17
شهریور
1392
چند نامة تهدیدآمیز!
تاریخ: 25/3/44
موضوع : قاسم مسعودی مدیر روزنامه پست تهران
روز پنجشنبه 20/3/44 در ساعت 1 بعدازظهر قاسم مسعودی مدیر روزنامه پست تهران جهت عزیمت به منزل با ماشین خود از کوچه ظهیرالاسلام عبور میکند که ناگهان جوانی وسط خیابان ایستاده و او هر چه بوق میزند حرکت نمیکند لذا میگوید آقا از پیادهرو عبور کنید چرا از وسط میگذرید که ناگهان آن جوان با شدت مشتی زیر چشم ایشان میکوبد و نمیگذارد از ماشین پیاده شود و با زدن چند سیلی و مشت دیگر فرار میکند چون منزل سابق مسعودی در آن خیابان بوده و عدة او را میشناختند دنبال او میروند و در این اثنا عدهای زن و بچه سر میرسند و دور ماشین مسعودی را میگیرند و او را تهدید میکنند لذا مسعودی فرار کرده به کلانتری میدان بهارستان میرود و قضایا را برای رئیس کلانتری میگوید و چند مأمور میروند آن شخص را دستگیر کرده و به کلانتری میآورند. در این اثنا زن و بچه و مادر آن شخص به کلانتری آمده و بنای داد و فریاد و فحاشی را گذاشته و رئیس کلانتری بعد از مدت یک ساعت که جوان معذرت میخواهد که من شما را نمیشناختم و خواهش رئیس کلانتری از مسعودی نامبرده رضایت میدهد.
قاسم مسعودی اظهار میدارد از چندی قبل که در روزنامه پست تهران مطالبی علیه خمینی نوشته شده بود هر روز چند نامه تهدیدآمیز به من میرسد وقتی در منزل هستم از بس که تلفن میکنند اغلب مجبوریم تلفن را قطع نماییم.
موضوع : قاسم مسعودی مدیر روزنامه پست تهران
روز پنجشنبه 20/3/44 در ساعت 1 بعدازظهر قاسم مسعودی مدیر روزنامه پست تهران جهت عزیمت به منزل با ماشین خود از کوچه ظهیرالاسلام عبور میکند که ناگهان جوانی وسط خیابان ایستاده و او هر چه بوق میزند حرکت نمیکند لذا میگوید آقا از پیادهرو عبور کنید چرا از وسط میگذرید که ناگهان آن جوان با شدت مشتی زیر چشم ایشان میکوبد و نمیگذارد از ماشین پیاده شود و با زدن چند سیلی و مشت دیگر فرار میکند چون منزل سابق مسعودی در آن خیابان بوده و عدة او را میشناختند دنبال او میروند و در این اثنا عدهای زن و بچه سر میرسند و دور ماشین مسعودی را میگیرند و او را تهدید میکنند لذا مسعودی فرار کرده به کلانتری میدان بهارستان میرود و قضایا را برای رئیس کلانتری میگوید و چند مأمور میروند آن شخص را دستگیر کرده و به کلانتری میآورند. در این اثنا زن و بچه و مادر آن شخص به کلانتری آمده و بنای داد و فریاد و فحاشی را گذاشته و رئیس کلانتری بعد از مدت یک ساعت که جوان معذرت میخواهد که من شما را نمیشناختم و خواهش رئیس کلانتری از مسعودی نامبرده رضایت میدهد.
قاسم مسعودی اظهار میدارد از چندی قبل که در روزنامه پست تهران مطالبی علیه خمینی نوشته شده بود هر روز چند نامه تهدیدآمیز به من میرسد وقتی در منزل هستم از بس که تلفن میکنند اغلب مجبوریم تلفن را قطع نماییم.
نظرات