هنرمند سفاک


6818 بازدید

هنرمند سفاک

روز 28 فروردین 1327 سر پاس رکنالدین مختاری رئیس شهربانی سفاک دوران رضاخان که در مرداد 1321 به 8 سال زندان محکوم شده بود، به دستور محمدرضا پهلوی آزاد شد. وی پس از آزادی، یک میلیون ریال نیز به عنوان پاداش خدماتش به خاندان پهلوی دریافت کرد!
 تاسالهای طولانی کسی نمی دانست یکی از موسیقیدانان مشهور کشور که به تمام مایه های شور، ماهور ، سه گاه ، دشتی ، بیات ترک ، و ... تسلطی استادانه دارد همان کسی است که در مقام رئیس شهربانی رضاشاه بیشترین جنایت و خونریزی و سرکوب را علیه آزادیخواهان در زندانهای رضاخانی مرتکب شده است . آن موقع به « سرپاس مختاری » مشهور بود و امروز « استاد رکن الدین مختاری » نامیده می شود .
رکن الدین مختاری نوازنده ای است که هرگاه قرار است تاریخچه موسیقی ایران بیان شود و چشم انداز رشد و توسعه آن شود، نامی از او به عنوان یکی از اساتید فن برده می‌شود. اما سوابق خدمات این موسیقیدان با توجه به اختناق رضاخانی و نقشی که وی در شکنجه و مرگ هولناک زندانیان عصر پهلوی اول بر عهده داشته، معمولا مانع تجلیل از شخصیت هنری وی می‌گردد. این دو گونه نگری حتی در کتابهایی که در زمینه هنر موسیقی به رشته تحریر در می آید نیز سایه افکنده است .
مختاری در سال 1266 شمسی در تهران متولد شد. پدرش کریم در دربار قاجار ملقب به « مختار السلطنه » بود و در خانه بزرگی موسوم به پارک مختار السلطنه در خیابان ارامنه تهران سکنی داشت. رکن الدین برای گذراندن تحصیل به «مدرسه تربیت» سپرده شد و در این مدرسه با عبدالله دوامی که بعدها جزو بهترین خوانندگان و ردیف دانان موسیقی ایرانی شد همکلاس بود. در فاصله ای نه چندان طولانی نام مختاری به عنوان یکی از آهنگسازان نخبه و کارآمد ترین نوازنده ویولن زبانزد محافل موسیقی شد. گفته می شودد آثارش از چنان استحکام و زیبایی برخوردار است که تا همین امروز جزو بهترین قطعات موسیقی ایران محسوب می شوند.
روح الله خالقی از اساتید موسیقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران در بخش ویولن آشنایی خود را با رکن الدین مختاری این گونه شرح می دهد:
شب های تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری روی قالیچه ای که با کتاب آبی رنگ فرش شده بود می نشستیم . یک فانوس قشنگ هم در کنارحوض مستطیل که نمای آن از سنگ بود قرار داشت و نیمی از حیاط را روشن می کرد و عطر گل های درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می کرد. پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود که قصه می گفت . بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جا می گرفت دراز می کشیدیم و پیرزن قصه را آغاز می کرد . گاهی کلام خود را می برید و می گفت : بچه ها گوش کنید صدای ویولن بلند شد . ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که سکوت می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه ساز به خواب می رفتیم . نوازنده ویولن یک صاحب منصب نظمیه بود که پشت منزل مادر ما در پارک پدرش منزل داشت . من آن موقع هنوز شکل ویولن را ندیده بودم ولی مادرم برایم گفته بود که ویلون سازی است شبیه کمانچه که به عوض اینکه روی زانو یا زمین بگذارند زیر چانه می نهند و با کمانی که آن را آرشه می نامند نواخته می شود. چون در کودکی مکرر با آواز ویولن به خواب رفته بودم همیشه آرزو می کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بزنم . به مادرم گفتم چه می شود اگر اجازه دهی نزد همین همسایه نواختن ویولن را فرا گیرم . تبسمی کرد و گفت « حالا خیلی زود است . از این گذشته آقای همسایه که معلم ساز نیست . شنیدن صدای ویولنش هم برای هر کس میسر نمی باشد . از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را گاهی می شنویم . دراین خصوص بهتر است با کسی صحبت نکنی زیرا وضع اداری او این اجازه را نمی دهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندی نیست شهرت پیدا کند . ممکن است بفهمد و تابستانها درهای اتاقش را ببندد که مثل ایام زمستان صدای سازش به گوش ما نرسد». این خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اینکه به تحصیل موسیقی پرداختم متوجه شدم که همسایه قدیمی ما یکی از هنرمندان عهد خود بوده است. هنرمندی که این جا و آن جا در اسناد کتبی موسیقی به آن ا شاره شده است . در بخش دیگر، او را در تاریخ به نام سرپاس مختاری می شناسیم. همان شخصیت ویران گر و نامعقولی که اهل موسیقی رغبت زیادی به سخن گفتن پیرامون آن ندارند. خالقی می نویسد:
مختاری علاوه بر اینکه هنرمندی تواناست و وجودش در عرصه موسیقی وزنه ای حساس تلقی می‌شود او را با عنوان رئیس شهربانی رضا شاه در دوره ای از بحرانی ترین روزهای این دیار می‌شناسیم.
سرپاس مختاری در فاصله بین سال های 1313 تا 1320 رئیس شهربانی بود و این در حالی است که پیش از او روسایی چند از کار کنار گذاشته شده اند. بزرگ علوی که چهار سال در زندان مختاری بازداشت بوده است وی را چنین معرفی می کند:
ما دلائلی در دست داشتیم که در بعضی موارد رئیس شهربانی از اوامر شاه نیز اطاعت نمی کرد . در محاکم نظامی اگرمتهمی محکوم شده بود و حکم او به امضاء شاه هم رسیده بود به محض اینکه رئیس شهربانی با آن مخالفت می‌کرد محکمه تجدید می‌شد و متهم به مجازات شدید تری می‌رسید. ظاهرا روسای ارتش از شخص رئیس شهربانی حساب نمی بردند و حکمی که به نظر آن ها مطابق میل شاه بود صادر می کردند و چون رئیس شهربانی از عهده این صاحب منصبان ارشد ارتش بر نمی آمد مستقیماٌ پیش شاه اقدام می کرد و حکم آن ها را لغو می نمود. در هر صورت مکرر اتفاق افتاده است که رئیس شهربانی با احکامی که از طرف محاکم نظامی صادر شده بود مخالفت کرده و خشونت بیشتری به خرج می داد. همین برای بعضی دلیل شده بود که رئیس شهربانی به درجات از شاه خشن تر و ظالم تر است و البته در خارج نیز عده ای به نفع شاه از آن استفاده می کردند و مقصر را رئیس شهربانی قلمداد می کردند . سرپاس مختاری با تمام قوا در برابر نیروهایی که مقابل شاه ایستاده بودند قرار گرفته و حاضر به کوچکترین انعطافی نبود و همین موضوع دستان هنرمند او را آلوده به خون کسانی کرد که بسیاری از آنها برای پیشرفت ایران مبارزه می کردند. او در تمام موارد نزدیک ترین یاور شاه بود. چه آنجا که شاه می خواست نوار افتتاح فلان تونل را قیچی کند چه آنجا که شاه با اطلاع از ورود قوای متفقین دچار اضطراب و پریشانی شده بود و چه آن وقت که در هشتم شهریور 1320 مجبور به اعلام حکومت نظامی شد و افراد خانواده اش را در معیت صادق ترین و معتمد ترین کس خود یعنی مختاری به اصفهان فرستاد و خود در پناه مسلسل ها به ا نتظار حوادث نشست.
اما دیری نپایید که حکومت شاه از هم پاشید و مردم مختاری هنرمند را به پای میز محاکمه کشیدند . روز سوم مرداد ماه 1321 محاکمه رکن الدین مختاری و دستیاران تبهکارش که به منزله محاکمه رژیم رژیم رضاخانی در آمده بود زیر سایه مسلسل ها و مراقبت دو گروهان نظامی و یک صد نفر پاسبان مسلح در دادگستری شروع شد .
گذشته از صدها نفر که بی نام و نشان درزندان ها تبعید گاه ها و شکنجه گاه ها کشته شده و یا به سکته های فرمایشی گرفتار آمده بودند و جنایاتی که هرگز تعقیب و افشای آن ها مقدر نگردید نظیر ترور میرزاده عشقی که قاتل وی به قولی به وسیله مامورین شهربانی دستگیر و بعدا ناپدید شده و یا مرگ حاج آقا اسماعیل عراقی نماینده یازدهم مجلس شورا که با خوردن چای یا شربت در دفتر سرپاش مختاری شبانه دچار تشنج و رعشه گردیده و فوت نمود و یا قتل ارباب کیخسرو شاهرخ که به یک جشن عروسی برده شد و در آنجا تحویل مامورین خفیه شهربانی گردید تا او را به کرج برده خفه نمایند. ادعا نامه دادستان حاکی از جنایاتی بود که به دستور مختاری رئیس شهربانی و به دست عمالش انجام یافته بود که اینک به پاره ای از آنها اشاره می کنیم :
1- آیت الله سید حسن مدرس نماینده پنج دوره مجلس شورای اسلامی (از دوره دوم تا ششم) را به خواف تبعید کرده بودند و چون اداره شهربانی از دادن خرجی به او امتناع می کرد وی در نهایت سختی به سر می برد بنا به اقرار پاسیار منصور وقار طبق دستور کتبی مختاری یاور جهانسوزی وی به قتل رسید. مدرس را حین خواندن نماز با عمامه خودش خفه کردند و بعد از کشتن وی محافظینش گزارش ذیل را تقدیم داشتند:
به تنگی نفس سینه مبتلا بوده و تا یک ساعت قبل حیات داشته که بعداٌ فوت نموده است . امضاء
2- نصرت الدوله فیروز(فرمانفرمائیان) در تبعید سمنان و تحت مراقبت رسدبان سیف الله فولادی بود بنا به دستور مختاری رئیس کل شهربانی سه نفر ذیل: عقیلی پور فرشچی و عباس بختیار معروف به شش انگشتی جهت قتل وی به سمنان اعزام می گردند . در سمنان هر سه نفر وارد اتاق شده ابتدا گیلاس پر از سمی را به او می دهند تا بخورد. همین که نصرت الدوله با کمال بی اعتنایی دست خود را برای گرفتن گیلاس سم دراز می کند عباس بختیاری که در پشت سر نصرت الدوله ایستاده بود غفلتا او را بغل کرده و بر زمین می زند و گلوی او را گرفته شروع به فشار دادن می کند فولادی هم فورا بر روی سینه وی نشسته دست های او را محکم می گیرد . فرشچی هم در نگهداری پاهای نصرت الدوله شرکت می کند . فرشچی کارمند شهربانی که در این جنایت شرکت داشته اقرار می کند که چون عباس بختیار خدمتکار شخصی ریاست کل شهربانی نهایت تخصص را در خفه کردن اشخاص داشت بنا به گفته خودش طوری گلو را گرفته بود که آثاری باقی نماند. پس از ا ینکه قضیه خاتمه داده شده لباس های او را مرتب نموده عینک شاهزاده را به چشمش زده و روی تختخواب خواباندیم و دنبال دکتر فرستادیم.
2- فرخی یزدی را شبانه از زندان به مریضخانه بردند . درآن جا پزشک احمدی و سرهنگ نیرومند رئیس زندان و جلادهای دیگر حضور داشتند . چند نفراو را روی تختخواب خواباندند و دست و پایش را محکم گرفتند تا مقاومت نکند . محل این فاجعه در اتاق دستشویی مریضخانه زندان پایین بود . پزشک احمدی آستین هایش را بالا زد . فرخی می خواست نعره بکشد ولی چند نفر دست ها را روی دهان او گذاشتند . احمدی تزریق خالی پر از هوا را به رگ او زد و هوا را د ر رگش خالی کرد . کم کم در حال آن شاعر خفقان پیدا شد به خر خر افتاد ورنگش مثل قیر سیاه شد و پس از مدتی تشنج و خفقان بیجان شد.
3- شب چهاردهم خرداد بنا به دستور مختاری عباس بختیار و مقدادی به معاونت عباس یاوری و عقیلی پور و جمشیدی شیخ خزعل را در اتاقش خفه کردند و درفشی به شقیقه او کوبیدند . چند روز بعد از قتل وی مختاری چکی به مبلغ ده هزار ریال صادر و مقدادی با اخذ آن چک رسیدی داد و به ترتیب زیر بین قاتلین تقسیم کرد.
- عباس بختیاری که گلوی شیخ را گرفته بود 4000 ریال – حسینعلی فرشچی که درفش را در شقیقه فرو کرده بود 3000 ریال – عباس جمشیدی که در حیاط راه رو مراقبت میکرد 2000 ریال – عباس یاوری که در پشت در مراقت بود 500 ریال – عقیلی پور که در پشت در مراقب بود 500 ریال. هر یک از گیرندگان وجه قبضی بدین مضمون می دهند: مبلغ .... ریال به رسم انعام از اعتبار مخفی توسط مقدادی واصل گردید.
4- پزشک احمدی وقتی تیمور تاش را مسموم کرد (با تزریق استرکنین) تیمور تاش که در حال جان کندن بوده ولی هنوز مختصر حیاتی داشت به شهادت دکتر محمد خروش و اظهارات معین طبیب ابوالقاسم حائری برای اینکه خبر مرگ مصنوعی زودتر به عرض برسد بالش و پتو را بر دهان او گذاشت و او را آهسته خفه کرد.
5- پزشک احمدی که با تزریق سم سردار اسعد بختیاری را در زندان به قتل رساند و خود را در دادرسی ارتش تبرئه شد درباره فوت سردار اسعد گزارش جالبی داد که عینا از پرونده 18/12 – 291 شهربانی نقل می گردد: مقام ریاست محترم اداره پلیس جعفر قلی خان اسعد در دو هفته قبل مبتلا به سکته قلبی شده بود و تحت معالجه قرار گرفته بود. لیله 13.1.10 فوت نموده است . دکتر احمدی
6- دکتر تقی ارانی را به دستور سرهنگ نیرومند رئیس زندان سیصد ضربه شلاق زدند و در اتاق مجرد شماره 28 زندان که گنداب تمام مستراح ها به آنجا ختم می شد زندانی کردند . وی روی سمنت نمناک و هوای خفقان آور مدتی به سر برد . بالش او یک جفت کفش سرپایی و لباس او در ماه آبان و آذر پیراهن تور تابستانی و یک تنکه تور نازک بود . وی را عمدا به بیماری تیفوس مبتلا ساختند تا در اثر بیماری و عدم مراقبت و آزار و اذیت جان سپرد . چنانچه مادرش نتوانسته جنازه فرزندش را بازشناسد.
زندان مختاری و سرهنگ نیرومند دروازه گورستان بود فقط ساعات و روزهای انتظار فرق می کرد . اگر یک نفر زندانی تقاضای ملاقات دادستان ویا از مشروطیت و قانون اساسی صحبت می کرد سرهنگ نیرومند دستور حاضر کردن چوب و فلک را میداد و با نواختن دویست سیصد ضربه شلاق به جان و تن زندانی می گفت: شلاق قانون اساسی است و فلک مشروطیت !
پزشک احمدی را با لباس و دستار عربی به صورت یک حاجی عرب در عراق دستگیر کرده به تهران آوردند و به همراهی رکن الدین مختار، سرهنگ نیرومند و مصطفی راسخ قائم مقام رئیس زندان به پای میز محاکمه کشیدند . رکن الدین مختار در دفاع از خود کسانی را که به مسند قضا تکیه زده و قانون شکنی های رضا شاه و عمال وی را صورت قانونی می دادند متهم کرد و گفت « ... در مدت هفت سال که بنده رئیس شهربانی بودن آقایان دادستان ها می آمدند و می دیدند و پرونده ها را بررسی می کردند . یک نفر تذکر نداد که این آدم چرا در زندان بوده چرا حبس بوده و چرا قرار صادر نکردید. دادستان ها برای سرکشی به زندان می آمدند . سپس مرا ملاقات می کردند و به غیر از تعریف و تمجید که زندان شما مثل مدرسه است چیزی نمی گفتند.... تمام اعمال و کردار من و کارکنانم به دستور اوامر پادشاه وقت بوده ا ست و....»
دادگاه بی توجه به جنایات بی شماری که در پیش چشم پانزده میلیون ایرانی انجام یافته بود با نهایت خونسردی و بی اعتنایی به افکار عمومی رکن الدین مختاری این تبهکار بی مثال را فقط به 8 سال زندان با اعمال شاقه محکوم کرد . اما این محکومیت ها نیز ظاهری و صوری بود. مختاری را در اتاقی مخصوص با تمام وسائل آسایش جا دادند. وی در فروردین ماه 1327 مشمول عفو ملوکانه گردیده آزاد شد و محمد رضا شاه به پاداش خدماتی که وی به خاندان پهلوی کرده بود یک میلیون ریال نیز به او مرحمت کرد.
مختاری قطعات بسیاری در طول مدت زندانی بودنش ساخت. پس از آزادی او اداره هنرهای زیبا تصمیم گرفت مدرسه شبانه ای برای تدریس موسیقی به وجود آورد و رکن الدین مختاری را به ریاست آن مدرسه برگزید. وی هر چند که دیگر به مقام ریاست شهربانی بازنگشت اما همچنان به دربار راه داشت و کار موسیقی را نیز تا آخر عمر رها نکرد. وی درسال 1335 به عنوان یکی از اعضاء هیئت مدیره انجمن اشاعه واعتلا موسیقی انتخاب شد و تقریبا در همان موقع عبدالله دوامی به دعوت او به مدرسه هنرهای زیبا راه یافت. مختاری رغبت زیادی به حفظ گنجینه های موسیقی سنتی نشان می داد.
مختاری در 1350در ۸۴ سالگی بر اثر سرطان و پس از عمل جراحی روده درگذشت. بعد از مرگ وی آثار او این جا و آن جا به اجرا در می آمد و حتی گاهی هم به صورت نوار در اختیار علاقمندان قرار می گرفت . از جمله نواری است به نام آوازهای دیروز که در سال 1356 توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد . این نوار شامل آثاری بود از رکن الدین مختاری – علینقی وزیری – ابوالحسن صبا و روح الله خالقی.
گرچه سال ها از خاموشی مختاری می گذرد اما هنر او و کلاسهای موسیقی او فراموش شدنی نیستند پیشینه مملو از جنایت و نامردمی او نیز هیچگاه از صفحات تاریخ پر حادثه ایران زدوده نمی شود و در پرونده شخصی وی به عنوان مدرکی برای قضاوت نسل های آینده باقی خواهد ماند .

منابع:

- روزنامه اطلاعات 30 بهمن 1322

- روزنامه همشهری 10 اردیبهشت 1383

- روزنامه کیهان 5 خرداد 1387

- سایت نامداران ومشاهیر ایران

- سایت آفتاب