انگلیس، ایران را دست بسته به روس ها تحویل داد
روابط دیپلماتیک میان ایران و انگلیس از 1212 ق./ 1798 با اعزام مهدیعلیخان حشمت جنگ از طرف حکومت هند به ایران آغاز شد. آمدن این شخص به ایران برای آن بود تا فتحعلیشاه را قانع کند که به زمانشاه درانی پادشاه قدرتمند افغانستان اعلان جنگ بدهد تا توجه او از هند، به ایران معطوف شود.
قبل از آن که مهدیعلیخان به تهران برسد، ناپلئون با لشکرکشی به مصر، به شکل جدیتر مستعمره انگلیس یعنی مصر را مورد تهدید قرار داد. مقارن این ایام، هنگامی که زمانشاه برای حمله به هند آماده شده بود، از سوی برادرش محمود مورد حمله قرار گرفت، در نتیجه زمانشاه مغلوب، دستگیر و نابینا شد.
هجوم محمود به زمانشاه با پشتیبانی فتحعلی شاه انجام گرفت که نگران طمعورزی و تجاوز زمانشاه به شرق ایران بود. در 1800 حکومت هند، افسر جوانی به نام کاپیتان جان ملکم را با هدایای زیاد مامور کرد تا روانه دربار ایران شود و سپس عهدنامههایی علیه فرانسه و افغانستان با دولت ایران منعقد کند. عهدنامههای سیاسی و بازرگانی 1801 ثمره همین ماموریت بود و مطابق آن ایران متعهد شد که از یک سو از حمله احتمالی افغانها به هند جلوگیری کند و از سوی دیگر از ورود فرانسویها به خلیج فارس ممانعت به عمل آورد. اما با منتفی شدن خطر حمله و هجوم فرانسه، رابطه بین ایران و حکومت هند هم حدت و شدت خود را از دست داد، از این رو وقتی فتحعلی شاه در 1805 با استناد به مقررات و مفاد عهدنامه سیاسی منعقده جان ملکم برای مقابله با روسهایی که از سال قبل به ایران تجاوز کرده بودند توسط محمد نبیخان سفیر ایران در هند کمک خواست، مقامات انگلیسی حکومت هندبعد از طفره رفتنهای زیاد به درخواست ایران پاسخ رد د ادند و گفتند گذشته از آن که انگلیس مطابق عهدنامه 1798 متحد روسیه است، اصولا عهدنامه منعقده توسط جان ملکم برای مقابله با فرانسویها بوده و نه روسها. فتحعلی شاه که میدانست به تنهایی توانایی مقابله با روسها را ندارد در همان 1805 نامهای به ناپلئون نوشت و پیشنهاد کرد عهدنامهای مبنی بر اتحاد بین ایران و فرانسه منعقد شود تا از این طریق به ایران کمک شود.
توجه فتحعلی شاه به فرانسه حاکی از بروز اختلافات جدی میان دولتهای اروپایی بود. ریشه این رویاروییها بر سر مستعمرات نبود؟
فرانسویها در آن زمان تصور میکردند چنانچه هند تسخیر شود، قدرت انگلستان تضعیف خواهد شد. به این جهت ناپلئون تصمیم گرفت هند را تصرف کند، بخصوص که اتحاد سوم در اروپا بههم خورده بود.
به هر حال ناپلئون بنا به درخواست فتحعلیشاه، شخصی به نام ژوبر را برای تحقیق و کسب اطلاع از اوضاع به ایران فرستاد و چندی بعد در 1807 در فینکنشتاین عهدنامه اتحاد بین ایران و فرانسه منعقد شد. به دنبال آن ژنرال گاردان در راس هیاتی به ایران آمد و روابط دو کشور بیش از پیش توسعه پیدا کرد. 2 ماه بعد از امضای این عهدنامه، ناپلئون با شکست از روسیه در فریدلند به ملاقات الکساندر اول تزار روسیه رفت و با امضای عهدنامه موسوم به تیلسیت با آن دولت متحد شد. امضای این عهدنامه به معنی تغییر سیاست ناپلئون بود و به این ترتیب عهدنامه فینکنشتاین از اهمیت و اعتبار افتاد و موجب یاس و دلسردی فتحعلیشاه از ناپلئون شد.
انگلستان چه واکنشی نسبت به انعقاد عهدنامه تیلسیت داشت؟
طبیعی بود که انگلیسیها از نزدیک شدن روس و فرانسه احساس خطر کردند، بنابراین در یک واکنش، حکومت هند، جانملکم را روانه ایران کرد. از طرف دیگر سرهاردفوردجونز از سوی پادشاه انگلستان به عنوان وزیرمختار به ایران اعزام شد. جانملکم ابتدا در 1808 به بندر بوشهر آمد ولی اجازه نیافت تا به تهران بیاید. سرهار فوردجونز که مدت 5 4 ماه در بمبئی توقف کرده و در انتظار نتیجه ماموریت ملکم بود پس از اطلاع از ناکامی او، با شتاب روانه ایران شد و در 28 ذیحجه 1223/ 14 فوریه 1809 به تهران رسید و چهار هفته بعد موافقت فتحعلیشاه را برای امضای عهدنامه موسوم به «مجمل» به دستآورد. فتحعلیشاه تصور میکرد فقط دوستی با پادشاه انگلیس برای او در مقابل روسیه کافی است وگرنه شاه ایران، جونز را نمیشناخت. جونز نزدیک به دو سال و نیم مامور دولت انگلیس در ایران بود.
مدتی بعد دولت انگلستان سرگور اوزلی را با مقامی بالاتر یعنی سفیر پادشاه انگلستان با هدایای زیادی به ایران اعزام کرد. اوزلی چند ماه بعد از ورود به تهران در 29 صفر 1227/ 14 مارس 1812 موفق شد عهدنامه «مفصل» را با دولت ایران منعقد کند. این عهدنامه برای تقویت ایران در مقابله با روسیه بود و براساس آن دولت انگلستان میبایست سالانه 200 هزار تومان به ایران کمک مالی پرداخت میکرد.
البته این عهدنامه به تصویب دولت انگلستان نرسید چون انگلیسیها پس از مدتی در روابط خود با دربار ایران تغییر روش دادند. دلیل اصلی این چرخش در سیاست خارجی انگلستان چه بود؟
این چرخش ناشی از شکلگیری اتحادهای جدید میان دول بزرگ اروپایی بر ضد ناپلئون بود. الکساندر تزار روسیه با چند کشور اروپایی از جمله انگلستان مصالحه کرد و این مصالحه موجب شد فرانسه نتواند هند را مورد تهدید جدی خود قرار دهد. از سوی دیگر مفاد عهدنامه مفصل، بر ضد روسیه قلمداد میشد و پس از همدستی و برقراری عهدنامهای در 1812 بین انگلیس و روسیه، توجه و علاقه انگلستان برای دوستی و اتحاد با ایران کاهش یافت. از این رو سرگور اوزلی سفیر انگلستان در ایران با اطلاع از دوستی میان انگلستان و روسیه بلافاصله درصدد برآمد با استفاده از نفوذ برتر انگلستان در ایران، فتحعلیشاه را به صلح با روسیه متقاعد کند و برای تامین این منظور اولا افسران انگلیسی را که در خدمت ارتش ایران بودند، فراخواند. ثانیا از پرداخت کمکهای مالی به ایران جلوگیری به عمل آورد و تنها با وعده و وعید بر فشار خود نسبت به فتحعلیشاه افزود. خلاصه اوزلی پس از یک سال در اکتبر 1813 / شوال 1228 فتحعلیشاه را مجبور به امضای عهدنامه موقتی گلستان کرد و به گفته سرهاردفوردجونز ایران را دستبسته به روسها تحویل داد. اوزلی 7 6 ماه پس از امضای عهدنامه گلستان، جیمز موریه دستیار خود را به سمت کاردار انگلیس به دربار ایران معرفی کرد و خودش از ایران رفت.
پس از تشکیل کنگره وین اوضاع اروپا به کلی تغییر کرد و چون هنوز بین ایران و روسیه صلح دائم به وجود نیامده بود این موضوع میتوانست باعث بروز مشکلاتی در روابط انگلیس و روسیه شود. به همین دلیل در 1814 هنری آلیس به ایران آمد تا به همراهی جیمز موریه عهدنامه مفصل را مطابق مقتضیات جدید تغییر بدهد. در عهدنامه جدید کمک مالی به ایران محدود میشد و فقط جنبه دفاعی داشت.
عهدنامه جدید در ذیحجه 1229/ نوامبر 1814 منعقد و به عهدنامه «تهران» معروف شد. برای این که نگرانی روسها برطرف شود، هنری آلیس مامور شد تا افسران انگلیسی مستقر در ایران را از آذربایجان فراخواند. تعداد نمایندگان انگلیس هم در ایران کاهش پیدا کرد و به جای سفیر فوقالعاده تامالاختیار، هنری ویلاک را که فرماندهی اسکورت هیات همراه اوزلی را بر عهده داشت به سمت کاردار بیاختیار منصوب و معرفی کردند. انعقاد این عهدنامه هدفی جز تضعیف ایران و رضایت خاطر روسها نداشت. ویلاک در این زمان جوانی 26 یا 27 ساله بود و به مدت 11 سال در این سمت بود و بجز گزارش اوضاع ایران به وزارت خارجه انگلستان کار دیگری انجام نداد. پس از این که ویلاک ایران را ترک کرد وزارت خارجه انگلستان تصمیم گرفت امور نمایندگی انگلیس در ایران را از لندن به کلکته در هندوستان منتقل کند تا به این ترتیب دولت انگلیس را از گرفتاریهای یک متحد مشکلساز (ایران) برهاند. این تصمیم با مخالفت شدید فتحعلیشاه و عباسمیرزا روبهرو شد. سرانجام با پیشنهاد جان ملکم قرار شد از سوی حکمران هند فردی به نام جان مکدونالد به عنوان فرستاده حکومت هند به ایران اعزام شود، اما 2 سال طول کشید تا فتحعلیشاه با این ماموریت موافقت کند. در این مدت رابطه ایران و روسیه در اثر اختلاف در تشخیص مرز و تحدید قلمرو دو کشور طبق عهدنامه گلستان روز به روز تیرهتر میشد.
گفتنی است که عهدنامه گلستان، خطوط مرزی دو کشور را به طور دقیق و روشن، مشخص نکرده بود و برای مشکلات پیشآمده پیشبینیهای لازم صورت نگرفته بود. دو طرف همچنان در حال مذاکره بودند که الکساندر اول امپراتور روسیه در نوامبر 1825 درگذشت و نیکلای به سلطنت رسید. مدتی مذاکرات مربوط به امور مرزی در کشور به حال تعلیق درآمد. وقتی که موقعیت نیکلای تحکیم شد، فتحعلیشاه تصمیم گرفت با اعزام هیاتی به سنپترزبورگ ضمنا موضوع اختلافات مرزی را با او حل و فصل کند، اما قبل از این کار، اعلام شد پرنس منشیکوف به نمایندگی از طرف امپراتور عازم دربار ایران است. منشیکوف با پیشنهادهایی به ظاهر مسالمتجویانه به ایران آمد و مذاکرات مفصلی با فتحعلیشاه و عباسمیرزا و دیگر مقامات ایران به عمل آورد.
پس از مرگ مک دونالد؛ جان کمبل دستیار مکدونالد امور نمایندگی انگلیس را اداره کرد تا این که در اوت 1831 یک افسر انگلیسی به نام میجر استوارت به عنوان فرستاده حکومت هند در ایران انتخاب شد، اما مدتی بعد چون دستمزدش کم بود از سمت خود استعفا کرد و جان کمبل با زد و بند و اعمال نفوذ پدرش این سمت را احراز کرد. او شخصی متشبث بود و بنا به گفته جان مکنیل: «حالت روحی و اخلاق این مرد طوری بود که کسی نمیتوانست برای او عزت و احترامی قائل باشد». رفتارهای ناشایست و بینزاکتیهای او اطرافیان را بیزار کرد، به حدی که فتحعلیشاه دو سه ماه قبل از فوت به وزیر امور خارجه میرزا ابوالحسنخان دستور داد در نامهای به مقامات انگلیسی کارهای ناشایست کمبل را بنویسد و احضار او را به لندن درخواست کند. در مدتی که این نامه به لندن ارسال میشد تا زمانی که در کمیته سری امور هند بررسی شود نزدیک به 8 7 ماه طول کشید. کمبل در این مدت در تبریز با محمدمیرزا ولیعهد و قائممقام فراهانی روابط دوستانهای برقرار کرد و مورد مشورت آن دو قرار گرفت. حوادث بعدی موضوع فراخواندن او را از ایران به کلی منتفی ساخت.
فتحعلیشاه در جمادیالاخر 1250/ اکتبر 1824 در اصفهان فوت کرد.
اول ژوئیه 1835 کمیته سری امور هند طی نامهای به کمبل ابلاغ کرد که مدت ماموریتش در ایران به پایان رسیده و هنری آلیس به منظور عرض تسلیت مرگ فتحعلیشاه و تبریک جلوس محمدشاه به تخت سلطنت به عنوان سفیر در دربار ایران به تهران وارد خواهد شد. کمبل 9 8 سال در ایران اقامت داشت.
پس از احضار کمبل از دربار ایران و آمدن آلیس به عنوان سفیر انگلیس چه تغییرات جدیدی در روابط دو کشور ایران و انگلیس از یک سو و همچنین در روابط ایران و روسیه از سوی دیگر حاصل شد؟
با قتل میرزا ابوالقاسم قائممقام که کمبل محرک آن بود و برکنار شدن میرزا ابوالحسنخان وزیر امور خارجه و مستمریبگیر دولت انگلیس از صحنه سیاسی و پایان یافتن ماموریت کمبل، طولی نکشید که نفوذ روسها فزونی گرفت، به این دلیل بعضی از رجال و از جمله میرزا یعقوبخان (پدر میرزا ملکمخان) که شاهد عینی حوادث سیاسی آن ایام بود در گزارش محرمانه خود برای انگلیسیها مینویسد: فراخواندن جان کمبل از طرف دولت در آن موقع، اشتباه و بیموقع بوده است زیرا با رفتن کمبل از ایران، به موازات توسعه نفوذ روسها، نفوذ انگلیسیها در دربار ایران با سرعت کاهش پیدا کرد، تا جایی که دولت انگلیس ناچار شد سیاست خود را در ایران تغییر دهد و زمینه درگیری بین دو کشور بر سر هرات فراهم آید.
زمانی که محمدشاه مطابق وصیت پدرش عباسمیرزا به هرات لشکرکشی کرد و به محاصره هرات پرداخت، انگلیسیها به مخالفت پرداختند. انگلیسیها او را برخلاف پدرش عباسمیرزا دستنشانده روسها قلمداد میکردند. جان مکنیل وزیرمختار انگلیس وقتی که نتوانست محمدشاه را از فکر محاصره و تصرف هرات بازدارد رابطه سیاسی بین انگلیس و ایران را قطع کرد و به دولت ایران اولتیماتوم داد.
قطع رابطه سه سال به طول انجامید تا اینکه سرانجام محمدشاه تسلیم نظر انگلیسیها شد و خواستههای انگلستان بخصوص انعقاد عهدنامه بازرگانی را پذیرفت. به موجب این عهدنامه تمام مزایایی که طبق مفاد عهدنامه ترکمانچای به روسها داده شده بود را انگلستان و به تبع آن تمام اروپاییان به دست آوردند. محمدشاه به علت ابتلا به بیماری نقرس در شوال 1264 / سپتامبر1848 فوت کرد و فرزند ارشد او ناصرالدینمیرزا که تازه به سن بلوغ رسیده بود به تخت سلطنت نشست.
در یکی از مقالات جنابعالی دیدم که دوران حکومت ناصرالدینشاه را در سه مقطع بررسی کردهاید. روابط ایران و انگلیس در این دوران چگونه بود؟
در دوره اول سلطنت ناصرالدینشاه که به مدت 10 سال طول کشید و سالهای اغتشاش و ناامنی بود، اقدامات برای اصلاحات شروع شد. در سالهای نخست این دوره میرزا تقیخان امیرکبیر شورش در خراسان و غائله فرقه بابیه را از بین برد ولی با برکناری و قتل امیر این اصلاحات دنبال نشد. این دوران با جنگهای کریمه همزمان شد.
روسها مایل بودند پای ایران در این جنگ به نفع روسیه کشیده شود که البته کوشش آنها به جایی نرسید.
و باز در این دوره ناصرالدینشاه مانند پدرش به هرات لشکرکشی کرد تا آن شهر را تصرف کند ولی با مخالفت انگلیسیها روبهرو شد و سرانجام مطابق معاهده 1857 (پاریس) مجبور شد از حقوق ایران در هرات و افغانستان صرفنظر کند.
دوره دوم از 1274 ق. تا نزدیک 30 سال به طول انجامید که صلح و آرامش برقرار بود اما در دوره سوم که بیشتر مورد نظر ماست (از 1306 ق. تا مرگ ناصرالدینشاه) امتیازات زیادی به انگلیس و روس داده شد از جمله این امتیازات: امتیاز رویتر، امتیاز تنباکو، امتیاز بانک شاهنشاهی، امتیاز ایجاد راه و راهآهن و غیر آن بود.
این امتیازات که در مقابل گرفتن مختصری پول نقد به عنوان رشوه داده میشد با مخالفت مردم و رهبری روحانیون روبهرو شد که شرح و بسط آن فرصت دیگری میخواهد. بعد از قتل ناصرالدینشاه در ذیقعده 1314 ق فرزندش مظفرالدینمیرزا در تبریز سلطنت خود را اعلام کرد. پس از فوت مظفرالدین شاه، فرزندش محمدعلیمیرزا به سلطنت رسید. او به دلیل مخالفت با مشروطهخواهان بعداز یک سال و نیم از سلطنت عزل شد و فرزند 12 ساله او در جمادیالاخر 1327 به سلطنت رسید. از اهم رویدادهای پس از دوره مظفری انعقاد قرارداد 1907 بین روسیه و انگلیس برای تعیین مناطق نفوذ در ایران بود...
یکی از رویدادهای اواخر دوران قاجاریه انعقاد قرارداد بین ایران و انگلیس موسوم به قرارداد وثوقالدوله است که در 9 اوت 1919 / ذیقعده 1337 به امضا رسید. این قرارداد با مخالفت ایرانیان میهندوست روبرو گردید و به اصطلاح در نطفه خفه شد اما پیامدها و تبعات آن در تحولات بعدی بیتاثیر نبود. لطفا در این مورد صحبت بفرمایید.
درباره علت انعقاد این قرارداد زیاد گفته و نوشته شده است. به طور خلاصه عرض میکنم که با انقلاب اکتبر 1917 مقارن پایان جنگ جهانی اول، حکومت انقلابی، سپاهیان روسی را از ایران بیرون برد و از امتیازاتی که دولت تزاری در ایران بدست آورده بود مانند کاپیتولاسیون، امتیاز راه و راهآهن و شیلات و غیر آن. صرف نظر کرد و همچنین بدهیهای ایران را بابت وامهایی که داده شده بود، بخشید. جای خالی این نیروها را انگلیسیها پر کردند. آنها سعی کردند این موقعیت انحصاری را که به طور ناگهانی بدست آورده بودند حفظ کنند زیرا این بیم وجود داشت که ترکان عثمانی که هنوز کر و فری داشتند، به بهانه اتحاد اسلامی و اشتراک مذهب و زبان به خصوص در نواحی و مناطق شمالی داخل و خارج ایران نفوذ کنند و منابع زیرزمینی و نفتی را بدست آورند و در اختیار ارتش آلمان قرار دهند. انگلیسیها در تامین این منظور یعنی حفظ موقعیت انحصاری خود، ابتدا به این فکر افتادند از مجامع بینالمللی بخواهند ایران را تحت قیمومت انگلستان بگذارد ولی زود متوجه غیرعملی بودن آن شدند زیرا گذشته از مخالفت دولتهای آمریکا و فرانسه، حکومت هند انگلیس نیز این طرح را غیرعملی میدانست. دولت آمریکا در آن زمان هنوزاز حالت انزوا بیرون نیامده بود و دولت فرانسه هم ایران را جزو حوزه فرهنگی خود تلقی میکرد. جالب است بعدها وقتی به وثوقالدوله بابت انعقاد قرارداد 1919 ایراد گرفته شد، او در دفاع از خود به همین نکته اشاره کرده و میگفت اگر با قرارداد مخالفت میکرد مقامات انگلیسی به خصوص لرد کرزن طراح این قرارداد در نظر داشتند عملا ایران را به صورت مستعمره انگلیس درآورند و یک ژنرال انگلیسی را به عنوان حکمران کل یا نایبالسطنه در راس آن بگمارند. به هر حال انگلیسها، وثوقالدوله را شایسته صدارت دانستند. وقتی کابینه عینالدوله در زمستان 1917 سقوط کرد با اعمال نفوذ خود کوشیدند وثوقالدوله به ریاست وزرایی برگزیده شود. وثوقالدوله ابتدا چندان تمایلی ابراز نکرد زیرا وضع اقتصادی ایران را بیش از اندازه خراب میدید به علاوه میدانست که احمدشاه نسبت به او نظر خوبی ندارد. معهذا چارلز مارلینگ وزیرمختار انگلیس با اصرار و قبول بعضی پیشنهادها، وثوقالدوله را وادار به قبول پست ریاست وزرایی کرد.
پیشنهادهای وثوقالدوله برای قبول این سمت چه بود؟
از جمله پیشنهادهای او مخالفت نکردن احمدشاه با او، انحلال پلیس جنوب ایران، اعزام نماینده ایران به کنفرانس صلح، و تعهد پرداخت غرامت بابت خسارت به ایران در دوران جنگ اول و لغو قرارداد 1907 مربوط به ایجاد مناطق نفوذ و غیر آن بود. البته بیشتر پیشنهادهای وثوقالدوله یا قبول نشد یا در عمل به اجرا درنیامد.
به هر حال با قبول ریاست وزرایی وثوقالدوله دو نفر از طرفداران پروپاقرص انگلیس یعنی صارمالدوله پسر مسعود میرزا ظلالسلطان و نصرتالدوله پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما به ترتیب وزیر مالیه و وزیر امور خارجه شدند.
مقارن این انتصاب، وزیر مختار انگلیس در ایران هم تغییر کرد و به جای مارلینگ، شخصی به نام سرپرسی کاکس که چندین سال نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس بود به نمایندگی انگلیس در ایران منصوب شد.
کاکس از ماموران استعماری حکومت هند بود و خود را کارشناس امور ایران میدانست و کرزن هم عقیده داشت مامورانی که در هند خدمت کردهاند برای چانهزدن با مردم مشرق ورزیدهتر میباشند.
گفته میشود لرد کرزن قبل از آن که به وزارت خارجه انگلیس منصوب شود همیشه در نظرداشته است نفوذ انگلیس را در ایران چنان بسط دهد که سدی خللناپذیر در مقابل روسیه و آلمان و دیگران برای هندوستان باشد.
به هر حال لرد کرزن در ژانویه 1919 به وزارت خارجه انگلیس منصوب شد و هفت هشت ماه بعد با دستیاری سرپرسی کاکس، وزیر مختار انگلیس و همکاری وثوقالدوله، صارمالدوله و نصرتالدوله قرارداد مورد نظر را در تاریخ 9 اوت 1919 منعقد ساخت. البته انگلیسها برای وادار کردن آنها مبلغ 400 هزار تومان به عنوان دستلاف به آنها پرداخت کردند. وثوقالدوله بعدها میگفت به 000/200 تومان سهم خودش دست نزده و تمام آنرا به تجارتخانه تومانیانس پرداخت کرده تا از ورشکست شدن آن جلوگیری کند.
با انتشار قرارداد و برملا شدن آن، از اطراف کشور سر و صدا و اعتراض بلند شد از جمله عبدالله مستوفی رساله ابطال الباطل را نوشت که در آن وثوقالدوله و مقامات انگلیسی را سخت مورد انتقاد قرار داده بود. از طرف دیگر احمدشاه قاجار که چند روز پس از انعقاد قرارداد به اروپا رفته بود، به هنگام بازگشت در عتبات عالیات با سرگرانی مراجع تقلید مواجه شد و از جمله مرحوم آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی از ملاقات با او استنکاف کرد و مرحوم آیتالله شریعت اصفهانی وقتی در حرم امیرالمومنین علی (ع) مدت کوتاهی با احمدشاه ملاقات کرد به او گفت قرارداد با انگلیسیها باید لغو شود.
زمانی که احمدشاه در دوم ژوئن 1920 به حومه تهران وارد شد به هنگام سوار شدن بر کالسکه سلطنتی مردم با صدای بلند فریاد: مرده باد وثوقالدوله، مرده باد قرارداد، نابود باد خائن، واژگون باد وطنفروش و... سر دادند. هرمان نورمن، وزیر مختار تازه انگلیس که به جای کاکس منصوب شده بود روز 10 ژوئن 1920 استوارنامه خود را به احمدشاه تقدیم کرد و دو هفته بعد، وثوقالدوله که با مخالفتها و کارشکنیهای احمدشاه روبرو بود استعفای خود را تقدیم کرد.
بعد از استعفای وثوقالدوله، انگلیسیها که از نفوذ روزافزون بلشویکها بیم داشتند، سعی کردند با اعمال نفوذ افراد دیگری را به نخستوزیری برگزینند ولی با توجه به وضع ناگوار اقتصادی ایران، امثال مشیرالدوله و سپهدار هم کاری از پیش نبردند تا این که سرانجام با کودتای سوم اسفند 1299 و اعلام لغو قرارداد 1919 زمینه به قدرت رسیدن رضاخان سردارسپه با پشتیبانی ژنرال آیرون ساید فرمانده نیروهای انگلیس در ایران هموار شد که شرح رویداد آن مستلزم مجال دیگری است.
از شما تشکر میکنم
من هم از فرصتی که در اختیارم قرار دادید سپاسگزارم.
تیموری در یک نگاه
ابراهیم تیموری در هفتم شهریور 1303 خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دوره متوسط مدتی مدیر دفتر مدرسه عالی سپهسالار بود. سپس به دانشکده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مقطع کارشناسی رشته قضایی را با موفقیت طی کرد.
در اسفند 1327 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مدتی بعد به ماموریت سویس رفت و حین خدمت در سفارت ایران در برن دردانشگاه شهر نوشاتل در رشته علوم سیاسی و اداری، به اخذ درجه دکتری نایل آمد.
وی در مدت بیش از 30 سال که در خدمت وزارت امور خارجه بود، در ادارات مختلف سیاسی و اداری، در مرکز و نمایندگیهای خارج در اروپا و خاورمیانه خدمت کرد. آخرین سمت او سفیر ایران در امارات عربی متحده بوده است.
از دکتر تیموری چند کتاب به چاپ رسید ه که عبارتند از:
1 - تحریم تنباکو یا اولین مقاومت منفی در ایران (1328)
2 - عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران (1332)
3 - امپراتوری مغول و ایران (1378)
4 - 2 سال آخر؛ یادداشتهای روزانه سرجان کمبل نماینده انگلیس در دربار ایران. سالهای 34 1833 در دو جلد (1384)
علاوه بر این، مقالات زیادی در موضوع تاریخ ایران از جمله تاریخ مشروطیت ایران، اختلاف ایران و انگلیس درباره هرات و مسائل مربوط به خلیجفارس و غیر آن در نشریات مختلف به چاپ رسانده است.
چند کتاب دیگر نیز به زودی از او به چاپ خواهد رسید که عبارتند از:
1 - قتل وزیر مختار روس در تهران (رابطه ایران با روسیه و انگلیس به روایت شاهدان عینی) در سه جلد
2 - نامداران عصر قاجار (در چند جلد)
3 - تاریخ ارتش ایران در دوره قاجار
4 - ماموریت سرجان ملکم اولین فرستاده حکومت هند انگلیس در دربار فتحعلی شاه قاجار و غیر آن.
http://ayam.jamejamonline.ir
نظرات