«جمهوری اسلامی» از زبان شهید بهشتی
5968 بازدید
بسم الله الرحمن الرحیم دولت ما دو هفته دیگر میخواهد در یک مراجعه به آراء عمومی در یک همهپرسی و به اصطلاح فرنگیش رفراندوم نظر خودش را درباره جمهوری اسلامی اعلام بکند. خوشوقتم که فرصتی دارم تا در اینباره با برادران مسلمان سخنی بگویم. از آغاز مرحله اخیر انقلاب یعنی حدود شانزده ماه پیش رهبری انقلاب با تیزبینی و ژرفنگری روی این نکته تکیه داشت که عامل اصلی همه خرابیها، همه فسادها، همه عقبماندگیها و تیرهروزیها در کشور ما عبارتست از رژیم، نوع حکومت و بخصوص مسأله بیپایه سلطنت و مکرر اعلام شد مسائلی از قبیل انتخابات آزاد برای مجلسین (مجلس سنا و مجلس شورا) انتخاب آزاد انجمنهای شهرستان، بخش و روستا و امثال آنها در چهارچوب یک رژیم فاسد فقط ایجاد جهتهای انحرافی برای جنبش و قیام ملت ماست. به همین جهت بود که در یکی دو سال اخیر مرد و زن مسلمان انقلابی ما در شعارهای تکاندهنده راهپیماییهایشان بیش از هرچیز با شور و عشق فراوان روی این شعار تکیه کردند و فریاد زدند «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی». از موقعی که حکومت اسلامی به عنوان بحث اصلی در شعار انقلابیون ایران مطرح شد مکرر این سؤال پیش آمد که حکومت اسلامی به چه شکلی است؟ و برای پاسخ به این سؤالِ عمقی بود که رهبری اعلام کرد در نخستین مرحله پیروزی انقلاب شکل حکومت شما جمهوری اسلامی خواهد بود.
آوردن اصطلاح و واژه جمهوری به جای حکومت معنی عامتری داشت و جمهوری اسلامی معنی خاصتری داشت. آوردن جمهوری به جای حکومت ایجاب میکرد که پیرامون سیستم جمهوری و رابطهاش با حکومت اسلامی توضیحات بیشتری در اختیار مردم گذاشته شود. قبلاً باید درباره اصل جمهوری توضیح بدهم. در جامعههای بشری حکومت یا حکومت فردی است که یک فرد به اتکاء قدرت در زیر برق سرنیزه با استفاده از لوله تفنگ و با استفاده از تانک و زرهپوش زمامداریش را بر مردم تأمین میکند و یک تنه مبدأ و منشأ قدرت، تصمیمگیری، قانون و اجرای قانون میشود که در اصطلاح اروپایی به آن میگوییم «مونارشی» و در ترجمه آن در زبان فارسی میتوانیم بگوییم پادشاهی که گُندهترش کردند به اسم شاهنشاهی و در اصطلاح غربی میگوییم سلطنت که سلطنت میتواند مطلق باشد و میتواند سلطنت مشروطه باشد. ولی به هر حال در رژیم سلطنتی مطلب آنست که یک فرد زمامدار جامعه شده که این سمت زمامداری را به اتکاء قدرت یا وراثت صاحب قدرت و زورمند دیگری به دست آورده است. نوع دیگر حکومت عبارتست از حکومت یک گروه افراد برجسته بر یک جامعه که زمامداری را به دلیل داشتن امتیازات خاص به دست آوردند. از میان انواع مختلف این نوع حکومت دو نوعش بسیار معروف است، یکی حکومت گروه برگزیدگان و اشراف و کسانی که از نظر روحی و فکری و بلنداندیشی ویژگیها و امتیازاتی دارند که از آن در اصطلاح اروپایی به «آریستوکراسی» نام برده میشود که در زبان ما ترجمهاش به اسم برگزیدگان آمده است. نوع دیگرش اینست که گروهی به دلیل داشتن ثروت و دستیابی بر سرمایه و زَر توانستهاند به قدرت برسند و زمامدار شوند که از آن تعبیر میشود به «الیگارشی» که ما هنوز معادل معروف فارسی برایش نداریم و میتوانیم بگوییم حکومت ثروتمندان. در اینجا نیز یک گروه حکومت میکند بر مردم و توجیه میکند حکومتش را که از نظر روحی، فکری یا از نظر قدرت اقتصادی به دست آورده است، حکومت اقلیتی ممتاز بر اکثریت.
نوع سوم حکومتی است که نه در پرتو سرنیزه و قدرت و زور و نه به دلیل داشتن امتیازات خاص و ثروت، بلکه زمامدار سمت و منصب و قدرتش را از حمایت مردم، توده مردم و خلق میگیرد. آنها هستند که او را به این سمت برمیگزینند یا میپذیرند. این نوع حکومت در یونان باستان به نام حکومت گرفته شده از عامه یاد میشد.
در موقعی که کتابها و معارف یونان به زبان عربی ترجمه میشد مترجمین عرب واژه جمهوریت را معادل عربی ریپوبلیکا انتخاب کردند. منشأ انتخاب اینست که جمهور در زبان عربی چند معنی دارد. در کتاب قاموس آمده است: جمهور عبارت است از تودهای از شن که بلندتر از اطرافش است و همچنین وقتی میگوییم جمهورالناس یعنی قسمت عمده مردم و به طور کلی جمهور یعنی قسمت عمده هر چیز، این بیانی است که «فیروزآبادی» در کتاب قاموس در معنی جمهور در زبان عربی آورده است. در لغتنامه عربی المنجد آمده است: جمهور تودهای از شن است که روی هم انباشته شده باشد. یا اینکه قسمت عمده مردم، جماعت مردم، قسمت عمده هر چیز و بعد در معنی جمهوریت میگوید: جمهوریت عبارتست از جامعه و دولتی که رییس آن دولت برای مدت زمان معینی انتخاب میشود به انتخاب جمهورِ امت، نه از روی توارث. ملاحظه میکنید که انتخاب واژه جمهوریت به عنوان معادل برای واژه ریپوبلیکا با رعایت تناسب کامل بوده است. حکومت جمهوری یعنی حکومتی که زمامداریش از طریق اکثریت مردم بر سر کار میآید.
در فرهنگ سیاسی داریوش آشوری چاپ هشتم صفحه ۷۱ آمده است جمهوری نوعی حکومت است که در آن جانشینی رییس کشور موروثی نیست و مدت ریاست محدود است و انتخاب با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انجام میشود. جمهوری از نظر مفهوم کلمه غالباً متضمن درجاتی از دموکراسی نیز هست، اما در عین حال بر بسیاری از دیکتاتوریهای غیرسلطنتی نیز اطلاق میشود و در این وجه صرفاً به معنای غیرسلطنتی است. در فرهنگ معین میگوید: جمهوری طرز حکومتی است که رییس کشور از جانب مردم برای مدتی معین انتخاب میشود. بنابراین رابطه بین جمهوری و آن مفهومی را که میخواهیم در این توضیح برای جمهوری اسلامی بیان کنیم، به خوبی دریافتید و روشن شد که این رابطهایست اصیل و ریشه لغویش چیست.
در میان انواع حکومت گاهی از یک نوع حکومت دیگر نیز یاد میشود و حکومت دموکراسی که بحث پیرامون آن را باید به نوبت دیگر و وقت دیگری واگذار کنیم، چون میخواهم در این بحث فشرده و کوتاه توضیحی درباره جمهوری اسلامی بدهم. ببینیم آیا از میان این چند نوع حکومتی که برشمردیم کدامیک از اینها با مبانی اسلام سازگارتر است. در میان اینها نوع جمهوری با مبانی اسلام از نظر زمامداری سازگارتر است. حکومت در یک جامعه اسلامی یک وقت دیگر در زمان پیغمبر مطرح بود. و یک وقت در زمان ائمه شیعه مطرح میشود و یک وقت در زمان ما. بحثی که میخواهم بکنم مربوط است به امروز ما، بر طبق مبانی اسلامی در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم صرفاً باید سمت و قدرت خودش را از آرای مردم بگیرد. کسی حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیده مردم یا لااقل پذیرفته مردم یا مورد حمایت مردم باشد. هیچکس حق ندارد در مبانی اسلام که ولایت و زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند و برخلاف رضایت آنها و خلاف پذیرش و تمایل آنها و برخلاف انتخاب آنها. چرا؟ برای اینکه کسی که آمد بر خلاف خواست مردم به آنها گفت من آقابالاسر شما هستم، من حاکم بر شما هستم میخواهید بپذیرید یا میخواهید نپذیرید و... این آدمی است که با زور و از روی انگیزه تفوقطلبی آمده است سمتی را برای خودش ادعا کرده است و تفوقطلبی و برتریطلبی در قرآن و طبق ایدئولوژی اسلامی مردود، مطرود و مایه فساد و مایه تیرهبختی در دنیا و آخرت است. در قرآن میبینیم در آیات مختلف از مستکبرین از آنهایی که خودشان را بزرگ میشمارند و بزرگیشان را بر دیگران تحمیل میکنند به زشتی یاد میکند و بزرگیطلبی را عامل انحراف میداند. متکبران، بزرگی فروشان، تفوق طلبان همواره سد راه جنبشها هستند. بزرگی طلبی و تفوق طلبی از نظر قرآن مطرود و مردود است تا آنجایی که آیه ۸۳ [سوره قصص] این طور بیان میکند: آن سرای آخرت، آن فرجام ارزنده، ما این فرجام ارزنده را برای کسانی مقرر کردهایم که در روی زمین در پی بزرگیطلبی و تفوقطلبی نیستند و نه در پی عُلوّند و نه به دنبال فساد و تباهیآفرینی، عاقبت و فرجام صرفاً از آنِ خداپرستان، از آنِ کسانی است که پروای خدا، پروای حق دارند.
خلاصه میکنیم که مبانی عالی اسلام به طور کلی امتیازطلبی را محکوم میکند و میگوید هیچکس نمیتواند رابطهاش را با دیگران بر مبنای امتیازطلبی یا تفوقطلبی استوار کند. خب سلطنت چیست؟ سلطنت این بود که یک شخص میگفت من فرمانروای شما هستم چون زور دارم، چون پدر من زور داشته و من وارث مقام از او هستم، و موقعی که پدر میخواست او را به عنوان ولیعهد و جانشینی خودش بر مردم تحمیل کند لابد براین عقیده بود که ولیعهد پسر بزرگش دارای امتیازات و ویژگیهای خاص است که حتماً بهتر از دیگران میتواند کشور را اداره کند. طبیعی است که این نوع تفوقطلبی چه برای فرد و چه برای گروه مطرود است. خب چی میماند. آن یک چیز است، آنهم حکومتی است که زمامداریش را بر مردم تحمیل نکند و از طریق انتخاب مردم و پذیرش مردم به سر کار بیاید.
میدانید که در تاریخ شیعه همواره رهبران مذهبیِ ما را مردم خودشان میپذیرفتند یا با رأی مستقیم یا با انتخاب مستقیم، خودشان شناسایی داشتند که این فرد شایسته آنست که به عنوان رهبر دینی در جامعه بزرگ اسلامی مورد قبول قرار بگیرد. هیچ مرجعی در شیعه رهبریش را بر مردم تحمیل نکرده است. حالا که باید در جامعه ما بر این اساس حکومتی سر کار آید این حکومت باید شکلی داشته باشد که در آن شکل عامل تحمیل وجود نداشته باشد.
با توجه به تعاریفهای بالا که از انواع حکومت داشتیم حکومت ما چه شکلی میتواند داشته باشد؟ بنابر این یک پایه از جمهوری اسلامی اینست: جمهوری اسلامی نوع حکومتی است که با پذیرش و انتخاب آزادانه اکثریت ملت به قدرت میرسد. این یکی از اساسیترین پایههای جمهوری اسلامی است. ملت ایران بیدار باشید، هشیار باشید از هم اکنون باید حکومتی را انتخاب کنید که در آن حکومت عامل زور و عامل تهدید به هیچ عنوان برای رسیدن به هیچ سمتی از سمتهای اجتماعی مورد بهرهبرداری احدی قرار نگیرد، این پایه اساسی است، به نظر ما همه مسائل دیگر باید از اینجا پایه بگیرد. خب هر حکومتی که بر اساس رأی آزادانه مردم سر کار بیاید جمهوری اسلامی است؟ نه، این مورد شرط لازم است اما شرط کافی نیست. شرط دومی نیز دارد و آن اینست وقتی مردم یک کشور، اکثریت مردم کشور مسلمانند، این مسلمانان اگر فردی را با رأی آزاد برای زمامداری انتخاب کردند خودبخود از این زمامدار میخواهند که این زمامدار، این حکومت، این نظام، خودش را در اداره مملکت نسبت به مقررات و تعالیم اسلامی ملتزم و متعهد بداند. متعهد باشد که جامعه و کشور را بر اساس تعالیم سعادتبخش اسلام اداره کند.
روزنامه اطلاعات؛ 28 اسفند 1357
نظرات