از صدای پای بهار و آغوش مهتاب تا دیدار آرزو
یکى از ابعاد تربیتى حضرت امام(ره) نحوه رفتار و برخورد ایشان با کودکان و نوجوانان است. ایشان علاوه بر اینکه همیشه با چهرهاى خندان و دستانى مهربان از کودکان استقبال مى کردند، نسبت به تربیت صحیح آنان بسیار حساس و دقیق بودند و خانواده ها را به تربیت سالم و الهى فرزندان خود دعوت مى کردند. از لابه لاى سخنان و نیز سیره عملى ایشان که بارها و بارها توسط نویسندگان مختلف در حوزه کودک و نوجوان هم مورد توجه قرارگرفته، مى توان به نکات بسیار آموزندهاى دست پیدا کرد. در این فرصت با گزیده ای از بهترین کتاب ها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان آشنا می شویم که مبلغ سبک زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی هستند.
آغوش مهتاب
«آغوش مهتاب» عنوان مجموعه شعری به قلم افشین علا ست که توسط چاپ و نشر عروج وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) برای گروه سنی ب و ج منتشر شده، تصویرگری این کتاب را محمد حسین صلواتیان برعهده داشته است.
بیان اشعار کودکانه با زبانی بسیار ساده و قابل فهم برای بچه ها به همراه تصاویر ،برای آنها که امام را ندیده اند و تنها از دیگران چیزهایی درباره ایشان شنیده اند گیرایی بالایی دارد.
سراینده اثر در مقدمه این کتاب نوشته است: آلبومی که پیش روی شماست مجموعه ای از تصاویر امام و بچههاست. بچه هایی که هرکدامشان برای خود مرد یا زنی شده اند، البته بعضی از آنها هم دیگر در بین ما نیستند، مثل لاله و لادن. به عکسها که نگاه می کنید هیچ اثری از تشریفات و آداب خاصی نمی بینید. انگار که بچهها به دیدار پدربزرگ پیر ومهربانشان رفتهاند، پدری که با تمام گرفتاریها و دل مشغولیهایش همیشه فرصتی برای بچهها هم داشت.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «...هیچ کس باور نمی کرد که روزی برسد که صبح در آسمان ایران بدون چهره نورانی امام طلوع کند. حالا بچههایی که یکی پس از دیگری متولد می شوند و در فضای میهن اسلامی رشد می کنند، امام را در قالب همین تصاویر می بینند و می شناسند.»
دیدار با آرزو
کتاب «دیدار با آرزو» نوشته نادر ابراهیمی و تصویرگری فرشید شفیعی نیز از دیگر آثار انتشارات عروج است. داستان زندگی پسربچه ای ده ساله به نام قاسم که به همراه پدرش در تاریخ 12فروردین 57 برای دیدار امام خمینی(ره) از رودبار به تهران رهسپار میشود اما به دلیل ازدحام جمعیت موفق به دیدار نمی شود و در نهایت با نوشتن نامهای به حضرت امام(ره) عاقبت موفق به دیدار خصوصی با ایشان می شود.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
«قاسم هنوز نمیدانست چرا باید برود به استقبال امام. عشق پدر قاسم به آقا و استقبال از او بود که خانه را آنطور به شوق آورده بود و قاسم را آنطور به حرکت وادار کرده بود...ناگهان دستی از پشت روی شانه راستم نشست روی این شانه. همین جا! درست همین جا. دست، بزرگ بود اما مثل یک پر کوچک نشست روی شانه ام...»
صدای پای بهار
مجموعه دو جلدی «صدای پای بهار» (قصههای زندگی امام (ره) از تولد تا انقلاب اسلامی) و «آبیتر از آبی» (قصههای زندگی امام (ره) از انقلاب تا رحلت)، حوادث و اتفاقات رخ داده از زمان تولد امام خمینی(ره) تا دوران پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را روایت می کند. این مجموعه به همت جمعی از نویسندگان مانند فرهاد حسن زاده، علی اصغر جعفریان و افسانه شعبان نژاد با همکاری گروهی دیگر از نویسندگان کودک و نوجوان نوشته شده و نشر پنجره آن را به چاپ رسانده است.
«سواری از خمین، آسمان روشن، سید جوان، پرنده سبکبال، آشنای نیمه شب، عروس کشان، در آن نیمه شب، ابرهای سیاه و موجهای مهربانی» از جمله داستان های نوشته شده در جلد اول این مجموعه هستند.
داستان هایی چون «پیرمرد روستایی، از پشت قاب شیشهای، به یاد اقاقیا، پای به پای مهتاب، پدر بزرگ مهتاب، مهمان فرشتهها، هاله نور، امانت و چشمهای خدایی» نیز در جلد دوم به چاپ رسیده اند.
این کتاب به حکایتهایی از زندگی روزانه حضرت امام خمینی(ره) میپردازد و همچنین سیر کلی حیات پربرکت ایشان را به چهار دوره تقسیم میکند. در دوره اول، امام به عنوان یک شهروند عادی مطرح است و حوادث زندگیشان هم عادی و شبیه به زندگی میلیونها انسان دیگر تصویر شده با این تفاوت که حس کمالگرایی را هم می توان در وجودشان مشاهده کرد تا جایی که درادامه می توانند مدارج علمی و اخلاق عملی را طی کنند و به چهرهای شاخص تبدیل شوند. دوره دوم، دوره آغاز مبارزات امام خمینی(ره) علیه رژیم شاهنشاهی است. دوره سوم نیز بیانگر تبعیدهای ایشان به کشورهای مختلف از جمله عراق، ترکیه و فرانسه روایت شده و دوره چهارم از زمان انقلاب ایران تا رحلت ایشان ادامه مییابد که دوران 10ساله رهبری است.
از جمله ویژگیهای این مجموعه این است که علاوه بر برخورداری از یک زبان ساده و شیرین، نویسندگان سعی کرده اند در لابه لای زندگی و مبارزات امام خمینی(ره)، چهرهای از شخصیت و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری وی در محیط خانواده و ارتباط با اطرافیان را برای مخاطب نوجوان خود بیان کنند.
در قسمتی از این کتاب آمده است:
امام عرقچین سفیدی بر سر داشت و روی صندلی نشسته بود. او با دقت به حرفها گوش می داد. وسط جلسه ناگهان به ساعت روی تاقچه نگاه کرد. فرماندهی که صحبت می کرد لحظهای سکوت کرد. امام از روی صندلی بلند شد و به طرف در اتاق رفت. آقای هاشمی رفسنجانی با نگرانی پرسید آقا کسالتی دارید؟ امام برگشت و با مهربانی گفت وقت نماز است...»
ایبنا
نظرات