بازنگری ماجرای مک فارلین


عباس جندقی
4340 بازدید

 
از آنجا که کشورهای غربی و اتحاد جماهیر شوروی به عراق سلاح می فروختند در آن زمان عراق اعلام کرد تجهیزاتش برای جنگ با ایران کارآیی ندارد. به همین دلیل غربی ها و اتحاد جماهیر شوروی به تدریج در حمایت از دولت عراق تمام تجهیزات زمینی عراق را مدرن کردند. رزمنده های ایرانی قبل از این مقطع برای از بین بردن تانکهای تی 55 از آرپی چی 7 استفاده می کردند اما حالا از این سلاحها کار چندانی ساخته نبود...
ریشه های آغاز ماجرا
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) روند جدیدی در تاریخ معاصر ایران آغاز شد. پیروزی این انقلاب مبانی و موازین حاکم بر سیاست و روابط خارجی ایران را در سطح منطقه ای و بین المللی دگرگون ساخت. نفی سلطه که با شعار «نه شرقی و نه غربی» مردم در راهپیمایی ها مطرح می شد در روابط خارجی نظام نوپا  تبدیل به یک سیاست اصلی شد و در نتیجه برخی از هم پیمانان دیرینه و قدیمی دولت پهلوی در عداد مخالفان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی در آمدند و ملت هایی که در سپهر سیاست خارجی رژیم پیشین جایگاهی نداشتند، در سیاست استراتژیک نظام نوپا واجد اهمیت شدند. اما یکی از مهمترین چرخش های سیاست خارجی ایران بی شک تغییر نوع روابط ایران و امریکا بود. امریکا پس از همراهی و دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق به قصد بازگرداندن شاه به قدرت به مهمترین حامی شاه مبدل شد. پس از این کودتا، بیست و پنج سال، رابطه ای عمیق و استراتژیک میان شاه و مقامات کاخ سفید برقرار شد. دوره ای که با سرکوب و خشونت در داخل کشور همراه بود و در سایه حمایت امریکا از رژیم شاه آزادی خواهان ایرانی اعم مذهبی و غیر مذهبی سرکوب می شدند. انقلاب اسلامی ایران مهر پایانی بر این رابطه استراتژیک نهاد و طبیعتا جمهوری اسلامی و مردم ایران به دلیل حمایت های بی دریغ امریکا از شاه و تجربه تلخ دخالت امریکایی ها در کودتای 28 مرداد نسبت به دولت امریکا بدبینی بسیار داشتند. آنان در این سال ها سفارتخانه امریکا را به عنوان محل تعیین کننده سیاست های رژیم شاه می شناختند. در این اوضاع و احوال انقلابیون از یک طرف نگران تجربه کودتای 28 مرداد بودند و از طرف دیگر جذابیت ایدولوژیک و ضد امریکایی انقلاب ایران برای دیگر کشورهای منطقه و دولتمردان امریکایی را به شدت نسبت به حکومت جدید ایران نگران ساخته بود در 13 آبان 1358 سفارت امریکا در ایران به دست دانشجویان انقلابی تسخیر و کارمندانش به گروگان گرفته شدند. در پی تسخیر سفارت ایالات متحده، امریکا با بلوکه کردن تمامی اموال دولت ایران در آن کشور با تحریم تجاری و قطع روابط دیپلماتیک واکنش نشان داد در این میان امریکا هر گونه فروش سلاح را به ایران ممنوع کرد و حتی ارسال محموله های نظامی که دولت پیشین ایران خریداری کرده و بهای آن را هم پرداخت کرده بود ممانعت کرد. در دومین قدم دولت کارتر به یاری شورای امنیت ملی امریکا نقشه اجرای عملیاتی غافلگیرانه به نام پنجه عقاب را برای آزاد ساختن گروگان های امریکایی در ایران تدارک دید. این عملیات نظامی در پنجم اردیبهشت 1359 صورت گرفت اما توفان شن در صحرای طبس و برخورد یک بالگرد و هواپیمای نظامی امریکایی با هم عملیات را با شکست مواجه ساخت. از همین روی دولت وقت امریکا که از طریق نظامی نتوانسته بود گروگان های خود را آزاد سازد ناچار به توافقی سیاسی تن داد که به بیانیه الجزایر معروف شد. در 29 دی ماه 1359 بسیاری از محدودیت های ایجاد شده از سوی امریکا به عنوان بخشی از شروط دولت ایران که منجر به رهایی گروگان های امریکایی شد منتفی گردید اما این امر شامل رفع تحریم ارسال تسلیحات به ایران نمی شد. حتی فراتر از آن برخی تحلیل گران مخالف انقلاب اسلامی اعلام داشتند بهترین راه مقابله با انقلاب اسلامی  ایران و ممانعت از گسترش موج آن به کشورهای دیگر منطقه، درگیر کردن دولت نوظهور با تهدید خارجی است. از این رو نه تنها جای شگفتی نیست که سران امریکا از وقوع جنگی میان جمهوری اسلامی نوپای ایران با یکی از همسایگانش از صمیم قلب خرسند شوند بلکه طبق اسنادی که بعدا فاش شد در تشویق صدام به تجاوز فعال بودند و در طول جنگ نیز از متجاوز به ایران حمایت کردند.(1)
اما پس از پیروزی های سلسله وار ایران در جنگ تحمیلی که از ابتدای سال 1361 و فتح خرمشهر آغاز شده بود و تا تصرف  شهر بندری فاو (متعلق به عراق) در بهمن 1364 ادامه  یافت دولتمردان امریکا دریافتند مهار انقلاب ایران در درون مرزهایش آن هم از سوی عراق در حال حاضر عملی بیهوده است. پس از تصرف فاو از سوی ایران شیوخ خلیج فارس خطر را در نزدیکی خود احساس کردند و پس از تهدید کویت از سوی ایران در مورد عواقب در اختیار قرار دادن جزیره بوبیان برای حمله عراق به نیروهای ایرانی کشورهای خلیج فارس توانمندی قدرت نظامی ایران را در کنار خود خطری بالفعل دریافتند. جرج بوش (پدر) معاون رئیس جمهور وقت امریکا ریگان درست سه ماه پس از تصرف فاو ( اردیبهشت 1365) برای تبادل نظر با سران شیخ نشین های خلیج فارس به منطقه سفر کرد و راههای مقابله با نفوذ نظامی و سیاسی ایران در منطقه را با آنان بررسی نمود. گویا پس از تبادل نظر آنان به این نتیجه رسیده بودند که مقابله نظامی با ایران کاری بس دشوار و احتمالا بی نتیجه است و بهتر آن خواهد بود که با ایران از سر آشتی بر آیند.(2)
در همین دوره سازمان های امنیتی امریکایی اعلام کردند ایران از گروه های به اصطلاح خودشان تروریستی منطقه به ویژه در لبنان حمایت می کند. در پی این امر در اول بهمن 1363 وزارت امور خارجه امریکا دولت ایران را یکی از حامیان تروریسم بین المللی معرفی کرد پس از آن امریکا فعالانه کشورهای اروپایی و به طور کلی متحدان خود را وادار ساخت به بهانه حمایت از تروریسم از فروش نیازهای لجستیک و قطعات و تجهزیات نظامی سبک و سنگین که مورد استفاده ایران در جنگ بود ممانعت به عمل آروند. در این میان سال 1364 سال سرنوشت سازی در حیات جمهوری اسلامی است با وضعیتی که در جبهه های جنگ به وجود آمده بود ضرورت داشت که ایران یک تغییر عمده در جبهه ها و سرنوشت جنگ به وجود بیاورد و با کسب امتیاز وافی برای پایان دادن به جنگ از طریق سیاسی بکوشد.(3) و از آنجا که کشورهای غربی و اتحاد جماهیر شوروی  به عراق سلاح می فروختند در آن زمان عراق اعلام کرد تجهیزاتش برای جنگ با ایران کارآیی ندارد. به همین دلیل غربی ها و اتحاد جماهیر شوروی به تدریج در حمایت از دولت عراق تمام تجهیزات زمینی عراق را مدرن کردند. رزمنده های ایرانی قبل از این مقطع برای از بین بردن تانکهای تی 55 از آرپی چی 7 استفاده می کردند اما حالا از این سلاحها کار چندانی ساخته نبود عراقی ها تانکهای تی 74 خریده بودند تانک هایی که آرپی چی 7 روی آنها اثر نمی کند. تنها گلوله های توپخانه سنگین و موشک های تاو می توانست وارد زره تی 74 شود. علاوه بر تسلیحات زمینی قسمت عمده ای از جنگ هوایی است عراق با حمایت کشورهای فروشنده سلاح توانست نیروی هوایی خود را با تسلیحات مدرن تجهیز کند یعنی عملا ایرانی ها بعد از چند سال جنگ دیگر سلاحهای عراقی ها را نیم شناختند و باید از نو جزئیات مقابله با آنها را کشف می کردند. سلاحهای آن زمان ایران نیز دیگر به کار نمی آمد. بنابراین ایران احتیاج داشت پدافندش  را مدرن کند تا بتواند از کشور دفاع کند.(4) با توجه به آنچه گفته شد سال 1364 برای ایران در جنگ یک نقطه عطفی محسوب می شد زیرا ایران با انجام عملیات خیبر و بدر ثابت کرد که می تواند از مرزها بگذرد و با حضور در خاک عراق این کشور را تحت فشار بگذارد با توجه به آنچه گفته شد ایران در شرایط حساس جنگی و تحریم تسلیحاتی ناجوانمردانه امریکا و غرب در بازارهای بین المللی به دنبال تسلیحات و به ویژه اقلامی مانند موشکهای تاو، قطعات پرتاب کننده موشک هاک، موشک هارپون، موشک فونیکس، سایدویندر و لامپ ها و قطعات حساس رادارها بود که همگی آنها ساخت کارخانجات امریکایی بودند.
حمله به تاسیسات اقتصادی ایران
عراق که از رویارویی با نیروهای ایران در جبهه های جنگ ناتوان بود ناجوانمردانه حملات خود به کشتیها، مراکز غیر نظامی و شهرهای ایران ادامه داد. «در چهارم فروردین ماه 1364 عراق دو کشتی ایرانی را مورد اصابت موشک قرار داد و مسئولان کشور را واداشت بر تلاشها برای تهیه موشک بیفزایند به تدریج با گسترش جنگ سیاست حمله به سکوهای نفتی ایران از سوی عراق در پیش گرفته شد تا با مانع شدن از صدور نفت ایران از لحاظ اقتصادی به زانو درآید. از حملات متعدد عراق به منابع نفتی ایران می توان به حمله 24 مرداد 64 به جزیره خارک اشاره کرد که طی آن اسکله تی و یک کشتی در اسکله آذرپاد صدمه دید. روز 28 شهریور ماه بار دیگر خبر رسید عراق با حمله هوایی به اسکله آذرپاد خارک و دو نیروگاه دز و کارون خسارات سنگینی به تاسیسات این مناطق وارد کرده است. آیت الله هاشمی رفسنجانی در یادداشت پنجم مهر خود نوشت:« در اسکله های تی و آذر پاد به دو هدف با دقت توسط عراقی ها بمب اصابت کرده است دلیل بر دقت هدف گیری اطلاع کامل قبلی و ضعف مفرط دفاع ماست و خسارات زیاد است. مسئولان ترمینالهای نفتی جزیره خارک گفتند اگر درست دفاع شود با وضع موجود می توانیم روزانه تا چهار میلیون بشکه نفت صادر کنیم ولی اعتمادی به دفاع نیست»(5) تمامی موارد نشان از حیاتی بودن دستیابی به موشکهای دفاعی و اقدام به عملیاتی سرنوشت ساز علیه مواضع عراق داشت.
بحران گروگان گیری در لبنان
در آن شرایط بحرانی تحریم تسلیحاتی ایران، هفت مامور امنیتی و سیاسی غربی از جمله امریکایی طی هفت حادثه بین مارس 1984(1362) تا ژوئن 1985 (1364) در بیروت به گروگان گرفته شدند. یکی از ربوده شدگان ویلیام باکلی، رئیس سیا در بیروت بود که به عنوان کارمند دیپلماتیک انجام وظیفه می‌کرد و توسط سه جوان شیعه ربوده شد . نهادهای امنیتی امریکایی بر این باور بودند که اگر نه همه گروگانها دست کم بیشتر آنان در اختیار اعضای حزب الله لبنان هستند که متاثر از آرمان های انقلاب اسلامی ایران بودند. تلاش‌های سیا برای یافتن باکلی که اطلاعات بسیار ارزشمند و محرمانه‌ای از فعالیت‌های سازمان سیا داشت، بی‌نتیجه ماند. با شکست تیم نجات گروگان‌ها که از سوی اف.بی.آی به بیروت اعزام شده بود، سازمان سیا دست کمک به سوی موساد (سازمان جاسوسی اسرائیل) دراز کرد. شیمون پرز، نخست‌وزیر وقت اسرائیل به رئیس موساد دستور داد نهایت همکاری را با آمریکایی‌ها در آزادسازی گروگان‌ها به عمل آورد. با این حال برای موساد، تنها منافع و موجودیت خودش اهمیت داشت؛ به همین دلیل چندان تمایلی به همکاری همه‌جانبه با سیا نداشت. بی‌میلی موساد به همکاری با سیا سبب شد پرز مشاور ضد تروریستی خود به نام «آمیرام نیر» را به عنوان رابط ویژۀ دو کشور منصوب کند. این انتصاب به آشنایی و ارتباط نیر با سرهنگ دوم «الیور نورث» آمریکایی منجر شد. نورث همان کسی بود که در سفر مک فارلین به ایران، انجیل امضاء شده توسط ریگان را حمل می‌کرد. او بعداً یکی از متهمان اصلی رسوایی ایران ‌گیت شد.
اتفاق مهم دیگری که در همین زمان رخ داد و قابل ذکر است این بود که در خردادماه 1364 دو لبنانی هواپیمای پرواز شرکت «تی . دبلیو. ای» را با 145 مسافر و هشت خدمه در مسیر آتن ـ رم را ربوده و خلبان را مجبور کردند که در فرودگاه بیروت بر زمین بنشیند. در این جریان پس از شکست سوریه برای حل بحران اقدامات دولت ایران در قبال حل مساله گروگان گیری در لبنان امری بود که نمی شد از آن چشم پوشید به ویژه در سفر هاشمی رفسنجانی ، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی به سوریه و لبنان کمک موثری برای حل مشکل گروگان های هواپیمای «تی . دبلیو. ای» صورت گرفت. در مقابل امریکا نیز وعده داد برای آزادی اسرای لبنانی از زندانهای اسراییل کمک کند وقایع فوق الذکر توجه دوباره برخی دولتمردان امریکایی را به ایران جلب کرد. دولت ریگان در پی یافتن راهکارهایی بود تا مساله گروگانگیری و بحران ناشی از آن را حل کند و افکار عمومی ایلات متحده را که در آستانه انتخابات کنگره نیز قرار گرفته بود آرام گرداند. لذا حزب جمهوریخواه و ریگان درصدد بودند که از این شرایط برای به دست آوردن اکثریت کرسیهای کنگره ـ که در دست دموکراتها ـ بود بهره ببرند. و به پیروزی سیاسی جدیدی نایل آیند. در این راستا استفاده از نفوذ ایران روی گروگانگیرها نیز مطرح بود در همین راستا یعنی مساعدت ایران برای آزادی گروگانها نیز از طریق ژاپن و پاکستان اقداماتی شده بود اما چون امریکا سیاست روشنی در این رابطه نداشت جواب درستی هم نگرفته بود.(6) در همین زمان، اولین جرقه های شکل گیری درخواست امریکاییها برای کمک به آزادی گروگانها مطرح می شود هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای پنجم فروردین سال 64 می نویسد:« پیش از ظهر احمد آقا [خمینی] آمد گفت که بعضی از رسانه ها گفته اند امریکا به خاطر گروگانهایی که در دست مردم لبنان دارند تحت فشار است و مایل است که برای حل مشکل از ایران استمداد کند اگر چه ما گروگان گیرها را نمی شناسیم اما گفتیم اگر چنین درخواستی شد درباره آن و راهکار ممکن مشورت کنیم».(7)
در جستجوی سلاح
با توجه به تحریم تسلیحاتی گسترده ایران در این زمان یکی از راههای تهیه سلاح روی آوردن به واسطه ها و دلالان بین المللی اسلحه بود که این افراد در پیوند دادن مساله گروگانهای امریکایی با تهیه سلاح برای ایران نقش داشتند.(8) هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با کیهان می گوید:« شاید ده یا بیست بار از مسوؤلان کشور شنیده اید که ما به هر حال از جیب همین غربی ها، دلال ها و یا کمپانی های غربی  سلاح تهیه می کردیم با واسطه، بی واسطه، گران تر و گاهی ارزان تر.»(9) از طرفی سلاح مدرن سلاحی نبود که کشورهای شرقی مانند بلغارستان آن را در اختیار داشته باشند تا پیش از از ایران سلاحهای معمولیش را از این کشور تامین می کرد نیاز به سلاح مدرن و به روز نیازی است که برای تامین آن حتما پای کشورهای غربی و سازمانهای اطلاعاتی به ماجرا باز می شود. از طرفی تمام دلال های اسلحه تحت نظر سازمانهای اطلاعاتی در سایه عنایت آنها خرید و فروش می کنند. ایران برای تهیه تسلیحات مورد نیاز با منوچهر قربانی فر دلال اصلی معاملات تسلیحاتی ایران با غرب در ارتباط بود. هاشمی رفسنجانی نیز به عنوان فرمانده عالی جنگ در ارتباط مستقیم با جریانات  مربوط به تهیه سلاح بود چنان که در مقدمه خاطراتش خود می نویسد:« از اوایل سال زمزمه هایی به گوش می رسید که در امریکا جریانی به وجود آمد که سیاست تامین سلاح برای ایران را دنبال می کند. با این استدلال که نگذارند ایران از اتکا به سلاح آنها بی نیاز شود و یا اینکه تداوم حمایت از عراق را بی آینده و طرفداری از طرف در حال شکست ارزیابی می کردند».(10) در این فرایند یکی از دلالهای که مطرح می شود منوچهر قربانی فر بود که از طریق تماس با محسن کنگرلو مشاور امنیتی مهندس موسوی، نخست وزیر وقت وارد جریان می شود. به گفته هاشمی:«ماموران ایرانی تهیه سلاح در روابط خود با دلالان بین المللی فروش سلاح، با فردی به نام آقای منوچهر قربانی فر برخورد می کنند و با او معاملاتی هم انجام می دهند. او از فراریان ایرانی بود. آقای قربانی فر می گوید با آمریکایی ها، برای تهیه سلاح ارتباط برقرار کرده و متوجه شده است که آنها دچار مشکل جدی مسائل گروگان های خود در لبنان هستند و آنها می دانند که ایران در نیروهای مقاومت لبنان نفوذ دارد و مایلند در مقابل تامین نیازهای دفاعی ایران، نجات گروگان ها را به دست آوردند.»(11)کنگرلو در سال 1362 در ارتباط با یک موضوع برون مرزی به واسطه یک ایرانی مقیم پاریس با قربانی فر آشنا می شود و چون کار با موفقیت انجام می شود اطمینان کنگرلو را جلب می کند لذا از وی می خواهد که در صورتی که کانالهایی در اروپا در زمینه تامین سلاح مورد نیاز ایران از جمله موشکهای تاو و تجهیزات و قطعات یدکی هاک و فونیکس ، هارپون و ... دارد در این زمینه همکاری کند قربانی فر نیز با برخی دلالان بین المللی سلاح از جمله یعقوب نیمرودی، عدنان خاشقچی، آدولف شویمر و ... آشنا بود و با آنان در زمینه تجارت تسلیحات همکاری می کرد. در واقع قربانی فر در تلاش تهیه تسلیحات و تجهیزات مورد نیاز ایران موضوع را با دیگر دلالان در میان گذاشت و آنان این امر را با لحاظ شرایطی شدنی دانستند و به قربانی فر پیشنهاد کردند از طریق اسرائیلی ها  به امریکاییها نزدیک شود زیرا تنها راه دریافت چنین سلاح هایی از طریق خود امریکاییها ست و تسلیحات مورد نیاز را نمی توان در بازارهای بین المللی یافت.(12) خاشقچی که یک سرمایه دار عربستانی بود و ارتباطات گسترده ای با رهبران منطقه خاورمیانه داشت در پانزدهم جولای 1985 ملاقاتی بین قربانی فر و رئیس سابق موساد ترتیب داد. (13) وی نیز موضوع را با لدین ( مشاور مک فارلین) در میان می گذارد و پیشنهاد می کند گروهی از افراد خارج از دولت در دو کشور موضوع را بررسی کنند تا بتوان در قبال فروش تعدادی سلاح آزادی گروگان ها را ممکن ساخت وی تاکید می کند که تنها راه جلب اعتماد ایرانی ها برای استفاده از نفوذشان در لبنان بر طرف کردن بخشی از نیازهای جنگی آنان است. از نظر اعضای شورای امنیت ملی امریکا قربانی فر مامور ساواک در رژیم سابق بود و به عنوان یک دلال بین المللی و به طور کلی فردی که کنترل او دشوار است شناخته می شد. در هر حال مک فارلین موضوع را با جورج بوش (پدر) معاون رئیس جمهور و ررئیس جمهور وقت امریکا رونالد ریگان مطرح کرد و ریگان شفاهاً دستور داد که راهکاری برای نیل به نتیجه بررسی شود. بنابراین قربانی فر همراه با دیگر واسطه ها و لدین در یک فعالیت جمعی موضوع را از طریق اسرائیل به سمت شورای امنیت ملی امریکا سوق می دهد و سپس ازآن طریق  رئیس جمهور امریکا ریگان هم در جریان قرار می گیرد.کنگرلو به قربانی فر می گوید شما یک واسطه هستید و مجازید به هر طریقی این کالاها را تهیه کنید و ما هم از خود شما می خریم . به طور کلی کنگرلو در برابر پیشنهادهای مبنی بر تهیه تسلیحات و تجهیزات مورد نیاز ایران گوشزد می کند که تجهیزات و درخواستهای نظامی را در برابر پرداخت پول می خواهیم و به این کاری نداریم که شما از کجا تهیه می کنید اما تحت هیچ شرایطی از طریق رژیم صهیونیستی نباشد چرا که با آرمانهای انقلاب و سیاست خارجی ما مخالف است و حساسیت ویژه ای در این مورد وجود دارد. قربانی فر برای آنکه ثابت کند او تیمسار هاشمی یکی از دلالان اسلحه دارای رابطه نفوذی در ایران هستند به امریکایی ها گفته بود که ایران مایل است برخی از تجهیزات شوروی را که از عراق به غنیمت گرفته است با موشکهای تاو معامله کند. او همچنین از مواضع ایران چنان تصویری نزد امریکایی ها ارائه کرده بود که باعث تشویق امریکا برای اعزام یک هیات عالی رتبه به ایران شد.(14)
هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای چهارم خرداد خود می نویسد:«... آقایان محسن کنگرلو و احمد وحیدی مسئول اطلاعات سپاه آمدند گزارش وضع هیئت امریکایی را دادند. یک چهارم قطعات هاک درخواستی را آورده اند. آقای مک فارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیتهای حساس دیگر امریکا در هیات اند. برای سران کشور ما کلت و شیرینی هدیه آورده اند و خواهان ملاقات با سران هستند. قرار شده هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم...
تهیه سلاح و آزادی اولین گروگان
قربانی فر با توجه به مذاکرات صورت گرفته با کنگرلو درخواست طرفهای ایرانی را به شویمر ارائه کرد و وی نیز از طریق لدین این درخواست را به اطلاع مک فارلین رساند. درخواست متضمن این بود که رابطین آنها در ایران می توانند آزادی هفت گروگان امریکایی در بیروت را به دست آورند ولی در مقابل خواستار دریافت تسلیحات هستند. مک فارلین این پیشنهاد را با رئیس جمهور مطرح نموده و دولت ریگان علی رغم سوگندی که در هنگام در اختیار گرفتن کاخ سفید ادا کرد و تعهد نمود که واشنگتن «هرگز با تروریستها معامله نخواهد کرد» سلاحهای پیچیده ایلات متحده را در برابر وعده مساعد برای آزادسازی گروگانهای امریکایی در لبنان در اختیار ایران قرار داد. در همان حالی که رئیس جمهور ریگان به گونه ای علنی از عدم سازش با گروگان گیرها دم می زد، مقامات رسمی امریکا به طور پنهان در تلاش فروش سلاح بودند. در اوائل اگوست سال 1985 و پیش از ارسال نخستین محموله ،جرج شولتز وزیر امورخارجه به آگاهی رئیس جمهور و معاونش جرج بوش رساند که ما در مسیر معامله سلاح به ازاء آزادی گروگانها قرار گرفته ایم که مصلحت ما نیست و نباید از ان پیروی کنیم»(15) اولین درخواست برای صد موشک تا توسط دلالان از طریق مک فارلین به ریگان اعلام شد ظاهرا درخواست  یکصد موشک تاو اولیه تنها به منظور آزمایش جدیت امریکا برای پی گیری این موضوع بوده است. در بیستم اوت 1985(8شهریور 1364) یکصد موشک تاو  به ایران ارسال شد  و پس از آن در 14 سپتامبر (23 شهریور) دومین محموله که 408 موشک تاو دیگر بود به ایران ارسال شد. این موشکها بر اساس تاکید ریگان از انبارهای اسرائیل تامین شد و در 15 سپتامبر (24) شهریور یکی از پنج گروگان ی که امریکا ییها مصراً به دنبال آزادی آن بودند به نام بنجامین وییر آزاد می شود(16) به نوشته روزنامه کیهان در سال 65 اسراییل انتظار داشت که در پی این اقدام ، باکلی مسئول دفتر سیا در بیروت آزاد شود غافل از اینکه وی مرده بود و سیا خبر داشت ولی اسرائیل را در جریان قرار نداده بود.(17) پس از آزادی اولین گروگان، امریکایی ها علاقه بیشتری به موضوع نشان داده و با شدت بیشتری موضوع را پی گیری کردند.
در 25 نوامبر 1985(4آذر 64) هواپیمایی از یک کشور اروپایی 18 قبضه موشک هاک به ایران می اورد در این زمان به توجه به مارک اسرائیل موشکها ی ارسالی با وجود نیاز شدید ایران به این سلاحها، هاشمی رفسنجانی اجازه نداد که این اقلام از فرودگاه ترخیص شوند و ماهها این موشکها در فرودگاه باقی ماند تا این که عودت داده شد و پول آنها نیز پرداخت نشد. این اقدام امریکایی ها موجب شد که سوءظن ها تشدید شود و وقفه ای در کار ایجاد شود و در نتیجه تا مدتی نه تجهیزاتی ارسال شد و نه گروگانی آزاد شد. در این شرایط با توجه به مشکلات پیش آمده و توقف در روند طرح مدیران عملیات در شورای امنیت ملی امریکا پس از ارسال محموله های شهریور و آزادی یکی از گروگانها تصمیم گرفتند تا مستقلاً و با حذف واسطه ها کارها انجام شود از این مرحله به بعد نقش اولیور نورث پررنگ تر می شود. وی در این مقطع به دلیل مخالفت کنگره با کمک رسمی به کنتراهای مخالف دولت ساندنیست نیکاراگوئه مسئول جمع آوری کمک های غیر رسمی و ارسال آن برای کنتراها بود. در 30 نوامبر1985(9آذر64) «رابرت مک فارلین» از مقام خود استعفا کرد و دریادار «جان پویندکستر» جایگزین وی شد. در همان روز استعفای مک فارلین اولیور نورث پیشنهاد جدیدی مبنی بر تحویل 3300 موشک تاو و 50 فروند هاک در مقابل آزادی گروگانها دریافت کرد.(19) علی رغم مخالفت  وزیر دفاع«کاسپر واینبرگر» وزیر خارجه،با این طرح ریگان به مک فارلین ماموریت داد تا برای دادن پیامی به واسطه ها و رابط های ایران به لندن برود. مک فارلین نتایج سفر خود به لندن را در ملاقاتی در 19 آذر 1364 به ریگان تسلیم کرد. وی در این گزارش تاکید کرد که پس از آن که وی از بحث دربارۀ ارسال اسلحه به ایران امتناع ورزیده گفتگوها به بن بست کشیده شد.
سانحه هوایی پرواز 1285« شرکت آرو ایر»
پس از تحویل محموله موشک های هاوک و ملاقات بی نتیجه «مک فارلین» با «منوچهر قربانی فر» در لندن ، پرواز1285 شرکت «آرو ایر» که حامل 250 تکنیسین آمریکایی بود ، در 12 دسامبر 1985 در منطقه «نیوفوندلند» ، سقوط کرد و در همان روز ، سازمان «جهاد اسلامی» لبنان مسئولیت آن را پذیرفت.این همان سازمانی بود که مسئول گروگان گیری های لبنان نیز شمرده می شد. این حادثه در چهارمین سالگرد انفجارهای کویت روی داد. شش سال پیش از آن در کشور کویت شش عملیات انفجاری به طور همزمان روی داد که سفارتخانه آمریکا نیز در میان اهداف آن ها بود.البته با وجود دستگیری چند عضو «جهاد اسلامی » لبنان پس از این حمله ،اعضای حزب الدعوه مسئول اصلی این حملات بودند.تحقیقات مراکز تحقیق هوانوردی در کانادا نشان داد که به احتملا زیاد ،علت این حادثه افت ناگهانی ارتفاع بوده است .
حضور مک فارلین در تهران
ارتباط منوچهر قربانی فر و عدنان خاشقچی با پنتاگون از طریق ژنرال اولیور نورث از مسئولان اطلاعاتی پنتاگون بود. مارس 1986 نورث و قربانی فر هم دیگر را در پاریس دیدند قربانی فر در این دیدار فهرستی از 240 نوع اسلحه و قطعات تسلیحاتی را که فکر می کرد مورد نیاز ایران است به نورث داد. نورث به عنوان خریدار واسط به جان پویندکستر مشاور امنیتی ریگان خبر داد که زمان مناسب برای پرواز به تهران فرا رسیده است قرار شد انجام این کار به عهده رابرت مک فارلین، مشاور پیشین امنیتی باشد روز 23 می 1986 (4خرداد 1365) مک فارلین و اولیور نورث همراه با چهار امریکایی دیگر که احتمالا مامور سیا بودند و همچنین بک دلال اسرائیلی راهی ایران شدند. قربانی فر به نورث اطمینان داده بود که ایرانی ها منتظر تحویل سلاح هستند و حتی از آنان استقبال خواهند کرد. او خبر ورود هواپیما و هیات امریکایی را خودش به مقامات ایران داده بود. مک فارلین و هیئت همراه با گذرنامه ایرلندی به نام شون دولین وارد تهران شدند هواپیمای امریکایی به پایگاهی نظامی منتقل شد و مک فارلین مشاور سابق رئیس جمهور و چهار همراه سه ساعت و نیم در فرودگاه مهرآباد تحت نظر نیروهای ویژه سپاه بودند.(20) این هیئت مورد استقبال هیچ مقام عالی رتبه ایرانی قرار نگرفت و پس از چند ساعت معطلی در هواپیما و فرودگاه به هتل آزادی منتقل شدند. همراهان مک فارلین ، الیور نورث، هوارد تیچر، امیر ام نیر، جورج کیو، و فردی متخصص امور فنی، مخابرات و پشتیبانی معرفی شده بودند و اعضا ی تیم مذاکره کننده ایرانی فریدون وردی نژاد، از مسئولان حفاظت اطلاعات سپاه، نجفی، مصطفوی، سمیعی و کنگرلو بودند. مک فارلین خواستار دیدار با سران سه قوه بود ولی ایرانیها هیچ کدام علاقه ای به گفتگو نداشتند هیات امریکایی سه قبضه کلت، برای سران سه قوه، و یک کیک که به شکل کلید بود به همراه داشتند. قرار بود کیک کلیدی شکل در ضیافتی با مقامات ایرانی خورده شود و کلید قفل روابط دو کشور ایران و امریکا باشد.
روایت هاشمی رفسنجانی از ماجرای مک فارلین
هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای چهارم خرداد خود می نویسد:«... آقایان محسن کنگرلو و احمد وحیدی مسئول اطلاعات سپاه آمدند گزارش وضع هیئت امریکایی را دادند. یک چهارم قطعات هاک درخواستی را آورده اند. آقای مک فارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیتهای حساس دیگر امریکا در هیات اند. برای سران کشور ما کلت و شیرینی هدیه آورده اند و خواهان ملاقات با سران هستند. قرار شده هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدی نژاد مخفی نگهداریم و مذاکرات محدود به مساله گروگانهای امریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه باشد. آنها بیشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسی اند می خواهند یک نفر دائما در هواپیمای خودشان برای تماس با خارج از طریق ماهواره بماند. این را هم قبول نکردیم. سپس با اصرار آنها قبول شد که برای مشورت و تماس در موارد لزوم به هواپیما بروند بنا بود در جایی غیز از هتل اقامت کنند اما چون جای مناسبی نبوده در هتل آزادی مانده اند»(21)
وی همچنین در یادداشتهای روز دوشنبه 5خرداد سال 65 می نویسد:«در منزل بودم دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند و پس از توصیه آنها در مورد مسائل قابل بحث قرار شد دکتر هادی با هیات امریکایی مذاکره کنند عصر آمدند و گفتند مک فارلین ناراضی است و مدعی است به او توهین شده که چرا مقامات با او حرف نمی زنند و چرا هدیه اش را نیم پذیریم و می گوید اگر من برای خرید پوست گربه به روسیه بروم گورباچف در روز دو بار با من ملاقات می کند».(22)
در مذاکرات دو طرف چه گذشت؟
بر اساس گزارش نشریه داخلی اداره سیاسی سپاه، در اولین دوره مذاکرات که به مدت دو ساعت برگزار ‏شد، مک ‏فارلین حضور خود در ایران را به منظور ایجاد پل ارتباطی بین دو کشور و خطر شوروی اعلام و کرده و گفت امریکا آمادگی ‏دارد برای ‏تامین برخی اقلام مورد نیاز به  ایران کمک کند.
بنابراین گزارش، در دور دوم مذاکرات که به مدت نیم ساعت برگزار شد، مک فارلین اعلام کرد که من ‏در سطح ‏وزیر هستم و انتظار دارم با مقامات تصمیم گیرنده ملاقات نمایم در غیر این صورت می توانید ‏با کارمندان من ‏صحبت کنید‎.‎
ملاقات بعدی یعنی دور سوم مذاکرات بدون حضور مک فارلین با دیپلماتهای ایرانی انجام شد و شش ساعت طول کشید. در این جلسه بعد از بحثهای طولانی جلسه بدون هیچ توافقی به پایان رسید. در پایان جلسه هوارد تیچر برای جلب نظر طرف ایرانی، بخشی از تهدیدات ‏شوروی سابق علیه ایران نظیر ‏استقرار 26 لشکر در همجواری مرزهای ایران را یادآور شد و به نقل از ‏مک فارلین اعلام کرد:«‎با رییس مجلس آقای رفسنجانی، آقای موسوی نخست وزیر و رئیس جمهور ملاقات خواهد کرد. آیا می ‏توانیم ‏ترتیب یک ملاقات سری میان مک فارلین و رهبران شما را بدهیم‎.«سرانجام در خواست آمریکایی ها به امام و مسوولین بلند پایه جمهوری اسلامی منتقل و ادامه مذاکرات ‏تحت تاثیر ‏نظر امام (ره) قرار گرفت که پس از شنیدن گزارش فرموده بودند: «هیچ یک از مسوولان با ‏آنها مذاکره نکنند‏‎«. به عقیده کارشناسان، به نظر می رسد این حرکت آمریکایی ها در چارچوب ترسیم تصویری دوگانه از ‏سیاست ‏جمهوری اسلامی صورت می گرفت و امام (ره) با علم به این نکته مقامات جمهوری اسلامی را ‏از مذاکره با ‏هیات آمریکایی منع کردند‏‎.طی چهارمین و پنجمین دور گفتگوها پیرامون موضوعاتی همانند راهکارها و موانع آزادی گروگانهای ‏آمریکایی ‏در لبنان، فروش سلاح به ایران، تهدیدات احتمالی شوروی سابق علیه ایران و پشتیبانی آن از ‏عراق در جنگ و ‏نحوه خاتمه جنگ و ... تبادل نظر شد‎.‎ در دور ششم مذاکرات به علت عدم دستیابی به نتیجه دلخواه برای هیات آمریکایی و ابراز تمایل آنها برای ‏‏بازگشت، در حالی که هیات آمریکایی پیش نویس پیشنهاد خود برای تکامل تدریجی روابط را تسلیم کرده ‏بودند، ‏گذرنامه خود را دریافت نمودند‏‎.‎ در آخرین دور گفتگو که در روز هفتم خرداد 1365 برگزار شد، مک فارلین با اظهار تاسف به اینکه ‏فرصت ‏مهمی را از دست داده است، بر شکست تاکتیک فشار و دیپلماسی و حربه چماق وهویج ‏واشنگتن در قبال ایران ‏در این واقعه، مهر تایید زد‏.(23)
کانال دوم (علی هاشمی ـ آلبرت حکیم)
پس از حدود یک سال کوشش قربانی فر و تیم عملیاتی شورای امنیت ملی امریکا برای آزادی گروگانها و همچنین سفر ناموفق مک فارلین در اوایل خرداد 65 به تهران ظاهراً همه کاسه و کوزه ها بر سر قربانی فر شکسته شد.سفر مک فارلین به تهران شکست بزرگی برای تیم عملیاتی شورای امنیت کاخ سفید شمرده می شد، زیرا هیئت امریکایی موفق نشده بود با هیچ کدام از مقامات بند پایه جمهوری اسلامی ایران ملاقات کند، از سویی به جز یک گروگان (بنجامین وییر) هیچ کدام از گروگانها آزاد نشده بودند. پس از گزارش مک فارلین به رئیس جمهور قرار شد عملیات و برنامه ها فعلا متوقف شود و هیچ گونه انتقال سلاحی نیز صورت نگیرد. اما در اوایل  مرداد (26 جولای 1986)یکی از گروگان‌ها به نام لورنس جنکو (پدر روحانی) آزاد شد. بنابراین باقیمانده قطعات یدکی هاک در اواسط مردادماه به تهران ارسال شد. اما اتفاق دیگری که مجددا وضعیت قربانی فر را در نزد امریکایی ها خراب کرد. پس از آنکه سه تبعه امریکایی در لبنان به گروگان گرفته شدند امریکاییها دریافتند به سبب شتابزدگی و ذوق زدگی برای رهایی گروگانها بیهود گرفتار وعده و عیدهای یک دلال اسلحه شده بودند. بنابراین امریکاییها گمان بردند اگر کانال خود را تغییر دهند تفاوتی در اوضاع رخ خواهد داد به این ترتیب آنان به جست جوی کانال نزدیکتری به مقامات بلند پایه ایران بودند. این کانال در تابستان 65 توسط فردی به نام درویش که یک ایرانی مقیم لندن بود به آلبرت حکیم معرفی شده بود و تسط سیستم عملیاتی شورای امنیت امریکا مورد توجه قرار گرفت. این کانال از بستگان نزدیگ یکی از مقامات عالی رتبه ایران بود علی هاشمی بهرمانی فرزند قاسم، برادر زاده هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس ایران.(24) بنا به اظهارات علی هاشمی  او در سن 25 سالگی زمانی که دانشجوی رشته زمین شناسی دانشگاه شهید بهشتی بود به بیماری چشم مبتلا شد و در مرداد ماه 65 به اتفاق همسرش برای معالجه عازم بلژیک می شود. در بحثهای دوستانه ای که جلال ساداتیان کاردار ایران در لندن با وی داشت ساداتیان ابراز می کند برخی تماسها با سفارت  و او گرفته می شود که او با توجه به اینکه نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران است نمی تواند پاسخگوی آنها باشد.
جلال ساداتیان برخی از این تماس ها را با علی هاشمی مطرح می کند و از او می خواهد به یکی از این ملاقات های درخواستی برود زیرا فرد متقاضی ابراز کرده بود مطالب خود را صرفا با کسی در میان می گذارد که  مستقیما با مقامات ایران در تماس باشد. علی هاشمی در مصاحبه با شهروند امروز در این باره می گوید:«من به آنها گفتم که مسوولیتی ندارم و آنها گفتند که ما صرفا می‌خواهیم که شما پیام‌مان را به گوش آقای هاشمی برسانید و به دنبال چیز دیگری نیستیم. ملاقاتی در بلژیک داشتیم و وقتی ملاقات انجام شد، مشخص شد که آن افراد مقام حکومتی نیستند اما کسانی هستند که با شورای امنیت آمریکا کار می‌کنند. یکی از آنها فردی به نام آقای حکیم بود که ایرانی‌‌الاصل بود و چند سال پیش در کره جنوبی فوت کرد. یکی دیگر از آنها هم فردی به نام ریچارد سیکورد بود که قبلا معاون وزیر دفاع آمریکا بوده و مدت زیادی هم در ایران حضور داشته است. مترجمی هم همراه آنها بود که گویا قبلا در سفارت آمریکا در تهران کار می‌کرده است. جلسه ما در هتلی در بلژیک برگزار شد. سیکورد از گروگانها ،ارسال سلاح، روابط ایران و امریکا و شکست مذاکرات قبلی با کانال اول ( قربانی فر ـ کنگرلو) می گوید.او همچنین ضمن اعلام آمادگی برای فروش موشک تاو به قیمت 6300 دلار برای هر دستگاه از قیمت چهارده هزار دلاری ارائه شده توسط تیم قبلی اظهار تعجب کرد.  علی هاشمی در ادامه می گوید: «من وقتی از سفر برگشتم شرح آن دیدار را در چندین صفحه نوشتم و وقتی از آقای هاشمی رفسنجانی گرفتم و خدمت ایشان رسیدم و ماجرا را هم کاملا توضیح دادم. ایشان ماجرای مک فارلین را تکذیب کردند و گفتند که به نظرم چنین چیزی درست نیست و واقعیت ندارد. اما بعد گفتند که حالا شما گزارشت را بگذار اینجا باشد. بعد هم که من یکی، دو بار پیگیری کردم هیچ نتیجه‌ای نگرفتم. من در آن زمان ارتباطی هم با دفتر امام داشتم. با یکی از دوستان که در دفتر امام بود اجمالی مشورت کردم و ایشان پیشنهاد داد که من با آقای محسن رضایی که ارتباط هم داشتیم، جلسه‌ای بگذارم. رفتم پیش آقای محسن رضایی... به دیدار آقای رضایی رفتم و موضوع را توضیح دادم. آقای رضایی تکذیب نکرد و گفت آنچه گفتی اتفاق افتاده است. ما هم اگر بتوانیم از نظر استراتژیک از آنان کمک بگیریم، این همه تلفات نخواهیم داشت و پیروزی بچه‌ها در جنگ بیشتر می‌شود. ما از طریق واحدهای سپاه به جریان کمک می‌کردیم و حالا شما هم کاری به این موضوع نداشته باش. فقط سرنخ‌هایت را به بچه‌‌هایی که من معرفی می‌کنم وصل کن تا کار ادامه پیدا کند. از این مقطع به بعد من دیگر شخصا مداخله‌ای نداشتم و فقط سفری به خارج داشتم تا نیروهایی که سپاه معرفی کرده بود را به نیروهای آمریکایی وصل کنم. علی هاشمی برای ملاقات بعدی عازم ترکیه می شود و از طریق ترکیه پس از ساعتها پرواز با هواپیمایی کوچک که برای سوخت گیری توقفی هم داشته است به مکان ناشناخته مورد نظر مذاکره کننده می رسد.
صحبتهایی که در این جلسه مطرح شد عمدتا حول محورهای ذیل بود:1ـ تروریسم، گروگان ها و آزادی آنها...2ـ استراتژی ایران، روسیه و امنیت خلیج فارس3ـ مصالح ایران و امریکا... علی هاشمی بر اساس رهنمودهای محسن رضایی در مذاکرات تاکید می کند و می گوید اسرائیل در ارتباط میان دو طرف نباید نقش و حضور داشته باشد. در اواسط سال 65 علی هاشمی به همراه سمیعی برای دیدار مجدد حکیم به آلمان می رود حکیم که استقبال آمده بود از حضور سمیعی تعجب می کند. علی هاشمی که صرفا برای معرفی سمیعی در سفر حضور داشت و در جلسه اول به عنوان معارفه طرف ایرانی شرکت کرده بود در پی بروز اختلاف بین سمیعی و طرفهای امریکایی در جلسه دیگری نیز حاضر می شود. سرانجام در آخریم جلسه برای خداحافظی، نورث از علی هاشمی تشکر می کند و یک انجیل که ریگان پشت آن به دست خط خود مطالبی نوشته بود به او می دهد تا به مقامات عالی رتبه ایران تسلیم کند.(25)
آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این باره  می گوید:«آقای ریگان یک انجیلی را برداشته و یکی از آیات انجیل که مضمون آن این بود که ادیان خدا همه با هم هستند آن را برداشته بود با خط خودش امضاء کرده بود و برای اعتقاد ما این را فرستاده بود»(26). در تـاریـخ 8 بـهـمـن 1365 (28 ژانـویـه 1987)، دولت ایـران انـجـیـل هـدیـه شـده ریـگـان را بـا دسـتـخـط و امضاى وى که براى مـسـئولیـن ایـرانـى ارسـال شـده بـود، به نمایش گذارد.
یکی از اقدامات طرفداران مهدی هاشمی پس از دستگیری او، جو سازی در جهت مرتبط جلوه دادن دستگیری مهدی با ماجرای مک فارلین است و هادی هاشمی در این باره متهم ردیف اول است. این باند سعی کرد با افشای ماجرای سفر مک فارلین و طرح ادعای سازش سران نظام با امریکا فضای غبارآلودی را برای رهایی وی از این اتهامات به وجود آورد...
افشای سفر مک فارلین توسط باند مهدی هاشمی
مهدی هاشمی فرزند آقای سیدالحق شاهرودی در سال 1323 هـ ش در شهر اصفهان و در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی در مدرسه جلالی بنا به اصرار پدرش راهی حوزه علمیه «جده بزرگ» (اصفهان) شد و از محضر شیخ مهدی مازندرانی و شیخ محمدعلی قمی کسب علم نمود. پس از شش سال تحصیل در حوزه علمیه اصفهان رهسپار قم شد و تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه حجتیه قم پی گرفت. ورود او به قم مقارن با آغاز نهضت روحانیت و اوجگیری آن در سال 1342 است. مهدی هاشمی در سال 1346 به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر و پس از سپردن تعهد از زندان آزاد گردید و به خدمت سربازی در منطقه جهرم اعزام شد. در دوره سربازی، ساواک وی را از طریق ضد اطلاعات ارتش به همکاری دعوت کرد و او سمت نویسندگی دادرسی کل ژاندارمری را درمرکز به عهده گرفت. مهدی هاشمی پس از پایان سربازی با تأثیرپذیری از افکار گروههای چپی، فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود را در قهدریجان اصفهان متمرکز ساخت و راهی این شهر شد. عملکرد و سخنان انحرافی مهدی هاشمی، همچنین مشخص شدن تعارض بسیاری از سخنان وی با مفاهیم اصیل دینی و اصول تشیع، علما و روحانیون منطقه را به مقابله با این جریان فکری واداشت؛ تا جائی که آیت‌الله شمس‌آبادی یکی از علما اصفهان به دلیل روشنگری و مقابله فکری با این جریان منحرف قربانی توطئه آنها شد و در سال 1355 جان خود را در این راه فدا کرد. پس از این جریان نیروهای امنیتی رژیم وی را دستگیر کرده و تا سال 1357 را در زندان به سر برد. با پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی هاشمی از زندان آزاد شد. و علیرغم این که به عنوان یک مجرم و یا لااقل متهم به قتل شناخته می‌شد، با توجه به شرایط سالهای اول پیروزی انقلاب درپناه حمایت‌های آیت‌ا... منتظری توانست به احراز مسئولیت واحد نهضتهای سپاه پاسداران ارتقا یابد. مهدی هاشمی در این مرحله نیز باتوجه به افکار و گرایش های خود با جذب افراد واخورده شهرها و روستاهای مختلف، گروهی را به نام گروه ضربت سازماندهی کرد و با استفاده از موقعیت بیت آقای منتظری، با مسئولین نظام به مقابله پرداخت. پایگاه وی در قهدریجان بود و با حفظ موقعیت خویش در این مکان درگیری بین سپاه و کمیته انقلاب اسلامی را در همان سالهای اولیه پیروزی انقلاب بوجود آورد. مهدی هاشمی با توجه به همان پشتوانه‌ای که داشت به سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی وسیعی در حوزه علمیه قم بین طلبه‌های جوان اقدام کرد. وی با انتشار شب‌نامه‌ها، نامه‌پراکنی‌ها، ارائه تحلیل‌های وارونه و جوسازی‌ها، به ایجاد تفرقه و بدبین کردن مردم به انقلاب و دولت پرداخت. وی نه تنها به نصایح علما و هشدارهای صریح خیرخواهانه حضرت امام گوش نداد، بلکه تلاش کرد حجیت این موعظه‌ها را با شایعاتی چون کانالیزه شدن امام مخدوش سازد. تا این که امام (ره) با درایت و دورنگری خود عمق فاجعه را درک کردند و دستور پیگیری این جریان را صادر نمودند و نهایتاً پس از مدتی که از بازداشت مهدی هاشمی گذشت، سرانجام وی در زندان درباره همه جرائم قبل و بعد از انقلاب لب به اعتراف گشود. و در روزهای 22، 24 و25 مرداد ماه سال 1366 به اتهام محاربه، افساد، ایجاد فتنه و رعب و وحشت در بین مردم محاکمه و به اعدام محکوم گردید و در تاریخ 6/7/1366 به دار مجازات سپرده شد.
یکی از اقدامات طرفداران مهدی هاشمی پس از دستگیری او، جو سازی در جهت مرتبط جلوه دادن دستگیری مهدی با ماجرای مک فارلین است و هادی هاشمی در این باره متهم ردیف اول است.(27) این باند سعی کرد با افشای ماجرای سفر مک فارلین و طرح ادعای سازش سران نظام با امریکا فضای غبارآلودی را برای رهایی وی از این اتهامات به وجود آورد. به دنبال درج گزارش مخلوطی از واقعیات و اکاذیب از سفر یک هیئت امریکایی به ایران هفته نامه لبنانی «الشراع» مورخ 12/8/1365 فضایی متفاوت ایجاد کرد.(28) الشراع در خبر خود نوشت:«رابرت مک فارلین یکی از فرستادگان امریکایی در ماه گذشته به طور محرمانه از تهران دیدار کرد و گفتگوهای بسیار مهمی با دکتر محمد لواسانی به نمایندگی از وزارت امور خارجه و محمد علی هادی ، نائب رئیس کمیته روابط خارجی مجلس شورای اسلامی و یکی از افسران عالی رتبه ارتش انجام داد». این نشریه افزود ایران از واشنگتن خواست تا کمکهای نظامی، مادی و سیاسی خود را به عراق متوقف کند و به ایران لوازم یدکی سلاحهای امریکایی بفروشد ضمناً امریکا از تهران خواست تا پشتیبانی و کمکهای خود را به سازمانهای آزادی بخش در جهان به بهانه این که این سازمانها تروریست هستند متوقف نماید و امنیت خلیج فارس را برای امریکا حفظ نماید» محافل نزدیک به مهدی هاشمی برای انحراف افکار عمومی از اتهامات متعددی که به وی وارد شده بود این گزارش مخلوط از واقعیات و اکاذیب را در اختیار «الشراع» قرار داده بودند.(29)
محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی در خصوص ناگفته هایش از ماجرای مک فارلین می گوید: «اصل جریان از شخص محسن کنگرلو که مشاور آقای میر‌حسین‌موسوی در نخست وزیری بود شروع شده بود، این فرد کارهای خود را با آقای هاشمی پیش می برد و هنگامی که ما متوجه شدیم که در تهران اتفاقاتی در جریان است وارد ماجرا شدیم و محسن کنگرلو را به عنوان رابط دوم قرار دادیم و آقای وردی نژاد که معاون اطلاعات سپاه بود و بعداً مسئول خبرگزاری جمهوری اسلامی شد را به عنوان رابط اصلی قرار دادیم. درواقع ابتکار عمل را به دست گرفتیم تا ببینیم پشت صحنه چه می گذرد. اما تشکیلات مهدی هاشمی در دفتر آقای منتظری بودند که آن را به مجلة "الشراع " کشاندند چراکه در آن موقع آقای منتظری قائم مقام رهبری بودند و نفوذ زیادی داشتند».(30) کلیدی ترین اقدام باند مهدی هاشمی مربوط به بحث قائم مقامی منتظری می شود برای درک مساله جانشینی که راتباط خاصی با جریان مک فارلین در ایران دارد به قسمتی از گزارش تاور که پس از تحقیق یک هیات از کنگره امریکا در رابطه با جریان موسوم به ایران ـ کنترا به مجلس این کشور تسلیم شد اشاره می شود:« در 17 ماه مه 1985 (27 اردیبهشت 1364) آقای فولر افسر امنیتی اطلاعات ملی امریکا در خاورمیانه یک گزارش پنج صفحه ای به ویلیام کیسی رئیس سیا تحت عنوان «به طرف یک خط مشی در ایران » تسلیم نمود فولر در گزارش خود آورده بود که دستگاههای اطلاعاتی پی برده اند که شوروی پیشرفتهایی در به دست گرفتن اهرم قدرت در تهران به دست آورده... از سوی دیگر... در اولین برآورد امنیت ملی و اطلاعات تکمیلی سعی شده بود که مسیر آتی ایران در نیم تا یک سال آینده پیش بینی شود» در این طرح امریکایی ـ صهیونیستی سعی می شود با توجه به اوضاع داخلی ایران طی یک صحنه سازی با چراغ سبز منوچهر قربانی فر از نزدیکان به بیت آقای منتظری ارتباط گیری جهت معادلات آینده ایران صورت گیرد هفته نامه فرانسوی ژون آفریک در تاریخ 4/2/1987 هدف اصلی تیم امریکایی مک فارلین به ایران را این گونه بیان می کند:«هدف اصلی نورث عبارت بود از سرنگونی حکومت ایران . در ایران طرح که تاکنون فقط خطوط اصلی آن فاش شده پیش بینی شده بود که امریکا برای نشان دادن حسن نیت خود در زمینه تلاشهایش جهت آزادی گروگانها در مرحله اول تعدادی سلاح تحویل دهد...
مرحله نهایی عبارت بود از برکناری اجباری [امام ] خمینی».(31) قربانی فر در نامه ای که بعدها در «الوطن العربی» آن را به چاپ رساند فاش ساخت که قرار بود عایدات فروش اسلحه در اختیار جناح منتظری (باند مهدی هاشمی) قرار بگیرد تا برای تسلط بر اوضاع پس از امام خمینی از قدرت لازم برخوردار باشند. به نوشتۀ قربانی فر چندین دیدار سری میان مقامات امریکایی و اعضای اصلی این جناح با اطلاع منتظری انجام شد این دیدارهایی بود که هجده ماه به طور سری ادامه داشت.ولی وقتی این افراد از حضور مستقیم مک فارلین در تهران با هواپیمایی حامل سلاح مطلع شدند با افشای آن سعی کردند صحنه را به بزنند. با همه اینها ارزیابی قربانی فر از مجموعه رفت و آمدها این بود که این اقدام پس از امام خمینی به حذف جناح مخالف از صحنه سیاسی ایران به محوریت رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه ای) و برقراری رابطه با امریکا منتهی خواهد شد. این ارزیابی دقیقا مربوط به زمانی است که باند مهدی هاشمی بر شدت حملات شب نامه ای خود به رئیس جمهور وقت افزوده بودند.(32)
منتظری در خاطرات خوداز قربانی فربه عنوان فرد ثروتمندی یاد می کند که قبل از انقلاب با امید نجف آبادی مربوط بوده و ماجرای سفر مک فارلین به ایران نیز از طریق امید به اطلاع او(منتظری) رسانده شده است. به این ترتیب اذعان آقای منتظری به ارتباط امید معدوم با قربانی فر از پیش از انقلاب سرنخ خوبی برای یافتن ریشه بسیاری از عملکردهای باند مهدی هاشمی می توانست باشد اطلاعات جمع آوری شده قربانی فر از ایران با این نتیجه گیری همراه بود که در میان طیف بندی های موجود در ایران منتظری در کسوت قائم مقام رهبری محوریت جناح میانه رو را برعهده دارد که آماده برقراری رابطه با امریکا و دارای اطلاع دقیقی از مراحل برقراری این روابط است.(33)
واکنش ایران به افشای سفر مک فارلین
پس از انتشار گزارش «الشراع» آقای هاشمی رفسنجانی با توصیه امام خمینی در مراسم 13 آبان در جمع دانشجویان به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران ـ که بحران بزرگ و طولانی ای را برای دولت امریکا ایجاد کرد ـ پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت:« افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از سردمداران امریکا ملاقات کنند ولی جمهور یاسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بی اجازه وارد ایران می شدند التماس می کنند ،خواهش می کنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند، ولی جمهوری اسلامی می گوید نه ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمی توانیم مذاکره کنیم».(34) در خصوص معامله اسلحه در برابر آزادی گروگانها رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای آن را نفی کردند و در مصاحبه ای که پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبکه تلویزیونی ای ـ بی ـ سی امریکا به عمل آوردند اظهار داشتند:«من گزارش تاور را که توسط هیئت انتصابی از طرف ریگان تهیه شده خواندم و متوجه شدم که جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم امریکا با آنچه مورد نظر ماست بسیار فرق دارد تا آنجا که ما اطلاع داشتیم معامله تسلیحات در قبال گروگانها نبود. برای سلاحهای دریافتی پول پرداخت کردیم اما فروشندگان این سلاحها همچنین از ما درخواست کردند که از نفوذ خود برای آزادی سازی گروگانها استفاده کنیم. و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشکالی در کمک به آزادی گروگانها نمی دیدیم موافقت کردیم بنابراین معامله ما در قبال گروگانها نبود بلکه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بین المللی بودند»(35 )
روز اول آذر ، هشت نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با طرح سوالی از وزیر خارجه خواستار توضیح وی درباره این ماجرا شدند؛ اما بیانات امام در این باره سبب شد که آنها سوال خود را پس بگیرند.امام خمینی در این باره فرمودند: «من امیدوارم شما توجه کنید به دنیا، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، دل ملت را نشکنید، هی تندرو، کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است. ...رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید تبدیل به کاخ سیاه شود گرچه همیشه بوده است.» (36)
واکنش امریکا به افشای ماجرای مک فارلین
اندکی پس از سخنرانی هاشمی رفسنجانی تمام خبرگزاریهای جهان با ولع تمام موضوع جدید را پیگیری کردند و روز به روز بر حجم تبلیغات و سخن پراکنی در این خصوص افزوده می شد و جزئیات جدیدی از ارتباط بین مقامات ایرانی و امریکایی در چند ماه گذشته فاش می شد، به گونه ای که این مساله به یک رسوایی بزرگ برای مقامات امریکایی تبدیل شد چنان که پس از «واتر گیت» که رسوایی تقلب در انتخابات امریکا بود این رسوایی دومین رسوایی بزرگ سیاسی تاریخی امریکا لقب گرفت و عنوان ایران گیت یا رسوایی ارتباط با ایران لقب گرفت.(37)
در پی افشاگریهای آقای هاشمی رفسنجانی و علیرغم اینکه مک فارلین به دنبال گزارش الشراع سفر به ایران را تکذیب کرده بود شبکه تلویزیونی ای ـ بی ـ سی» به نقل از منابع دولتی ایران اعلام کرد:«رابرت مک فارلین اخیرا به منظور ارائه پیشنها قطعات یدکی تسلیحات امریکایی به ایران یک ماموریت سری به تهران انجام داده است ماموریت مشاور سابق ریاست جمهوری امریکا در امور امنیت ملی در چارچوب تلاشهایی به منظور آزادسازی گروگانهای امریکا انجام گرفته است. « ای ـ بی ـ سی» افزود: ماموریت مزبور توسط مسئولان شورای امنیت ملی در کاخ سفید سازماندهی شده و تعداد کمی از اعضای دولت از آن آگاه بودند بر اساس اسن گزارش سرهنگ اولیور نورث کارشناس ضد تروریسم در شورای امنیت ملی امریکا این ماموریت را سازماندهی کرده است از سوی دیگر کاخ سفید تا به حال از هرگونه اظهار نظر درباره گزارشهای مربوط به سفر مک فارلین به ایران خودداری کرد و شب هنگام تاکید کرد تحریم فروش سلاح امریکایی به ایران کماکان پا برجاست. (38)
گرچه روز 17 آبان مک‌فارلین سفر مخفیانه خود به تهران را دروغ و خیالبافی خواند ولی با افشاء تدریجی رسوائی حاصل از این سفر و اعتراض وزارت خارجه ایران، ناچار شد بتدریج به آن اعتراف کند. روز 18 آبان وی اصل سفر را تأیید کرد ولی مدعی بود این سفر برای توافق با مقامات ایران جهت توقف تروریسم، مذاکره برای خاتمه جنگ و همکاری برای آزادسازی گروگانهای آمریکائی در لبنان به عنوان سه شرط برای برقراری روابط میان واشنگتن و تهران انجام شده است! روز 19 آبان اخبار بیشتری در مطبوعات آمریکا علیه دولت ریگان انتشار یافت. نیویورک تایمز نوشت: اعتبار آمریکا خدشه‌ دار شده است. «کریستین ساینس مانیتور» نوشت: امریکا با آبروی خود بازی می‌کند. روز 22 آبان ریگان رئیس جمهور وقت امریکا در نطق تلویزیونی نکاتی را در ارتباط با سفر نافرجام مک‌فارلین به ایران فاش ساخت و هم زمان مک‌فارلین در یک مصاحبه با شبکه تلویزیونی ای.بی.سی امریکا سفر خود به تهران را تأیید کرد و فقط افزود: «ماجرای کیک و انجیل که ایرانی‌ها ادعا می‌کنند ما با خود به تهران برده و به مقامات ایران به عنوان کلید فتح باب تقدیم داشته‌ایم صحت ندارد.»مک فارلین همچنین در 24 آبان اعلام کرد برنامه مأموریت مخفی وی به تهران در اواخر سال گذشته مسیحی و از طریق یک میانجی در لندن ترتیب داده شد. وی در این اظهار نظر مسئولیت استفاده غیر قانونی از گذرنامه ایرلندی را به گردن رابط انگلیسی خود که با دولت انگلستان در ارتباط بود انداخت.
«سرانجام ریگان رئیس جمهوری امریکا پس از ده روز از افشای سفر یک هیات امریکایی به ایران پنجشنبه شب 22آبان 1365(13 نوامبر 1986) در یک نطق تلویزیونی درباره ارتباط با ایران ، ارسال سلاح به ایران، گروگانهای امریکایی در لبنان، اهمیت ژئوپلتیک ایران ، جنگ عراق و ایران سخنانی ایراد کرد و از اقدامات خود در این زمینه دفاع کرد ریگان در سخنرانی خود گفت: در این زمان من می خواهم تا با شما درباره یک موضوع شدیدا حساس و عمیقا مهم سیاست خارجی صحبت کنم. اکنون هجده ماه است که ما یک ابتکار سیاسی محرمانه در ارتباط با ایران در جریان داریم. این ابتکار به خاطر ساده ترین و بهترین دلایل در جریان قرار گرفت. وی دلایل مذکور را تجدید روابط با کشور ایران تحقق خاتمه شرافتمندانه جنگ شش ساله بین ایران و عراق ، محو کردن تروریسم دولتی و خرابکاری تاثیر در امر بازگشت تمامی گروگانها از لبنان دانست.و گفت: بدون همکاری ایران ما قادر به خاتمه بخشیدن به جنگ خلیج فارس نیستیم و بدون رضایت ایران امکان برقراری یک صلح بادوام در خاورمیانه وجود ندارد. ریگان افزود در جریان مذاکرات محرمانه ای که ما داشتیم من اجازه انتقال مقدار کوچکی از تسلیحات دفاعی و قطعات یدکی برای سیستم دفاعی ایران را دادم. هدف من متقاعد کردن تهران به این بود که مقامات مذاکره کننده امریکایی با اجازه من عمل می کنند و هدف این بود تا به ایران علامت دهیم که امریکا آماده است تا خصومت بین ما جای خود را به یک روابط و مناسبات جدید بدهد. این تحویل اندک تسلیحات در مجموع می تواند در یک فروند هواپیمای باری جای بگیرد و تمامی این تسلیحات در مجموع نمی تواند تاثیری بر نتیجه جنگ شش ساله بین ایران و عراق داشته باشد و همچنین نیم تواند به هیچ وجه در تعادل نظامی بین دو طرف تاثیری داشته باشد در همان حال که ما این ابتکار را مدنظر قرار دادیم روشن ساختیم که ایران می بایست با تمامی اشکال تروریسم بین المللی به عنوان شرطی در پیشرفت روابط ما مخالفت کند. ما اشاره کردیم که مهمترین قدمی که ایران می تواند بردارد استفاده از نفوذ خود در لبنان برای تامین آزادی تمامی گروگانهایی است که در آنجا نگه داری می شوند. پیشرفتهایی قبلا به دست آمده بود از زمانی که دولت امریکا با ایران در تماس قرار گرفته است هیچ گونه شواهدی دال بر این که دولت ایران در اقدامات تروریستی علیه امریکا همدستی کرده باشد وجود ندارد. گروگانها به کشور بازگشته اند و ما از تلاشهایی که دولت ایران در گذشته اتخاذ کرده و در حال حاضر مد نظر قرار می دهد استقبال می کنیم .(39)
کمیسیون تاور:
در 25 نوامبر ،رونالد ریگان دستور تشکیل کمیته ای حقیقت یاب را به ریاست «جان تاور» ، وزیر اسبق خارجه آمریکا ابلاغ کرد .بررسی عملکرد اعضای شورای روابط خارجی در 50 سال گذشته نیز در راس خواسته های ریگان بود. در 26 فوریه ،گزارش نهایی کمیسیون با توجه به اظهارات 80 شاهد ، منتشر گردید با وجود اعلام اشتباهات مقامات عالی رتبه آمریکایی در این معاملات ، گفته شد که ریگان در جریان ابعاد ماجرا و ارسال کمک به ضدانقلابیون «کنترا »نبوده است.البته در این گزارش از بی توجهی ریگان به عملکرد شورای روابط خارجی، انتقادات زیادی شده بود. در 18 نوامبر سال بعد ، نمایندگان کنگره که عمدتا دموکرات بودند، گزارش دیگری را منتشر نمودند که در آن، انتقادات بسیار زیادی به ریگان شده بود.ریگان در مقابل تاسف عمیق خود را از این ارتباطات محرمانه با ایران اعلام کرد و تا 3 ماه در برنامه های تلویزیونی حاضر نشد. در نهایت ریگان مسئولیت همه این اتفاقات را پذیرفت و گفت که اظهارات گذشته اش در مورد اینکه چنین معامله تسلیحاتی ای در برابر آزادی گروگان ها صورت نگرفته ، نادرست بوه است. همزمان نظرسنجی ها نشان داد که محبوبیت ریگان از 67 درصد به 46 درصد رسیده است. و در آن دوره برچسب «رییس جمهور تفلون» به وی نسبت داده شد. آمریکایی های مرتبط با این افتضاح با عفو بوش پدر روبرو شدند و تنها «بیل بریدان» به علت سرقت 30میلیون دلار از پول های ارسال شده برای کنتراها، به زندان محکوم شد تا سرانجام پرونده این رسوایی بسته شود.
جمیز بیل در کتاب عقاب و شیر این حادثه رادر تحقیقی نسبتا دقیق تحلیل کرده است وی ماجرای مک فارلین را در امتداد سیاست امریکا در رابطه با ایران پس از چندین سال دشمنی در جهت آزامایش نوعی تغییر در سیاست ایران و از روی ناچاری مطرح می کند . وی در این زمینه می نویسد:«این برنامه براساس تصمیم ریاست جمهوری آمریکا (ریگان) در 17 ژانویه 1986، 1364 با امضای ریگان مورد تایید رسمی رئیس جمهوری قرار گرفت. این نزدیکی سری و تا حدودی محدود ابتدا توسط رابرت مک فارلین با حمایت قاطع ویلیام کیسی و سازمان سیا آغاز شد. مشاورینی نظیر مایکل لدین، مشاور مک فارلین که با اسرائیل روابطه ای شخصی داشتمشوق این اقدامات مک ارلین بودند. لدین در کنار اسرائیلیها ، شورای امنیت ملی را به همکاری با منوچهر قربانی فر مترجم خصوصی ایرانی که گفته می شود از کارکنان سابق ساواک بوده خواند.(40)
وی در مورد قربانی فر می گوید:«معهذا هر چند وی شخصی عمیقا عیر قابل اعتماد بود اما مدتی نماینده خط امریکا با ایران بود این تا اندازه ای به دلیل حمایت لدین و اسرائیل از وی بود که او را مردی فوق العاده ، خیلی خوی و بنابراین صادق و یکی از از افراد نادری که نه تنها نکات ظریف فرهنگ خود بلکه فرهنگ ما را نیز درک می کند، توصیف کرده است. (41)
سرهنگ اولیور نورث، همکار مک فارلین و رئیس عملیات شورای امنیت ملی آمریکا، در جلسات کمیته کنگره آمریکا که به جریان ایران ـ کنترا در ژوئیه 1987 رسیدگی می کرد روی قربانی فر تاکید می کرد که به وی این ایده را داده بود که از پول حاصل از فروش سلاح به ایران برای کمک به کنتراهای نیکاراگوئه استفاده شود. نورث همچنین شهادت داد که در ژانویه 1986 در هتلی در لندن، قربانی‌فر در حمام هتل با او مذاکره کرده و پیشنهاد یک میلیون دلار رشوه به وی داده است(42)
قربانی فر در واکنش به این ادعا، در 11 ژوئیه 1987 در روزنامه نیویورک تایمز گفته است: «اگر قربانی‌فر که یک ایرانی است، مهمترین نماینده رئیس جمهور شما (آمریکا) را در یک حمام تعیین کرده، من برای آمریکا متاسفم. گفته می‌شود من مردی را که رئیس عملیات شورای امنیت ملی است گرفته‌ام و گفته‌ام با من به حمام بیا، مرا مشت و مال بده، پول اضافی برای سلاح‌ها بده، کار مرا در ایران تمام کن و بعد پول‌ها را برای دوستان خودت، کنتراها، بفرست». به خدا این بزرگترین طنزی است که من در تمام زندگی‌ام شنیده‌ام، من هرگز با او تنها نبوده‌ام. » (43)
جیمز بیل در ادامه می‌نویسد:با وجود اشتباهات تاکتیکی و ناآگاهی‌های فراوان، می‌‌توان گفت: تلاش برای برقراری خط ارتباطی با ایران در جهت منافع استراتژیک آمریکا بود. ریگان علت این اقدام را آزاد کردن گروگان‌های آمریکایی که در لبنان توسط حزب‌الله گروگان گرفته شده بودند، ضرورت این کار اعلام کرد و این که غیر از توسل به ایران به هیچ جا دسترسی نداشتیم. بازگشت بنجامین ویر، گروگان آمریکایی در 15سپتامبر 1985 پس از تحویل دو محموله سلاح به تهران، این طرح را زنده نگه داشت. از طرف دیگر گزارش مشهور به طرح ایران، در 1986 حاکی از این بود که ایران در حال به دست آوردن دست بالا در جنگ با عراق است و اگر ایران در جنگ برنده شود، آمریکا در چه وضعی قرار خواهد گرفت؟ آمریکا برای حفاظت از منافع خود یک سیاست دو جانبه و متناقض را در قبال ایران دنبال کرد. دلیل دیگر استراتژیک آمریکا، اساساً اقتصادی بود. قیمت نفت در اثر افزایش تولید ایران و عربستان به کمتر از بشکه‌ای 10 دلار رسید. این جریان در آمریکا اقتصاد جنوب غربی آمریکا را فلج کرد و صدای منابع مستقل نفت در واشنگتن را بلند و تهدید کننده کرد. سیاستمداران با نفوذ در تگزاس جرج بوش معاون رئیس جمهور، جیمز بیکر وزیر خزانه‌داری، جیم رایت سخنگوی کاخ سفید و... در صدد دفاع از منافع انتخاباتی خود برآمدند. (44)
سفر غیرمنتظره سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان به ایران در 25 مهر 1985 در همین رابطه بود. در این سفر ایران و عربستان بر سر تولید کمتر در اوت سپتامبر 1986 به توافق رسیدند و قیمت‌ها تا 18 و 20 دلار برای هر بشکه نفت افزایش یافت. علت سفر جورج بوش در بهار 1986 به عربستان سعودی را در این چارچوب باید درک کرد. زمانی که از یک دیدگاه استراتژیک به نزدیک شدن آمریکا به ایران در آن مقطع بنگریم، دلایل این اقدام را اجباری می‌دانیم. معهذا روش اتخاذ شده به نحوی غیر حرفه‌‌ای، ناشیانه و ضعیف تدوین شده بود. افراد نامناسب، به توصیه متخصصین نامناسب، با حمایت هم پیمانان نامناسب، در زمانی نامناسب، با طرح تاکتیکی نامناسب، در مکانی نامناسب (تهران) انجام شد. ماهیت غیر حرفه‌ای و ناشیانه این ماجرا، اعتبار و بقای سیاسی رهبر آمریکا را به خطر انداخت و ضربه جدی دیگری به اعتبار و به نزول آمریکا در صحنه بین المللی زد. سرهنگ اولیور نورث، در گواهی در گروه منتخب کنگره آمریکا به صراحت به رفتار ریاکارانه خود با ایرانی‌ها اعتراف کرد و گفت: هر زمان با ایرانی‌ها ملاقات می‌کردیم به آنها دروغ می‌گفتیم. (45)
 بدین ترتیب بار دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود نه بر اساس رئالیسم بلکه بر اساس الگوی اسلامی روابط بین الملل عمل نمود و عزت و شرف و استقلال خود را فدای رابطه با دشمنان خود نکرد و دشمنانی را که با نگاه به نیازمندیهای مادی ایران استقلال و ارزشهای انقلابی را نشانه رفته بودند مایوس کرد.
پی نوشت ها
1ـ محسن هاشمی و حبیب الله حمیدی، ماجرای مک فارلین؛ فروش سلاح ـ آزادی گروگانها، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1388، ص19ـ 17.
2ـ عباس شادلو، جستاری تارخی پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی و پیدایش جناح راست و چپ مذهبی، تهران: نشر وزراء، 1381، ص73.
3ـ هاشمی و حمیدی، پیشین، ص20.
4ـ فاطمه علیزاده، مک فارلین، تهران: موسسه انتشاراتی روزنامه ایران، 1388، ص9ـ 8.
5ـ اکبر هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی (خاطرات سال 1364)، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1387،ص264.
6ـ هاشمی و حمیدی، پیشین، ص68.
7ـ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، پیشین، ص43.
8ـ جمیز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران: نشر کوبه، 1371، ص 221.
9ـ مصاحبه کیهان هوایی با حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی، 1366.
10ـ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، پیشین، ص19.
11ـ همان، ص19
12ـ هاشمی و حمیدی، پیشین، ص ـ 72
13ـ علیزاده، پیشین، ص24
14ـ هاشمی و حمیدی، پیشین، ص76
15ـ جوئل بنرمن، جان کولمن، پیتر کورل بلوه، مالکم بایرن، جنایتهای یک رئیس جمهور یا جنجال ایران ـ کنترا، ترجمه یحیی شمس، تهران: نشر علم، ص375.
16ـ هاشمی و حمیدی، پیشین،ص81
17ـ علیزاده ، پیشین، ص26
18ـ همان، ص11.
19ـ همان، ص10
20ـ همان
21ـ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال 1365، اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف، 1388، ص108ـ 107
22ـ همان، ص109
23ـ علیزاده، پیشین، ص16ـ 15
24ـ هاشمی و حمیدی، پیشین، ص144ـ 143
25ـ همان، ص152 .
26ـ روزنامه کیهان، 14/8/65
27ـ محمد محمدی ری شهری، خاطره ها، ج4، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص127
28ـ ابوالفضل صدقی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال 1368، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص189.
29ـ کارنامه و خاطرات سال 1365، اوج دفاع،پیشین، پاورقی ص333ـ 332.
30ـ مصاحبه با محسن رضایی، خبرگزاری فارس، ویژه هفته دفاع مقدس.
31ـ «پیچک انحراف» مجله رمز عبور روزنامه ایران، ج1، نوروز 89، ص100ـ 99
32ـ علیزاده، پیشین،ص39.
33ـ همان، ص38
34ـ روزنامه اطلاعات، 14/9/65
35ـ علی اکبر ولایتی ، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهور ی اسلامی ایران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380، ص209
36ـ امام خمینی، صحیفه نور، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1379.
37ـ شادلو، پیشین، ص75
38ـ کارنامه و خاطرات سال 1365، اوج دفاع،پیشین، پاورقی ص335.
39ـ همان، ص343
40ـ بیل، پیشین، ص491ـ 490.
41ـ همان،ص491
42ـ همان، 492
43ـ همان، پاورقی ص492.
44ـ همان، ص496ـ 494
45ـ همان، 499.