آیتالله اراکی: آیتالله سیداحمد خوانساری فرمود همه یکطرف هستند و آقای خمینی یک طرف
آیتالله محمدعلی اراکی از علمای بزرگ ایران و از نسل شاگردان آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بود که سابقه دوستی دیرینهای با امام خمینی داشت. ایشان در گفتگوی سال 1364 خود با مجله حوزه به بیان برخی خاطرات خود در اینباره پرداخت که بخشی از آن به مناسبت سالروز رحلت ایشان درآذرماه 1373 منتشر میشود:
مجله حوزه: شما قریب پنجاه سال با امام امت حضرت آیت الله العظمی خمینی آشنایی دارید ، اگر چیزی راجع به امام دارید بفرمایید:
آیتالله العظمی اراکی: من با ایشان در اوایل امر خیلی مانوس بودم. هر هفته ازخانه ام تا میدان کهنه با هم برای تهیه سوخت می رفتیم و بوته و چوب گز برای سوخت نهار و شام تهیه میکردیم. بین راه بسیار صحبت میکردیم و مانوس بودیم . در فوت مرحوم آقای سیدمحمدتقی خوانساریکه در همدان فوت کردند، ایشان هم بودند و من هم بودم. ایشان با آقای خوانساری وداع کردند و زود حرکت نمودند و من ماندم ، تا اینکه فوت کردند. جنازه ایشان را از همدان حرکت دادند و عده ای از روحانیون قم آمده بودند به استقبال جنازه. در بین قم - تهران آقایانی که آمده بودند پیاده شدند. من هیچ کس را ندیدم این قدری که آقای خمینی گریه میکرد، گریه کند. شانه هایش بالا و پایین میرفت . چنان اشک می ریخت، چنان اشک می ریخت که من از اولادش چنان گریه ندیدم . خیلی اهل بکاء است آقای خمینی! هیچ نسبتی با هم نداشتند و مربوط نبودند، فقط عِرق دینی داشت. این مرد دینی است، حتی برای کشته شدن هم حاضر است. این همان طور در خاطرم مانده و محو نمی شود ، آن گریهای که دیدم از هیچ کدام از اینان که آمده بود مثل آقای داماد آقای زنجانی و خیلی از معنونین دیگر. گریه میکردند ولی آرام، لکن ایشان بلند گریه میکردند .
یک روز من احتیاج به پول پیدا کردم. در حرم بودیم گفتم: میشود یک ده تومنی برای من پیدا کنی؟ گفت الساعه الساعه، صبر کن صبر کن، تندی رفت بیرون و پولی آورد و داد. خیلی رئوف و مهربان است .
آن کتابی هم که نوشته بودند، کتاب «اسرار هزار ساله»؛ با اینکه پدر نویسنده آقای حاج شیخ مهدی پایینشهری مرد بزرگواری بود. وقتیکه حاج شیخ [آیتالله شیخ عبدالکریم حائری] وارد قم شد، به منزل او در مدرسه رضویه وارد شدند. منبر این پسر[مهدی حکمیزاده] را هم دیده بودم، یک منبر عالی داشت . پدرش که در مدرسه رضویه دهه عاشورا روضه خوانی میکرد، همین پسر منبر می رفت. چه منبرهای عالی تحویل میداد . پناه ببریم به خدا ازعاقبت کار ! آخرش این طور شد و این کتاب اسرار هزار ساله را نوشت. آن وقت به آقای خمینی اثر کرد و نشست ورد نوشت، همین کتاب «کشف الاسرار» را نوشت . این از عِرق دیانتیاش بود . خداوند گذشتگان را با ائمه اطهار محشور کند و زنده ها را عمر طویل مرحمت بفرماید .
مجله حوزه: این انقلاب که قرآن را زنده کرده است ، روحانیون درقبال آن چه وظیفه ای دارند ؟
آیت الله العظمی اراکی: من از شخص معتمدی شنیدم که از آقای آقاسید احمدخوانساری شنیده بود که ایشان فرموده بودند: عجب امتحان بزرگی است . خیلی آدم می خواهد خودش را از این امتحان سالم در بیاورد. خیلی آدم می خواهد امتحان بزرگی است. امروز ، روز موت احمر است . جماعت دنیا که رئیسشان آمریکا و شوروی است و سایرین هم که دستبسته آنان هستند، همگی در یک طرف هستند و آقای خمینی تنها. چه می شود کرد ؟ امتحان بزرگی است . آقای خمینی شخص نیک نفسی است جای شک نیست. قسم می شود خورد ، به والله که این مردنیک نفس است و هیچ غرضی در او جز ترویج دین نیست . و دیدن این تحکمات و زورگوییهاییکه این دو نفر -_ پدر و پسر_کردند . چه کارها کردند . می خواستند اصل دین را بکلی از ریشه بکنند ، مثل یزید که گفت: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل». می خواست به کلی ریشه دین را از بین ببرد. اگر نبود نهضت حضرت سیدالشهداعلیه السلام الآن من و شما کافر بودیم . اشهد ان لا اله الا الله بین ما نبود . از اثر نهضت حضرت اباعبدالله و آن شهادتهای هجده نفر از بنی هاشم - که لااری لهم من نظیر - یک همچو اشخاصی خون ریختند و خداوند حفظ فرمود تا به ماها رسید . این شخص ( پهلوی ) هم می خواست همین کار را بکند . این نهضت هم امروز ان شاءالله امیدوارم از طرف خدا باشد و ترحمی از خدا باشد . ان شاءالله بجایی برسد .
مجله حوزه، دی 1364، دوره دوم - شماره 12
نظرات