نقش منافقین در جنگ تحمیلی


4027 بازدید

نقش منافقین در جنگ تحمیلی

عوامل متعددی بر سیر تحولات و سرنوشت هر جنگ تأثیر می‌گذارند، از جمله قابلیت و آمادگی رزمی، توان دیپلماتیک، قدرت اقتصادی، حمایت‌های خارجی، پشتیبانی داخلی و گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی. در جنگ ایران و عراق نیز عامل اخیر یعنی دسته‌بندی‌های سیاسی نقش بسیاری داشت. شاید بتوان سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را تأثیرگذارترین تشکیلات سیاسی در طول جنگ دانست؛ چراکه این سازمان با داشتن سابقهٔ مبارزاتی، توان تشکیلاتی و تبلیغاتی و تجربهٔ جنگ چریکی با حکومت پهلوی و سپس نظام جمهوری اسلامی حضور مؤثر و پررنگی در جنگ، به‌ویژه در ماه‌های پایانی آن داشت.
سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، در اواسط دهه 1340 با هدف مبارزه با حکومت پهلوی تشکیل شد. مجاهدین خلق، پس از پیروزی انقلاب تا خرداد 1360، می‌کوشید وانمود کند که همراه مردم و مدافع حقوق آنان است، اما رفته‌رفته به رویارویی مستقیم با نظام جمهوری اسلامی پرداخت و در 30 خرداد 1360 با صدور اطلاعیه‌ای، رسماً وارد جنگ مسلحانه علیه نظام شد و برای براندازی حکومت اسلامی خیز برداشت. این سازمان در جریان جنگ ایران و عراق، با حمایت حکومت صدام، در عراق مستقر شد و در دوران جنگ تحمیلی، ضمن همکاری تنگاتنگ با استخبارات عراق، مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی متعددی را برای عراق در خاک ایران انجام می‌داد.
در آغاز جنگ، سازمان مجاهدین خلق، تجاوز عراق را محکوم کرد، اما پس از چند ماه مسعود رجوی در پیام نوروزی خود، تحمیل جنگ به کشور را نتیجه بی‌کفایتی مسئولان و دخالت در امور دیگران دانست. سازمان با تحلیل‌های متعدد و بی‌پایه در مورد هجوم نظامی بیگانه به کشورمان، می‌کوشید وانمود کند که مسئولان نظام، با بی‌درایتی و بی‌توجهی به قوانین حاکم بر روابط خارجی، آتش جنگ را برافروختند و با طرح این موضوع که «آنان در سر، خیال جهان‌گشایی را می‌پروراندند و با تبلیغات خام و ناشیانهٔ خود، جرقهٔ آتش جنگ خانمان‌سوز را شعله‌ور کرده‌اند.»، این جنگ را مستمسکی قرار داد تا با محکوم کردن موضع‌گیری‌های قاطع رهبر انقلاب، در بین صفوف مردم و نیروهای داوطلب تشتّت ایجاد و نارضایتی عمومی را تشدید کند و بدین وسیله موقعیت خود را در جامعه بیش‌تر تثبیت کند (اداره تحقیقات و بررسی‌های سیاسی وزارت ارشاد اسلامی، جنگ تحمیلی در تحلیل گروهک‌ها، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، شهریور 1362، ص 27؛ و طاهره باقرزاده، قدرت و دیگر هیچ (بیست سال با سازمان مجاهدین خلق)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ چهارم، 1385، ص 75-74).
درگیری نظام جمهوری اسلامی با صدام، بنی‌صدر و سازمان را به این طمع واداشته بود که تا حد امکان برای تضعیف خط امام در داخل کشور بکوشند. آن‌ها با این تصور که امام و امت به دلیل درگیر جنگ بودن قدرت باز کردن یک جبههٔ داخلی را ندارند، به خود اطمینان می‌دادند که پیروان خط امام برای حفظ قدرت، حاضر به هرگونه عقب‌نشینی از ملاک‌های مکتبی انقلاب خواهند بود. (منافقین خلق، رودرروی خلق، بیانیهٔ شماره 21 "دفتر سیاسی"، تاریخ 31/ 6/ 1360، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، صص 21-20).
در سال 1359 هم‌زمان با اوج‌گیری برخوردهای نظامی عراق و ایران در مرزهای غربی و جنوبی کشور، در عرصهٔ داخلی، همچنان سازمان یک عامل اصلی تشدید تنش‌ها و درگیری‌های داخلی در شهرهای مختلف کشور به حساب می‌آمد (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، (1384-1344)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، جلد سوم، ص 247).
در وضعیتی که لزوم وحدت عام و فراگیر در برابر تجاوز وسیع عراق به خاک ایران- که مجاهدین خلق خود نیز ادعای آن را داشتند- بر کسی پوشیده نبود، در عرصهٔ درگیری‌های سیاسی داخل کشور، سازمان از مواضع واگرایانهٔ خود در بارهٔ نظام و نهادهای نوپای آن دست برنداشته و همچنان بر طبل ادّعاهای خود مبنی بر تشنج‌آفرینی و متهم کردن نهادهای نظام به انجام دادن اعمال غیرقانونی، می‌کوبید (همان، ص 248).
از سوی دیگر، سازمان عرصهٔ حساس و پیچیدهٔ جبهه‌های جنگ را به میدانی برای مانور تشکیلاتی و تبلیغات گروهی و خودمختاری نیروهای شبه‌نظامی خود تبدیل کرده و مشکلات و تشنجات جدیدی را در "جبههٔ نظامی" کشور علاوه بر "جبههٔ سیاسی" پدید می‌آورد (همان، ص 249).
اعضای سازمان مجاهدین خلق از همان روزهای نخستین شروع جنگ، پس از ورود به جبهه‌ها شروع به جمع‌آوری اخبار و اطلاعات مربوط به یگان‌های نظامی خودی و تهیهٔ عکس از محل استقرار و استحکامات آن‌ها کردند که این کار آن‌ها با مخالفت فرماندهان ارتش روبه‌رو شد. پس از آن‌که با وجود تذکرات پی‌درپی، مجاهدین دست از اقدامات خود بر نداشتند، نیروهای ارتش مقر آن‌ها را محاصره و نیروهایشان را دست‌گیر کردند و مدارک و اسناد جمع‌آوری‌شده را که شامل اطلاعات مربوط به وضعیت استراتژیک ارتش و موقعیت جبهه‌ها و برخی اسناد دیگر بود ضبط کردند. (اداره تحقیقات و بررسی‌های سیاسی وزارت ارشاد اسلامی، جنگ تحمیلی در تحلیل گروهک‌ها، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، شهریور 1362، ص 26). نمونهٔ دیگری که مؤید تلاش افراد سازمان برای جمع‌آوری اطلاعات نظامی می‌باشد، مدارک به دست آمده از یک خانهٔ تیمی است که در آبان 1359 در شهر آبادان، کشف شد، این مدارک حاوی اطلاعات مهمی در بارهٔ نیروهای ارتش از جمله نقشهٔ مقر سلاح‌های سنگین و محل دقیق مناطق عملیات جنگی بوده است (روزنامه جمهوری اسلامی، 17/ 8/ 1359، ص 1، به نقل از عباس افلاطونی، بررسی نقش منافقین در جنگ ایران و عراق، فصلنامه نگین ایران، شماره 28، ص 47).
اقدام افراد و گروه‌های غیر مسئول به جمع‌آوری اطلاعات نیروهای خودی، جز جاسوسی به نفع دشمن، هیچ دلیل دیگری ندارد و این موضوع خود می‌تواند نشان‌دهندهٔ ارتباط این سازمان با حکومت بعثی عراق از همان آغاز جنگ تحمیلی باشد.
پس از آن‌که مجاهدین در رسمیت بخشیدن به حضور تشکیلاتی نظامی خود در مناطق جنگی، حتی با توسل به بنی‌صدر رئیس‌جمهور- که در نیمهٔ دوم 1359 آرام‌آرام به متحد استراتژیک سازمان بدل شده بود- ناکام ماندند، تبلیغات سازمان در مورد جنگ به اعلام گاه‌به‌گاه "شهادت" نیروهای نظامی‌ای که به خود منتسب می‌کرد، محدود شد. علاوه بر این مواضع سیاسی سازمان علیه حکومت بعث نیز به مرور کم‌رنگ‌تر شد و تحلیل‌های سازمان بیش‌تر معطوف به مقصّر نشان دادن نظام جمهوری اسلامی در زمینه‌سازی وقوع جنگ شدند، تا آن‌جا که سه روز قبل از شورش مسلحانهٔ 30 خرداد 1360، سازمان در موضع‌گیری دربارهٔ بمب‌باران مشکوک و پیچیدهٔ تأسیسات هسته‌ای عراق به دست اسرائیل، تلویحاً نظام جمهوری اسلامی را هم‌سو با آمریکا و رژیم صهیونیستی برشمرد (همان، 257-256).
به اعتقاد شماری از تحلیل‌گران، این تغییر موضع و آغاز همکاری‌های گستردهٔ نظامی و امنیتی سازمان با عراق که ابتدا غیرعلنی بود و بعد به‌سرعت آشکار شد، ثابت می‌کند که از ابتدا، موضع سازمان در مورد جنگ، به دور از صداقت و فرصت‌طلبانه بوده است (همان، 257).
به دنبال بالا گرفتن اغتشاشاتِ اعضای سازمان، رویارویی علنی آن‌ها با مردم، زدوخورد خیابانی و ایجاد ناآرامی در خیابان‌ها، مجاهدین خلق تصمیم گرفتند که در مقابل رهبر انقلاب و دوربین خبرنگاران یک راه‌پیمایی به طرف جماران به راه بیندازند، به منظور آماده‌سازی زمینه‌های لازم برای حرکت، آن‌ها نامه‌ای به حضور امام نوشتند؛ افراد سازمان در این نامه کوشیدند در همهٔ اغتشاشات و درگیری‌ها مردم را مقصر جلوه داده و خود را تبرئه کنند، همچنین تلاش کردند تا مسائل وقت سازمان را تحت پوشش گذشتهٔ سازمان و بنیان‌گذاران آن قرار دهند. 
این‌گونه تحرکات، تشنج‌آفرینی‌ها و عملیات‌های متعدد تروریستی و خرابکارانهٔ سازمان در حالی انجام می‌شد. که با گذشت نه ماه از جنگ، نیروهای ایرانی نتوانسته بودند به پیروزی چندانی در آزادسازی مناطق اشغالی دست یابند و به همین دلیل کشور در ورطه‌ای از ناآرامی داخلی و تجاوز خارجی قرار گرفته بود.
سرانجام سازمان در خرداد 1360 با اتخاذمشی مبارزهٔ مسلحانه استراتژی سرنگونی نظام را در پیش گرفت. در این مقطع، رهبران سازمان تصور می‌کردند که نظام جمهوری اسلامی به دلیل نابسامانی‌های داخلی و همچنین تجاوز خارجی، قادر به سامان‌دهی وضعیت نبوده و در اوج استیصال قرار دارد و از آنجا که از بُعد منطقه‌ای نیز دچار انزواست و از نظر اقتصادی هم در وضعیت بدی به سر می‌بَرد، در آستانهٔ سقوط قرار دارد؛ به همین دلیل سازمان در فراخوانی از هواداران خود خواست به خیابان‌های تهران بیایند، اما برخلاف پیش‌بینی سران سازمان مبنی بر حضور 500 هزار نفر،  فقط 3 هزار نفر به خیابان‌ها آمدند که آن‌ها هم بر اثر مقابلهٔ مردم و نیروهای انقلاب متواری شدند. تکاپوی سازمان برای دست‌یابی به قدرت که در دو خط موازی چانه‌ زدن برای داشتن سهمی از قدرت و قدرت‌نمایی خیابانی بروز می‌کرد، زمینه‌ای را به وجود آورده بود که نظام جمهوری اسلامی مجبور شد در برابر استراتژی جنگ مسلحانهٔ سازمان با نظام از تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، واکنش نشان داده و برای حفظ امنیت کشور، با اقدامات مسلحانهٔ سازمان مقابله کند. (علی‌اکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهٔ تاریخ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 45).
در واقع اشتباه سازمان در ارزیابی اوضاع اجتماعی، موقعیت جمهوری اسلامی و توان سازمان موجب شد تا سازمان در این اقدام خود با شکست فاحشی روبه‌رو شود (محمد درودیان، "سازمان مجاهدین خلق (منافقین): توهم قدرت، شکست در استراتژی"، فصلنامه نگین ایران، شماره 3، صص 19-6).

 


مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس 3 مرداد 1394