در رأس گروهک فرقان چه کسی قرار داشت؟


1503 بازدید
گروه فرقان

در رأس گروهک فرقان چه کسی قرار داشت؟
گروه فرقان به رهبری اکبر گودرزی، پیش از انقلاب فعالیت خود را شروع کرد و در همان زمان نیز وارد فاز تهدید حذف فیزیکی منتقدان خود شد. برای تحلیل و رفتارشناسی این گروه، در گام نخست، شناخت گودرزی اهمیت زیادی دارد.

گروه فرقان برای بسیاری از افراد یادآور شهادت مرتضی مطهری، از رهبران فکری انقلاب اسلامی، است. همین مسئله باعث شده است مقالات و آثار نگاشته‌شده درباره این گروه بیشتر به بعد از پیروزی انقلاب مربوط باشد. این در حالی است که گروه فرقان پیش از انقلاب فعالیت خود را شروع کرده و در همان زمان نیز وارد فاز تهدید حذف فیزیکی منتقدان خود شده بود. بر این اساس در  این نوشتار درصدد هستیم فعالیت این گروه را در دوران پهلوی بررسی کنیم.

 

با توجه به اینکه گروه فرقان بیشتر متکی به رهبر آن، اکبر گودرزی بوده، شناخت او در تحلیل این گروه اهمیت زیادی دارد. گودرزی متولد 1335 در روستای دوزان لرستان به دنیا آمده بود. خانواده او از نظر مالی وضعیت مناسبی نداشت. او در سال 1351 به مدرسه دینی خوانسار و بعد از مدت کوتاهی به قم رفت. گودرزی بعد از چند سال در قم بودن به تهران مهاجرت کرد. او در تهران به مدرسه چهل‌ستون و مدرسه شیخ عبدالحسین رفت. گرایش مطالعاتی او قرآن و تفاسیر مختلف بود. البته او در برداشت از قرآن کاملا سلیقه‌ای رفتار می‌کرد و به منابع معتبر و استادان مراجعه نمی‌کرد. همچنین او در تفسیر قرآن از آموزه‌های غیردینی نیز استفاده می‌کرد.1

 

سیدجعفر شبیری ــ یکی از مدرسان حوزه علمیه چهل‌ستون ــ در خصوص رفتارهای گودرزی در زمانی که در این مدرسه بوده، ضمن تأکید بر سطح علمی اندک او گفته است: گودرزی بیشتر کتاب‌های جانبی و به‌خصوص کتاب‌های رایج را که با حال و هوای مارکسیستی انطباق داشت مطالعه می‌کرد.

 

حجت‌الاسلام شجونی نیز درباره وضعیت گودرزی در قبل از انقلاب گفته است: کسانی که او را می‌شناختند، می‌گفتند که چپ می‌زند و درس‌خوان نیست؛ به همین دلیل از مدرسه چهل‌ستون اخراج شد و رفت مدرسه شیخ عبدالحسین و مرحوم آیت‌الله خسروشاهی او را از آنجا بیرون کرد. شجونی روایت کرده است که گودرزی بعد از ترد از حوزه علمیه، به سراغ افرادی رفت که اسلام و به‌ویژه قرآن را با تفاسیر غیر اسلامی به جوانان ارائه می‌دادند و همین مسئله بر انحراف او افزود.2

 

با وجود انتقاداتی که به گودرزی می‌شد او در سال 1356 در مسجد شیخ هادی در خیابان حنیف‌نژاد واقع در پشت پارک شهر، شروع به ارائه تفسیر قرآن کرد. او در این مسجد با فردی به نام عبدالرضا رضوانی ارتباط داشت. به‌مرور به دور این دو نفر، افراد دیگر جمع می‌شدند و هسته اولیه گروه فرقان را پایه‌ریزی کردند.3

 

این افراد ابتدا به نام گروه «کهفی‌ها» شناخته می‌شدند و ساواک نیز از فعالیت آنها اطلاع داشت؛ برای مثال در یکی از گزارش‌های ساواک آمده است که رهبر گروه کهفی‌ها فردی به نام گودرزی است که جمعه‌ها در مسجد خمسه حدود خیابان دولت سخنرانی می‌کند. بر اساس گزارش ساواک، آشوری از طرف این گروه پیگیر وحدت با کمونیست‌ها بوده است.4

 

فرقانی‌ها در سال‌های 1356 و 1357 جلدهای زیادی از تفسیر قرآن خود را با عنوان «پیام قرآن» منتشر کردند؛ همچنین در همین زمان کتابی نیز با عنوان دعا، تجلی خداگونگی انسان که تفسیر «صحیفه سجادیه» بود، توسط فرقان منتشر شد. مضامین کلی کتاب‌ها ارائه تفاسیری انقلابی و البته التقاطی از دین بود؛ برای مثال آنها آیه دوم سوره بقره را ایمان غیب به انقلاب تفسیر کرده بودند؛ همچنین وحی را شناخت پدیده نسبت به راه تکامل تعبیر کرده بودند. ارائه این تفاسیر نگرانی‌های زیادی را ایجاد کرد؛ ازاین‌رو شهید مطهری در سال 1356 واکنش نشان داد و شروع به نقد آنها کرد.5

 

محمدمهدی جعفری در دیداری که با گودرزی داشته به او گفته است که تفاسیر شما با روح قرآن سازگاری ندارد؛ برای مثال در داستان یوسف، گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب، یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به‌سوی آنها فرستاده یا برای مثال محراب را به معنای سنگر گرفته است. در همین زمان نیز عبدالرضا حجازی در نامه‌ای به امام خمینی، به رشد گروه‌های التقاطی در بین برخی از جوانان مسلمان اشاره و تأثیرپذیری گروه‌هایی مانند فرقان از مارکسیست را خطرناک توصیف کرده است.6

 

در این میان یکی از مسائلی که در خصوص گروه فرقان وجود دارد، تأثیر این گروه از اندیشه‌های دکتر شریعتی است. افرادی هستند که بر این مسئله تأکید دارند و برخی دیگر این مسئله را به‌کلی انکار می‌کنند؛ برای نمونه، سیدجعفر شبیری زنجانی گفته است که پیش از انقلاب در مدرسه چهل‌ستون، روزی گودرزی مقاله‌ای از دکتر شریعتی آورد که مطالعه می‌کرد. صفحه اول را خواندم، دیدم انتقاد از روحانیت است و اینکه حوزه علمیه تحت تأثیر علوم و معارف یونان قرار گرفته است. من گفتم مقاله اشتباه است، اما گودرزی از این نظر حمایت می‌کرد. بااین‌حال مهدی جعفری تلاش فرقان برای انتساب به شریعتی را به برداشت‌های نادرست آنها از اندیشه‌های شریعتی نسبت داده و گفته است که فرقان فقط اصطلاحات را از شریعتی گرفته بود بدون اینکه به مغز مطالبش توجه کند. جعفری تأکید کرده است که هیچ‌گاه آموزه‌های شریعتی به جایی نمی‌رسید که بخواهد ترور بی‌گناهان را ترویج کند.7

 

از نکاتی که درباره گروه فرقان وجود دارد واکنش آنها به اطلاعیه مشترک شهید مطهری و بازرگان در خصوص دکتر شریعتی است. این اطلاعیه، که در سال 1356 منتشر شد و چند روز بعد بازرگان به اصرار دوستانش امضای خود را پس گرفت، حاوی انتقاداتی به اندیشه‌های شریعتی بود. گروه فرقان در آن زمان با صدور اطلاعیه‌ای به این مسئله واکنش نشان داد و مخالفان شریعتی را تهدید کرد. در بخشی از اطلاعیه فرقان آمده بود که نامه بازرگان و مطهری، حاصل زشت ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام غریبان شهیدان و در اجرای اهداف شوم نفاق‌پیشگان تاریخ  است. فرقان در این اطلاعیه مطهری و بازرگان را به عوام‌فریبی و خیانت‌پیشگی متهم کرد.8

 

گروه فرقان کار کردن و فعالیت در نهادهای حکومتی در دوران پهلوی را نه‌تنها نفی می‌کرد، بلکه حتی افرادی را که در این نهادها کار می‌کردند یا با آنها در ارتباط بودند غیرخودی و طرفدار حکومت می‌دانست. گروه فرقان بر اساس چنین تفکری حتی شغل کارمندی و معلمی را نیز قبول نداشت. در این راستا آنها در دوران پهلوی، شخصیت‌هایی مانند شهید مطهری و شهید مفتح را به دلیل تدریس در دانشگاه و همچنین شهید بهشتی و شهید باهنر را به دلیل تدریس در آموزش‌وپرورش تقبیح می‌کردند. این دیدگاه فرقان باعث شد آنها این افراد را در همان دوران پهلوی تهدید به حذف فیزیکی کنند.9

 

فرجام سخن

گروه فرقان در شرایطی فعالیت خود را شروع کرده بود که موجی از بازگشت به دین و انتقاد از آموزه‌های غربی، جامعه را فراگرفته بود. در این زمان نتیجه دو دهه مبارزات امام خمینی و یارانش باعث شده بود این تفکر که اسلام فقط دین فردی بوده و به مسائل اجتماعی کاری ندارد، کمرنگ شود. بااین‌حال در این زمان این سؤال به‌وجود آمد که حال که اسلام دین سیاسی است، چه کسی می‌تواند از آموزه‌های آن مسائل لازم را مستخرج و به جامعه معرفی کند. در این زمان از افراد غیرانقلابی، انتظاری برای پاسخگویی نبود. در چنین شرایطی دو راه باقی می‌ماند. یا باید به سراغ افرادی مانند امام خمینی و پیروان ایشان رفت یا اینکه خود گروه‌ها راهی برای این کار انتخاب می‌کردند. فرقان جزء گروه‌هایی است که برای استخراج علم مبارزه، به بهانه ارتجاعی بودن، به سراغ روحانیانی که سال‌ها با پهلوی مبارز می‌کردند نرفت. این مسئله باعث شد آنها با حداقل آگاهی دینی به سراغ متون دینی روند و آنها را با بهره‌گیری از آموزه‌های مارکسیستی بررسی کنند. این مسئله در کنار انزواطلبی و خودبرتربینی چنین جریان‌هایی باعث شد به جایی برسند که تصور کنند هر فردی مانند آنها فکر نمی‌کند، کافر و حذف فیزیکی او مجاز است.

 

 

1. علی کردی، گروه فرقان، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 89.

2. «انزواطلبی زمینه‌ساز انحراف او شد» و «برخی هم‌لباسان خودمان آنها را تحریک می‌کردند»، نشریه یادآور، ش 6، 7 و 8 (تابستان و پاییز 1388 و بهار 1389)، صص 48 و 92.

3. علی کردی، همان، ص 94.

4. آیت مظفری، جریان‌شناسی سیاسی ایران معاصر، تهران، رمز هدایت، 1389، ص 217.

5. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی در ایران، تهران، نشر علم، چ دوم، 1392، ص 783.

6. همان، ص 784.

7. نشریه یادآور، همان، صص 49 و 218.

8. محمدحسین روزی‌طلب، ترکیب التقاط و ترور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، ص 34.

9. همان، ص 48.

 


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران