ناگفته های نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی
آمریکا و رضا پهلوی من را در اروپا خفه کردهاند، نمیتوانم کتاب چاپ کنم. مثل اینکه وجود ندارم، سرویسهای مخصوص آمریکا به من اجازه حرف زدن هم نمیدهند. اگر حرف بزنم صدای قطرهای که از طاق بیفتد را هم نمیدهد.نوه رضا خان در ادامه پیرامون شکاف در دربار پهلوی اظهار می دارد: زمانی که مردم میگفتند «مرگ بر شاه» درباریان کادیلاک خود را کنار میگذاشتند و با مردم شعار میدادند. شاه دیگر کسی را نداشت . البته فرح، عامل مهمی برای انقلاب بود، از بس کارهای زننده کرد.
"همشهری ماه” در شماره جدید خود به شرح زندگی علی پاتریک پهلوی، برادر زاه محمدرضا پهلوی پرداخته و بر همین اساس گفتگوهایی را با وی، خسرو معتضد، عباس سلیمی نمین و اکبر نبوی انجام داده است.
پاتریک پهلوی در این مصاحبه به افشاگری درباره خاندان پهلوی می پردازد و می گوید: آمریکا و رضا پهلوی من را در اروپا خفه کردهاند، نمیتوانم کتاب چاپ کنم. مثل اینکه وجود ندارم، سرویسهای مخصوص آمریکا به من اجازه حرف زدن هم نمیدهند. اگر حرف بزنم صدای قطرهای که از طاق بیفتد را هم نمیدهد.
وی در ادامه به بیان خاطره ای که از اولین دیدار خود با شاه به یاد دارد می پردازد و آن را اینطور عنوان می کند: بار اول من را به کاخ سفید در خیابان پهلوی (ولیعصرعج) بردند. شاه با لباس نظامی و تمام مدالهایش ایستاده بود، ثریا هم آن طرف بود، من فقط هفت سالم بود، واقعا از آنها ترسیدم، مثل خرگوش فرار کردم.
وی در خصوص درباریان شاه نیز گفت: اطرافیان همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبهای بود. از زمانی که مسلمان شدم دیگر به دربار نرفتم ولی قبل از آن میرفتم و اوضاع را میدیدم. واقعا خجالتآور بود.
نوه رضا خان در ادامه پیرامون شکاف در دربار پهلوی اظهار می دارد: تنها کسی که در این انقلاب نبود، گارد شاهنشاهی بود. زمانی که مردم میگفتند «مرگ بر شاه» درباریان کادیلاک خود را کنار میگذاشتند و با مردم شعار میدادند. شاه دیگر کسی را نداشت و نمیتوانست بماند. البته فرح، عامل مهمی برای انقلاب بود، از بس کارهای زننده کرد.
پهلوی به زندگی خود در ایران پس از انقلاب اسلامی اشاره و عنوان می کند: سال 1982 دادگاهی شدم. شنیدم که قرار است حکم اعدام برایم صادر شود. (البته این را آقای پسندیده به من گفت). آیتالله گیلانی به آیتالله خمینی گفت که فلانی (من) بیگناه است. گویا آیتالله خمینی چند خط نوشتند که من را رها کنند. البته به چشم ندیدم ولی شنیدم.
وی همچنین فرح و رضا پهلوی را دلیل اصلی مرگ پسر عموی خود -علیرضا- دانست و گفت: علیرضا پسر حساسی بود، فرح و رضا نمیگذاشتند علیرضا بالا بیاید و خفهاش میکردند، مطمئنم. شاید این یکی از دلایل خودکشی بود.
در ادامه این پرونده مفصل خسر معتضد، پژوهشگر و تاریخ نویس از زندگی پاتریک پهلوی چنین می گوید: پاتریک پس از انقلاب نام خود را از پهلوی به اسلامی تغییر داد و حتی با مراجعه به مقامات انقلاب، مورد بخشودگی قرار گرفت. بر سر املاکش در گرگان اختلاف پیدا کرد، مردم نیز اذیتش میکردند و به همین دلیل مجبور شد از ایران کوچ کند.
عباس سلیمی نمین، رییس دفتر مطالعات تدوین تاریخ ایران نیز اذعان می دارد که پاتریک پس از اخراج از دربار، به تدریج به جریانات مخالف پیوسته و اقدام به مبارزه علنی و آشکار علیه عموی خود کرد و در نقطه مقابل محمدرضا -که به ضدیت با دین اقدام میورزید- قرار گرفت.
وی گفت: درست است که در مخالفت علی با محمدرضا، انگیزه شخصی - ماجرای قتل پدر- وجود داشت اما مشخصه غالب مخالفت علی با پهلوی و سلطه آمریکا، گرایش وی به مذهب بود. او در مخالفت با محمدرضا دربار را با آن جاذبههای دنیوی رها کرد و حتی شنیدهها حاکی از آن است که وی برای رفع فقر و بیعدالتی، گروهی تشکیل داده و به روستایی رفته و به فعالیت میپرداخت.
سلیمی نمین بیان کرد: علی اسلامی (پهلوی) پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم در ایران ماند، برخلاف آنچه همگان میگویند، وی در آن سالها هیچگاه به زندان نیفتاد چرا که همواره نسبت به رفتار و عملکرد محمدرضا و پهلویها معترض بود، علی برای ماندن در ایران مشکلی نداشت اما وی مدتی پس از پیروزی انقلاب از ایران رفت. گفته شده که او پس از خروج از ایران در وضعیت مالی خوبی به سر نمیبرد تاحدی که از داخل کشور به علی کمک مالی شده است.
"اکبر نبوی، فیلم ساز هم که از نزدیک با پاتریک ارتباط داشته و دو هفته هم با وی زندگی کرده و از وی مستندی برای پخش آماده کرده است، تاکید می کند که علی هیچ موقع از پدر بزرگش مثبت یاد نمیکرد، همیشه نسبت به رضاشاه و محمدرضا منفی و تند بود.
نبوی در خصوص علی پهلوی می افزاید: مدتی است از جنبش سبز ناراحت است، می گوید اینها خیلی به مردم دروغ گفتند، می گوید آقای موسوی دروغ می گوید.
سایت پارسینه
نظرات