالها سیل مستشاران اقتصادی و نظامی امریکا جهت حفظ ارکان نظام شاهنشاهی و متعاقباً اجرای سیاستها و فرامین واشنگتن راهی ایران شدند. نتیجه کار این بود که ایران به عامل اصلی اجرای سیاستهای منطقهای امریکا، بازار بزرگ کالاهای تجاری و نظامی امریکا و جولانگاه فرهنگ امریکایی تبدیل شد. در این سالها هیچ جای دنیا به اندازه ایران برای امریکاییها دارای منافع سرشار وحیاتی سیاسی ـ اقتصادی نبود. آرامش و نفوذ امریکائیها تا آنجا پیش رفت که رژیم کاپیتولاسیون را در ایران به اجرا گذاردند. قانونی که کمتر واحد سیاسی در جهان به آن تن میدهد.
افزایش تعداد امریکاییها در ایران، گسترش همه جانبهی روابط دیپلماتیک و محوریت امریکا در تمامی برنامههای رژیم به همراه ضرورتهای نظام دو قطبی و نقش ایران در ائتلاف باغرب، زمینههای تسلط بیش از پیش امریکا بر ایران را فراهم کرده بود. طبیعی بود که در چنین شرایطی، «استبداد سیاسی» نیز درجامعه ایران حاکم باشد. به طوری که بسیاری از تحلیلگران، دوران بعد از کودتا را با واژههایی همانند «دولت دستنشانده» تبیین کردهاند. 4
روابط محمدرضا شاه با ایالات متحده از نیمه دوم دهه 1960 به تدریج توسعه و تحکیم بیشتری یافت، اما اتحاد عملی شاه با ایالات متحده نتیجهی رویدادهای سال 1351 ـ 1356 بود.
رشد سرسامآور درآمدهای نفتی و میل روز افزون شاه به خرید تسلیحات نظامی از امریکا، از دید بسیاری از ایرانیان نشانهی خوش خدمتی کامل شاه به ایالات متحده و از دست رفتن استقلال کشور بود. در نهایت نیز همین احساس عمومی یکی از سرچشمههای ژرف بیگانگی و بیزاری مردم از رژیم شاه شد5 و جامعه غرب زده و رژیم دست نشانده شاه توسط نهضتی اسلامی که از عمق وجود جامعه برخاسته بود، متلاشی گردید. در واقع بیگانگی و بیزاری ایرانیان از ایالات متحده به این تصور مردم باز میگشت که آن کشور با پشتیبانی نظامی، اقتصادی و سیاسی از رژیم شاه، احساس عزت و استقلال ایران را جریحهدار کرده است. 6
بنابراین شعارهای مرگ بر شاه و مرگ بر امریکا از یک نوع رابطه درونی خبر میداد. هنگامی که مردم شعار مرگ بر امریکا را سر میدادند، در بطن آن بر شعار مرگ بر شاه نیز صحه میگذاشتند و بالعکس. در واقع در دوران انقلاب و شرایط تاریخی بعد از آن، شعار مرگ بر امریکا پس از شعار الله اکبر به عنوان دومین شعار عمومی مورد حمایت مردم ایران بوده و در مقاطع مختلف نیز مورد استفاده قرار گرفته است. 7
پیوستگی و رابطه درونی دو شعار «مرگ بر شاه» و «مرگ بر امریکا» را میتوان در سخنان امام پس از ورود به ایران در بهشت زهرا نیز مشاهده نمود: « ما با آنها در این مخالف هستیم که آنها به نسل ما خیانت کردهاند، تمام نفت ما را به امریکا دادهاند ما نفت داریم و آنها برای ما پایگاه درست کردند. یعنی اسلحههایی آوردهاند اینجا که ارتش ما نمیتواند آنها را استفاده کند. ما 50 سال است که در اختناق به سر میبریم. نه مطبوعات داشتیم نه رادیو نه تلویزیون. این آقا خودش خودش را قبول ندارد ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد فقط امریکا از او پشتیبانی کرده است.» 8
مدعای این سخن امام را بوضوح میتوان در جمله معروف شاه به کیم روزولت پس از کودتای 28 مرداد 32 مشاهده نمود: « من تاج و تخت خود را مدیون خدا،ملتم و شما (امریکا) میدانم.» 9
بنابراین برای یافتن ریشههای روابط خصمانه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا از یک سو باید به تاریخ معاصر ایران و رابطه دستنشاندگی رژیم پهلوی با امریکاییها اشاره نمود و از سوی دیگر باید به اندیشهها و مبارزات امام خمینی رجوع کرد. کلام و مکتوبات امام در مقاطع مختلف مبارزاتی ایشان نشان میدهد که حیات دوباره اسلام میتواند زمینه نفوذ سلطهگران و خارجیها در ایران کاهش دهد.
از دیدگاه امام خمینی، کشورهای غربی دارای همگونیهای کارکردی مشابهی علیه ایران و جهان اسلام بودهاند؛ اما از آنجا که نفوذ سیاسی امریکا فراگیرتر از سایر واحدهای استعمارگر بود، امام نیز لبه تیز حملات خود را از خرداد 1342به بعد متوجه امریکا نمود. بدین ترتیب امام خمینی با مورد نکوهش قرار دادن نقش مداخله گرایانه امریکا، مبارزه با شاه را امری تاکتیکی برای خلع ید قدرت و نفوذ امریکا و سایر واحدهای خارجی قرار داد. به همین دلیل، امریکا به عنوان «شیطان بزرگ» مورد استناد قرار گرفت. این واژه به معنای آن بود که ایالات متحده و غرب به منزله عنصر اغواگر برای جوامع اسلامی نقش آفرینی میکنند.
شکست امریکا در ویتنام، ظهور برخی از دولتهای ضد امپریالیستی و تجربه کاپیتولاسیون در ایران برای نهضت امام خمینی بسیار تعیین کننده بود و منجر به تقویت بلاواسطه نهضت اسلامی در ایران گردید. به عبارت دیگر، در دهه 1340 هیچ واقعهای به اندازه مبارزه مستقیم امام علیه کاپیتولاسیون و توسعه نقش اسرائیل با اهمیت تلقی نمیشود. زیرا امام در مورد ماهیت این کشورها و روابط آنها با ایران معتقد بودند که «ماچون ملت ضعیفی هستیم و دلار نداریم، باید زیر چکمه امریکا برویم. امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لیکن امروز سر و کار ما با امریکاست.» 10
با توجه به نگرش امام نسبت به امریکا و همچنین به دلیل آنکه از قانون کاپیتولاسیون، امریکاییها منتفع میگردیدند؛ از این رو امام نسبت به زمامداران ایالات متحده کاملاً بدبین بود و آنان را به عنوان «خصم قرآن» مورد خطاب قرار میداد. 11
امام خمینی که به کارگیری خدعه، نیرنگ، دروغ و استفاده از هر وسیله ممکن برای دستیابی به اهدف را مشخصه حکومتهای شیطانی میدانست و حکومتهای شیطانی، دیکتاتوری و ستمگری را مردود میپنداشت؛ 12 با شیطانی خواندن سیاستهای ابرقدرتها، رفتار آنها را در جهت استیلا و تهاجم به کشورهای ضعیفتر تفسیر مینمود. امام خمینی معتقد بود که «این ابرقدرتهاکه ما اسمش را ابرقدرت میگذاریم، تمام قدرتشان را روی هم میگذارند و صرف آمال حیوانی و شیطانی میکنند، و تمام مقصد این جنایتکاران دستیابی به قدرت برای کوبیدن هر کس که در مقابلشان است، میباشد و البته به آن هم درست نمیرسند. 13
امام خمینی با چنین اعتقادی برای تبیین نقش و جایگاه ایالات متحده از واژههایی استفاده مینمود که از یک سو دارای وجه دینی و اسلامی و از سوی دیگر دارای ابعاد ملیگرایانه، بسیج کننده و تحقیر کننده نیز بود. زیرا امام خمینی بادو پیش فرض هدفهای خود را مشخص مینمود. پیش فرض اول بر این امر واقع بود که عناصر خارجی، ساخت سیاسی ایران را تحت کنترل خود در آورده و درصدد نهادینه کردن مؤلفههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود در ایران میباشند؛ و پیش فرض دوم بر این موضوع قرار داشت که به میزان گسترش سلطه غرب در ایران، نفوذ آئین و احکام اسلامی کاهش خواهد یافت.
بر این اساس اصولیترین تحلیل بر این امر قرار دارد که امام خمینی برای تثبیت مبانی احکام اسلامی وحفظ فرهنگ و هنجارهای اسلامی، بر ضرورت مبارزه با سلطه خارجی تأکید بسیار داشت. این امر از یک سو براساس زیر ساختهای اسطورههای ایرانی در مورد نقش بیگانگان شکل گرفته بود، و از سوی دیگر روند مبارزات استقلال طلبانه و ضد استعماری را در ایران تقویت مینمود. به این ترتیب، هدف امام از انجام مبارزات سیاسی در داخل، حفظ و تحقق احکام اسلام بوده است. برای نیل به این امر، انجام مبارزات استقلالطلبانه، بیگانه ستیز و آزادی خواهانه به عنوان ابزار و روندی محسوب میگردید که از یک سو زمینه را برای تحقق شرایط محیطی حفظ احکام دینی فراهم مینمود و از سوی دیگر، واکنشی جدی و فراگیر را علیه دولتهای فراهم میآورد که از مشروعیت فراگیر داخلی برخوردار نبودند.
در حالی که امریکاییها به عنوان حامیان اصلی رژیم شاه در شرایط اوجگیری انقلاب اسلامی، راه مقابله با آن را کاهش اقتدار شاه و حرکت به جانب «حکومتی براساس قانون اساسی» میدانستند و به شاه توصیه میکردند که به سمت دمکراسی و لیبرالیزه کردن کشور حرکت کند، 14 امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب، اساس رژیم شاهنشاهی و حامیان آن را زیر سؤال برده بود و مواجهه با امریکا را در رأس همه مسائل سیاسی عنوان کرده بود.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب و دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز امام خمینی همواره امریکا را با لقب «شیطان بزرگ» خطاب نمودند. چرا که به عقیده امام «دولت امریکا به عنوان قدرتمندترین کشورهای جهان برای بیشتر بلعیدن ذخایر مادی کشورهای تحت سلطه از هیچ کوششی فروگذار نمیکند. امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است و برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمینماید. او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بینالمللی سازماندهی میگردد، استثمار مینماید. او با ایادی مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بیپناه را میمکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. ایران که خواسته است از هر جهت با این شیطان بزرگ قطع رابطه کند، امروز گرفتار این جنگهای تحمیلی است. امریکا عراق را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادی از پای درآورد. معالاصف اکثر کشورهای آسیایی هم با ما سر ستیز داشته. ملتهای مسلمان باید بدانند که ایران کشوری است که رسماً با امریکا میجنگد و شهدای ما، این جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ایران و اسلام عزیز در مقابل امریکا دفاع میکنند.» 15 بر این اساس بود که امام فرمود «هر چه فریاد دارید بر سر امریکا بکشید، چرا که امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
ایستادگی و مقاومت در برابر امریکا و سایر ابرقدرتها برای امام تنها یک شعار نبود، بلکه ایشان در مقاطع مختلف تاریخی به اثبات عملی آن مبادرت ورزیدند. نمونه بارز آن را میتوان در مصاحبه ایشان در دوران گروگانگیری با مجله تایمز لندن مشاهده نمود. وقتی که خبرنگار در مورد امکان تردید در مواضع امام خمینی سؤال نمود، ایشان به گونهای جدی اظهار داشت: «ما میخواهیم به همه دنیا نشان دهیم که «قدرتهای فائقه» را هم میتوان با نیروی ایمان شکست داد. ما در برابر همه دولت امریکا با تمام قدرتش مقاومت میکنیم و از هیچ قدرتی نمیهراسیم ... ما امریکا را خوب میشناسیم و میدانیم که میتوانیم در برابرش مقاومت کرده از شرفمان دفاع کنیم. ما باید بر امریکا غلبه کنیم و او را در همه منطقه شکست دهیم. ما تسلیم بیعدالتیها نخواهیم شد و با ستمکاران کنار نخواهیم آمد ... ما میتوانیم به آسانی در برابر تجاوز امریکا بایستیم. امریکا ممکن است ما را شکست دهد؛ ولی نه انقلاب ما را، و به همین دلیل است که من به پیروزی خودمان اطمینان دارم.»
همچنین هنگامی که کارتر قطع روابط دیپلماتیک با ایران را اعلام کرد، امام از این اقدام استقبال نمود و آن را برای مسلمین امری سودمند دانست. در واقع مقاومت ایشان در برابر امریکا و فشارهای دیپلماتیک آن کشور، روح مقاومت در برابر ابرقدرتها را فراهم آورد.
دعوت جیمی کارتر از شاه مخلوع برای سفر به امریکا، واقعه طبس، کودتای نوژه، جنگ تجاوزکارانه عراق علیه ایران و حمایتهای خاص امریکا از عراق در این جنگ، قطع رابطه، تحریم اقتصادی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، حمله به پایانههای نفتی ایران، حمایت از گروههای برانداز مخالف علیه جمهوری اسلامی ایران، تلاش برای به انزوا کشاندن ایران در عرصههای بینالمللی و قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، از جمله اقدامات قهرآمیز، خصمانه، انتقامجویانه و تهاجمی امریکا علیه ایران محسوب میشود.
مسائل فوق بیانگر آن است که ایالات متحده حتی در برهه زمانی قطع ارتباط نیز همواره حجم بالایی از دلمشغولی را برای سیاستگذاران ایران ایجاد نموده و از سوی دیگر روزی نیست که اظهار نظری پیرامون ایران از جانب سران کاخ سفید و گردانندگان وزارت خارجه و سایر مراکز قدرت این کشور بیان نگردد.
از این رو در دوران استقرار رژیم جمهوری اسلامی، در تمامی مساجد، سخنرانیهای رسمی و سیاسی، علاوه بر تداوم شعار «مرگ بر امریکا»، جامعه سیاسی ایران همچنان ایالات متحده را به عنوان «شیطان بزرگ» خطاب مینماید. این امر بیش از هر چیز نشان از عمق ایدئولوژیکی منازعه میان تهران و واشنگتن دارد.
از شعیب بهمن
منابع:
1. روحالله رمضانی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه : علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1383، ص 58.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، سمت ، 1383، ص 367.
3. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، 1369، ص 80.
4. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، تهران، سمت، 1383، ص 283ـ294.
5. پیشین، روحالله رمضانی، ص 58.
6. همان، ص 76.
7. Richard Cottam, Inside Revolutionary Iran The Middle East Journal, No 2, SpringT p.172,1989.
8. روزنامه اطلاعات، 12/11/57.
9. پیشین، ویلیام شوکراس، ص 342.
10. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینهها و پیامدها، قم، دفتر نشر و پخش معارف، جاپ اول، 1380، ص 116.
11. باقر عاقلی، روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، نشر گفتار،1372، ج 2، ص 476.
12. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 28.
13. در جستجوی راه از کلام امام، دفتر چهاردهم، فرهنگ و تعلیم و تربیت،تهران، امیرکبیر، 1364، صص 62 ـ59.
14. زبینگو برژینسکی، اسرار سقوط شاه و گروگانگیری، ترجمه، حمید احمدی، تهران، انتشارات جامی، 1362، صص 2ـ 33.
15. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1369، ج 13، ص 84.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات