پرداخت رشوه‌ برای کسب‌ شناسایی سیاسی!


4814 بازدید

پرداخت رشوه‌ برای کسب‌ شناسایی سیاسی!

ارتشبد فردوست درباره شناسایی اسرائیل و پیامدها و آثار بعدی آن چنین اظهار کرده است:
«محمدرضا رژیم اسرائیل را به طور دو فاکتو به رسمیت شناخت و همین کافی بود تا اسرائیل به طور غیررسمی سفارت خود را در تهران دایر کند. این روابط به حدی گسترش یافت که محمدرضا چند پایگاه برون‌مرزی خود با کشورهای عربی منطقه را به اسرائیل واگذار کرد و سازمان اطلاعاتی اسرائیل پس از قدرت‌های بزرگ فعال‌ترین سرویس اطلاعاتی در ایران شد. اسرائیل رژیم محمدرضا را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقی می‌کرد و لذا به آموزش ساواک کمک‌های درجه اول نمود. ولی محمدرضا به خاطر فرهنگ اسلامی مردم ایران و به خاطر حساسیت مردم عرب منطقه جرئت نکرد روابط خود را با اسرائیل رسمی کند و آمریکا و انگلیس نیز این کار را صلاح نمی‌دانستند، زیرا ایران با نقش فوق می‌توانست بهترین حلقه اتصال اسرائیل و کشورهای عربی باشد.
اسرائیل پایگاه اصلی غرب در خاورمیانه به شمار می‌رود و برای آمریکا کشور پول‌سازی محسوب می‌شود. صرف وجود اسرائیل سبب می‌گردد تا کشورهای عربی و ثروتمند منطقه دلارهای نفتی خود را در مقابل سفارشات گران‌قیمت اسلحه به آمریکا بدهند. آمریکا هم با بذل و بخشش، مقداری از این سفارشات را به کشورهای اروپای غربی واگذار می‌کند. وجود اسرائیل برای شوروی نیز نافع است، زیرا بخشی از سفارشات نظامی نصیب این‌ قدرت می‌شود.1
ویلیام شوکراس، از رژیم پهلوی به‌عنوان تنها کشور خاورمیانه نام می‌برد که سیاست همکاری پنهان با اسرائیل را اتخاذ کرده بود. او در ابتدا با اشاره به تاریخ حضور و نفوذ یهودی‌ها در ایران و سپس وضعیت و موقعیت آنها در دوران معاصر می‌نویسد:
در میان کشورهای خاورمیانه ایران تنها کشوری بود که از ابتدا سیاست همکاری پنهانی با اسرائیل را در پیش گرفته بود. در واقع روابط با اسرائیل، مناسبات ایران با کلیة همسایگانش را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. تساهل ایرانیان نسبت به یهودیان یک سنت دیرینه و افتخارآمیز است. در کتاب عزرا آمده است که وقتی کورش بابل را در 539 پیش از میلاد فتح کرد، یهودیانی را که در این شهر به اسارت گرفته شده بودند آزاد کرد و به آنان اجازه داد به اورشلیم بازگردند، یعنی به همانجایی که فاتحان بابلی آنها را آورده بودند. پس از این واقعه جامعة یهودیان شروع به پخش شدن در ایران کرد و در نیمه قرن بیستم شاید در حدود یکصد هزار یهودی در ایران بسر می‌بردند. تا زمانی که رضاخان زمام امور را در دست گرفت آنان در محله‌های مخصوص خودشان زیست می‌کردند. ولی رضاشاه به‌عنوان بخشی از سیاست خود مبنی بر کاستن قدرت سنتی طبقات زمیندار، در سال 1927 دستور داد که یهودیان مالک زمین شوند و در خارج از محله‌های مخصوص خودشان زندگی کنند. در 1948 که دولت اسرائیل تأسیس شد ایران به یهودیان عراقی که برخلاف یهودیان ایرانی مورد سرکوب قرار گرفته بودند اجازه داد از طریق ایران به اسرائیل فرار کنند. در این هنگام یکی از وظایف اصلی موساد، سرویس جاسوسی اسرائیل، این بود که مهاجرت یهودیان به اسرائیل را تسهیل کند. دولت ایران به مأموران موساد اجازه داد در تهران فعالیت کنند، یعنی به عبارت دیگر از بدو تأسیس دولت اسرائیل، ایران از اعراب حمایت لفظی می‌کرد و به اسرائیل کمک پنهانی می‌داد. این یک طرح بادوام بود.2
شوکراس درباره شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی دولت شاهنشاهی ایران می‌افزاید: در ژوئیه 1949 موافقتنامه‌های گوناگون ترک مخاصمه بین اسرائیل و دولت‌های عربی رسماً به جنگ 1948 خاتمه داد و موقعیت ارضی اسرائیل را تثبیت کرد. اکنون هدف اصلی سیاست خارجی اسرائیل شکستن دیوار انزوای سیاسی در منطقه بود. نخستین موفقیت در شناسایی کامل دیپلماتیک‌ آن کشور از جانب ترکیه در 1949 به دست آمد. دومین موفقیت شناسایی دو فاکتوی ایران در 1950 بود.
از اسناد بایگانی اسرائیل معلوم می‌شود که شناسایی دو فاکتوی اسرائیل تصمیم شخص شاه نبوده است. (در این موقع شاه چندان قدرتی نداشت.) اسرائیل شناسایی دو فاکتوی خود را با پرداخت رشوة قابل توجهی به محمد ساعد نخست‌وزیر وقت ایران به دست آورد. مذاکرات را از جانب اسرائیل یک امریکایی که هنوز در پرونده‌ها فقط «آدم» شناخته می‌شود و با موساد همکاری داشته است رهبری می‌کرد. او ضمناً یک تاجر ایرانی را می‌شناخت که با نخست‌وزیر دوست و «شریک تجاری» بود. از طریق این شخص نخست‌وزیر مطالبة 400000 دلار کرد تا موافقت هیئت وزیران را جلب و شاه را متقاعد سازد که شناسایی دو فاکتوی اسرائیل خدمت به منافع ملی ایران است. این تقاضا منجر به بحث پر شر و شوری در وزارتخانة اسرائیل گردید. نه تنها فراهم کردن این مبلغ هنگفت برای دولت نوبنیاد بسیار دشوار بود، بلکه بسیاری از مقامات اسرائیلی با شدت وحدت استدلال می‌کردند که اسرائیل نباید حیات خود را با پرداخت رشوه و اشاعة فساد آغاز کند [!!] ولی «آدم» به ابتکار خودش قسط اولیة پول را که 12400 دلار بود به تاجر مزبور و نخست‌وزیر پرداخت. نتایج این کار آنی بود. نخست‌وزیر دربارة اینکه باید بین سیاست و مذهب تفکیک قائل شد با روحانیون به مذاکره پرداخت. تغییراتی در اعضای کابینه‌اش داد تا رأی موافق را تأمین کند و با شاه به گفتگو پرداخت.
از قراری که به اسرائیلی‌ها گزارش دادند شاه گفته بود: «اگر نخست‌وزیر و وزیر امورخارجه موافق شناسایی اسرائیل هستند، من حرفی ندارم.» بنابراین مبلغ چهارصد هزار دلار پرداخته شد. این تماسهای اولیه و رشوه‌ها تا سی سال بعد منجر به همکاری سیاسی و نظامی و امنیتی بین ایران و اسرائیل گردید.3
این نویسنده ضمن اشاره به دریافت رشوه از سوی دولت شاهنشاهی منافع مشترک رژیم صهیونیستی و دستگاه حاکم پهلوی را نیز در برقراری ارتباط بین این دو و شناسایی اسرائیل از سوی حکومت پهلوی بی‌تأثیر نمی‌داند. منافع مشترک دو دولت روشن بود. اولاً ایران می‌توانست نفت اسرائیل را تأمین کند و در مقابل اسرائیل قادر بود کالاهای ساخته شده از جمله جنگ‌افزار و نیز انواع کارشناس به ایران بفرستد. ثانیاً موساد همراه با سازمان سیا نقش مهمی در تأسیس ساواک در سالهای نیمة دهة 50 [میلادی] ایفا کرد.4
اگرچه دستگاه دیپلماسی شاهنشاهی همواره در داخل و خارج کشور سعی داشت شناسایی رژیم صهیونیستی را در حد «دوفاکتو» اعلام و جلوه دهد، اما واقعیت غیر از این بود. گستردگی و عمق روابط طرفین به‌گونه‌ای بود که در جهان سیاست، رژیم شاه و رژیم صهیونیستی را متحد و هم‌پیمان هم می‌دانستند. محافل سیاسی آگاهی و اعتقاد داشتند که «در 23 ژوئیه 1960 م (مرداد 1339 ش) محمدرضا پهلوی موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت»5 و بی‌تردید نمایندگان، مأموران و سفیران رژیم صهیونیستی هرگاه که اراده می‌کردند به شخص اول مملکت یعنی محمدرضا‌شاه پهلوی به آسانی دسترسی داشتند. در بخشی از صورت مذاکرات سری مأموران سفارت آمریکا و اسرائیل در تهران چنین می‌خوانیم:
سفیرکبیر [اسرائیل!] معیر عزری به سهولت به شاه و دیگر مقامات بالای ایران دسترسی دارد. وقتی سفیر‌کبیر در مسافرت است، آقای بن‌یوحنان نیز قادر است که مقامات بالای ایرانی منجمله شاه را که او برای انجام امور بین‌ ایران و اسرائیل احتیاج دارد ببیند و ملاقات نماید. فقط در جنبه تشریفاتی است که با هیأت نمایندگی اسرائیل به صورت متفاوت از دیگر سفارتخانه‌های معمولی تهران رفتار می‌شود.6
پی‌نوشت‌:
1ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ ص 551.
2ـ ویلیام شوکراس: آخرین سفر شاه؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی: چاپ هفتم، نشر البرز: 1370: صص 91 و 92.
3ـ همان: صص 93 و 94.
4ـ همان.
5ـ مارگارت لاینگ: مصاحبه با شاه: ترجمه اردشیر روشنگر؛ نشر البرز: چاپ دوم، 1371؛ صص 284 و 285.
6ـ اسناد لانه جاسوسی، ج 11: ص 84.


پژوهه صهیونیست مرکز مطالعات فلسطین ج 2 ص 413 ـ 410