شورای امنیت میخواهد کلاه سر اعراب بگذارد
298 بازدید
مجله خواندنیها؛ ۱۵ خرداد ۱۳۲۷ (به نقل از روزنامه «دمکرات ایران»):
کنت «برنادوت» رئیس صلیب سرخ سوئد(۱) با سران اعراب و یهودیها مشغول مذاکره میباشد که تصمیمات اخیر شورای امنیت را بپذیرند. این تصمیمات به طور خلاصه عبارت از این است که اعراب و یهودیها اقلاً مدت چهارهفته جنگ را متارکه کنند و در طی این مدت نه دُول عربی و نه یهودیها از خارج قوای جدیدی را وارد فلسطین ننمایند و از ورود اسلحه به فلسطین -برای یهودیها و اعراب- جلوگیری شود و ناظرین نظامی از طرف سازمان ملل متفق مأمور باشند که نظارت نمایند که اعراب و یهودیها قرارداد متارکه را نقض نکنند.
در [محافل سیاسی] انگلستان همه امیدوارند که اعراب این مرتبه برخلاف دفعه گذشته توصیه شورای امنیت را بپذیرند. روزنامههای انگلستان هم سرمقالههای خود را اختصاص به این موضوع دادهاند و از آن جمله روزنامه تیمس[=تایمز] مینویسد:«گرچه بهواسطه امتناع سابق اعراب نباید زیاد دلخوش بود، با این وصف قرائن و اَمارات نشان میدهد که ممکن است این مرتبه، جنگ در فلسطین متارکه شود.» ولی معلوم نیست که بعد از اینکه جنگ در فلسطین متارکه گردید دُول بزرگ چه خواهند کرد، و چه تصمیمی در ظرف این چهار هفته راجع به فلسطین اتخاذ خواهند نمود و آیا باز همان صحبت قیمومت سازمان ملل متفق و تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی پیش میآید که اعراب نپذیرفته بودند، و یا راهحل دیگری را در نظر خواهند گرفت؛ و مقصود ما از راهحل دیگر اینست که آیا سعی خواهند کرد که بین اعراب نفاق بیندازند یا نه! چون ما بهطور تقریباً صحیح اطلاع داریم که تشبثاتی برای ایجاد نفاق فیمابین اعراب میشود و تاکنون هم بدون نتیجه نبوده، و برجستهترین دلیل این نظریه آن است که ابنسعود پادشاه حجاز و نجد که در طرفداری از اعراب، متعصبتر از همه بود هنوز در جنگ فلسطین شرکت ننموده است[!].(۲) دولت مصر با وجود این که ارتش نسبتاً نیرومندی دارد، امروز دست به عصا راه میرود و بیش از یک لشگر به فلسطین نفرستاده، و حال آن که میتواند چندین لشگر به فلسطین اعزام دارد و انگار که میخواهد فقط چیزی را از گردن خود باز کرده باشد؛ برای دولت مصر خیلی آسان بود که از چند طرف در فلسطین مبادرت به حمله کند و کار یهودیها را بسازد، اما فقط در یک جهت مبادرت به حمله کرد و خط سیر ارتش مصر در روی نقشه، خط معیّن و معلوم میباشد، و این همان منطقهای است که مطبوعات مصر در گذشته میگفتند که اگر به مصر تعلق میگرفت خیلی خوب میشد. یک وقت هم دولت مصر امیدوار بود که با تشکیل اتحادیه دُول عربی قیمومت فلسطین را به عهده بگیرد و امروز حتی در بین صهیونیها کسانی هستند که با این عقیده موافق میباشند که دولت مصر قیّم کشور فلسطین باشد[!].
شب گذشته خبر رسید که دولت انگلستان افسران انگلیسی را که در قشون ماوراء اردن[=اردن کنونی] خدمت میکردند، احضار کرده است. یکی از افسران، «گلوبپاشا»(۳) است که امروز او را به عنوان «لورنس ثانی» میخوانند و این مرد کسی است که بعد از کلنل «لورنس» معروف تصمیم گرفته که کشورهای عربی و یا اقلاً کشورهای شمال جزیرةالعرب را مبدّل به یک کشور نماید و نقشه تشکیل «سوریه بزرگ» از ابتکارات اوست. حالا که گلوبپاشا و سایر افسران انگلیسی احضار شدهاند، این طور به نظر میرسد که دولت انگلستان دیگر از هدف خود دست کشیده، در صورتی که برعکس، دولت انگلستان بدینوسیله خواسته کاملاً دست ملکعبدالله، پادشاه ماوراء اردن، را آزاد بگذارد و نقشه خود را برای تصرف تمام و یا قسمتی از خاک فلسطین عملی کند، و اگر افسران انگلیسی در ارتش ماوراء اردن بودند این نقشه به خوبی اجرا نمیشد و برای دولت انگلستان بدنامی داشت.
خلاصه غیر از قیمومت سازمان ملل متفق و تقسیم فلسطین به دو کشور عربی و یهودی، راه حل دیگری که ممکن است دُول بزرگ پیش بگیرند تولید اختلاف میباشد، و از این راه بهتر از طرق دیگر میتوانند به مقصود برسند؛ زیرا اعراب نه قیمومت سازمان ملل متفق و نه تقسیم فلسطین را به دو کشور یهودی و عربی قبول ندارند، ولی وقتی که بین آنها نفاق افتاد یکی از آن دو راه را خواهند پذیرفت. اکنون یک مرتبه دیگر موضوع روز عبارت از اینست که آیا اعراب حاضر هستند که تصمیمات جدید شورای امنیت را برای متارکه چهارهفتهای به موقع اجرا بگذارند یا نه؟ به عقیده ما اگر اعراب تصمیم شورای امنیت را به موقع اجرا بگذارند کلاه بزرگی بر سرشان رفته است، زیرا منظور شورای امنیت از این متارکه چیزی جز این نیست که برای همیشه جلوی اعراب را بگیرد و به طور قطع آنان را متجاوز قلمداد کند. امروز شورای امنیت جرأت ندارد که بگوید اعراب متجاوز هستند، چون تشکیل دولت یهود با کیفیاتی صورت گرفته که برخلاف اصل آزادی ملل و حق حاکمیت آنها و منشور ملل متفق است. یهودیها میگویند که منشور ملل متفق میگوید «هر ملتی حق دارد که سرنوشت خود را تعیین نماید»، و لذا آنها نیز حق دارند که دولت یهودی را تشکیل بدهند و امریکا هم به استناد همین دلیل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته است؛ ولی غافل از اینکه منشور ملل متفق گفته «هر ملتی حق دارد...الی آخر» و دیگر نگفته هر اقلیتی حق دارد که سرنوشت خود را -آن هم در خاکی که متعلق به او نیست- تعیین نماید. بر همین قیاس چون در آمریکا سه میلیون آلمانی و سیزده میلیون سیاهپوست و یک میلیونونیم ایتالیایی و هشتصدهزار لهستانی سکونت دارند، آنها نیز بر طبق منشور ملل متفق میتوانند دولت مستقلی را تشکیل بدهند.
در هر صورت امروز شورای امنیت جرأت نمیکند که اعراب را متجاوز بداند، ولی بعد از چهارهفته متارکه، از دو حال خارج نیست: یا اعراب باز هم راضی به دوام متارکه جنگ میشوند، که هر قدر جنگ متارکه باشد به نفع یهودیها است؛ یا متارکه را تمام شده دانسته و دوباره شروع به جنگ خواهند کرد، و چون قبل از این که مدت چهارهفته به پایان برسد شورای امنیت توصیه دیگری خواهد نمود و مجدداً پیشنهاد خواهد کرد که اعراب و یهودیها همچنان در حال متارکه باشند، لذا حمله جدید اعراب از طرف ناظرین و متخصصین نظامی که در فلسطین حضور خواهند داشت، جنبه تهاجم را پیدا خواهد کرد و این مرتبه شورای امنیت رأی خواهد داد که اعراب مهاجم هستند، و آن وقت اقداماتی که باید بر علیه یک مهاجم به عمل بیاید شروع خواهد شد. بنابراین قبول متارکه جنگ به نفع اعراب نیست و اگر جنگ از طرف آنها متارکه شود، منافع عربها پایمال خواهد گردید.
-----------------------------------------------------------------------
۱- کنت فولکه برنادوت، دیپلمات سوئدی و رئیس صلیب سرخ این کشور، در ۱۹۴۸ میانجی سازمان ملل متحد در فلسطین شد. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۸ اعضای گروه تروریستی «اشترن» برنادوت را ترور کردند.
۲- حییم وایزمن، اولین رئیسجمهور اسرائیل، در بخشی از یادداشتهای خود مینویسد:« مستر جان فیلبی رایزن ملکابنسعود چند ماه پیشتر مرا ملاقات و راجع به فلسطین و اعراب صحبتهایی کردیم و یکی از حرفهای ایشان که من هم آن را در آن وقت یادداشت کردم این بود:«من عقیده دارم برای حل قضیه یهود همچنان که مایل باشید دو چیز لازم است: یکی آنکه روزولت و چرچیل به ملکابنسعود بگویند که ما میل داریم و میخواهیم که نقشه یهودیها در فلسطین عملی شود، دوم آنکه روزولت و چرچیل متفقاً سعی کنند که ملکابنسعود را پیشوای خاورمیانه نموده و قرضهای بزرگی برای آبادی کشور خود به او بدهند».
۳- ژنرال سر جان باگوت گلوب معروف به «گلوب پاشا»، بنیانگذار لژیون عرب در ماوراء اردن(اردن کنونی) بود، و از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۶ آن را فرماندهی کرد.
نظرات