من گمشدهام را در امام خمینی (ره) یافتم
گفتوگو با آیتالله مهدوی کنی
آیتالله مهدوی کنی در گفتوگویی مشروح با خبرگزاری فارس به تبیین شاخصههای خط امام خمینی(ره)، تدابیر 20 ساله مقام معظم رهبری در صیانت از ارزشهای انقلاب، فتنه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و مخاطرات فراروی نظام اسلامی پرداخت.
دیباچه: به رسم معمول باید برای این گفتوگو هم مقدمهای نگاشت تا خوانندگان با حال و هوای گفتوگوی دو ساعته ما با آیت الله مهدوی کنی بیشتر آشنا شوند. اما دریغا هرچه در انبان واژهها گشتیم کمتر واژههایی یافت شد تا بتوانند مجلسی را به شرح آورند که در توصیف عظمت آن بزرگمرد الهی تشکیل شده بود. بزرگ مردی که انگشت حیرت بر دهان تاریخ نشانده است. آیت الله 40 سال افتخار شاگردی و ملازمت با آن روح خدا را داشت...، شاید لازم باشد زمان جمله قبل را تصحیح کنیم، آیتالله بیش از 60 سال ملازم روح الله است، آری حالا هم ملازم اوست.
محمد رضا مهدوی کنی آن نوجوان 17 ساله از همان سال 1327 که مرادش را در نماز مسجد فیضیه یافت و به تعبیر خود «من گمشدهام را در امام یافتم» تا امروز که بزرگان علم و اخلاق مهدوی کنی را عالمی مبرز و دانشمندی ذی فنون در عرصههای فقه، اصول، تفسیر، فلسفه، عرفان و اخلاق می دانند، اما آیت الله هنوز خود را شاگرد و مرید آن دردانه الهی میداند. راستی حیف است از نقش مهدوی کنی در دوران زعامت شاگرد امام هم نگوییم. به تعبیر سکاندار نظام اسلامی، «آیت الله مهدوی کنی مرد بحرانها است.» مگر میشود فرزند معنوی روحالله بود و کنج عزلت و عافیت طلبی گزید؟...
ـ شما قبل و بعد از انقلاب از یاران و یاوران نزدیک حضرت امام محسوب میشدید و ارتباط نزدیکی با ایشان داشتید؛ بفرمایید آشنایی شما از کجا آغاز شد و چه دروسی را خدمت ایشان خواندید.
آیتالله مهدوی کنی: بسمالله الرحمن الرحیم، بنده از سال 1327برای تکمیل دروس حوزه به قم مشرف شدم. در آن سال ها امام برای خواندن نماز به مدرسه فیضیه تشریف میآورند که ما همانجا خدمت ایشان رسیدیم و با ایشان آشنا شدیم.
من در آن زمان دروس سطح را میخواندم و حضرت امام درس خارج داشتند و پس از چند سال رفتیم حضور ایشان برای درس خارج و توانستیم در درس ایشان حاضر شویم؛ البته هم درس خارج امام میرفتیم و هم درس خارج مرحوم آیتالله العظمی بروجردی من حدود 9 سال در درس امام حاضر شدم. یک دوره اصول و مقدار زیادی فقه در خدمت ایشان بودم و این 9 سال از سال 31 تا سال 40 ادامه داشت.
ـ به سایر اساتید آن دوره هم اشاره بفرمایید؟
- آیتالله مهدوی کنی: در درس خارج مرحوم آیتالله گلپایگانی، درس مرحوم آیتالله شریعتمداری و درس مرحوم آیتالله محقق داماد رفتیم ولی حضور در حوزه درسی این آیات خیلی طولانی نبود. در درس حضرت امام و مرحوم آیتالله طباطبایی مدت طولانیتری بودیم . بیشتر فلسفه و تفسیر را نزد مرحوم علامه طباطبایی خواندیم حتی من تفسیر المیزان را قبل از اینکه چاپ شود چند قسمت از آن را نوشتم که الان آن دست نویس ها را دارم. در درس مرحوم آیتالله علامه رفیعی هم حاضر شدم و فلسفه و اصول را در قزوین نزد ایشان گذراندیم.
ـ از خصوصیات امام قبل از دوران مبارزه بفرمایید؟
- آیتالله مهدوی کنی: امام در دوره قبل از 15 خرداد و قبل از وفات مرحوم آیتالله بروجردی علنی مسائل سیاسی را مطرح نمیکردند؛ اینطور که من به خاطر دارم و با توجه به اینکه 9 سال در خدمت ایشان بودم؛ با کنایه و اشاره مسائلی داشتند ولی هیچ وقت با صراحت چیزی درباره مسایل سیاسی ذکر نمیکردند.
ـ بهدلیل احترام به آیتالله بروجردی بود؟
- آیتالله مهدوی کنی: بله؛ ایشان در آن زمان خیلی حریم ولایت و ولی امر زمان را حفظ میکردند، با اینکه ایشان خودشان یکی از کسانی بودند که مرحوم آیتالله بروجردی را دعوت به قم کرده و به قم آورده بودند، احترام زیادی برای ایشان قائل بودند و ظاهرا در برخی موارد هم با ایشان اختلاف سلیقه داشتند مثل مسئله فدائیان اسلام، حتی بعضی از برخوردهایی که در زمان دکتر مصدق و مرحوم آیتالله کاشانی وجود داشت؛ اختلاف سلیقههایی بود ولی هیچ وقت این مسائل علنی نمیشد و زمانی هم که به امام اشکال میگرفتند امام میگفتند تا وقتی آیتالله بروجردی هست ما در کار ایشان دخالت نمیکنیم و ما برخلاف نظرشان کاری نمیکنیم و احترامشان را باید حفظ کنیم و این عقیدهای بود که امام از همان زمان برای حفظ ولایت داشتند و درسی بود که امام به ما دادند. این منصب و مقامی که ما به عنوان نیابت از امام زمان داریم نباید برای اختلاف سلیقه بشکنیم و این چیزی بود که از امام یاد گرفتیم.
ـ یعنی امام، آیت آلله بروجردی را ولی فقیه زمان میدانستند؟
- آیتالله مهدوی کنی: بله؛ همین طور بود. خیلی رعایت ایشان را میکردند. بطور خصوصی میدانستیم که امام در بعضی موارد با ایشان اختلاف سلیقه دارند ولی علنی آشکار نمیکردند.
سالها ما درس امام میرفتیم و بعد با خود امام میآمدیم به درس آیتالله بروجردی. با اینکه امام در آن زمان در سن بالا بودند و امام از ایشان استفاده فوقالعاده نمیکردند ولی امام برای احترام به درس ایشان میآمدند. ما از درس مسجد سلماسی میآمدیم به درس آیتالله بروجردی و این روشی بود که امام داشت.
ـ بفرمایید چه ویژگیهایی امام داشتند که در درس ایشان حاضر می شدید؟
- آیتالله مهدوی کنی: بنده از نظر روش علمی، از درسهای استدلالی و فلسفی بیشتر خوشم میآمد ذوق من اینگونه بود؛ از نظر سیاسی هم من از سن 18 سالگی در مسائل سیاسی بودم. ما با فدائیان اسلام یک فعالیتهایی میکردیم ما آن زمان به اردستان رفتیم و در همان زمان ما را تبعید کردند. در آن زمان مسئله امام مطرح نبود ولی خود ما با آن روحیهای که داشتیم دنبال کسی میگشتیم که گمشده ما باشد و در امام این را میدیدیم، هم از نظر درسی و هم از جنبههای برخوردهای سیاسی و اجتماعی، نمیخواهم جسارت به آقایان دیگر بکنم.
اگرچه امام صراحت به کاری نداشتند ولی ما میفهمیدیم روش امام روش خاصی است.
دو نکته را اینجا یادآور شوم. نکته اول اینکه سالها پیش از 15 خرداد، رحلت و درگذشت مرحوم آیتالله آقا سید محمدتقی خوانساری اتفاق افتاد مرحوم آقای خوانساری مرجعی انقلابی و از مراجع شجاعی بود که با مرحوم آیتالله کاشانی هم فکر بودند، یادم میآید در دوره مصدق از علمایی که فتوا دادند در انتخابات شرکت کنید دو نفر از علما بودند یکی آیت الله خوانساری که از مراجع بودند و یکی آیتالله کاشانی. یادم میآید زمان دکتر مصدق برای انتخابات به امضای مرحوم خوانساری و آقای کاشانی در مدرسه فیضیه اعلامیه بزرگی چسباندند.
ما طلبههای جوان که غالبا دنبال این حرفها میگشتیم طبعا میرفتیم و اعلامیه میچسباندیم، متولی مدرسه که از طرف آیتالله بروجردی بود مخالف این مسئله بود و اعلامیه را کند و من همان شب رفتم دوباره اعلامیه دیگری نوشتم و چسباندم و به کسانی که اعلامیه مراجع را از دیوار میکندند هشدار دادیم. در انتخابات هم شرکت کردیم، در آن زمان حضور طلاب در انتخابات بد بود آن هم قمی که مرحوم تولیت کاندیدا بود و آقای مطلق قم بود، قمیها اکثرا به او رای میدادند و ارتباط با دربار داشت البته بعدها تولیت با رژیم مخالف شد.ولی ما به تبعیت از آقای خوانساری رفتیم رای دادیم با آنکه در آن زمان شرکت طلبه در انتخابات بد بود. ما حدود 200 تا 300 طلبه بودیم رفتیم رای دادیم، قمیها خیلی ما را مسخره کردند.
ـ رابطه امام با آیتالله خوانساری چگونه بود؟
آیت الله مهدوی کنی: آقای خوانساری به سفری رفته بودند و سکته کردند و جنازه ایشان را آوردند. امام در تشییع مرحوم آیتالله خوانساری شرکت کرد و آمدند زیر جنازه ایشان را گرفتند و گریه کردند در حالیکه من تا آن زمان ندیده بودم که امام در تشییع جنازه عالم و فقیهی گریه کند. روی حساب شجاعتی که مرحوم آیتالله خوانساری داشتند امام آمد و در آنجا گریه کرد.
دوم مساله آیتالله کاشانی بود، وقتی آیتالله کاشانی مرحوم شدند امام خیلی اظهار ناراحتی کردند بعد هم در زمان خود امام وقتی آیتالله العظمی بروجردی مرحوم شدند، از آقای کاشانی سؤال کردند که ما در قم به چه کسی مراجعه کنیم و آیتالله کاشانی فرموده بودند فقط حاج آقا روحالله ، از همان زمان و هم از کتاب کشفالاسرار امام میتوانیم روحیه امام را بفهمیم.
امام روحیه انقلابی داشت، از همان زمان در کتاب کشفالاسرار امام خیلی مطالب علیه پهلوی داشتند و اینها علاقه ما را به امام بیشتر میکرد. ایشان سخنرانی و اظهارات لفظی نمیکردند و از همان کتاب ایشان میشد روحیه ایشان را فهمید.
ـ اگر خاطره ای درباره فداییان اسلام و علت علاقه شما به فداییان اسلام و مرحوم نواب دارید بفرمایید؟
- آیتالله مهدوی کنی: مرحوم نواب و مرحوم واحدی در تهران بودند ولی به قم هم میآمدند و برادرانشان. ما در قم با آنها آشنا شدیم و ایشان به مدرسه فیضیه میآمدند برادر کوچک نواب که شهید شد ایشان هم به حجره تهرانیها میآمد.
برادر کوچک مرحوم واحدی که آن زمان 12 - 10 ساله بود میآمدند و نماز میخواندند و من می دیدم در قنوت میخواند اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک . اون بچه 12 - 10 ساله چه دعایی میکرد و چی میگفت؛ ما میگفتیم بچه 12 - 10 ساله چه میگوید.
مرحوم نواب هم آن روحیهای که داشت مثل مبارزه با ظلم و تعدی و شجاعتی که داشت خوب مقبول ما جوانها بود و صحبتها، سخنرانیها و نوشتههایش بسیار جذاب بود. مرحوم طرفدار تشکیل حکومت اسلامی بود. مرحوم نواب از طلاب تعبیر به ورثه انبیا میکرد. وی در مدرسه فیضیه خطاب به طلاب میگفت: ورثه انبیا نترسید، بایستید حواستان جمع باشد و بهدنبال مسائل دنیوی نروید.
در آن زمان شنیده بود عدهای از طلاب رفتهاند دانشگاه، که عمدتا دانشکده الهیات میرفتند. در آن زمان نواب اعلامیهای داد و در آن اعلامیه خطاب کرد به طلاب الیس الله بکاف عبده، آیا خدا کفایت نمیکند که به خاطر دنیا حوزه علمیه را رها کردید، نواب برخوردهایی اینگونه داشت.
از جمله مراسم تشییع جنازه رضا خان پهلوی که نواب تشییع پهلوی را به هم زد و کاری کرد که حتی یک نفر از طلبهها برای تماشای تشییع جنازه رضا شاه هم نرفتند. چون میخواستند او را در قم دفن کنند؛ که اقدام مرحوم نواب مانع این کار شد.
نواب کاری کرد که هیچکدام از مراجع برای وی نماز نخواندند و قبول نکردند برایش نماز بخوانند و در مدینه یک عالم از علمای اهل سنت بر رضا شاه نماز خواند و هیچیک از علمای شیعه حاضر نشدند بر وی نماز بخوانند. ما چند تا از دوستان غیر معمم را فرستادیم برای اینکه ببینند کسی از طلبه ها آنجا برای تشییع رفته یا نه و آنها دیدند که هیچ کس نرفته بود.چند تا از زیارتخوانهایی که عمامه داشتند را آورده بودند در آن زمان برای تشییع رضا شاه.
ـ از آنجا که در ایام سالگرد رحلت حضرت امام هستیم خاطراتی را از دوران پس از پیروزی انقلاب هم بفرمایید.
- آیتالله مهدوی کنی: باید بگویم که دیر آمدهاید و آن زمان که دست در بدن داشتم نیامدید ولی حالا آن قسمتهایی که یادم میآید را بیان میکنم.از جمله احکامی که حقیر از طرف امام داشتم مساله مسئولیت پشتیبانی و رسیدگی به مناطق بمباران شده بود؛ البته ممکن است خیلیها نشنیده باشند. من سفرهای زیادی به مناطق جنگی داشتم از جمله برای رسیدگی به محلهای بمباران شده در دزفول به منطقهای رسیدیم که توسط صدام بمباران شده و منطقه وسیعی را خراب کرده بود. در آن مکان جوانی را دیدم که در خرابهها نشسته و در حال گریه کردن بود من و دو سه نفر دیگر که از تهران برای بازدید و سرکشی به آنجا رفته بودیم، چند تن از نمایندگان مجلس هم همراه ما بودند و در آن زمان من وزیر کشور بودم.
من برای تسلیت نزد آن جوان رفتم و به او گفتم که ناراحت نباشد و جوان در پاسخ به من گفت: چه میگویید ناراحت نباش، ناراحت نباش، من خودم در اینجا نبودم و در کرج بودم وگرنه خودم هم مرده بودم، 13 نفر از خانواده من مردهاند، پدرم، مادرم، برادر زنم، برادر زادههایم همه رفتهاند حتی یک کودک شیر خوار در دامان مادرش بوده برادرزادهام در آغوش مادرش به صورت گلولهای در آمده بود و رفته بودند و در چند خانه آن طرف تر او را پیدا کردیم و با این وضع چگونه به من میگویید ناراحت نباش، حتی بعضیها را میدیدیم از اهالی آنجا که لباس مناسبی بر تن نداشتند. خوب در منزلهایشان بودند که موشک به خانههایشان اصابت کرده بود و با همان لباس از خانههایشان فرار کرده بودند مثل زیرپیراهن و زیر شلواری و از این نوع لباسها ، ظرف نداشتند و خیلی مشکلات دیگر که در روزهای اول بعد از بمباران داشتند و در ساعتهای اولیه بمباران وسایل بیرون آوردن مصدومان و شهدا در محل نبود و حتی نیاز به پرژکتور بود و وجود نداشت.
من خدمت امام آمدم و این جریانات را از جمله مسئله بچه را برای حضرت امام تعریف کردم و امام گریه کردند و من به ایشان عرض کردم که آن جوان به من اعتراض کرده است و امام فرمودند که آن جوان راست میگوید ما خودمان را جای او بگذاریم. مسئله جنگ یک امری است ولی مصیبت مردم را نمیتوانیم نادیده بگیریم. امام فرمودند خوب برای کسانی که ماندهاند چه کار کنیم و خودت مسئولیت این کار را میپذیری. عرض کردم دستور بفرمایید، آماده هستم. امام فرمودند در حکم شما چه بنویسم، آن زمان حاج احمد آقا نیز حضور داشت. گفتم شما بنویسید این مسائلی که پیش میآید تمام نهادهای جمهوری اسلامی با شما همکاری کنند و شما هر هفته گزارش کار را به من بده و تا نهادها بدانند که ما باید هر هفته گزارش کار باید ارائه بدهیم و امام هم نوشتند.
اولین رقمی که گرفتیم از نخست وزیری بود 100 میلیونی گرفتیم، آقازاده مسئول اجرایی نخست وزیر بود. چون امام گفته بودند هر چه من میخواستم و میگفتم گوش میکردند هیچکس نمیتوانست حرفی بزند از جهاد، از کمیته امداد، نیرو، ماشین و خیلی امکانات گرفتیم.
ما خیلی امکانات گرفتیم ماشین، بولدزر، نورافکن و غیره همه چیز را تهیه کردیم و از هر جا که میخواستیم میگرفتیم از جمله نورافکن را از نیروی هوایی گرفتیم.
نکته دیگر در رابطه با جنگ و روح بزرگ حضرت امام، آقای رفیقدوست گزارشی را نقل کرد که در یکی از حملهها ما سه هزار شهید داشتیم و از این موضوع خیلی ناراحت شدیم با فرماندهان سپاه نزد حضرت امام رفتیم و مسئله را تعریف کردیم و از ایشان خواستیم تا راهحلی به ما نشان داده، ما را دلداری دهد. امام فرمودند شما غصه چه چیزی را میخورید غصه آن افرادی را که رفتند پیش خدا، بروید کارتان را انجام دهید، من این دو قصه را با هم جمع کردم.
این دو مطلب را میخواهم بیان کنم که امام چگونه بود از طرفی به حال آن طفل شیرخوار گریه و ناله میکند و از طرفی اینگونه میگوید بروید به کارتان برسید.
امام همانند جدش امیرالمومنین جامعالاضداد بود؛ از طرفی وجودش پر از عاطفه و از طرفی اینگونه شجاع و سرسخت، یعنی در اصل آنجایی که تکلیف بود میگفت باید تکلیف را انجام داد و هرگز نمیبرید، خصوصیت امام این است و رهبری ایشان به این صورت بود که هم عاطفه داشت و هم رهبری ایشان نه که ناراحت نمیشدند ولی هر جا ایستادگی لازم داشت میایستاد و نمیبرید و در مسیر تکلیف به انجام تکلیف اصرار داشت و شجاعت و استقامتی که باید هر رهبری داشته باشد ایشان داشت.
خصوصیت امام این بود، دارای عواطف انسانی، عواطف مذهبی و عواطف رهبری بود و آن شجاعت، استقامت که یک رهبر داشته باشد و لولا ذلک میخواهم بگویم اگر امام غیر از این بود این انقلاب در همان سالهای اول از بین رفته بود ولی امام با توجه به تجربهای که در 100 سال اخیر بدست آورده بود ایستاد و می دانست اگر یک قدم عقبنشینی کند همه خونها زیر پا رفته است.
من همیشه گفتهام که در راستای انقلاب در عین حفظ قوانین و حفظ حقوق مردم ، همه اینها به جای خود اما شاه سلطان حسینی هم نمیتوان یک نظام انقلابی را اداره کرد.
یک رهبر با یک واعظ و یک پیش نماز فرق دارد، مسئله موعظه و رهبری کردن فرق میکند در مسجد یک امام جماعتی موعظه میکند بعضیها گوش میدهند، بعضیها گوش نمیدهند و او هم بیش از این تکلیف ندارد، حتی به عقیده من مدیریت مسجد با موعظه فرق میکند. ولی در مورد رهبری، مردم نباید توقع داشته باشند که رهبر فقط به موعظه بسنده کند. رهبر باید فرمان دهد ولی برخی گمان دارند چون رهبر یک روحانی است تنها باید موعظه کند. مردم که بگویند آقا موعظهات را بکن و برو. آقا بگوید من دستور میدهم اما بگویند آن آقاست و روحانی نباید دستور بدهد . اینگونه نیست یک رهبر باید دستور بدهد. معنای ولی امر یعنی فرمانده، ولی امر با یک مرجع فرق میکند حتی اگر آن مرجع خیلی محترم باشد مرجع دیگر رهبر نیست. امام مسئولیتهای رهبری را هم خوب درک کرده بود و هم خوب پیاده میکرد.
ـ درباره تیزبینی امام، اخلاق و خدا ترسی امام و از قدرتهای دیگر نترسیدن و درک فتنهها بفرمائید.
- آیتالله مهدوی کنی: از خصوصیات امام بصیرت، تزبینی و آینده نگریشان بود. امام اشخاص را خوب میشناخت ، اشخاص صحبت میکردند امام میفهمید تا کجا میخواهند بروند. حتی در مورد برخی از افراد مثل بنیصدر امام بعد از آن فرمود که من این شخص را از اول نمیپسندیدیدم.
امام با تمام بصیرتشان روحیه دیگری نیز داشت و اینکه به اراده مردم احترام میگذاشت. حتی دین ما اینطور است ما در دینمان بایستی به اراده مردم احترام بگذاریم. از طرفی از مشروطه به بعد امام این تجربه را داشت که باید به مردم تکیه کرد و نباید از مردم جدا شد. این یکی از زیرکیهای امام بود. امام یا موج درست میکرد، یا موجی که بود از آن استفاده می کرد البته به نفع اسلام و انقلاب.
امام در مسئله اصلاح یک جامعه یا به تعبیر دیگر امر به معروف و نهی منکر معتقد بود زمینه اصلاح را بایستی فراهم کرد ما نباید منتظر تصادف و صدفه باشیم. بعنوان مثال در کتابها میخوانیم اگر در امر به معرف احتمال اثر میدهید انجام بدهید و اگر احتمال اثر نمیدهید رها کنید. اگر احتمال ضرر دارد کنار بروید.امام هر دوی اینها را به این شکل قبول نداشت، چه در اثر و چه در ضرر.
در ضرر میفرمودند ضرر را باید مقایسه کرد. ما چه کاری میخواهیم بکنیم و ضرر چیست اگر ما میخواهیم برای دین ، انقلاب و مملکتی را اصلاح کنیم، حالا اگر کسی به ما سیلی زد نباید سکوت کنیم و بگوییم که امر به معروف و نهی از منکر ضرری است، امام میگفت ضرر زد که زد، میگفتیم زندان میرویم میگفتند خوب بروید.
طلبهها را بردند سربازی امام گفت که خوب چه اشکالی دارید بروید در آنجا تبلیغ کنید.فرمودند لباس سربازی مال ماست بروید در آنجا تبلیغ کنید، مثلا آقای هاشمی را که به سربازی بردند امام دلداری میدادند.
امام میگفتند ما باید زمینه اثر را فراهم کنیم نه اینکه منتظر باشیم دیگران و حوادث کاری بکنند و ما از آن استفاده کنیم. امام میگفت باید حادثه را ایجاد کرد، باید استطاعت را فراهم کرد.
لذا امام در انقلاب دو کار میکردند، اول اینکه اگر زمینهای وجود داشت از آن استفاده میکردند و دوم اگر زمینه نبود منتظر نمیماندند و زمینهسازی میکردند. مثل جریان بنیصدر امام صبر کرد و زمینهها را فراهم کرد که اگر روزی بنیصدر را عزل کنند جامعه بپذیرد. این راهی بود که امام داشتند. اینها راههای زیرکی و سیاسی امام بود امام آیندهنگری و شجاعت را توأمان داشتند در برابر حوادثی که پیش میآمد عقبنشینی نمیکردند.
درباره اخلاص امام هم بگویم که از دورانی که ما امام را در قم شناختیم امام دنبال ریاست، آقایی، مرجعیت و این مسائل نبود. امام با اینکه رساله داشتند ولی چاپ نکرده بودند. بخصوص در زمان حضور آقای بروجردی، بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی ایشان باز اجازه نمیداد که رسالهاش چاپ و منتشر شود و میگفت آقایان دیگری هستند و همه آقایان دیگر قبول داشتند که ایشان این گونه هستند. امام حتی یک نماز جماعت بخصوص در قم نداشت میآمدند در فیضیه و نماز میخواندند. پشت سر هر کسی مثل آقایان خوانساری، زنجانی، اراکی و غیره نماز میخواندند. روش امام با آن موقعیت بالایی که داشتند تواضع و اخلاص و عدم تظاهر بود. خداوند در قرآن میفرمایند اگر کسی برای خدا باشد خداوند محبتش را در دلها اندازد.نفوذ امام در اخلاصش بود. امام با عزت آمد و با عزت رفت. دشمنان فکر میکردند نفوذ و عزت و اقتدار امام روز به روز کم میشود ولی خدا او را با عزت از این دنیا برد.
ـ ظاهرا در زمان رحلت امام در ایران نبودید؟
- آیتالله مهدوی کنی: بله، برای معالجه در خارج بودم. زمان وفات یعنی روز اول آنجا بودم ولی بعد برای تشییع امام با اینکه میخواستم برای معالجه آنجا بمانم برگشتم. تعداد زیادی خبرنگار میخواستند به ایران بیایند به طوری که هواپیماها پر شد. حتی حاضر بودند با قیمتهای کلانی بلیت بگیرند، چون آنها فکر میکردند بعد از امام انقلاب و نظام اسلامی از هم پاشیده خواهد شد در حالیکه ما آنجا بودیم شنیدیم که آیتالله خامنهای به رهبری انتخاب شد، آنها یک دفعه عقبنشینی کردند و فهمیدند که پیشبینی آنها اشتباه بود.
بله؛ امام واقعا چنین رهبری بودند انالذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا، واقعا محبتی خدا در دل مردم انداخت که الهی بود و از مصادیق امدادهای غیبی بود. امیرالمومنین در نهجالبلاغه میفرمایند ولما رای الله صدقنا انزل علینا النصر، در جنگهای صدر اسلام وقتی خدا دید ما راست میگوییم و در ایمانمان صادقیم خداوند یاری خود را بر ما فرستاد. و امام یک چنین نصر و کمک الهی داشتند. اگر انقلاب را به صورت عادی و مادی تجزیه و تحلیل کنیم به واقعیت و حقیقت آن نخواهیم رسید.
ـ آن زمان که شنیدید خبرگان آیتالله خامنهای را انتخاب کردند چه احساسی داشتید؟
امام همواره از اختلاف مسئولان به ویژه علما و روحانیون انقلابی بسیار نگران بودند حتی بار آخر که برای وصیتنامه اصحاب حل و عقد را دعوت کردند. ایشان گفتند انقلاب روی غلتک افتاده، جایگاه خود را گرفته و من از هیچ چیزی نسبت به آینده ترس ندارم. الا اختلاف میان شما، من از این میترسم، اگر شما با هم باشید انقلاب ضربهای نمیخورد. بله، ممکن است دشمنان اذیت و آزاری برسانند ولی نمیتوانند کاری کنند، نگرانی ایشان در همین مورد بود.
ـ بیست سال از مسئولیت رهبری حضرت آیتالله خامنهای میگذرد شما این بیست سال و نقش مدیریتی ایشان، قدرت مدیریت، اخلاص ایشان و شناخت شما در مورد ایشان چگونه بوده است؟
- آیتالله مهدوی کنی: من ایشان را از قبل انقلاب از قم میشناسم، از مشهد، دوران انقلاب و زندان، البته در زندان با ایشان نبودیم چون ایشان در مشهد زندان بودند.ایشان بهترین فرد برای رهبری پس از امام بودند و هستند.من از روزی که مسئله نامزدی ایشان برای ریاست جمهوری مطرح شد من اعلام آمادگی کردم که برای این که دست ایشان باز باشد از پست نخستوزیری استعفا خواهم داد.
لذا من همان شب جمعه که اعلام شد ایشان رای آورده یعنی آیتالله خامنهای و قبل از اینکه رای ایشان تنفیذ شود استعفایم را نوشتم و در هیات دولت مطرح کردم که شما از وزرای من هستید و من میخواهم استفعا بدهم و شما بروید پی کارتان، نامه خوبی هم نوشتم که یادم میآید جملهای برای ایشان نوشتم که برای اینکه دست شما برای تشکیل دولت جدید باز باشد من استعفا میدهم.
ـ در دوران نخست وزیری شما با وزرا خدمت امام میرسیدید. اگر خاطرهای هم از آن دوران دارید بفرمایید.
آیتالله مهدوی کنی: یک مورد را در مسائل اقتصادی یادم است از آقای عسگراولادی، ایشان وزیر بازرگانی از زمان شهید رجایی بودند زیرا من وزرا را عوض نکردم بجز خودم که وزیر کشور بودم و وزیر کشور دیگری جای من آمدند. آنجا یادم است که امام یکی از چیزهایی که توصیه میکردند برخلاف نظر بعضی از وزرا که معتقد بودند کارها باید در دست دولت باشد ولی امام معتقد بودند که کارها باید تقسیم شود بین مردم و دولت، بخصوص بازرگانی و تجارت. ایشان توصیه میکردند که باید این کار به مردم واگذار شود ایشان توصیه میکردند که کارهایی را که هم دولت و هم مردم میتوانند انجام دهند به مردم واگذار کنید.
در همان زمان در مورد اصل 44 هم من اعتقاد نداشتم که همه کارها دست دولت باشد. در ذیل اصل 44 در ذیل تقسیم بخشهای اقتصادی به بخش دولتی، بخش تعاونی و بخش خصوصی آمده که این سه بخش در صورتی صحیح است که برخلاف مصالح مملکت چیزی پیش نیاید و برخلاف شرع هم چیزی نشود که همین سبب شد که آقا در این نظریه جدیدی که دادند دو سه سال قبل که اصل 44 را تقسیم کردند و آن انحصار را در بیاورند آن زمان من از همان وقت مخالف بودم با این انحصار و مقالهای در آن زمان نوشتم که در خاطراتم آوردهام.
ـ بیست سال مسئولیت رهبری ایشان را از حیث مطابقت با سیاستهای حضرت و آرمانهای انقلاب چگونه دیدهاید.
بعضیها ادعاهایی دارند و میگویند ایشان جا پای امام نگذاشت، انحرافی در مسیر انقلاب رخ داد و ریلگذاریهایی غلط شکل گرفت.
آیتالله مهدوی کنی: ببینید باید دید ما از چه منظر و رویکردی به مسائل انقلاب نگاه میکنیم اگر از دیدگاه واقع بینانه به روش رهبری و امام بنگریم راه رهبری همان راه امام است ولی اگر از دیدگاه سلایق سیاسی و گروهی نگاه کنیم آنها راه را برخلاف سلیقه خود میبینند و نمیتوانند خط رهبری را تحمل کنند.
در مواقع حساس و همین شاخصهایی که تلویزیون در این چند ماهه بعد از انتخابات ارائه داد بیاییم ببینیم امام چه میکردند بله میبینیم رهبری همان کارها را انجام داده، مطابق همان روش امام البته شاید الان بعضیها بیایند بگویند آنها مقطعی بوده، ولی اینگونه تفسیرها علمی و شرعی نیست.علماء و فقها و حقوقدانها همه بر این مطلب اتفاق دارند که مورد مخصص نیست به خصوص اگر مسئله به دلیل عام اتکا داشته باشد.
امام بحث قانون را میکند نمیگوید تو، امام میگوید هر کس گفته قانون را قبول ندارم حرف بیخود میزند.من از این بیان میخواهم بگویم در مسائل و تحلیلهای سیاسی، علمی یا فقهمی همیشه به آن علل و کلیاتی که شخص میگوید باید توجه کرد. ما در فقه هم داریم وقتی در مورد خاصی یک حکمی میآید ولی یک علت عام میآید ما آن را تعمیم میدهیم و میگوییم مربوط به مورد خاص نیست مورد را مخصص به تعبیر طلبهها نمیبینیم.
بیاناتی که امام در این شاخصهها دارند ممکن است خیلیهایش در مواقع خاص بوده یا در مورد اشخاص خاص اما بیان امام بیان با ذکر علت و دلیل است؛ چون ذکر علت و دلیل میکنند علت عام است. من با این نظرنگاه میکنم به روش مقام معظم رهبری که امام هر کاری انجام دادند ایشان هم انجام داده، البته من نمیخواهم ایشان را معصوم بدانم البته ایشان خودشان را هم معصوم نمیدانند.
فارس: در این یکسال اخیر حوادث خیلی تلخی اتفاق افتاده است. مدیریت ایشان را در کنترل حوادث چگونه ارزیابی می کنید؟
آیت الله مهدوی کنی: بنظرمن برخوردهای این یک سال خوب بود و عرض میکنم اگر ایشان نبودند و مواضع ایشان نبود این جریانات اخیر ضربه میزد و نمیشد انقلاب را حفظ کرد.حالا بعضی از مومنین خوب برخورد نکردند و آن بحث دیگری است.
من برداشتم این است آقایانی که نظرات رهبری را قبول نکردند واقعا اشتباه کردند هم ضربه زدند به خودشون و هم ضربه زدند به انقلاب، با پذیرش از رهبری، واقعا ما این مشکلات بعدی را پیدا نمیکردیم .
ـ آیا شما معتقد هستید این حوادث از جنس جریان فتنه بوده است؟
آیت الله مهدوی کنی: بله من معتقد هستم که این یک فتنه بود که آقایان گرفتار آن شدند و گروهی را نیز آلوده کردند و معنای فتنه همین است که گاهی سران فتنه خود غافل از آنند. جریانی واقع شد و عدهای تو این جریان افتادند و بعد دیگه گوش نکردند به حرف ، جریان را کشیدند.
من هم از اول همین رو گفتم در برخورد و گفتم که آقایون، راهحل رفع فتنه این است که آدم باید یک نقطه اتکایی باید داشته باشد که در همه مکتبها و حکومتها وجود دارد و هست مگر کسانی که بخواهند آشوب برپا کنند.
کسانی که نمیخواهند آشوب بپا کنند به دنبال فصلالخطاب میروند حالا این فصلالخطاب ممکن است مطابق میل ما نباشد ولی مصلحت عالیه کشور را در نظر میگیرند و بعد میگویند از این مقطع میگذریم و در مقطع بعد ممکن است برسیم به آنچه که ما حالا میخواهیم و ممکنه بتوانیم آن را مطرح کنیم.
من به آقایون هم پیغام دادم که گفتم شماها میگویید ما نظام و رهبری را قبول داریم بعد از اینکه این انتخابات واقع شد. برخلاف میل شما ولو اینکه شما میگویید خطاهایی انجام شده ، راهش این نبود که این طوری برخورد کنید شما باید میگفتید ما میپذیریم ولو برخلاف میل ماست به خاطر حفظ نظام به خاطر احترام به رهبری ما میپذیریم . بعد البته میآییم خواستههایمان را مطرح میکنیم و باز هم ادامه میدهیم به راهی که می خواهیم البته از طریق قانون.
ـ در یک مقطعی مطرح شد که شما بیایید یک حکمیتی کنید برای آقایون که در انتخابات حرف و حدیث دارند که حال شکل نگرفت ولی اگر شکل میگرفت صبحت شما با آقای موسوی و کروبی چه بود و چه توصیهای به آنها میکردید؟
آیت الله مهدوی کنی: من میگفتم که ما در مملکتمان رهبر داریم قانون داریم نظام داریم. اگر با قبول این نظام و رهبری و قانون اساسی بخواهیم بحث کنیم یک جور بحث میکنیم و اگر با عدم قبول بحث کنیم خوب ما با اون ها صحبتی نداریم. اگر کسی میگوید من نظام را قبول دارم شما باید بیایید با توجه به این اصول حرف خود را بزنید .و من میگویم آقایون اگر میخواهند وارد کاری بشوند باید لوازم آن را قبول کنند .قبول کردند که خوب قانون هست، رهبری هست مجلس هست همه اینها باید مورد توجه قرار بگیرد، اگر ما بیاییم هر چیزی که به ذهنمان برسد آن را بگوئیم و به اصول توجه نداشته باشیم خوب دعوا تمام نمیشود.
همه میدانند که امام مکرر میفرمودند اگر یک روزی دیدید که دشمن ها از شما تعریف کردند شما این را بدانید که حتما یک جای کارتان اشکال دارد. ما هیچ وقت منتظر نیستیم که امریکا از ما تعریف کند. اینها دشمن ما هستند.
بالاخره موضعگیریها و برنامههایی را اجرا کردند که در آن مقطع دشمن به این جریان امیدوار شد و وقتی دشمن به این جریان امیدوار بشود خوب این معلومه کار، کار نادرستی است.
اگر آدم توجیه کنه که ما در این مقطع از تایید وپشتیبانی آمریکاییها استفاده میکنیم و بعد میرویم روی خط خودمان و بگویند ما میرویم رو موج، امام هیچ گاه از موج اینگونه استفاده نمیکرد.
یک قصهای است که شیطان به حضرت موسی گفت بگو لااله الا الله و حضرت موسی در پاسخ گفت لا اله الا الله کلمه مقدسی است اما چون تو این کلمه را میگویی من نمیگویم. حالا اگر رادیو بیبی سی آمد یه چیزی گفت ما باید بفهمیم که یک سوسهای در آن است و معلوم است که ندای دشمن است ما نباید این را دنبال کنیم . این قضایا باید زودتر جمع شود و این اتهاماتی که علیه نظام زدند و این داستان باید زودتر تمام شود که دشمنان بیش از این شاد نشوند.
ـ درباره دولت دهم اگر توصیه ای دارید بفرمایید.
آیت الله مهدوی کنی: بنده گفتم با همه اشکالاتی که هست ولی معذلک این دولت با وضع فعلی دارد کار میکند و واقعا همه کسانی که علاقمند به انقلاب و ایران و این ظام هستند باید با حفظ انتقاداتشان دولت را تایید کنند نه تخریب. انتخاب دلسوزانه همین است یعنی اگر کسی نخواهد این دولت را تخریب کند حرفی هم که داشته باشد به گونهای برخورد کند که جنبههای مثبت زیر سؤال نرود، یعنی همه چیز را تخریب نکند.
اگر به طور کلی یک دولت را نادیده بگیرند، خدماتش را نادیده بگیرند، حمل بر فساد کنند ، حمل بر دروغ کردن، حمل بر فریب کردن، خوب اینها کارهای نادرست است و کارهای احساسی است کارهای عقلایی نیست. خوب کسی که عقلایی فکر میکند باید مقایسه کند، مصالح و مفاسد و خوبیها و بدیها را باید بسنجدتوی ترازو و آنچه که بهتر است حفظ کند و بدیها را تا میتواند رفع کند. نه همه چیز رو زیر پا بگذارند ونماز هم اگر میخواند بگویند داره ریا کاری میکنه.
ـ زمانی شما در مبارزه بودید و در عالم سیاست و الان سال ها است که عمدتا در کارهای حوزه و دانشگاه هستید. آیا این حضور با علاقه شخصی و باطنی شما بوده است؟
آیت الله مهدوی کنی: من اولا و بالذات یک آدم فرهنگی و علمی تربیتی هستم. طبعا اینجوری بودم اما نه به این معنا که با سیاست قهر بودم یا بیگانه بودم،یا بعد قهر کردم، نه چه در دوران طلبگی و چه در دوران قبل از انقلاب در تهران اگر مواقعی احساس وظیفه میکردم وارد گود سیاست میشدم.
البته سیاست دو معنا دارد یک معنا که در کارهای اجرایی و سیاسی وارد شویم که در یک مقطعی ما احساس وظیفه کردیم و بودیم و بعد از آن دوره ، خوب ما احساس کردیم که دیگران هستند و به یک معنا دیگران بهتر از من. مرحله دوم من که ذوق اصلی من بودم مرحله کارهای آموزشی، تربیتی، تربیت طلاب و دانشجویان و کارهای فرهنگی است وقتی این فراهم شد من شروع کردم به این کار. در تمام این مدت هم در مواقع ضرورت در سیاست بودیم یعنی در کارهای سیاسی نه در کارهای اجرایی. اگر انتخابات بوده گاهی اوقات شروع کردیم صحبت کردیم پشتیبانی کردیم و اگر کاری بوده انجام دادیم ولی نه اینکه کار اجرایی قبول کنم در این مدت هم همه دوستان حتی مقام معظم رهبری قبول دارند که من در مواقع بحران همیشه حضور داشتهام .در همین جریان انتخابات که من هم در انتخابات و هم موضعگیری برای دکتر احمدینژاد و هم در روز تنفیذ با اینکه حالم هم خوب نبود حضور داشتم
ـ اگر بخواهیم یک آسیبشناسی بطور مختصر از مسیر فرارویمان داشته باشیم مهمترین تهدیدهایی که فرا روی ما است چیست و مردم و مسئولین نظام باید چه چیزهایی را مدنظر داشته باشند که باز دوباره دچار فتنه نشویم؟
آیت الله مهدوی کنی: سه مطلب را کاملا باید رعایت کنیم. انقلاب ما براساس اسلام برپا شده و هر دولتی و هر حکومتی و هر مجلسی که میخواهد به این نظام وارد شود باید این اصل را حفظ بکند یعنی علاوه بر اینکه ضربه نزند باید نگهبان اسلام و آثار این اسلام باشد.
دوم اینکه مردم را نگهدارند، البته معنای نگهداری مردم این نیست که همه مردم هر چه دلشان بخواهند آن کار را انجام دهند .بالاخره خواست شرعی و مشروع مردم طبق ضوابط باید مورد توجه دولتها باشد.
سوم هم نسبت به تحریکات دشمن بیدار باشیم و در برابر فشار دشمنان تسلیم نشویم. این همان نقش رهبری است، اگر دشمنان ما احساس کنند که ما در بعضی موارد فشارهایی به ما میآورند و ما تسلیم میشویم آنها ما را رها نخواهند کرد و یکی از مهمترین خصوصیاتی که امام داشتند همین بود و من شهادت میدهم که مقام معظم رهبری هم همین موضع را در مواقع حساس دارند.
کسانی که به اسم اینکه ما در مجامع بینالمللی منزوی نشویم، به ما احترام کنند و این حرفها را بزنیم دشمن کوتاه بیاید اینها اشتباه میکنند چون این تعبیر قرآن است و لن ترضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم، یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد مگر اینکه تابع آنها باشیم اگر دستها را ببریم بالا، آمریکاییها میگویند چه خوب.
واقعا یک دولت هایی اطراف ما هستند که نه انتخابات دارند نه به مردم احترام میگذارند و امریکاییها با آنها رفیقند به آنها به به و چهچه میگویند و به ما که میرسند آمریکایی ها میگویند آقا شما حقوق بشر را رعایت نمیکنید به ما میگویند شما در سازمان ملل رای ندارید.
ما یک چیزی از امام درس گرفتیم که امام فرمود نه چپ و نه راست، نه شرق و نه غرب و من الان باز توصیهای میکنم به این که نه این روسیه به درد ما میخورد و نه امریکا اینها هیچکدام دوست ما نیستند اگر روسیه گاهی اوقات روی خوش به ما نشان میدهد به دلیل منافع خودش است. اینها هیچ وقت در برابر چشم غره آمریکایی ها ما را مقدم نمیدانند.
ـ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید.
فارس تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۸۹
نظرات