تاریخ شفاهی و اهمیت آن در تاریخنگاری
تاریخ شفاهی مقدمهای بر تاریخ مکتوب است و شناختهشدهترین برنامه ثبت اطلاعات است چرا که مورخ با صحنهسازان یک جریان تاریخی طرف است، با افرادی که در بطن یک حادثه بودهاند. در تاریخ شفاهی ایران پژوهشها تاریخ شفاهی را با مسائل جدیدی مواجه کرده است، مصاحبههایی با نگرشی خاص و در چارچوب مسائلی از پیش تعیین شده است. خاطرهنویسیهای متعدد، نشر اسناد و شیوههای جدید در انتشار خاطرات در قالب تاریخ شفاهی موجب شد برخی از خاطرات فقط عنوان شفاهی داشته باشند.
تاریخچه تاریخ شفاهی
تاریخ شفاهی به شیوه امروز برای اولین بار سال 1948 در دانشگاه کلمبیا پایهگذاری شد و پس از تشکیل انجمن تاریخ شفاهی در سال 1966 و سپس تأسیس بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در سال 1967 وسعت بیشتری یافت و به عنوان مبحثی جدی در محافل پژوهشی و تاریخی جهان شناخته و مورد قبول واقع شد.
تاریخ شفاهی در ایران
شروع کار تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد سال 1360شروع شد. بودجه طرح که به عنوان طرحی که «ابزار مطالعات» را تقویت میکند به حساب میآمد توسط بنیاد فورد، کمکهای ایرانیها و دانشگاه هاروارد تامین شد. هدف پروژه نیز استفاده از فرصت منحصر به فرد وجود مقامات ارشد رژیم پهلوی در خارج برای جمعآوری خاطرات بود.
پرسشها عمدتا حول نقش و جایگاه روایتکننده در طبقه حاکمه و رابطهاش با شاه بود. همچنین پرسشها بیشتر در جهت روشن شدن خاستگاههای اجتماعی و سیاسی مصاحبه شونده و روشن کردن نوع اقتدار نظام سیاسی و نهادهای اصلی آن بود. تاریخ شفاهی در مفهوم جدید در ایران سابقه چندانی ندارد و با وقوع انقلاب اسلامی و ایجاد ضرورت بررسی ریشههای انقلاب و پیامدهای آن شامل وقایع سیاسی چند دهه اخیر، اهمیت ابزار تاریخ شفاهی دو چندان گشت و منجر به تأسیس مراکزی چون بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و موسسه مطالعات تاریخ معاصر، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و... گردید.
اداره آرشیو تاریخ شفاهی
آرشیو تاریخ شفاهی، در ایران طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ در مرکز اسناد انقلاب اسلامی و موسسه مطالعات معاصر ایران در سال ۱۳۶۸، سازمان اسناد ملی ایران در سال ۱۳۷۱ و مدیریت امور اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی در سال ۱۳۷۶، به ایجاد آرشیو تاریخ شفاهی و جمعآوری اطلاعات و انجام مصاحبه اقدام کردند.
در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علاوه بر مورخان صاحبنام که در موضوعات تخصصی خود به تاریخنگاری پرداختند دیگران نیز وارد این عرصه شدند و آثار فراوانی درباره دوران قاجار و پهلوی منتشر کردند که از جمله آنها، مجموعههای خاطرات متعدد است. افزون بر پژوهشگران مستقل، استادان دانشگاه و ایرانیانی که به خارج از کشور مهاجرت کردهاند و آمریکاییها و اروپاییانی که طی این دوران، به واسطه مأموریتهای سیاسی و اداری خود در وقایع معاصر ایران نقشی ایفا کردهاند، اقدام به انتشار آثاری درباره این مقطع از تاریخ ایران کردند که با توجه به دسترسی به آرشیوهای موجود در اروپا و آمریکا، آثار مفیدی پدید آوردند. نکته درخور ذکر، توجه مجلاتی همچون یغما، ارمغان، راهنمای کتاب، سالنامه دنیا، خواندنیها و مانند اینها در دوره پهلوی به ثبت خاطرات رجال و مسئولان آن روزگار بود که با اندکی اغماض، میتوان آنان را پیشگامان آرشیو شفاهی و ثبت تاریخ شفاهی در ایران نامید.
آسیبشناسی مطالعات تاریخ شفاهی
با گسترش تاریخ شفاهی و عمومی شدن این موضوع و استفاده محققان تاریخ از منابع ثبت شده، در آیندهای نهچندان دور شاهد آسیبهای جدی در موضوع و منابع تاریخ شفاهی خواهیم بود. اهمیت موضوع موجب میشود در مراحل کاری با دقت و علاقه به ثبت این شیوه پژوهشی بپردازند و به دور از هر گونه تفکر و بینش خاصی نسبت به ثبت اطلاعات راویان اقدام کنند. اگر شناخت آسیبها کمک کند تا مراکز تاریخ شفاهی به طور جدی در جهت رفع مخاطرات برآیند، مهمترین کمک را به این روش علمی کردهاند. اما در مواردی آسیبهای موجود فراتر از حوزه کاری و آئیننامههای موجود است. حتی اقدامات مجریان تاریخ شفاهی به طور قطعی نمیتواند کارساز واقع شود. زیرا آنچه به مرور در ذهن راویان شکل گرفته فرآیند محدوده زمانی خاص همراه با تجربیات تلخ و شیرین است و گذر زمان موجب شده در بیان گفتارشان آنچه صلاح است، بر زبان آورند.
ترس از بیان واقعیتها یکی از مسائلی است که محققان تاریخ شفاهی در ثبت روایتها با آن مواجه هستند و همین عامل بسته به شرایط سیاسی اجتماعی جامعه سبب خواهد شد که افراد برای بیان خاطراتشان جوانب سیاسی را درنظر بگیرند. اما عدهای دربیان خاطراتشان چنان احتیاط میکنند که پرسشهای مداوم مصاحبهکننده هم نمیتواند زمینه و بستری برای یادآوری رخدادها باشد. اگر بخواهیم به طور عمومی مصاحبه شوندگان تاریخ شفاهی را در یک تحلیل بررسی کنیم با چند تیپ متفاوت برخورد میکنیم.
نخستین گروه که تقریبا گفتهها و خاطرات آنها به عنوان مهمترین بخش تاریخ شفاهی محسوب میشود، این گروه بسته به شرایط موجود تمایل به اظهار نظر دارند، زیرا برای این گروه خط قرمزها مشخص است و بخوبی میدانند در چه زمانی به بیان واقعیتها بپردازند و عاملی که میتواند آنها را پایبند به حفظ خاطراتشان کند ترس از قدرتی است که در افکارشان وجود دارد. هر چند گذر زمان موجب میشود برخی از ناگفتهها ثبت شوند، ولی همواره ترس از بیان برخی از واقعیتها موجب میشود تا این گروه بر مبنای تحولات جوامع خاطراتشان را بازگو کنند. ارتباط با این گروه سخت است و مصاحبهکننده بناچار مدت زمان بیشتری برای واکاوی هر آنچه گفته شده وقت صرف میکند.
دومین گروه شاهدان وقایع هستند. تحلیلهای این گروه مشترک و برخاسته از طرز فکرشان است. در بین این گروه، عدهای بدون ترس به بیان خاطرات و تحلیل جریانات تاریخی میپردازند. دستهای هم با توجه به شرایط حاکمیت با بزرگنمایی کارهای کوچک از خود قهرمانی پوشالی میسازند. این گروه از روایتگران به دنبال قهرمانپروری هستند و وقایع را طوری بیان میکنند که گویی درجریان اصلی حوادث بودهاند. عدهای هم بیتفاوت در بیان یک اتفاق یا رخداد نگاه کلی به موضوعات مطرح شده دارند، در این میان اگر محقق تاریخ شفاهی در برخورد با هریک ازتیپهای روایتکننده تخصص کافی در موضوع پژوهش نداشته باشد به بیراهه میرود.
به طور کلی تاریخ شفاهی با جریاناتی برخورد میکند که همه مسائل منتهی به شرایط حاکم بر جامعه میشود. روایتگر وقایع تاریخ شفاهی باید هر آنچه رخ داده است بدون کم و کاست بیان کند. طرز بینش و تفکر مصاحبهکننده و مصاحبهشونده که بر گرفته از بسترهای جوامع است میتواند در شکل گیری مصاحبه کمک کند. در بسیاری از موارد آنچه در محیط پیرامون به عنوان وقایع یاد میشود اثرات مطلوب یا مخربی بر جریان مصاحبه میگذارند که برخاسته از شرایط و فضای حاکم بر جوامع است. از سویی آنان که در کوران حوادث متفاوت حافظه شان شکل گرفته و شرایط متفاوتی را تجربه کردهاند میتوانند هر آنچه اتفاق افتاده است بیان کنند. در سویی دیگر مصاحبهکنندهای که میخواهد در کش و قوس رخدادهای گذشته به دنبال علتها باشد که زمینهساز جریانهای تاریخی شدهاند. این قطعا دو طرز فکر متفاوت میخواهد که درباره گذشته نهچندان دور در فضا و بستر موجود تعامل داشته باشند.
اما در اینجا این سوال اساسی مطرح میشود که آیا شرایط موجود میتواند به راوی کمک کند تا محتوای حافظهاش را در اختیار پژوهشگر تاریخ شفاهی قرار دهد؟
شرایط حاکم بر جوامع یکی ازمهمترین آسیبها در مطالعات تاریخ شفاهی است، زیرا اگر فضای مناسب برای بیان هر آنچه اتفاق افتاده وجود نداشته باشد تعاملات تاریخ شفاهی تبدیل به گفت و گوی یکطرفهای خواهد شد که مصاحبه را از مسیر واقعی خارج میکند.
نسلی که میخواهد در پروژههای تاریخ شفاهی مشارکت کند حوادث متفاوتی تجربه کرده، بنابراین افکار او در گذر زمان خاطراتی که مخاطرهآمیز بوده و مصاحبه کننده در شرایط موجود میخواهد هر آنچه اتفاق افتاده بدون کم و کاست ثبت کند. هرچند احساس امنیت داده شود، اما یک مساله مبهم میماند، آیا آنچه ثبت شد عین واقعیت بود یا روایتکننده به دنبال مصالح خویش بوده است؟ مصاحبهکننده بوضوح میفهمد آنچه گفته شد میتوانست جزئیتر باشد تا جای سوالی باقی نماند. اما روایتکننده میخواهد در لابهلای جملاتی کلی به موضوع خاتمه داده و با عنوان کردن مدخل دیگر ذهن مصاحبهکننده را از موضوع دور کند. یا بعد از خاتمه مصاحبه در کمال آرامش جمله «نمیشود همه چیز را گفت» بیان کند.
تاریخ شفاهی؛ مزیتها و محدودیتها
تاریخ شفاهی روی دو رکن مصاحبه شونده و مصاحبهگر قرار دارد. در این میان، قواعدی نیز برای مصاحبه وجود دارد، با این دو عنصر اصلی به همراه آن قواعد و موضوع محور، باید روش علمی کار تنظیم شود. توانایی مصاحبهگر در اطراف آن موضوع نباید کمتر از مصاحبهشونده باشد. او باید کاملا بر موضوع احاطه داشته باشد و تلاش کند مصاحبهشونده را به حرف آورده و مانع از بیراهه رفتن او شود. پس از خاتمه کار هم باید ضمائم و پیوستهای خاص خود را داشته باشد. افراد ناشناخته را بشناسد، توضیحات بیشتری را درباره برخی موضوعات بدهد و کار را در یک چارچوب روشن عرضه کند. این روشی است که اکنون در بیشتر تواریخ شفاهی ما رعایت نمیشود.
مزیت تاریخ شفاهی بر اساس مصاحبه، برای شناخت موضوعی که میتواند از دیدگاههای دیگری مورد بررسی قرار گیرد فراوان است. در واقع وقتی شما چگونگی شکلگیری یک نهاد را به مصاحبه میگذارید، چیزی ورای اسناد مربوط را دنبال میکنید. یک سند که عبارت است از داستان تأسیس آن نهاد، اساسنامه آن یا گزارش رسمی که در آن روزگار تدوین شده و فقط میتواند مباحث نهایی مربوط به تشکیل آن نهاد را به شما نشان دهد، اما وقتی مصاحبهگر خود درگیر تشکیل آن نهاد باشد، بسیاری از مباحث پیش از تشکیل آن نهاد، نزاعهایی که به شکلگیری اساسنامه منتهی شده، اهداف پشت پردهای در تشکیل آن نهاد بوده و بسیاری از مسائل دیگر را بازگو میکند. در اسناد رسمی، هیچگاه از انگیزهها بوضوح سخن به میان نمیآید در حالی که در مصاحبه حضوری، بسیاری از انگیزههای پشت پرده بیان میشود. ترسیم فضای حاکم از دیگر مسائلی است که در تاریخ شفاهی مورد توجه قرار میگیرد. همینطور بسیاری از مسائلی که در تاریخنویسی رسمی از آنها سخنی به میان نمیآید و تصور میشود که حرفهای بیخاصیتی است، در تاریخ شفاهی مورد توجه قرار گرفته و حلال برخی از مشکلات کلیدی در زمینه تاریخ خواهد بود. نقش افراد در تواریخ رسمی چندان آشکار نیست، در حالی که در تاریخ شفاهی روی نقش افراد تأکید ویژه صورت میگیرد.
در زمینه تاریخ سیاسی، تاریخ شفاهی در شمار کمارزشترین منابع یاد شده است. علت هم این است که در تاریخ شفاهی، به صرف آن که به انگیزهها توجه شده یا روی نقش افراد تکیه میشود، در حوزه سیاست، همیشه جای چند و چون و ایراد است. آنجا که ایراد است همه تلاش میکنند خود را بیتقصیر جلوه دهند و آنگاه که پیروزی خاصی به دست آمده، همه خود را پیشگام مبتکر آن و دیگران را تحتالشعاع خود قرار میدهند. در حوزه تاریخ اجتماعی و فرهنگ این گرفتاری کمتر وجود دارد، اما از دیگر محدودیتها گذر زمان است که یکی از بدترین آسیبهای تاریخ شفاهی است. حافظه از دست میرود و انسان به اشتباه مطالبی را نقل میکند. این همه تناقضگویی که در خاطرات تواریخ شفاهی مربوط به انقلاب در سالهای اخیر پیش آمده، بخشی نتیجه همین مشکل حافظه است. آدمی برخی از مسائل را به کلی فراموش کرده و منکر میشود در حالی که دوست او دقیقا آن عبارات را به خاطر سپرده و بیان میکند.
مهمتر از مشکل حافظه، تصاویر گذشته مرتب در ذهن اصلاح شده و تغییر میکند. در این صورت اعتماد درستی بر آنها نمیتوان کرد. هرچه این گذر زمان بیشتر باشد، عیبهای کار بیشتر است. یکی از عیبها اصلاح ذهنیت بر اساس مسائلی است که به طور روزانه اتفاق میافتد. فضای فکری جامعه روی ذهنیت آدمها تأثیر دارد و در شرح و بیان یک رخداد از گذشته دور، بیتأثیر نیست. طبیعی است که تاریخ شفاهی یک موضوع هرچه به زمان آن نزدیکتر باشد، قابل اعتمادتر است. علاوه بر این دشمنیهای میان افراد درگیر در یک ماجرا، روی بیان آن تأثیر میگذارد، حق افراد را ضایع میکند، چهرهها را از تاریخ حذف میکند و هزاران مصیبت دیگر.
رهایی از محدودیتها
منابع شفاهی هم مانند بسیاری از منابع دیگر، باید حک و اصلاح شود. ما در نقد اخبار تاریخی، مقایسه میان اخبار یک موضوع را راهحل مناسبی برای ارزیابی میدانیم. در تاریخ شفاهی نیز باید چنین کرد. باید برای ارزیابی یک واقعه، با چند نفر که درگیر هستند مصاحبه کرد و از مقایسه میان آنها تا اندازهای به واقعیت دست یافت نه اینکه با مصاحبه با چند نفر درباره یک موضوع چند نتیجه مختلف به دست آورد. به علاوه، مصاحبهگر و تخصص وی در موضوع و آشنایی او با روش نقد میتواند کمک شایستهای به نقد و ارزیابی آنچه در تاریخ شفاهی نقل شده است، بکند. ایجاد تلفیق میان آنچه در مصاحبهها به عنوان تاریخ شفاهی گفته شده با اسنادی که از آن ماجرا برجای مانده، بسیار اهمیت دارد. همیشه باید اسناد را در کنار تاریخ شفاهی گذاشت. همیشه باید آنچه را در تواریخ آمده کنار تاریخ شفاهی گذاشت تا از مقایسه آنها بهتر به نتیجه رسید.
نکته دیگر این که همیشه باید اصل بیان وقایع را از تفسیرها جدا کرد. در تاریخ شفاهی این آمیختگی فراوان است و باید راهی برای آن اندیشید. کسی که در صدد بیان وقایع است، مرتب کار تحلیلی میکند و تلاش دارد تا چارچوبهای تحلیلی خود را در درون نقل وقایع بیاورد. تفکیک کمک خواهد کرد تا با واقعیت بهتر آشنا شویم.
ارزیابی عملکرد موسسههای تاریخنگاری فعال در ایران
تاریخ شفاهی در ایران عمدتا به تاریخ سیاسی و تاریخ جنگ پرداخته اما در حوزه فرهنگ، تاریخ شفاهی بسیار فقیر است. ما هنوز با معلمان آموزش و پرورش قدیمی درباره تاریخ تعلیم و تربیت مصاحبه نکردهایم. هنوز با صنعتگران کهن درباره تاریخ صنعتیشدن کشورمان سخن نگفتهایم و به همین ترتیب با بسیاری از اقشار دیگر. تاریخ شفاهی ما مربوط به جنگ، به انقلاب و در حوزههای دیگر است. در بخش فیلم، تئاتر و بسیاری حوزههای فرهنگی، تاریخ شفاهی فقیر است. البته خاطرهنویسی تا حدی تاریخ شفاهی را جبران کرده، ولی به هر حال باید آنها را از یکدیگر جدا کرد. آنچه بر فضای تاریخنویسی فعلی حاکم است، همچنان تاریخ به سبک قدیم است نه تاریخ شفاهی.
تاریخ شفاهی بیشتر در بخشهایی است که نمیتوان از آنها به عنوان موسسات تاریخی یاد کرد، بیشتر موسسات تبلیغی و فرهنگی است و روشهای تاریخنگاری در آنها مورد توجه نیست. بعلاوه تاریخ شفاهی در دانشگاههای ما و در رشتههای تاریخ، هنوز هیچ ظرفیت و جایی ندارد. نه درسی نه موضوعی برای تحقیق و نه هیچ پژوهشی مبتنی بر تاریخ شفاهی در پایان نامههای ارشد یا دکتری. در حوزه تاریخ انقلاب مراکزی فعال هستند که رنگ سیاسی دارند و تلاش میکنند خود را آزاد نشان دهند، اما به دلایل مختلف، در این کار توفیق چندانی ندارند. در تاریخ سیاسی انقلاب، به دلیل اختلافات سیاسی که هر از چندی میان جناحها پدید میآید بر تاریخ شفاهی تأثیر میگذارد. طبعا نمیتوان تاریخ را از بقیه تحولات سیاسی کشور جدا کرد و همین کار باعث نگرشهای حاکم بر آن میشود و سبب بیاعتمادی مردم به تاریخ شفاهی خواهد شد.
منابع:
1 ـ سایت تاریخ شفاهی ایران.
2 ـ مجموعه مقالات نخستین همایش تاریخ شفاهی، انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
3 ـ بولتن «اولین سمینار تخصصی تاریخ شفاهی»، دانشگاه اصفهان.
4 ـ رحیم نیکبخت، 1385، اسناد و تاریخ شفاهی معاصر ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
5 ـ شفیقه نیکنفس، 1383، درباره تاریخ شفاهی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، گنجینه اسناد.
6 ـ مرتضی نورانی، 1382، مقدمهای بر فلسفه تاریخ شفاهی، سازمان اسناد ملی ایران، گنجینه اسناد.
http://ayam.jamejamonline.ir
نظرات