سیره عملی امام خمینی (ره) در مواجهه با اقدامات بنی صدر
بحث ریاست جمهوری سید ابوالحسن بنی صدر و عزل وی از ریاست جمهوری، یکی از موضوعات مناقشه انگیز در تاریخ انقلاب است. دوران هفده ماهه ریاست جمهوری بنی صدر (اسفند 58 تا خرداد 1360) یکی از پرحادثه ترین دوران های انقلاب اسلامی است. این نوشتار می کوشد با مروری بر شرایط اجتماعی سیاسی حاکم بر جامعه در این دوران و با اشاره به وقایع 14 اسفند 1359، به بررسی سیره و رفتار امام خمینی(ره) در برخورد با مساله بنی صدر بپردازد.
الف) بنی صدر پیش از انقلاب:
ابوالحسن بنی صدر در سال 1312 در باغچه از توابع همدان درخانوادهای روحانی به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه تهران به پایان برد و برای مطالعه در علوم اجتماعی و اقتصادی در اوائل دهه 1340 به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربون پاریس با مدرک دکترا در رشته جامعه شناسی اقتصاد، فارغ التحصیل شد.
در پاریس بنی صدر با ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده، که شدیدا مشغول فعالیت های انقلابی بودند از نزدیک آشنا شد. در مقایسه با قطب زاده و یزدی، بنی صدر آرمانگرا تر، تحصیل کرده و با سوادتر و مردی با سلیقه و تفکری غربی، مغرور و جاه طلب به شمار می رفت.(1) در همین زمینه به اعتقاد آیت الله هاشمی رفسنجانی در طی سال های اقامت بنی صدر در پاریس او نزدیکی بیشتری با جبهه ملی احساس می کرد و خود را تئوریسن انقلاب می دانست و از این رو هموراه درگیر رقابت با صادق قطب زاده -که نزدیکی بیشتری با نهضت آزادی ایران داشت- بود.(2) پس از ورود امام خمینی (ره) به پاریس، بنی صدر به جمع همراهان ایشان پیوست.(3) وی همراه با امام به ایران مراجعت نمود و با حمایت امام (ره) به عضویت شورای انقلاب و عضویت مجلس خبرگان درآمده و مسئولیت وزارت امورخارجه، وزارت دارایی و در بهمن 1358 با حمایت جامعه روحانیت مبارز به ریاست جمهوری برگزیده شد.
ب) شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه در دوران ریاست جمهوری بنی صدر:
شروع ریاست جمهوری بنی صدر را می توان به نوعی تداوم حاکمیت میانه روها و لیبرال ها دانست که به اعتقاد جیمز بیل، از زمان نخست وزیری بختیار، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده بود(4) در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به کنار رفتن جلال الدین فارسی (کاندیدای حزب جمهوری اسلامی)، میدان مبارزه انتخاباتی بدون وجود رقیب سرسختی به انحصار بنی صدر و طیف او درآمد و از این رو توانست با رای بالایی (نزدیک به 11 میلیون از 14 میلیون رای اخذ شده) به ریاست جمهوری برسد. متعاقب آن، نیروهای انقلابی و خصوصا حزب جمهوری اسلامی، تمام توان خود را برای کسب کرسی های مجلس به کار بردند و توانستند اکثریت را در مجلس به دست آورند.
از این زمان به بعد با توجه به حوادث متعددی که ایجاد می شود، درگیری و اختلافات عمده بین ریاست جمهوری و مجلس شکل می گیرد. مورادی که از این زمان تا پایان کار بنی صدر، باعث اختلاف و درگیری او و جناحش با نیروهای انقلابی شد، به طور خلاصه عبارت بود از:
- انتخاب نخست وزیر و تعیین اعضای کبینه وی که ماه ها کشمکش و درگیری طرفین را به دنبال داشت.
- بحران گرگان گیری و اعتقاد بنی صدر به اینکه حل این کار باید توسط دولت صورت گیرد نه مجلس.
- مساله انقلاب فرهنگی و اختلاف دیدگاه او با امام خمینی(ره)
- مساله حمله امریکا به طبس و طرح این اتهام که بنی صدر عمدا و برای اینکه اسناد متجاوزین امریکایی در اختیار نیروهای سپاه قرار نگیرد، دستور بمباران محل را داده است.
- وقوع کودتای نوژه در تیرماه 1359 و چگونگی برخورد با عوامل دخیل در آن.
- جنگ ایران و عراق و تجاوز ناگهانی و از پیش برنامه ریزی شده دولت صدام در شهریور 1359 و عدم اعتقاد بنی صدر در بکارگیری نیروهای مردمی و بسیج در جنگ و در نتیجه شکست های پی در پی اولیه در جبهه ها.(5)
تضاد میان دو جناح مخالف در حاکمیت همچنان ادامه داشت و رهبری انقلاب بدون آنکه مستقیما موضع گیری خاصی به نفع یکی از طرفین بنمایند، به نصیحت و ارائه رهنمود می پرداختند اما هر یک از طرفین از بیانات ایشان برداشت های خاص خود را کرده و از یک پیام ایشان، تیترهای متفاوت و بعضا متضادی را در روزنامه های تحت کنترل خود چاپ می نمودند.
ج) چگونگی برخورد امام خمینی(ره) با ماجرای بنی صدر:
همانطور که بیان شد پس از برگزاری اولین دوره انتخابات مجلس و مشخص شدن اینکه اکثریت آن را حزب جمهوری اسلامی به دست آورده است، وضعیت برای شروع اختلافات و درگیری های سیاسی مهیا شد. به طور کلی در اختلافاتی که بین رئیس جمهور و مجلس وجود داشت، امام همواره طرفین را به رعایت قانون و برقراری وحدت و توافق سیاسی دعوت می کردند. به عنوان نمونه در مورد اختلافاتی که بر سر تعیین نخست وزیر و کابینه، بین رئیس جمهور و مجلس ایجاد شده بود، بنی صدر از امام می خواهد که در این مورد نظر خود را اعلام نمایند. امام پاسخ می دهند:
«اینجانب دخالتی در امور نمی کنم، موازین همان بود که کرارا گفته ام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مومن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند.»(6)
البته امام بنابه مسئولیت شرعی و قانونی خویش در 29 تیر 1359 طی یک سخنرانی اعلام می کنند که:
«این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در راس وزارتخانه ها نباشند و آقای بنی صدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند.»(7)
همچنین امام در پیام رادیویی خود در 15 مرداد 1359 به مناسبت روز قدس، دوباره به طرفین توصیه می کنند که دست ازاختلافات بردارند و البته مجددا به رئیس جمهور تاکید می کنند که افراد مکتبی را برای نخست وزیری معرفی کند نه افراد ملی گرا.(8)
بنی صدر به هر طریق که ممکن بود سعی کرد پیشنهادات مجلس را نپذیرد، همچنین وی در 11 شهریور 1359 دوباره طی نامه ای به امام به اختلافاتش با رجایی (در تعیین وزاری کابینه) اشاره می کند و از ایشان می خواهد که دراین مورد دخالت کنند؛ اما امام جواب می دهند که بنده دخالتی در امور نمی کنم.(9)
بنی صدر در ادامه سخنرانی های جنجالی خود در 17 شهریور 1359، نیروهای خط امام و مشخصا حزب جمهوری اسلامی را به عنوان اقلیتی نام می برد که به دنبال استقرار حاکمیت و دیکتاتوری خویش اند. این سخنرانی واکنش برخی مراجع از جمله آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله شیرازی را در پی دارد و آنها طی تلگراف هایی به امام از وضع موجود ابراز نگرانی کردند که امام در جواب تاکید کردند که باتوجه به شرایط مملکت که نیاز به آرامش داریم باید این اختلافات را هرچه سریعتر حل و فصل کرد(10)
با گذشت بیشتر زمان، اختلافات بیشتر و مشخص تر شده و به نقطه اوج خود نزدیک می شود. تا اینکه در 14 اسفند 1359 در جریان سخرانی رئیس جمهوری به مناسبت سالگرد در گذشت دکتر مصدق در دانشگاه، حادثه دانشگاه تهران ایجاد می شود. (در این سخنرانی بنی صدر از مردم می خواهد که چماقداران -اشاره به نیروهای مذهبی- را از دانشگاه بیرون کنند) طی این حادثه بین نیروهای انقلابی و پاسداران با نیروهای سازمان مجاهدین خلق و گارد ریاست جمهوری، درگیری رخ می دهد. به دنبال این ماجرا، انتقادات زیادی از بنی صدر بیان می شود به دنبال این واقعه و جلسهای که در روز 25 اسفند 1359 جلسه ای با حضور(دکتر بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، حجت الاسلام خامنه ای، رفسنجانی، مهندس بازرگان، بنی صدر، رجایی و سید احمد خمینی) در حضور امام تشکیل می شود و نتیجه آن صدور بیانیه ده ماده ای امام بود که رهنمودهایی در مورد مسائل مملکتی ارائه کردند و طی آن بود که هیاتی مرکب از سه نفر به نمایندگی از طرف امام (آیت الله مهدی کنی) رئیس جمهور(حجت الاسلام اشراقی) و مجلس(حجت الاسلام یزدی) مامور پیگیری اختلافات به منظور رفع آنها می شود. (11)
هیات حل اختلاف از 24 فروردین 1360 که اولین جلسه خود را تشکیل داد، جلسات متعددی را برای رسیدگی به اختلافات مسئولین برگزار کرد و در نهایت در 12 خرداد 1360 اعلام کرد که مصاحبه ها و سخنان رئیس جمهور، تخلف از بیانیه ده ماده ای امام و قانون اساسی می باشد و از این رو رئیس جمهور را متخلف اعلام کرد و بدین ترتیب موضع جناح مخالف بنی صدر تقویت شد.(12)
در هر حال امام در بیانیه ده ماده ای مذکور خطاب به تمام مسئولین از آنها می خواهد که دست از اختلافات بردارند و حرمت یکدیگر را حفظ کنند و از سخرانی های تحریک کننده تا پایان جنگ پرهیز نمایند، اما رئیس جمهور این فرمان امام را رعایت نمی کند و در یادداشت ها و سخنرانی های خود، همچنان به تکرار مواضع جنجالی خود ادامه می دهد.
به دنبال تداوم قضایا امام در جریان دیدار خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مناسبت سالگرد تاسیس مجلس در 6 خرداد 1360 به صراحت بنی صدر را مورد خطاب قرار داده و اشاره می کنند که:
«این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود... نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می کنی قانون را قبول نداری قانون تو را قبول ندارد.» (13)
امام در این سخنرانی همچنین به لزوم توجه به پاسداران انقلاب تاکید دارند و در پاسخ به برخی افراد و گروها که مفهوم مکتبی را که آن روزها -که بسیار از سوی شهید رجایی و دیگر نیروهای انقلابی به کار می رفت- مورد تمسخر قرار می دادند می فرمایند:
«مکتبی یعنی اسلامی. آن که مکتبی را مسخره می کند، اسلام را مسخره می کند اگر متعمد باشد مرتد فطری است.» (14)
در نهایت با عزل بنی صدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح در 20 خرداد 1360 از جانب امام، بحث عدم کفایت سیاسی ریاست جمهوری در مجلس مطرح می شود. با همه این تفاصیل، امام در 25 خرداد 1360 طی یک سخنرانی که انتقادات سختی را به بنی صدر وارد می کنند خطاب به وی می فرمایند:
«حالا هم دیر نشده ....آن آقا هم بروند عذر خواهی کنند از ملت، بگویند ملتی که به من رای داد من مطابق رای آنها عمل نکردم، از حالا به بعد می کنم... الان هم من نصیحت می کنم...آقای رئیس جمهور را ...که آقا بپرهیزید از تضعیف روحانیت و ملت و تضعیف روحیه ملت و ارتش» (15)
سرانجام در اول تیر 1360 و در پی اعلام نظر مجلس -که در طی روهای 30 و 31 خرداد با 177 رای مثبت در برابر 12 رای ممتنع و تنها یک رای مخالف- برعدم کفایت سیاسی بنی صدر رای داده بودند، امام بنی صدر را از سمت ریاست جمهوری عزل کردند. علیرغم همه این مسائل امام در جریان یک سخنرانی باز هم اشاره می کنند که ایشان (بنی صدر) حساب خودش را از گروه های منافق و جبهه ملی جدا نکرد و توصیه می کنند که توجه کند که مبادا که در دام گروهای خارج از کشور بیفتد.
حتی بعد از عزل او نیز همچنان امام در مواقع مختلف به این موضوع اشاره دارند، از جمله در 11 تیر 1360 در سخنرانی در جمع خانواده شهدای هفتم تیر بیان می دارند:
«شما دیدید که آقای بنی صدر حسابش را جدا نکرده خدا می داند که من مکرر به این گفتم که آقا اینها تو را تباه می کنند. این گرگ هایی که دور تو جمع شده اند و به هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین می برند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند اینها مردمی هستند، یعنی آنهایی که دوربر او هستند» (16)
د) تحلیل و واکاوی رفتار امام در برخورد با بنی صدر:
دقت و بررسی سیره علمی امام خمینی(ره) در مواجه با ماجرای بنی صدر نشان می دهد که امام با توجه به مبانی اندیشه ای خود در مورد لزوم احترام و توجه به نظر مردم تا لحظه آخر و در مواقع مختلف، دو طرف را همواره به وحدت و رفع اختلافات دعوت می کنند. همچنین ایشان بعد از شروع جنگ با در نظر گرفتن شرایط ویژه جامعه از همه گروه های سیاسی کشور می خواهند که اختلافات خود را به کمترین حد برسانند.
در مورد ماجرای بنی صدر نیز حضرت امام تا پایان سال 1359 همواره سعی کرده اند با توجه به شرایط خاص جامعه، به عنوان یک وزنه تعادل عمل کنند و در مسائل بی طرف باشند. اما با شروع سال 1360 و اصرار بنی صدر در حفظ مواضع خود و دامن زدن به اختلافات، امام صریحا در مقابل رئیس جمهور موضع می گیرند. اینجاست که امام از بین دو جناج یکی را مورد انتقاد قرار می دهند و این روند تا عزل رئیس جمهور شدیدتر می شود. امام با توجه به شرایط جامعه و وجود مخالفان داخلی و خارجی دیگر مصلحت نمی بینند که بی طرف باشند و به این نتیجه می رسند که یکی از دو طرف، رعایت مصالح عمومی را نمی کند و باید از صحنه سیاسی کشور حذف شود تا شرایط جامعه از حالت تشنج و اختلاف که باعث تحلیل نیروها می شود خارج گردد.
پی نوشت ها:
1) فرهاد درویشی سه تلانی، سیره عملی امام خمینی(س) در اداره امور کشور (1357-1368) تهران: چاپ و نشر عروج (وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س))، ص 156
2) علی اکبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه (جلد اول) زیر نظر محسن هاشمی رفسنجانی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ص 283-284
3) لازم به ذکر است که نصر الله بنی صدر، پدر ابوالحسن بنی صدر از روحانیون با نفوذ همدن بودند که با امام خمینی ارتباط دوستانه ای داشته است همچنین ابولحسن بنی صدر در اوایل دهه 1350 در نجف با امام دیدار کرده بود. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ، ر.ک جمیز بیل، شیر و عقاب، ص 359-360
4) فرهاد درویشی سه تلانی، پیشین، ص 159
5) برای اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک منوچهر محمدی ،تحلیلی پیرامون انقلاب اسلامی، ص 154-160
6) صحینه امام، ج13، ص 175
7) همان، ص51
8) همان، ص78
9) فرهاد درویشی سه تلانی، پیشین، ص166
10) صحینه امام، ج13، ص 217-216
11) همان، ص 201-202
12) فرهاد درویشی سه تلانی، پیشین، ص 170
13) صحینه امام، جلد14، ص 377
14) همان، جلد14، ص 376
15) همان، ص 462
16) همان، ج15، ص 30
نظرات